چنان که گفته شد، حکومتداران پادشاهی از نتیجههای عمومی مذاکرات نمایندگیهای دیپلماتی خود در بخارا، خیوه و خوقند قانع نگردیده بودند. کوششهای استفاده بردن رابطههای اقتصادی برای از جهت سیاسی برقرار کردن نفوذ تام پتربورگ در آسیای میانه با سببهای گوناگون براری نکرد. ولی ما نمیتوانیم در بها دادن به مناسبتهای سیاسی امپراتوری روسیه با دولتهای آسیای میانه از چنین موقع محدود و مخصوص نزدیک شویم. حتّی اگر چه سفر دیپلماتها نه همیشه باعث رسیدن به مقصدهای پیشگذاشتة آنها میگردید، لیکن عادتاً به افزایش بیش از پیش مبادلة مالها در بین دولتهای نامبرده تأثیری میکرد.
موهیمتر از همه این است، که مسافرت سفیران، نمایندگیها، تاجران و سییاهان جداگانة روس به آسیای میانه از دیگر جهت اهمیت خیلی کلان داشت. اکثر کسانی، که به این طرفها سفر میکردند، آدمان فاضل و دانشمند بودند و بعضی آنها زبانهای شرق را میدانستند[1]. در بین آنها متخصصان درجة اوّل جغرافی و گیالوژی، گیادیزیه و استرانامیه، طبیعتشناسان، شرقشناسان و زبانشناسان پرتجربه هم بودند.
در تحقیق نتیجههای سیاحت و تحلیل مواد و اطّلاعات گوناگونی، که تاجران روسیه و آسیای میانه میآوردند، گل سریسبد علم و فنّ وطنی، از آن جمله شرقشناسان و جغرافیدانان معروف عصر 19-ا روس اشتراک مینمودند.
ینک، معجزهای به عمل آمد: در ظرف کمتر از 50 سال عصر 19 آسیای میانه از سرزمین ناشناس (incognita) به کشوری تبدل یافت، که علم در بارة آن بسیار معلومات دقیق به دست آورد.
به قول چوغرافیدان مشهور روس ا. و. مشکیتاو، ایکسپیدیتسیههای نیمة اوّل عصر 19 در تدقیق جغرافی آسیای میانه اهمیت کلانی را مالک میباشند: «…آنها متریالهای کاملاً علمی میدهند، که حاجت به تفسیر نیست؛ علاوه بر مدرکهای کم و بیش دقیق نقشهبرداری، خذمت اساسی این تدقیقات عبارت از آن است، که آنها ما را با خصوصیتهای طبیعی و تاریخی حوزة ترکستان شناس مینماید»[2].
در وقت این سفر و سیاحتها راجع به خلقهای آسیای میانه، تاریخ و مدنیّت آنها نیز مدرکهای فراوان و گوناگون (اگر چه قسم زیاد آنها آن قدر مرتّب نبودند) جمعآوری کرده شدند. ممکن است گفت، که تحقیق اتنوگرافی مردمان آسیای میانه در نیمة اوّل عصر 19 شروع گردیده بود. از مدرکهای در نشریههای مختلف و کمّشهور پراکنده و یا در جزودانهای آرشیو نگاه داشته شده در بارة طرز زندگی، مدنیّت مادّی و بعضی جهتهای مدنیّت معنوی خلقهای آسیای میانه: تاجیکان، ازبکان، ترکمنها، قرغیزها، قزاقها و قرقلپاقها میتوان تصوّر پیدا نمود. افسوس، که قسم مهم این مدرکها در تدقیقات اتنوگرافی معاصر خیلی کم یا حتّی تماماً استفاده نشدهاند.
اموزیش زبان خلقهای آسیای میانه با احتیاجات عملی علاقهمند بود. در این زمان به تدقیق علمی این زبانها نیز ابتدا گذاشته شد. در قسمت زبان تاجیکی چنین خدمت را یکی از شرقشناسان نمایان روس و. و. گریگارییف ادا کرده است.
در حسابات سییاهان یادگاریهای جداگانة صنعت معماری آسیای میانه بسیار ذکر شده و یا مختصراً تصویر یافته، لوحة بعضی از آنها ثبت گردیدهاند، اینچنین توصیف بناهای اقامتی آورده میشود. از این قبیل نوشتهجات کوتاه میتوان معلومات پرارزش برای تاریخ صنعت معماری آسیای میانه به دست آورد.
قریب هر یک سییاه وضع و ترتیب اداری دولتهای خانی را کم و بیش به تفصیل بیان کرده، توصیف این و یا آن جهت حیات اقتصادی آنها را نیز آورده است. اثر ن. و. خنیکاو «توصیف دولت خانی بخارا» (1843) از بهترین تألیفاتیست، که در این موضوع به وجود آمدهاند. وقتی که ن. و. خنیکاو به آسیای میانه سفر کرد، سن او هنوز به 22 نرسیده بود. او بعد ختم لیتسیی سرسکاسیلسک از طریق خودآموزی شرقشناس گردید. استعداد فطری، کنجکاوی و مشاهدهکاری به جوان دانشدوست امکان دادند، اثری تألیف نماید، که با خصوصیتهای برازندة خود – تصویر همهجانبه و عمیق امارت بخارا – کس را تا کنون به وجد میآرد.
در کتاب ن. و. خنیکاو و اثرهای دیگر مؤلفان دایر به تاریخ محلها، شهرها و دولتهای جداگانة آسیای میانه مدرکهای مهم ذکر یافتهاند. در این زمان، سییاهان از این سرزمین دستنویس اثرهای گوناگون تاریخی و ادبی به زبانهای عربی، تاجیکی و ازبکی تألیف یافته را نیز با خود میبردند، که بعدتر چندی از آنها نشر گردید. مثلاً، دستنویس «تاریخ مقیمخانی»، که سفارت روس سال 1821 از بخارا برده بود، انتخاباً (متن اصلی، ترجمة فرانسوی) با شرح آ. ا. سینکاوسکیی به طبع رسانیده شد. به قول و. و. برتالد، این اثر در نشر یکی از «سرآمدان شرقشناسی روس» پروفسور سینکاوسکیی برای اروپاییان مدّت درازی همچون یگانه منبة تحقیق امارت بخارا خذمت نمود[3]. در سال 1834 آکادمیک خ. د. فرین برای کمک سییاهان روس فهرست اثرهای مؤلفان شرق را، «که به جستجوی دستنویس اصلی و یا نسخههای آن مشغول شدن لازم میآمد»، انتشار داد. این فهرست، که چند بار نشر گردید، در جمعآوری دستنویسهای شرقی رل مهم بازید. دانشمند جوان ن. و. خنیکاو نیز از بخارا دستنویسهای زیادی را پیدا کرده، به روسیه برد. سال 1858 در هیعت نمایندگی دیپلماتی ن. پ. اگنتییف شرقشناس مشهور روس پ. ا. لیرخ به خیوه و بخارا آمده، مجموع تمام دستنویسها را جمع نمود. در یک وقت سکّههای گوناگون ضرب آسیای میانه نیز برده میشدند.
تدقیق تاریخ و مدنیّت آسیای میانه یکی از مهمترین رویههای شرقشناسی روس گردید. نمایندة معروف این رویه آکادمیک خ. د. فرین مدرکهای پرارزش سکّشناسی را تحقیق و نشر نمود، متن ترکی اثر ابولغازی «شجرة ترکان و مغولان» را به طبع رسانید. ا. ن. بیریزین «شیبانینامه» و ن. ا. علمینسکیی «بابورنامه» را چاپ کردند. و. و. گریگارییف، و. و. ولیمیناو-زیرناو، یه. و. خنیکاو بسیار منبعهای پربهای روسی و محلی را راجع به تاریخ آسیای میانه با شرح و تفسیر خود انتشار نمودند. و. و. ولیمیناو-زیرناو، و. و. گریگاریف، و. گ. تیزینگوزین و دیگران مدّت زیادی به تحقیق سکّههای آسیای میانه مشغول شدند. توسط اثرهای این عالمان نخستین بار طرح دورههای جداگانة تاریخ عصر میانگی و نو آسیای میانه در پیش نظر جلوهگر گردید. ن. یه. بچورین (اکینف) در آموزش تاریخ باستان آسیای میانه سهم بیبهای گذاشت. خلّص کلام، در نیمة اوّل و میانههای عصر 19 یک زمره دانشمندان روس در ساحة تحقیق تاریخ آسیای میانه کارهای پرثمری انجام دادند[4]. تاجیکان، ازبکان، قرغیزها، ترکمنها همیشه این عالمان زبردست روس را، که نه فقط در گذاشتن اساس تدقیق علمی آسیای میانه، بلکه در استوار نمودن دوستی خلقهای آسیای میانه و خلق روس اقدامات شایستهای کردهاند، با حس احترام و سپاسگزاری یاد میکنند.
***
دورهای، که ما مورد تدقیق قرار دادهایم، یکی از سختترین دورههای تاریخ خلق تاجیک به شمار میرود. در همین دوره بین دولتهای مختلف تقسیم شدن خلق تاجیک انجام مییابد. با تأسیس دولت افغانستان قسم زیاد تاجیکان، که اصلاً در خاک افغانستان کنونی اقامت داشتند، به طور صنعی از تاجیکان ساکن آسیای میانه جدا کرده شدند [5]. اکثریّت تاجیکان آسیای میانه در شهرهای گوناگون امارت بخارا و دولت خانی خوقند، در وادی فرغانه، واحة بخارا و غ. ، در ملکهای نیممستقل کوهستانی سرزمین تاجیکستان حاضره (قراتیگین، درواز، وخان، شغنان و غ .) ، مقدار کم آنها در شهرهای خانیة خیوه و دولتهای خانی قزاق (اولیاتا، چمکینت و غ .) ، در ترکستان – در دولت خواجگان قاشغر (قاشغر، خوتن و غ .) سکونت داشتند. در شمال هندوستان و خراسان به ایران گذشته نیز بسیار محلهای تاجیکنشین موجود بودند.
همین طریقه، در میانههای عصر 19 ولایتهایی، که تاجیکان و دیگر خلقهای آسیای میانه مسکن بودند، به هر مملکت و دولتهای خوانی پراکنده گردیدند.
به سبب سر زدن بحران اقتصادی و سیاسی در آسیای میانه شرایط اجتماعی باز هم بدتر شد.[6] در میانه و چاریک سوم عصر خ8 بحران به نقطة بلند خود رسید. هرچند بعضی تدبیرهای مرکزییتدیهی و یک اندازه بهتر کردن وضع آبیاری، که در ابتدا و نیمة اوّل عصر 19 در سه دولت – امارت بخارا، دولتهای خانی خوقند و خیوه به عمل آمد، قدری ظهورات شدید این بحران را فرو نشانده باشد هم، آن را تماماً از بین برده نمیتوانست.
نوفوز نهایت زیاد در بین عامّة زبون و گمراه پیداکردة روحانیان اسلام، خصوصاً شیخان درویشی به زوال یافتن و پوسیدن نظام فئودالی مساعدت میکرد. چنان که ا. س. برگینسکی حقانی گفته است: «…وضع فوقالعادّة سخت خواجگی و مدنی و حال تباه عامّة زحمتکش در میانة عصر 19 نه فقط ظهور از قعر زوالیابی مدّت عصرها در آسیای میانه دوامداشته میباشد، بلکه در این زمان ظهور به خود خاص ضدیتهای بین قوّههای استحصالکنندة با وجود هر گونه دشواریها پیشرفته و مناسبتهای استحصالی اشکیلزنندة دورة تنزّل فئودالیزم است، که به خرابشوی قوّههای استحصالکننده آورده میرسانید»[7].
سر خ8 در آسیای میانه دورة در نتیجة بحران سخت اجتماعی و خواجگی عقب رفتن قوّههای استحصالکننده میباشد. در عصر 19 به جنبوجوش درآمدن تمام ساحههای اقتصادیات مشاهده میشود، که در این بابت رابطههای اقتصادی آسیای میانه و روسیه رل مهم بازیدهاند. درجة بلند ترقّیات کسب و هنر، علیالخصوص در شهرها، اینچنین رونق تجارت نشان میدهد، که در سیستم فارمتسیة فئودالی آسیای میانة عصر 19 استحصال مال و گردش پول موقع کلانی را اشغال مینمود [8]. در این زمان قسم اساسی اهالی دولتهای آسیای میانه، مخصوصاً اهالی کوچی و مقیمی دهات همانا در شرایط خواجگی صاف نتورلی و یا نیمنتورلی زندگی میکرد. تمام سیستم استحصالات و مناسبتهای اجتماعی اساساً فئودالی بود. بعضی پدیدههای مناسبت برجوزی (چنین تمایلات به نظر میرسید) در این شرایط یگان قدر هم انکشاف یافته نمیتوانست. در بالا راجع به کامیابیهای ساحة استحصالات و تجارت سخن رانده شد. امّا بنا به گفتههای ف. اینگیلس، که کاملاً به آسیای میانه هم تطبیقشونده است: «همة این موفقیّتهای استحصالات و معاملات، در واقع، از روی مفهوم امروزه کارکتر خیلی محدود داشتند. استحصالات در همان شکل کرخت صرف اوستاخانة هنرمندی باقی مانده، بنا برین، خودش هم خصوصیت فئودالیش را هنوز نگاه میداشت…» موفقیّتهای تجارت نیز محدود بودند[9]. مثلاً، در آسیای میانه تمایل پیدایش بازارهای ولایتی به ظهور میآید، ولی این هم به کلّی صورت نمییابد.
و. ا. لنین خاطرنشان کرده بود: «فقط در دورة نو تاریخ روس (تخمیناً از عصر 17) همة انگونه ولایتها، قلمروها و کنیجیستواها حقیقتاً به صورت واقعی در یک واحد پیوسته شدند…سبب آن این بود، که مبادله در بین ولایتها روز به روز قوّت میگرفت، معاملة مالی هم آهسته-آهسته میافزود، بازارهای خرد-خرد محلی در یک بازار عمومی روسیه به هم میآمدند. از بس که راهبران و صاحبان این پراتسیسّ کاپیتالستان سوداگر بودند، ایجاد این علاقههای ملّی تنها ایجاد علاقههای برجوزی بود، نه چیز دیگر»[10].
در میانههای عصر 19 این پراتسیسّ در آسیای میانه از تشکیل بازارهای محلی و قسماً ولایتی دورتر نرفت. در چنین شرایطی، که خواجگی نتورلی برتری داشت و پراکندگی اقتصادی و سیاسی حکمفرمایی میکرد، به وجود آمدن بازار عمومی در آسیای میانه از امکان بیرون بود؛ دولتهای خوانی موجودیّت خود را همچون دولت فئودالی نگاه میداشتند. وضعیت دولتهای خانی آسیای میانه را در نیمة اوّل عصر 19 میتوان با گفتههای ف. اینگیلس توصیف نمود: «ولی در همه جا، هم در شهرها و هم در دهات، مقدار چنین عنصران اهالی، که پیش از همه برهم دادن جنگهای بیمعنی پیدرپهای، بس کردن نزاع و نفاق بین فئودالان و جنگهای متّصل داخلی، که حتّی در موردهای به مملکت وارد شدن دشمن اجنبی هم قطع نمیگردید، خاتمه یافتن این حالت در ظرف تمام دورة عصر میانه همیشه دوام کردة خرابیآوریهای دائمی و کاملاً بیمقصد را طلب مینمودند، زیادتر میشد»[11].
5. مدنیّت مادّی و معنوی
ناارامیهای زمانه و جنگهای فئودالی، ظلم و ستم بیرحمانه و خرابیهای مملکت ترقّیات مدنیّت را بازمیداشتند. البتّه، دهای آفرینندگی خلقهای آسیای میانه پایان نمییافت، ولی آن در دورهای، که جمعیت به وضعیت تنزّل اقتصادی و تا حدّ آخر فشار آوردن و انکار کردن شخصیت انسان افتاده، تمام جنبههای زندگی را تعصّب دینی فرا گرفته بود، کاملاً به ظهور آمده هم نمیتوانست.
بیناکاری و معماری
درجة ترقّیات صنعت معماری آسیای میانه علیالخصوص در بابت ساختمان بناهای باشکوه در دورة مورد تدقیق نظر به عصر گذشته خیلی پایین رفت. «در نیمة عصر خ8 بناکاریهای عظیم بخارا از حرکت بازماند، گویا که موجودیّت خود را قطع کرده باشد: در شهر ولانگار بنای ساخته نمیشد. حتّی در لحظههایی، که از آخرهای اسر کاری ساختمان دوباره به راه درآمد، ترقّیات آن همانا در سویه نسبتاً پست جریان مییافت»[12]. بعضی آفریدههای معماری برجسته، از قبیل بنای مدرسة خلیفه نیازقول، که بیشتر با نام چارمنار مشهور است و سلسلة عمارت خلیفه خداییداد، با وجود کمخرجی ساختمان و سادگی سبک معماری، از آن که ساخت و نمود آنها با منظرة طبیعت محل واقعگشتة خود موافقت کامل پیدا کرده است، دقّت هر بیننده را به خود جلب مینمایند.
در سمرقند یکچند بناهای کلان ساخته و یا ساختمان نیمکارماندة عمارتهای کهنه انجام داده شدند. مثلاً، در میانه و نیمة دوّم عصر 19 در تهکرسی کهنه بنای مسجد حضرت خضر ساخته، سپس بارها تعمیر و تکمیل کرده شد (این بنا نمود حاضرة خود را در نتیجة ازنوسازی سال 1915 پیدا کرده است). بناهایی، که از آخر عصر خ8 تا میانههای عصر 19 در خیوه و بعضی دیگر شهرهای خانی خیوه با وسعت تمام ساخته شدهاند، از جهت معماری و تاریخی گوناگونرنگ و جالبترند. در این جا قصرها، کاروانسرایها، دروازههای شهر، مدرسه و مسجدها، مقبره و منارهها به وجود آمده بودند. چنانچه، قبولگاه سال 1855 در روی حولی کهنهرک (خیوه) ساخته شده ایوانی دارد، که با ظرافت ستونهایش از تمام ایوانهای آسیای میانه زیباتر میباشد. قصر دوآشیانة تاشهولی (1832-1841) یکصد و شصت و سه خانه، سه حولی کلان و پنج حولی خرد را دربر میگیرد. این عمارت خیلی کلان و مرکّب با یک مهارت فوقالعادّه ترتیب و تنظیم یافته است.
در خانی خوقند نیز بناکاری وسعت زیادی پیدا کرده بود. در شهرهای گوناگون این مملکت بسیار عمارتهای محتشم: قصرها، کاروانسرایها، حمامها، قلعه و منارهها، اینچنین مسجد و مدرسه و مقبرهها ساخته شدهاند.
سال 1841 یکی از سییاهان روس نوشته بود: «قصر خان حاضره بنای دوآشیانة خشتی و خیلی زیبایست، که در مرکز شهر واقع گردیده، اطرافش با باغها و عمارتهای به آن تعلقداشته و دیوارهای بلند گلی احاطه گردیده است». در نیمة دوّم عصر 19 قصر نو «به طور خود خوشنمود» (تعبیر ا. پ. فیدچینکا)[13] ساخت میشود، کی کارهای اساسی ساختمان آن در سالهای 1870-1871 انجام یافته است. طرح این قصر مثل ارخیتیکتانیکة روی آن جالب نیست. روی عمارت با کاشینهای گوناگونرنگ زینت یافته، در آرایش آن کندهکاری گجی استفاده شده است. با وجود آرایشات زیادی عمارت قصر شکل منظّم و محتشم ندارد. در این جا استادان سفالساز اندیجان، چست، کانیبادام، نمنگان، اوراتپّه، رشتان خوب مهارت نشان دادهاند. مقبرة مادریخان و دخمة شاهان (خوقند) تقلیدکارانه ساخته شدهاند، رویکش این بناها از حد زیاد رنگارنگ بوده، در آنها تناسب رعایه نشده است. مسجد خانقاه در مرغیلان و مسجد چنارلیک 1 در خوقند با ایوانهای پرنقش و نگار خود خیلی نظرربا میباشند. مقبرة خواجهمین قبری نمنگان (نیمة دوّم عصر خ8) در صنعت معماری عصرهای خ8-19-ا نه فقط خوقند، بلکه تمام آسیای میانه مقام خاسهای دارد. وهای، صرف نظر از بعضی جهتهای التقاتی، اساساً عنعنة معماری کلاسیکی دورة عصر میانة فرغانه را دوام میدهد. شکلهای دقیق معماری و آرایشات مجلّل این عابده را از تمام بناکاریهای آنوقته فرق میکناند.
در همین دوره در خجند، اوراتپّه، حصار، پنجکینت و دیگر شهرها نیز عمارتهای زیاد ساخته شدند. مثلاً، مسجد چارباغ خجند با ایوان بلند و نقش و نگار زیبای سقف درآمدگاه خود از همین قبیل یادگاریهای معماری به شمار میرود. ولی در بین بیشتر از دوصد مسجد و بیست و پنج مدرسة خجند فقط چندتای آنها از جهت معماری مورد توجّه میباشند. از یادگاریهای معماری اوراتپّه بنای مدرسة رستمبیک، که متأسفانه تا زمان ما باقی نمانده است، قابل قید است. نمای کاشینکاری آن با صورتهای در پیشطاق عمارت کشیده شدهة هیوانات اسپ یا پلنگمانند به مقابل یکدیگر حرکتکننده زیب مخصوصی پیدا کرده بود. بنای مدرسه دوآشیانه بوده، 49 حجره داشت، در دو گوشة روی آن دو منار موجود بود. از ساختمانهای کلان آنوقتة اوراتپّه مدرسة نمازگاه، ایوان طلاکاری پایگه قرارگاه حاکم در بالای موغ تپّه، حمام و کاروانسرای را، که از خشت پخته بنا یافته بودند، میتوان ذکر کرد.
در همین دوره عمارتهای ریگستان حصار، مدرسة نو، مدرسة میرالیم-دادخواه پنجکینت ساخته شدهاند. تدقیق همة این یادگاریهای معماری به چنین خلاصهای میآرد، که در ساختمانهای باشکوه آنوقته سویه تکنیکی و معماری و بدیعی خیلی پست گردیده بوده است.
مّا در بناکاریهای عامّوی منظره تماماً دیگر است. در این جا نه قطع عنعنه و نه تنزّل مشاهده نمیشود. برعکس، محض در این دوره نوعهای محلی منزلهای آسیای میانه کاملاً تشکّل مییابد. ضمناً در طرح، آرایش و مساحت دو نوع بنا-منزل آدمان دولتمند و منزل آدمان بینوا از هم تفاوت جدّی پیدا میکنند. چار طرف منزلگاه با دیوارهای بلند احاطه کرده میشد. به تقاضای اقلیم در هر منزلگاه صحن حولی اهمیت کلانی داشت، زیرا ساکنان آن اکثر روزهای سال را در زیر سایة درختان و گرد حوض روی حولی میگذراندند. حولی از دو قسمت عبارت بود: حولی درون و حولی بیرون. در حولی درون خانههای زیست، سئیسخانه و غ. جایی میگرفتند. گاها حولی مخصوص خواجگی و قطعة باغ هم جدا کرده میشد. همچنین دروازهخانه با در کندهکاریشده نیز به قسم ترکیبی منزلگاه داخل میگردید. اکثراً در پیش خانهها ایوان میساختند. بناها نه فقط یکاشیانه، بلکه دوآشیانه و گاها سهآشیانه هم بودند.
در بناکاریهای دهات حولی و قطعة باغ با دیوارهای بلند گلی احاطه گردیده، رباط و یا قورغان اکثر وقت زیوربندی کرده میشد. بهترین نمونههای چنین منزلها در سمرقند باقی ماندهاند [14]. خانه و ایوانها چنان ساخته میشدند، که کس را در تابستان از گرما و در زمستان از سرما محافظت میکردند. خانة زیست غیر از در اساسی دریچه و تابدان هم داشت، که برای روشنایی و تازه کردن هوای خانه خذمت میکرد. در درون خانه برای خوراکپزی آتشدان و موری و برای گرم شدن در فصل زمستان صندلی موجود بود.
برای آرایش قسمت داخلی ساختمان تمام نوعهای هنر عملی مردم، از قبیل کندهکاری چوب، گجکاری، نقش و نگار و غ. استفاده برده میشد، که آن با جهاز خانه هماهنگی تام پیدا میکرد. امّا این همه به منزل آدمان دارا متعلّق بود. مثلاً، شخص دولتمند خجند کمال جلیلاو و هیدر نام بای اوراتپّه همین گونه حولی داشتند. مردیکارانی، که برای آنها خذمت میکردند، در کلبههای حقیر، بعضاً در زمینکن و تهخانهها میزیستند. در صورتی که آن همه بناهای محتشم و آن همه آثار هنر عملی، که در بالا ذکر گردید، با رنج دست آنها و برادران همقسمتشان به وجود آمدهاند. در شعری، که به یک بناکار گلدست فرغانه بخشیده شده است، گفته میشود، که او هم طرحانداز، هم معمار، هم نجّار، هم نقّاش بود. اتنوگرافها و متخصصان تاریخ معماری، علیالخصوص ا. ک. پسرچیک، و. ل. وارانینه، ل. ا. ریمپیل و پ. ش. زاهداو مکتب معماری خوارزم، بخارا و فرغانه را با تمام نوعهای محلیاش، اینچنین منزلهای از آنها تماماً فرقکنندة تاجیکان کوهستان را مورد تدقیق همهجانبه و خیلی دقیق قرار دادهاند [15].
زرگران و مسگران نیز آثار بسیار نفیس هنری آفریدهاند. اثرهای شایستة تحسین کندهکاران و حکاکان، بافندگان و دوزندگان، کُلالان و سایر هنرمندان زبردست از آن بشارت میدهند، که صنعت و هنر خلق در این دوره هم موجودیّت خود را دوام داده، کامیابیهای مهم را نایل گردیده است. تفرقة مالی و اجتماعی، چنان که در باب منزل مشاهده گردید، به مدنیّت مادّی نیز نقش خیلی روشن خود را گذاشته است.
هیات علمی و ادبی
در شرایطی، که مملکت از جهت اقتصادی خیلی عقب مانده، نفوذ و اعتبار روحانیان ارتجاعی اسلام بیحد پرقوّت میگردید، در بارة ترقّیات باموفقیت حیات علمی جای حرف زدن هم نبود. در این دوره نه فقط یگان قدر اثرهای مهم به وجود نیامد اند، بلکه آموختن دستاوردهای علمی زمانهای گذشته نیز قریب تماماً به درجة نیستی رسید.
خوسوسن زمان حکمرانی امیر شاهموراد و وارثان او در این بابت تیرترین دورهاست. در این وقت فقط آموختن علم فقه، تفسیر «کتابهای مقدّس» و شرح کتابهای درسی دینی عصر میانه خیلی رواج یافت. به این سبب مدّت تحصیل مدرسه نهایت دراز شده، باعث از دانشهای زمان محروم ماندن حتّی بااستعدادترین فرزندان خلق گردید.
اموختن ادبیات بدیعی، علمی بیان، خطّاطی، ریاضیات، هیعت در پراگرمّة مدرسهها اصلاً به نظر گرفته نمیشد. خواستگاران میتوانستند با این ساحهها به طریقی خودآموزی مشغول شوند.
زبان تاجیکی در این دوره همانا اهمیت اوّلیة خود را در دستگاه دولتی نگاه داشته، مانند سابق هم در رشتة ادبیات و هم در کارهای اداروی موقع اساسی را اشغال میکرد. در مکتبها تعلیم و تدریس با این زبان به عمل میآمد.[16]. ولی در مدرسهها قریب تمام درسها به زبان عربی گذشته، زبان تاجیکی فقط برای شرح و ترجمة بعضی درسها خدمت مینمود.
ما سرچشمههای خطّی عاید به ادبیات عصر خوش-را در دست نداریم. موافق دیوانهای جداگانة تا زمان ما رسیدة شاعران آن دور، ادبیات ماوراءالنهر در عهد ذکرشده به تنزّل سخت رو نهاده بود. در آخر عصر خ8 – ابتدای عصر 19 علیالخصوص، در خوقند حیات ادبی دوباره به جوش و خروش میدرآید. شاعران ذوالسانین (امیر عمرخان، مکنونه، گلخنی و دیگران) به وجود میآیند، که اثرهایشان را به زبانهای تاجیکی و ازبکی انشا میکردند. آهنگهای اجتماعی در شعرهای آنوقته خیلی ضعیف گردیده، تأثیر تصوّف غیریفعال قوّت میگیرد. در میانة عصر خ8 جریان تازهای به ظهور میآید، که در تاریخ ادبیات تاجیک با نام بیدلیزم مشهور است. نمایندگان این جریان در آسیای میانه بیش از همه به تصوّف بیدل تقلید نموده، به مرام عمومی فلسفی و اجتماعی او وقوف کامل پیدا نمیکردند.
شایر و فیلسوف میرزا عبدالقادر بیدل (1644-1721) یکی از آخرین نمایندگان برجستة ادبیات تاجیکزبان عصر میانگی هندوستان به شمار میرود. او در سرزمین هند به دنیا آمده و عمر به سر برده است. بیدل در اثرهای خود بر اساس نظریة وحدت وجود بعضی فکرهای بدعتآمیز را، که بر خلاف دین اسلام بودند، افاده کرده و بر ضد نفاق و عداوت مذهبی بین هندویان و مسلمانان سر برداشته است. او عقیدههای خود را بعضاً آشکارا و گاها در زیر تعبیرهای تصوّفی بیان نموده است. اثرهای بیدل با سبک مخصوص نوشته شدهاند. غایههای این شاعر و متفکّر بزرگ نظر به دیگر جایها بیشتر در آسیای میانه، در بین تاجیکان و ازبکان طرفداران خود را پیدا نمود. لیکن، متأسفانه، قسم زیاد پیروان بیدل اساساً اسلوب مرکّب بدیعی او را در شکل تقلید کرده، به مضمونهای فلسفی، سیاسی و اجتماعی میراث ادبی وهای اهمیت ندادهاند. شاید به سبب عقب ماندن حیات مدنی بخارا و در این محل خیلی قوّت گرفتن تأثیر تعصّب دینی باشد، که اکثراً جهتهای تصوّفی شعرهای بیدل دقّت پیروان او را به خود کشیدهاند. این حالت را هم در بین شاعران تاجیکزبان دربار عمرخان (در خوقند) و هم در ایجادیات دیگر شاعرانی، که در بخارا، سمرقند، خجند و سایر شهرها نشو و نما یافتهاند، میتوان مشاهده کرد [17].
با وجود این، جریان بیدلیزم غیر از مقلّدان کهنهپرست نمایندگان پیشقدم خود را نیز صاحب بود. در بین پیروان بیدل آدمانی هم بودند، که بعدها، در عصر 19 و ابتدای عصر 20 ایجادیات خود را تا اندازهای به حیات اجتماعی خلق نزدیکتر نموده، غایههای نسبت به آن زمان مترقّی را تبلیغ میکردند. نقیبخان طغرل، اسیری خجندی و جوهری استروشنی از زمرة چنین شاعران محسوب مییافتند.
ومومن، رویة دموکراتی به نظم این دوره نیز راه پیدا مینمود. چنانچه، میرزا محمّدسادیق منشی، که در ایجادیات او آهنگهای آزادفکری و تنقید ظلم و استبداد حکمرانان احساس میشود، نمایندة همین رویه میباشد. تمایل تنقید ساخت موجوده را در ایجادیات بعضی شاعران دیگر بخارایی از قبیل ارثی حصاری، خجلت بخارایی، رحیم سمرقندی و غیره نیز میتوان مشاهده نمود. در دایرة ادبی خوقند مثل گلخنی، مجرم، کاشف، معدن، حاذق و مخمور شاعرانی بودند، که با مرام ایجادیشان از دیگر معاصران خود تفاوت داشتند. شاعره دلشاد، که مانند بسیار ادیبان آن زمان اثرهایش را به دو زبان – تاجیکی و ازبکی آفریده است، نسبت به جبر و ستم و بیدادگریهای حاکمان فئودالی و ملازمان آنها حس نفرت و اعتراض بیان مینماید.
در این دوره اثرهای عاید به تاریخ اساساً شکل واقعهنگاری را به خود گرفته بودند. لیکن در هر صورت یک عدّه سرچشمههای تاریخی هم به وجود آمدند، که در مسئلة آموختن حیات عصرهای خ8-19 ارزش زیادی دارند. یکی از این گونه سرچشمهها اثر محمّدوفای کرمینگی «تحفة خوانی» یا خود «تاریخ رحیمخانی» است. این کتاب واقعههای در بین سالهای 1721-1767 رویداده را در بر میگیرد. دیگر از اثرهای مهم این دوره کتاب محمّد یعقوب «گلشن و-ل-ملوک» میباشد، که در سالهای سیووم عصر 19 نوشته شده، زمان حکمرانی منغیتها را تا عهد امیر نثرالله توصیف میدهد. تاریخ خانهای خوقند در «منتخب و-ت-تواریخ» نام اثر محمّد حکیمخان، که واقعههای از زمان حکمرانی ناربوته (تقریباً س. 1770) تا اییام سلطنت محمّدعلیخان را نقل مینماید، شرح و بیان یافته است. اثر ملّا عطّار «جهاننما»، که سال 1810 تألیف یافته بود، اساساً به مناسبت بین امارت بخارا و دولت خانی خوقند بخشیده شده است. علاوه بر این، دایر به تاریخ دولت خانی خوقند اثرهای دیگر، از قبیل «تاریخ شاهرخی» ملّا نیاز محمّد و «تاریخ مهاجران» دلشاد نیز تألیف یافتهاند. دایر به تاریخ امارت بخارا غیر از اثر احمد مخدوم دانش «تاریخچة بخارا» همچنین تاریخ ملّا همولی (آخر عصر خ8 نیمة اوّل عصر 19) قابل قید میباشد.
[1] بیهترین شرح اجمالی سیاحت و ایکسپیدیتسیههای روسها به آسیای میانه در سالهای 1715-1886 تألیفات زیرین است: جوکاوسکیی س. و. ، 1915؛ مسلاوه آ. و. ، 1955، 1956، 1962، 1971. [2] موشکیتاو ا. و. ، 1915، س. 126. برای تفصیل موفّrیّتهای نrشبرداری آسیای میانه -نیگ .: فیدچینه و. ن. ، 1967، ا. 78-103. [3] برتالد و. و. ، 1977، س. 430. [4] {انوز اثر مکمّلی، که سهم در تهrیr آسیای میانه گذاشتة علم روس را در نیمة اوّل و میانههای عصر 19 با جزئیاتش نشان میداده باشد، به وجود نیامده است: بیان مختصرة نسبتاً بااعتبار – برتالد و. و. ، 1925؛ کرچکاوسکیی ا. یو. ، 1958. [5] ما در بالا راجع به کوششهای امیران افuانستان برای استیلا نمودن زمینهای ساحل چپ دریای ام و، که پیشتر به دولتهای آسیای میانه تهالّوr داشتند، سخن رانده بودیم. عملیات جدّی اشuالگری فئودالان افuان در سالهای 50-ام عصر 19، پس از آن که ملکهای ولایت بلخ به صفت مضافات ترکستان افuان به هیعت دولت افuانستان همراه کرده شدند، شروع گردید. با وجود موrاویمت دلیرانة تاجیکان و ازبکان حکومت افuانستان از آن سبب به این استیلا موفّr شد، که در این جا پراکندگی فئودالی حکمفرما بود، حاکمان محلی با هم خصومت ورزیده، جنگ و پرخاش میکردند، امارت بخارا، که این ملکها پیشتر تابع آن بودند، خود در نتیجة نزاعهای فئودالی ضعیف گردیده، به این ملکها کمک جدّی حربی رسانیده نمیتوانست. [6] برگینسکیی ا. س. ، رجباف س. ا. ، رامادین و. ا. ، 1953، س. 23-26. [7] برگینسکیی ا. س. ، 1955، س. 434. [8] ین بر خلاف اrیدة بعضی مؤلفان (مثلاً، نیگ .: نعمتاف ن. ن. ، 1959، س. 71-73) به کلانترین شهرهای آسیای میانه، مثل بخارا نیز کاملاً تهالّوr دارد. [9] مرکس ک. ا اینگیلس ف. ساچ. ، ت. 21، س. 407. [10] لینین و. ا. اثرها، ج. 1، س. 163-164. [11] مرکس ک. ا اینگیلس ف. ساچ. ، ت. 21، س. 409. [12] پوگچینکاوه گ. ا. ، ریمپیل ل. ا. ، 1965، س. 376. [13] فیدچینکا ا. پ. ، 1875، س. 44. [14] پیسرچیک ا. ک. ، 1975، س. 140. [15] در اثرهای جمعبستکنندة پوگچینکاوه گ. ا. ، ریمپیل ل. ا. ، 1958- 1965؛ ریمپیل ل. ا. ، 1961، سوخریوه آ. ا. ، 1958؛ 1962؛ 1966؛ اینچنین در تألیفات دیگر ایتناگرفها مدرکهای خیلی مهم و جالب دیrrت آورده شدهاند. در این بابت دیگر اثرهای تدrیrاتی مخصوص نیز موجودند، از جمله: دینیکی ب. پ. ، 1928، لوراف و. ا. ، 1964 ریمپیل ل. ا. ، 1936؛ 1937؛ 1960؛ 1969؛ پسرچیک ا. ک. ، 1937؛ 1954؛ 1956؛ 1970؛ اندرییف م. س. ، پسرچیک ا. ک. ، 1958، پالوپناو س. ، 1937، کیسلیکاو ن. ا. ، 1939؛ uولاماو یه. u. ، 1941، بچینسکیی ن. م. ، 1947؛ وییمرن و. و. ، 1948، وارانینه و. ل. ، 1949؛ 1951 ا؛ 1951 ب؛ 1953؛ 1956؛ 1959 ا؛ بریتنیتسکیی ل. س. ، 1950؛ عبدالرسولاو ر. ر. ، 1960؛ ناتکین ا. ا. ، 1961؛ زاهداو پ. ش. ، 1965؛ 1969؛ مختاراف ا. ، 1965؛ روزییف م. ، 1967 و u. ما امکان نداریم در سر نتیجههای این تدrیrاتها rدری باشد هم، مفصلتر توrrوف نماییم. [16] در مکتبهای تاجیکی امارت بخارا خواندن اثرهای شاعر بزرگ ازبک نوایی رسم گردیده بود، که در بابت به زبان همدیگر آشنایی پیدا کردن دو خلr برادر – تاجیکان و ازبکان اهمیت کلانی داشت. [17] ینی س. ، 1954؛ عینی خ. س. ، 1956؛ بیدل، 1955.