خلق تاجیک به اتّحاد بزرگ ملّتهای سوسیالیستی، که اتّفاق ریسپوبلیکههای ساویتی سوسیالیستی را تشکیل دادهاند، داخل میشود. وهای همراه برادر کلان خود – خلق کبیر روس و دیگر خلقهای برادر مملکتمان تحت راهبری پرتیة کمونیستی اتّفاق ساویتی با قدمهای استوار به سوی کمونیزم پیش میرود.
ز قدیمولییام رشتههای گسیختنشوندة دوستی و همکاری خلقهای اتّفاق ساویتی را به هم پیوسته، مبارزة یکجایه ضد ظالمان و استیلاگران آنها را متّحد ساخته است. این را در تمثال رابطههای تاریخی ازبکها، تاجیکها، ترکمنها، قرغیزها، قزاقها، قرقلپاقها و دیگر خلقهای ریسپوبلیکههای آسیای میانه میتوان واضح و روشن مشاهده نمود.
تدقیق تاریخ خلق تاجیک برای دانستن منبعهای روابط عنعنوی خلقهای آسیای میانه کمک خواهد رساند. خصوصاً تاجیکان و ازبکان، که تشکّل خلقیت آنها در اساس عمومی نجادی قرار گرفته است، با همدیگر علاقة خیلی نزدیک دارند. چنان که ازبکان از ثروت مدنی خلق تاجیک بهرهمند میگردیدند، همین طریقه، تاجیکان نیز از کامیابیهای مدنیّت خلق ازبک فیزیاب بودند؛ خصوصیت مدنیّت مادّی، عرف و عادت، صنعت و هنرهای خلقی تاجیکان و ازبکان چنان نزدیکند، که گاها در بین آنها فرق گذاشتن ممکن نمیشود. تاریخ دورههای قدیمترین، قدیم و همچنین دورة عصر میانگی این خلقها خیلی شبیه و اکثراً یکسان بوده، علاوه بر این سیر ترقّیات آن در یک سرزمین به وقوع پیوسته است. با وجود این، دو خلق تشکّل یافت، که امروز به ملّتهای سوسیالیستی تاجیک و ازبک مبدّل گردیده است.
بینابر همین هم آموزش و تحقیق تاریخ تاجیکان، سهم به خود خاص آنها به گنجینة تمدّن بشری با آموزش و تحقیق تاریخ همة خلقهای آسیای میانه، با آشکار نمودن آن چه که آنها را متّحد ساخته است، علاقة جدانشونده دارد. در اساس چنین آموزش ریشههای عمیق تاریخی همکاری برادرانة خلقهای آسیای میانه را مویین کردن امکانپذیر خواهد شد.
چونان که معلوم است، تاریخ تاجیکان، مثل همة خلقهای آسیای میانه، با تاریخ بسیار خلقهای شرق خارجی، قبل از همه، هندوستان، پاکستان، افغانستان، ایران، کشورهای عرب و یک قطار مملکتهای دیگر علاقهمند است. ما-تاریخشناسان ساویتی به رابطههای تاریخی خلقهای آسیای میانه و شرق خارجی، که آنها را در مبارزه برای صلح و پیشرفت اجتماعی متّحد میسازد، بهای بلند میدهیم.
در اثرهای عالمان برجوزی گذشتة خلقهای شرق، از آن جمله تاجیکان، همچون سلسلة بیانتهای جنگ و جدالها و تبدّلات درباری تصویر یافته، بیشتر نقل و روایتها در بارة پادشاهان، حاکمان و سپهسالاران آورده میشوند؛ گاه-گاه در بین این نقل و روایتها بعضی معلومات راجع به تاریخ مدنیّت را دچار آمدن ممکن است. مورخان برجوزی قانونیّت تاریخی را در این حالت یا عموماً رد میکنند یا خود از نقطة نظر ایدهآلیستی تفسیر میدهند.
تمام حجّت و مدرکهای فراوان عاید به تاریخ آسیای میانه نشان میدهد، که کوششهای یک قطار مورخان برجوزی، از جمله مؤلفان به وطن ساویتی خیانت کرده، به خذمت امپریالیستان گذشته، که تاریخ خلقهای این سرزمین را خالی از ضدیتهای صنفی و مبارزههای صنفی وانمود کرده، آن را فقط چون عرصة زد و خورد و نزاعهای ارق و نجادهای مختلف به قلم دادنی میشوند، بیهوده و بینتیجه است. این قبیل مورخان بر خلاف دلیلهای علمی ارق را با خلق اینیت داده، «نظریه» هنّاتانة ممتازی این یا آن عِرق «اصیل» را پیش میرانند. در این زمان آنها به یک تیپ نجادی پامیری-فرغانی نسبت داشتن ازبکان و تاجیکان را انکار میکنند. عموماً کوشش از نقطة نظر ارقیت توضیح دادن تاریخ آسیای میانه، همچنین دیگر کشورها، ضررناک و از جهت علمی تماماً بیاساس است.
شره و بیان حقیقتاً علمی حادثههای حیات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مدنی خلقهای گوناگون فقط در پرتو تعلیمات مارکسیستی-لنینی دایر به تاریخ جمعیت امکانپذیر میگردد. ک. مرکس مکانیزم ترقّیات جمعیّتی را داهیانه مویین نموده، گفته است: «آدمان در استحصالات جمعیّتی حیات خود به مناسبتهای مویین و ضروری به ارادة خودشان وابستنبودهای – به مناسبتهای استحصالی داخل میشوند، که این مناسبتها به زینة مویین انکشاف قوّههای استحصالکنندة مادّی آنها موافق میآیند. مجموع این مناسبتهای استحصالی ساخت اقتصادی جمعیّت را، بزیس ریلیی را تشکیل میکند، که بر بالای این بزیس ندسترایکة حقوقی و سیاسی پایدار میگردد و شکلهای مویین شعور جمعیّتی به این بزیس موافق میآیند. طرز استحصالات حیات مادّی سببگار عموماً پراتسیسّهای سوسیالی، سیاسی و معنوی حیات میگردد. شعور آدمان هستی آنها را مویین نمیکند، بلکه، برعکس، هستی جمعیّتی آنها شعور آنها را مویین میکند. قوّههای استحصالکنندة مادّی جمعیت در زینة مویین انکشاف خود به مناسبتهای استحصالی موجوده یا خود – که این فقط افادة حقوقی همین مناسبتها است – به مناسبتهای مالکیت، که در داخل همین مناسبتها آن قوّهها تا حال انکشاف مییافتند، ضد میآیند. این مناسبتها، که پیشتر شکل انکشاف قوّههای استحصالکننده بودند، اکنون کیشن آنها میگردند. آن گاه دورة روالوتسیة سوسیالی فرا میرسد. با تغییر یافتن اساس اقتصادی در تمام ندسترایکة بزرگ به طور کم و بیش تیز تبدّلات به عمل میآید»[1]. علم مارکسیستی-لنینی چنین موقع مهم بزیس – مجموع مرکّب مناسبتهای استحصالی این یا آن مرحلة ترقّیات تاریخی را به اساس گرفته، قانون عمل متقابل بزیس و ندسترایکه، رل فعال ندسترایکه و شکلهای مویین شعور جمعیّتی علاقهمندی آن، مدنیّت معنوی و مادّی را آشکار مینماید. بهترین ثروتهای مدنیّت معنوی و مادّی، که در دوام هزاران سال از تجربة جمعیّتی و تاریخی انسانیت روییدهاند، ثمرة فعالیّت مادّی، علمی و بدیعی بشریت، دانش پیشقدم، نظریه و شکلهای مترقّی تفکر ایجادی، یعنی میراث مدنی، با تمام معنیهای عمومیساتسیالاگی آن چون وسیلة مقتدر در تحوّلات عمیق جمعیّت حاضره خذمت میکند. این است، که ما به آموختن و تحقیق عملی گذشتة تاریخی غنی خلقها پرداخته و به آن تجدید نظر نموده، در راه پیشرفت حقیقی اجتماعی و تشکّل شخصیت متناسب کمونیستی از آن نیروی تازة معنوی حاصل میکنیم.
چونان که معلوم است، مبارزة صنفی قوّة به حرکتآورندة ترقّیات تاریخی جمعیّت انتگانیستی میباشد. از این رو، شور و آشوبهای خلقی هر گاه جمعیّت آسیایمیانگی را به لرزه میآوردند. ک. مرکس و ف. اینگیلس نوشتهاند: «آزاد و غلام، پتریتسیی و پلیبیی، پامیشیک و کریپاستنایی، استا و شاگرد-خلاصه، ظالم و مظلوم نسبت به یکدیگر در انتگانیزم دائمی بودند، مبارزة پهای در پی گاه پنهانی و گاه آشکار میبردند، که این مبارزه همیشه با ازنوسازی روالوتسیانی تمام بنای جمعیّتی یا با هلاکت عمومی صنفهای مبارزهکننده انجام مییافت»[2]. برای تاریخشناسان چنین نشانداد و. ا. لنین بغایت مهم است، که مارکسیزم به کشف کردن قانونیّت این حادثهایی، که «به نظر پیچ در پیچ و هرج و مرج مینمایند»، راه نشان داد، یعنی وهای نظریة مبارزة صنفی را کشف کرد[3]. علم تاریخشناسی ساویتی گذشتة خلق تاجیک و دیگر خلقهای آسیای میانه را محض از همین نقطة نظر تحقیق مینماید.
هنوز سالهای 20-م راجع به مسئلههای جداگانة تاریخ مدنی و سیاسی آسیای میانه تدقیقات زیادی به میان آمد. آچیرکهای و. و. برتالد عاید به تاریخ تاجیکان، قرغیزها و ترکمنها، اثر عمدة او «تاریخ حیات مدنی ترکستان»، بهترین اثرهای تاریخی و ادبیاتشناسی اساسگذار ادبیات ساویتی تاجیک استاد صدرالدّین عینی، اینچنین یک عدّه تدقیقات ا. ا. سیمیاناو و م. س. اندرییف محض در همان وقت تألیف و نشر گردیده بودند.
در سالهای 30-یوم متدلوژیة مارکسیستی در تدقیقات تاریخشناسان موقع اساسی را اشغال مینماید. دانشمندان تاریخ مدرکهای علمی پیشتر به دستامده را از دیدگاه متریالیزم تاریخی دوباره از نظر میگذرانند (در این مورد مخصوصاً خدمت ا. یو. یکوباوسکیی را باید خاطررسان کرد) ، مأخذهای نو پیدا میشوند، در حدود تاجیکستان نخستین ایکسپیدیتسیههای آرشیالوگی به کار شروع کردند.
سالهای پس از جنگ دورة بازیافتهای خیلی زیاد مأخذهای مختلف و پُرنوای تاریخی به شمار میرود. در این دوره آرشیوهای قدیمه، سندهای عصر میانگی، متریالهای عاید به سکّشناسی، اَرخیالوگیه (باستانشناسی)، پلیانتراپالوژی، زبانشناسی و غیره به دست میآیند. همة این به عمیقتر گردیدن تدقیقات و پرّهتر آموختن قانونیّت پراتسیسّ تاریخی امکانیت فراهم میآورد. در برابر تدقیق بعضی مسئلههای علیحده تاریخچیان به تألیف بعضی اثرهای کلان ماناگرفی و مجموعهها سر کردند.
در سال 1947 مؤلف این سطرها اثر جمعبستکنندة «تاریخ مختصر خلق تاجیک» را تألیف نموده، خود همان سال به زبان تاجیکی و سپس، سه مراتبه (آخرین بار در سال 1955) به زبان روسی چاپ کرده بود، که هر دفعه با تصحیح و علاوهها از نو تحریر مییافت. این اثر در اساس تحلیل مارکسیستی ترقّیات تاریخی خلق تاجیک را از دورههای قدیمترین تا سال 1917 به طور مختصر بیان مینماید. علاوه بر این مؤلف در تألیف و تحریر اثر سهجلدة کالّیکتیوی «تاریخ خلق تاجیک»، که سالهای 1963-1965 در مسکو از طرف آکادمی فنهای تاجیکستان نشر گردید، بیواسطه اشتراک داشت. در سالهای بعد او کار خود را در تدقیق پروبلمهای تاریخ و مدنیّت خلق تاجیک دوام داد. متریالهای فراوان به دستامده تنظیم و تحلیل و جمعبست خود را تقاضا میکردند.
ین اثر، که با عنوان «تاجیکان. تاریخ قدیمترین، قدیم و عصر میانه» به دقّت خواننده پیشنهاد میشود، از دو کتاب عبارت بوده، دورة طولانی را از زمان پیدایش جماعه انسانی در سرزمین آسیای میانه تا غلبة روالوتسیة کبیر سوسیالیستی اکتبر در بر میگیرد.
کیتاب یکم از چار فصل عبارت است. فصل یکم به توصیف ساخت جماعت ابتدایی در آسیای میانه بخشیده شده است. در فصل دوّم حیات قوم و قبیلههای مختلف – اجداد تاجیکان در دورة انکشاف مناسبتهای غلامداری توضیح مییابد. در فصل سوم تقدیر تاریخی آسیای میانه در دورة ظهور مناسبتهای فئودالی مورد بررسی قرار گرفته است. فصل چارم وضعیت آسیای میانه را در دورة ترقّیات و برقراری ساخت فئودالی بیان میکند. کتاب دوّم فصلهای پنجم و ششم را در بر کرده است: فصل پنجم تاریخ خلق تاجیک را از ابتدای عصر خvi تا میانة عصر 19 و فصل ششم از همراهشوی آسیای میانه به روسیه و ترقّی یافتن مناسبتهای کاپیتالیستی را تا غلبة روالوتسیة کبیر سوسیالیستی اکتبر توصیف مینماید. معلومات مختصر منبعهای تاریخی، رویخت ادبیات و مأخذهای اقتباسشده، فهرست نامهای تمام اثر در آخر کتاب دوّم آورده میشود. چون در این جا نام اثرها به صورت مکمّل ذکر یافتهاند، در پاورق فقط به اختصارة آنها اشاره خواهد شد.
مولّیف، بیشک، به تدقیق مفصل همهجانبة تمام مسئلههای تاریخ خلق تاجیک نکوشیده است. اصل مقصد وهای واقعه و حادثههای اساسی تاریخی را با تدقیق پروبلمهای خیلی مهم، مرکّب و بعضاً مباحثوی پیوستن است.
بیسیار جهتهای تاریخ دورههای قدیمترین، قدیم و اوّل عصر میانة تاجیکان حالا چنان که باید و شاید آموخته نشده است، امّا متریالهای نو خیلی فراوانند. اکثر وقت مسئلههای مربوط به این جهتها را به طور قطعی حل کردن امکانپذیر نمیگردد. بنا بر این مؤلف برابر شرح پرگمتی فکتها فرضیههای همکسبان ساویتی و خارجی را از نظر گذرانیده، مشاهده و نقطة نظر خود را صریحاً بیان مینماید. طبیعی است، که در این صورت نقل نسبتاً تفصیل یافته، استناد به سرچشمهها و اشاره به تدقیقات و نشریههای تاریخشناسی، باستانشناسی، سکّشناسی، زبانشناسی، کتیبهشناسی و ادبیاتشناسی زیادتر خواهد گردید.
در این کتاب، که اساساً متریالهای در آثار علمی به درجة کافی توضیحیافته را در بر میگیرد، ما به قدر امکان از تکرار مؤلفان دیگر خودداری نمودیم. چنانچه، این را در فصل دورة عصر میانه، که تاریخ سیاسی و قسماً مدنی آن توسط تدقیقات چند نسل شرقشناسان روس و ساویتی، پیش از همه، و. و. برتالد، ا. یو. یکوباوسکیی، ا. ا. سیمیاناو، ا. ه. برتلس، پ. پ. ایوانف و دیگران به طور مفصل آموخته شده است، میتوان مشاهده نمود. به این سبب استناد و اشارههای پاورق این فصل نسبت به فصلهای دیگر مجموعی و خلاصویست.
بعزی پروبلمهایی، که در این کتاب مورد تحلیل قرار گرفتهاند، از اینها عبارتند: درجة ترقّیات مدنیت و اقتصادیات آسیای میانه در عصر برنجی و رابطه با قبیلههای هندوستان، ایران و کشورهای دیگر؛ مسئلة آریایی و اساس نجادی و زبانی طایفه و خلقهای قدیمة آسیای میانه، هندوستان شمالی، افغانستان، ایران و دشتهای بین اوراپه و آسیا؛ پیدایش و انکشاف جمعیّت صنفی؛ ظهور و تحوّل آیین زردشتی، سنتز مدنیّت آسیای میانه و ایران، هندوستان و یونان قدیم؛ پیدایش، کرنولوژی و مدنیّت کُشانیان. به توصیف ساخت اجتماعی و اقتصادی آسیای میانة قدیمه باب مخصوصی بخشیده شده، در برابر تحقیق تاریخی این پروبلم مرکّبترین تمام متریالهای موجوده، که حصّهای از آنها نخستین بار به این مناسبت برداشته شدهاند، به رشتة تحلیل کشیده میشوند.
تعریخ و مدنیّت اوّل عصر میانگی تخارستان و سغد خیلی به تفصیل تدقیق شده، به تغییرات پراگریسّیوی حیات جمعیت: ترقّیات قوّههای استحصالکننده و پیشرفت فوقالعادّة مدنیّت بدیعی باعث گردیدن پیدایش و انکشاف مناسبتهای فئودالی مقرّر کرده میشود. در حقیقت هم، آسیای میانه در دورههای کُشانی، اوّل عصر میانه و بعدتر هم یکی از مهمترین مرکزهای مدنی شرق حساب مییافت.
در بابهایی، که به پایدارشوی و انکشاف مناسبتهای فئودالی بخشیده شدهاند، دقّت اساسی به کامیابیهای نوی، که علم ساویتی در دوام زیاده از دو دهسالة آخر در این ساحه نایل گردیده است، نگرانیده میشود. در این جا، پیش از همه، تدقیق ترقّیات قوّههای استحصالکننده و مناسبتهای استحصالی، قانونیّتهای حیات اقتصادی و پدیدههای مویین آن در نظر داشته شده است.
در کتاب به آشکار نمودن خصوصیتهای خاص هر یک دوره و تدقیق جریان انکشاف سازمانهای جداگانة اجتماعی و سیاسی دقّت مخصوص داده شد. مؤلف از معلومات رشتههای گوناگون علم و سرچشمهها به طور وسیع استفاده برد، که آنها قبل از این چه در تصویر منظرة عمومی تاریخ و چه در توصیف ترقّیات جمعیّت آسیای میانة عصر میانگی نهایت کم یا تماماً مورد استفاده واقع نشده بودند. مدنیّت عصر میانگی خلق تاجیک مختصر، ولی با فرا گرفتن تمام جبهههای آن: ادبیات، علم، صنعت، هنر معماری و مدنیّت مادّی بیان یافت.
مولّیف جریان پیدایش قوم و نجادها را نیز به تدقیق گرفته، برای نشان دادن راه تشکّل خلق تاجیک به جمع و تحلیل همة مدرکهای به علم امروزه معلوم منبعهای خطّی، زبانشناسی، پلیانتراپالاگی و انتراپالاگی، اتنوگرافی و ادبیاتشناسی سعی و کوشش نمود. به تشکّل خلق ازبک هم قسمت مخصوص بخشیده شد – در این جا، مثل دیگر قسمتهای کتاب، نتیجههای تدقیقات همکسبان ازبکمان، که مبدأ قدیمة پیدایش قوم ازبک، درجة بلند و بکریّت مدنیّت خلق ازبک را به طور قانعکننده نشان دادهاند، مورد استفادة وسیع قرار گرفت.
در اثر شرح و تفسیر عاقبت به دولت هخامنشی، امپراتوری یونان و مقدونی و خلافت عرب همراه کرده شدن آسیای میانه، که در ادبیات علمی ما، از جمله، در تألیفات خود مؤلف موجود بودند، تا اندازهای وسعت پیدا نمود. باید گفت، که در این بابت دو نوع شرح و تفسیر معمول است: یکی – ستایش استیلاگران و پست زدن سویه مدنیّت خلقهای آسیای میانه، که خاص علم برجوزیست؛ دیگری – تحقیق و توضیح در علم ساویتی مقرّرشده است، که در آن از روی انصاف دقّت اساسی به مبارزة آزادیخواهانة خلقهای آسیای میانه بر ضد استیلاگران و نشان دادن مخصوصیت و سویه بلند مدنیّت محلی این سرزمین نگرانیده میشود. پیشتر مبارزة ضد عقیدههای برجوزی و به آنها مقابل گذاشتن شرح و تفسیر مارکسیستی فقط یک قسم این مسئله را – اساساً واقعههای سیاسی را فرا میگرفت. امّا جهتهای اجتماعی و اقتصادی مسئله در کنار مانده، غیریکافی تدقیق میشد یا نادرست بیان مییافت. مؤلف کوشش نمود، که به تدقیق همهجانبة این مسئله پرداخته، آن را با متریالهای عاید به مناسبت و رابطههای اقتصادی و تاریخی و مدنی خلقها و سنتز مدنی پرّهتر سازد.
ینسانیت محض به توسط رواج استحصالات و مدنیت، مبادلة کامیابی، دانش و تجربههای عملی به پیشرفت خود نایل گردیده است. مبارزة متّفقانة خلقها، که در جریان آن دوستی و برادری آنها به وجود آمده، بیش از پیش استوار میشد، در مقابل تاخت و تازهای خرابیآور و غارتگرانة اردوهای اسکندر مقدونی، چنگیزخان، تیمور و دیگر استیلاگران مانعه سختی گردیده بود. همکاری در راه پیشرفت اجتماعی، علاقههای مسالمتآمیز تجارتی و اقتصادی به انکشاف سنتز مدنی مساعدت مینمود. به این معنی صنعت یونان قدیم، صنعت قندهار، که در خود بهترین آفریدههای مردم هندوستان، آسیای میانه، پارت و یونان را پیوسته است و ادبیات عربیزبان را با فضیلتهای بینلمیللی آن میتوان خاطررسان کرد. ارتباط نزدیک و غنی ساختن مدنیّت یکدیگر باعث تولید ثروتهای مشترک مدنی گردید. در این زمان عنعنههای محلی، خصوصیت و جهتهای به خود خاص مدنیّت خلقها، از آن جمله اهالی دورههای قدیم و عصر میانة تاجیکستان و عموماً خلقهای آسیای میانه، که مدنیّت عالی و به درجة بلند ترقّیات رسیده را به وجود آوردهاند، محفوظ ماند.
خریتههای تاریخی از کتاب «تاریخ خلق تاجیک (ج. i- 2، م. ، 1963-1964) اقتباس شدهاند. تصویرها را ایرمیتج دولتی، انستیتوت صنعتشناسی رسّ ازبکستان، انستیتوت تاریخ به نام احمد دانش آکادمی فنهای رسّ تاجیکستان، موزی بریتنیه، تشکیلات باستانشناسی فرنسیه در افغانستان و دیگر مؤسسههای علمی ساویتی و خارجی و اینچنین دانشمندان جداگانه لطفاً در اختیار مؤلف گذاشتند.
تعلیف اثر در سال 1970 انجام یافته بود. بنا بر این، در آن اساساً همان منبعها و تدقیقاتهایی، که تا آخر سال 1969 و اوّل سال 1970 دسترس مؤلف بودند، مورد استفاده قرار گرفتند. آن چه که بعدتر، تا اوّل سال 1977، به دست آمد، در نشر تاجیکی اثر قسماً استفاده شد.
نشر روسی کتاب را عالمان ساویتی و خارجی به نیکی استقبال کردند و تقریضهای زیاد دلیل این است. ولی بعد نشر روسی کتاب الّکهای پنج سال[4] گذشت، که این در اییام انکشاف باسرعت علم مدّت کم نیست. در این سالها مأخذهای مختلف و پُرنوای تاریخی پیدا شد، آرشیالوگها هم به بسیار کشفیاتهای بیهمتا نایل شدند. عاید به دورههای گوناگون بسیار اثرهای علمی تدقیقاتی انتشار گردیدند. خود مؤلف نیز تدقیق همهطرفة مسئلههای را، که در کتاب درج شدند، ادامه داده، حدود خرانالاگی آن را از نیمة اوّل عصر خ8 تا غلبة روالوتسیة کبیر سوسیالیستی اکتبر رسانید. در نتیجه ضرورت پیش آمد، که بعضی نکتههای اثر تغییر داده شده، بعضی جایهای آن مکمّل و بعضی فصلهای آن مفصلتر کرده شود. ولی گفتن درکار، که بند و بست اثر تغییر نیافت و فقط به سبب افزودن حجم کتاب به دو قسم جدا کرده شد.
مولّیف به همة آنهایی، که با مصلحت، علاوه و قید و ایرادهای مفید خود به او کمک کردند، علیالخصوص به ا. ا. برتلس، ا. س. برگینسکی، ه. ا. گرنتاوسکیی، ا. ا. دویداویچ، ا. م. میرزایف، ا. م. آرنسکیی، و. ا. رناو، و. ا. رامادین، البتّه، به موهریر نشر روسی کتاب ب. ا. لیتوینسکیی و محرر نشر تاجیکی کتاب ا. مختاراف تشکّر صمیمی اظهار مینماید.
[1] ک. مرکس، ف. اینگیلس. اثرها (نشر دوّم روسی) ، جلد 13، س. 6-7.
[2] ک. مرکس و ف. اینگیلس. اثرها، جلد 4، س. 424.
[3] و. ا. لنین. اثرها، جلد 21، س. 16.
[4] سرسخن را ب. uفوراف در اوّل سال 1977 نوشته است.