گر کس گذشتة اجداد خود را نداند، انسان کامل نیست!
ین خطابة ساده، ولی در این زمان جدّی بزرگان علم و ادب ما از قعر عصرها به گوش میرسد و هشدار میدهد، که از تاریخ ملّت و سرزمین، رسم و رسوم و دین و آیین خود مدام واقف باشیم. واقعاً، تاریخ را خاطرة انسانیت مینامند. پس هر فرد بی آموزش تاریخ کشور خود اصل و نسب و معرفت بومی و زاتیش را پایدار و بیگزند نگاه داشته نمیتواند، از ریشة خویش دور یا کنده شده، به ورطة گمنامی یا فنا قدم مینهد و، به تعبیر امروزیان، «منقورت» میشود. یعنی انسان تاریخ گذشتة خود را فرا نگیرد، طبیعی است، که از ذات خود، راه تیکرده، دستاوردهای سیاسی و فرهنگی و برد و باخت مردمش ناآگاه مانده، چون مخلوقی آدمسورت، ولی بیپروا، بیمسئولیت، بینشان عمر به سر میبرد. این بدبختی بزرگ است. آخر عاری از خاطرة گذشته، فارغ از غم فردا چه خیل خود را انسان میشماری؟
گر این فاجعه دولت، ملّت و قومی را فرا گیرد، چه میشود؟
تعریخ گواه است، که از روی چنین بیاحتیاطی و واقف نبودن از گذشتة خویش قسمی از دولت و ملّتهای ابرقدرت پاره-پاره شده، از زبان و رسم و آیین خویش محروم گردیدهاند. در عهد باستان چنین مثالها فراوانند.
سرنوشت ملّت تاجیک در طول عصرها برابر دیگر مردم ایرانینجاد بسا پیچیده و پرشیب و فراز است. تاجیک با کار و پیکار برای نایل شدن به آزادی، با سازندگی و بنیادکاری، با عقل و ذکاوت فرزندان نابغهاش در عرصة علم و ادب و سیاست، با رسیدن به دوران احیای دولتداری و چشیدن زهر شکست، با تلاشها بهر خودشناسی و آگاهی ملّت تاریخ خود را غنی و رنگین ساخته است.
تعریخ سرشار از لحظههای پیروزی، چسپ و تلاش برای تشکّل تفکر ملّی و رواج و رونق دولتداری، علم و فرهنگ و…گلگون از خون مردان مبارز و فداکار…امّا پوشیده نیست، که سالهای طولانی ما از آموزش میراث تاریخی خلق خود یک اندازه دور ماندیم. در مکتب و دانشگاهها به فرزندان ما به جای تاریخ خلق تاجیک بیشتر تاریخ خلقهای دیگر را میآموزاندند. و این مناسبت ناسالم رخنهای گذاشت در تاریخاموزی و تاریخدانی مردم ما. شاید یک سبب از اصل خویش کمی دور ماندن و پست رفتن معنویت، کاهیدن اخلاق جامعة ما از همین عبارت بود.
وه، خوشبختانه، دو فرزند نابغة ملّت تاجیک-استاد صدرالدّین عینی و آکادمیک باباجان غفوراف همین نارسایی را احساس کردند و جداً از پی اصلاح آن شدند. علاّمه عینی با رساله و مقالات زیادش در خصوص زندگی و ایجادیات شخصیتهای علم و فرهنگ و سیاست و دولتداری مردم را با گذشتة پرافتخار و فرزندان نیکنام ملّت آشنا ساخت، آنها را با تاریخ عبرتآموز و پرافتخار خود پیوست. مردم با نگاه زیرکانه و خردمندانة عینی از برار و ناکامیهای نیاگان در نبرد زندگی آگاه شدند.
سورت باباچان گفّوراو
همچونین باباجان غفوراف با هدایت این پیر خرد به کار پرشرفی کمر بست. وهای در سالهای بسا مشکل به تدقیق و تألیف کتابی از تاریخ خلق تاجیک شروع نمود. کاوش و جستجویهای پیوستة او در این راه ثمرة دلخواه دادند. و نخستین اثر علمی باباجان غفوراف «تاریخ مختصر خلق تاجیک» پنجاه سال مقدّم-سال 1947 از چاپ برآمد. وهای چون فرزند دلسوز ملّت برابر فعالیّت دولتداری و سیاسی این کار را به انجام رساند و برای همزبانان و همملتانش روزنی گشاد از عالم تاریخ. این تجربة اوّلین تاریخنویسی تاجیک در زمان شوروی بود و آن را محقّقان نمایان، شرقشناسان مشهور دنیا خوش پذیرفتند.
خانندة تاجیک توسط این اثر از مقام خودشناسی به آموختن تاریخ گذشتة خود رو آورد. و به سؤالهای زیاد «اجداد ما کیها بودند؟ از کجا به زندگی شروع کردند؟ چه طور دولت ساختند و دولتداری کردند؟ با چه راه و دستوری به علم و ادبیات عالمشمول پایی گذاشتند؟ در تاریخ بشریت چه مقام و پایه دارند؟» پاسخ دقیق و مفصل یافتند.
من این اثر عجایب و پرمحتوا را هنوز سالهای دانشجویی مطالعه کرده، گاهی از هنر والای دولتداری گذشتگانمان میبالیدم، بعضاً از شکست حکومت، جاهطلبی، جنگ و جدال و جهالت و خونریزی برادران به خاطر تخت و تاج و شهرت و نفس، که تیشه به ریشة دولت زده است، تاخت و تاز وحشیانة اجنبیان، سراسر نابود شدن مردمان بیگناه و خراب و ولانگار گشتن مرکزهای فرهنگی دلم ریش میگشت و به اندیشه میافتادم. پیوسته فکر میکردم، ملّتی، که یک زمان صاحب تمدّن عالی بود، امروز از کاهیدن معنویّت جامعه مینالد و عذاب میکشد؟!
پوشیده نیست، که بعد انقلاب مردم ما به طور صنعی از آموختن تاریخ چندینهزارسالة خود بینصیب گشت و معنویّت و اخلاقش از نرسیدن این غذا کاهید. اثر باباجان غفوراف، که چون آب و هوا برای خودآگاهی و رشد تفکر تاریخی مردم ضرور بود، در طول پنجاه سال تنها یک مراتبه نشر شد. البتّه، این باعث تأسّف است. از روی انصاف میبایست این اثر بارها از چاپ میبرآمد و دسترس هر یک فرد تاجیک میگردید.
گر ما از راه تیکردة پُر از شیب و فراز ملّت خود آگاهی نسبتاً پرّه میداشتیم و از خطاهای صادرنمودة نیاگانمان سبق میگرفتیم، شاید طوفان آفتبار جنگ گرجدنی، که ما به آن دچار آمدیم، چنین رنگ فاجعویی نمیگرفت. آخر یک سرچشمة خودشناسی ملّی محض آشنایی با میراث تاریخی است. تا خاطرة قوی تاریخی را، که در آثار فرهنگی و علمی باستان محفوظ است، جامعه از خود نکند، از خرد و ذکاوت گذشتگان بهرهمند نشود، در تمام رشتههای زندگی به دستاوردهای دلخواه نایل شده نمیتواند.
اموختن تاریخ تنها برای دانستن گذشته نیست، بلکه این برای شکوفایی فردای هر یک ملّت و دولت ضرور است. یعنی ملّت باید از گذشتة خود-خواه درخشان باشد، خواه تیره،-سبق بگیرد و دورنمای آیندهاش را مویین بسازد.
کدیمیک باباجان غفوراف به همین خاطر عمر خود را به تحقیق و ایجاد تاریخ ملّتش بخشید و، خوشبختانه، به مراد رسید. وهای با چاپ شاهاثر بزرگ خود – «تاجیکان» نه تنها ملّت تاجیک، بلکه تمام فارسیزبانان عالم، مخلصان و هواداران تمدّن شرق و ساکنان آسیای مرکزی را با یک سرچشمة نیروبخش و پربها شادکام ساخت. باید تأکید بکنم، که علاّمه باباجان غفوراف در ایجاد این اثر، به تعبیر استاد عینی، یکی از «…شرطهای مهم تاریخنویسی-محاکمهرانیی بیطرفانه» را رعایه کرده است.
ین اثر اوّل به زبان روسی در مسکو چاپ شد و همچنین از جانب عالمان مشهور سابق شوروی و خارجی بهای ارزنده گرفت. اثر تنها به آموزش و تحقیق تاریخ تاجیکان، سهم بینظیر آنها به گنجینة تمدّن بشری محدود نمیشود. اینچنین، در آن تاریخ مردم همزبانمان و خلقهای دیگر آسیای مرکزی مورد تحقیق همهجانبه قرار گرفته است. از این خاطر بعد آن که «تاجیکان» به خط روسیساس تاجیکی در دوشنبه به طبع رسید، درحال دقّت مورخان افغانستان را جلب نمود. و در این کشور دوست و برادر اثر مذکور با حروف فارسی از چاپ برآمد، سپس در ممالک دیگر نیز پهای در پهای چاپ آن صورت گرفت.
قیمت علمی «تاجیکان»، الحق، بینهایت بزرگ است. باباجان غفوراف با این اقدام نیک و زحمت پربهایش نه تنها صحیفههای تاریخ رنگین ملّت تاجیک و مردم همزبان ما، بلکه تاریخ و راه تیکردة خلقهای ازبک و قرغیز و قزاق و ترکمن را تا اندازهای به خواننده آشنا ساخت. این خدمت رستمانة باباجان غفوراف شایستة تحسین و آفرین است، زیرا آثار پرقیمت علمیاش چون بهترین آموزگار به ما و نسل آینده سبق میآموزد.
یمروز مردم کشور به خودشناسی و برقرار کردن خاطرة تاریخی خویش بیش از پیش نیاز دارد. ما باید از تاریخ گذشته سبق بگیریم و برای وحدت کامل ملّی کارهای بزرگی را به انجام برسانیم. در این راه پرشرف چاپ آثار گرانبهای آکادمیک باباجان غفوراف برای برافروختن احساس وطندوستی و افتخار ملّی مدد خواهد رساند.