جنگ یکم جهانی، که عاقبت و افادة بحران عمومی کاپیتالیزم به شمار میرفت، این بحران را تیز و تند گردانده امپریالیزم جهانی را سست نمود. کارگران و سولداتها 27 فوریه (12 مارت) سال 1917 در پیتراگرد شورش برداشته، پادشاه را از تخت سرنگون کرده، ساویتهای دیپوتتهای کارگران و سولداتها را تشکیل دادند. «به کارگران روس، – نوشته بود و. ا. لنین، – چنین شرف و اقبالی نصیب شد، که یکمین شده روالوتسیّه را، یعنی جنگ بزرگ، یگانه جنگ قانونی و حقانی مظلومان را بر ضد ظالمان سر کنند».[1]
به شرافت راهبری پرتیة بلشویکی، به شرافت گیگیمانیة پرولتاریت روالوتسیة برجوزی-دموکراتی فوریه در تمام سرزمین وسیع روسیه غلبه کرد.
در نتیجة خائنی ایسیرها و منشویکانی، که به راهبریّت ساویتها درآمده گرفته بودند، به سبب زودباوری از حد زیاد عامّههای وسیع کارگران و سولداتها، که از اوّلین کامیابیهای روالوتسیه سرمست شده بودند، حاکمیت دولتی را برجوزیه به دست خود میگیرد. حاکمیت نو دولتی در شخص حکومت موقتی از نمایندگان برجوزیه و پامیشیکان برجوزییشده عبارت بود.
به یک طرز مخصوص به هم پیوستن دو دیکتتوره: دیکتتورة برجوزیه در شخص حکومت موقتی و دیکتتورة پرولتاریت و دهقانان در شخص ساویت دیپوتتهای کارگران و سولداتها وضعیت به وجودامده، رفت وسعت واقعههای روالوتسیانی را چه در تمام مملکت و چه در آسیای میانه هم مویین کرد. [2]
ریوالیوتسیة فوریه عامّة وسیع خلق آسیای میانه را سخت به جنبش آورد. در روزهای اوّلین روالوتسیه اوّل در تاشکند، بعد در دیگر شهرهای کشور، از جمله در شهرهای اکثریّت اهالیاش تاجیک در سمرقند، خجند، اوراتپّه، بخارای نو (کاگان) ساویتهای دیپوتتهای کارگران و سولداتها به وجود آمدند. در برابر ساویتها تشکیلاتهای اتّفاقهای کسبة کارگران، کاسبان، هنرمندان و دیگر طبقههای اهل محنت تأسیس مییافتند. در سمرقند اتّفاق مسلمانان محنتکش («اتّفاق») رل کلان میبازید، که بسیار فعالان آن سیاست بلشویکان را ثباتکارانه و با جدّیت دستگیری میکردند. در خجند، که در بین اهالی آن راه آهنچیان خیلی زیاد بودند، «کامیتیت راه آهنی کارگران و دهقانان ستنسیة خجند» تأسیس کرده شد.[3]
31 مارت در مجلس متّحدة ساویت دیپوتتهای کارگران و سولداتهای تاشکند، کامیتیت اجرائیه، اینچنین نمایندگان ساویت دیپوتتهای مسلمانان و ساویت دهقانان در بارة برهم دادن ژنرال-گوبرناتوری یکدلانه قرار قبول کرده شد. این غلبة کلان روالوتسیه به حساب میرفت.
یک قسم خلق تاجیک، که در کشور ترکستان زندگانی میکرد، به مبارزة روالوتسیانی خلقهای روسیه همراه شد. در زیر تأثیر پرولتاریت روسیه و با یاری وهای در یک قطار شهرها اتّفاقهای مسلمانان محنتکش و ساویتهای دیپوتتهای کارگران مسلمان تشکیل مییابند، که در آنها محنتکشان ملّت محلی با قسم بلشویکی ساویتهای دیپوتتهای کارگران و سولداتها همکاری کرده، تعلیم مبارزة روالوتسیانی میگیرند.
دوهاکیمییتی در ترکستان در همین ظاهر میشد، که در برابر ساویتها کامیتیت ترکستانی حکومت موقتی همچون آرگن عالی حاکمیت در کشور تشکیل داده شده بود، در محلها (ولایت و ایزدها) کمیسران حکومت موقتی گذاشته شده بودند، اینها آرگنهای حاکمیت برجوزی به حساب میرفتند، که سیاست حکومت موقتی را جاری میکردند، سیاستی را، که از جمله، برای در ترکستان نگاه داشته شدن مشینة کهنه دولتی روانه کرده شده بود.
هوکومت موقتی برجوزی تمام چارهها را میدید، که ریجیم مستملکوی را در آسیای میانه نگاه دارد. جلّاد خلقهای آسیای میانه-ژنرال کوراپتکین را حکومت موقتی در وظیفة پیشترهاش ماناند. وزیر حربی حکومت موقتی کاپیتالیست توچکاو در تلگراممة خود اظهار باوری میکرد، که ژنرال کوراپتکین برای نگاه داشتن ترتیبات در ترکستان «تجربة خود را استفاده خواهد برد». با مقصد نگاه داشتن این «ترتیبات» گوبرناتوران ولایتی، سرداران ایزد و تمام دستگاه پالیتسیه در جایهای خود مانانده شدند.
همة محدودیّتهای ملّی، که در زمان پادشاهی وجود داشتند، بیکار کرده نشدند، محنتکشان مثل پیشتره از حقوق محروم بودند. سردار کامیتیت کدیتهای ترکستان شیپکین به دهقانان محنتکش تهدید میکرد، که برای زمینهای ملکداران کلان و بایها را خودسرانه زیر کرده گرفتنشان جزای سخت خواهد داد. کارگرانی، که روز کار 8-ساعته طلب میکردند، دچار تعقیبات میشدند. به طور دیگر گوییم، برجوزیة به سر حاکمیت آمده برای از میان بردن نه ظلم اجتماعی و نه ملّی حتّی کوشش هم نکرد. وهای بعضی ظهورات درشت سیاست ملّی-مستملکوی حکومت پادشاهی را (فقط ظاهراً) از بین برده، آنها را با سیاست نازکتر و از این رو باز هم خوفناکتر عوض نمود.
بورجوزیة ملّی، عنصرهای فئودالی-بایی کوشش میکردند، که بالاروی کیفیّت ملّی آزادیخواهی عامّة خلق را زیر راهبری خود گرفته و آن را به منفعت محدود صنفیشان نستیفاده برند.
به اندازة در روسیه رواج یافتن حادثههای روالوتسیانی ماهیّت ضد خلقی جدیدیزم تارفت آشکارتر میشد. تبدّلات ماه فوریه سال 1917-را جدیدها با وجد و شادی تمام استقبال گرفتند. خبر روالوتسیه رسیدن زمانا ماه مارت سال 1917 در تاشکند «شورای اسلامیه» نام تشکیلات برجوزی ملّتچیگی تأسیس یافت، که به آن سابق دیپوتت دومة 2 دولتی ملّابدواهید قارییف و همان منوّرقاری ابدورشیداف سروری میکردند. آنها با م. چوکهیف و ا. سیفولمولوکاو برین پیشوایان پانترکیه به شورای متّحدة کشوری اسلامی ترکیس-تان راهبری میکردند و «ترک ایل» («خلق ترک») نام یک گزیتچه هم میبرآوردند.
ماه آوریل سال 1917 ملّتچیان برجوزی آسیای میانه در تاشکند سعیزد مسلمانان ترکستان را دعوت کردند. اشتراکچیان سعیزد اعلان کردند، که برای انتشار نفوذ برجوزیة ملّی در بین اهالی آسیای میانه غایههای پاناسلامیه و پانترکیزم را حتیالامکان وسیع استفاده بردن درکار. در سعیزد یگان مسئلهای محاکمه نشد، که برای بهتر شدن احوال دهقانان یا کاسبان لازم باشد. جدیدان و پیروان آنها «صاحباختیاری و خودادارهکنی» ترکستان را طلب کردند، تا که فقط خودشان محنتکشان را تالان و تاراج کنند. آنها کوشش میکردند، که ساخت کهنه نیمفیادلی را برقرار نگاه دارند، تأثیر دین اسلام و خادمان آن، تأثیر برجوزیة ملّی را به خلقهای آسیای میانه مستحکمتر کنند.
پیشوایان جدیدها – م. بهبودی، منوّرقاری ابدورشیداف، عبدالرّئوف فطرت به ترغیب و تشویق غایههای پانترکیزم اهمیت مخصوص داده، «بای و کمبغل» را دعوت میکردند، که «در راه یک مقصد» خذمت کنند و با همین بین محنتکشان محلی و کمبغلان روس نزاع میانداختند. در این کار «توران» نام گروه برجوزی ملّی، که سانیتر به «تشکیلات فدرالستان ترک» («ترک عدم مرکزیت») تبدل یافت، مقام نمایان داشت.
تشکیلات محلی برجوزی «شورای اسلامیه» و تشکیلات فئودالی دینی «علما» تأسیس یافتند، که میدان عملیاتشان خیلی وسیع بود. آنها شعارهای کانترّیوالیوتسیانی، شعارهای پاناسلامیه و پانترکیزم را پیشبری کرده، میخواستند، که عامّة محلی محنتکش را از قفای خود گرفته برند، عامّهی را، که بیدار شده بود و امّا از قید جهالت و اذیت عصرینه رها نیافته بود.
راهبران این تشکیلاتها خود را حامیاندین اسلام و منفعتهای عمومیمیلّی به قلم داده، طبقههای باقیماندة ناآگاه اهالی محلی را به مقابل بلشویکان اغوا میدادند. مثلاً، در خجند تشکیلات «شورای اسلامیه» چنین آوازه پهن کرده بود، که گویا بلشویکان مال و ملک مردم را کشیده گرفته، جمعیّتی کردن میخواستهاند، گویا بلشویکان رسم و آیین دینی را منع کرده، دین مسلمانی را نیست کردنی بودهاند. «شورای اسلامیه» و مخصوصاً «علما» اهالی محلی را نه این که فقط برای به بلشویکان پیروی کردن، بلکه برای اشتراک کردن به هر یک تشکیلات محنتکشان تعقیب مینمودند.
ارگن ساویت دیپوتتهای کارگران و سولداتهای تاشکند «نشه گزیته» ماهیّت ضد خلقی عملیات «مستملکداران نوبرامد» هیعت حکومت موقتی و خیانتکاریهای ملّتچیان برجوزی را با دلیل و اثباتها فاش کرده به محنتکشان (علیالخصوص، به محنتکشان محلی) ماهیّت حقیقی متعصّبان را نشان میداد. «اینک باز یک کثافت دیگر شد -بلای سوم آمد، که نامش «علما» بوده است –نوشته بود «نشه گزیته» این بلا از قحطی و وبا هم بدتر. این یک سیلة بداعمالان شهر کهنه است، که از آفت جنگ میلیونها صوم دزدیدهاند، از حساب کلفت مردم دولتمند شدهاند».[4]
در ماههای اوّل روالوتسیة فوریه به ملّتچیان برجوزی میسّر شد، که قسمی از اهالی را گرنگ کرده از پس خود برند. آنها میکوشیدند، که در آسیای میانه ضد بلشویکها فرانت یگانه تشکیل دهند، زیرا تأثیر بلشویکان به خلقهای آسیای میانه روز به روز میافزود. جدیدان، پاناسلامچیها، پانترکچیها به ترغیبات و تشویقات بلشویکان شعار خود «ملّت یگانة مسلمان»[5]-را مقابل گذاشتنی میشدند، صنفهای گوناگون را به اتّحاد دعوت میکردند. در این بابت یک خطابة فطرت خیلی جالب دقّت است:
«مسلمانان ترکستان!- نوشته بود وهای در خطابهاش، – بیایید، از برای پیغمبر، از برای دین، از برای علم متّحد شویم؛ به نزاع بینیخودی و تفرقة صنفی چشم پوشیم، خود را با رشتههای دوستی و اتّحاد بربندیم، که نخستپند اسلام است، بیایید، دست به همدیگر دهیم»[6].
ولی وظیفهای، که آنها نزد خود گذاشته بودند، به هیچ وجه اجرا نمیشد. پراگرمّة لنینی پرتیة بلشویکی در مسئلة ملّی حلّ همان مسئلههای عمدهای را در نظر داشت، که میلیونها محنتکشان تمام ملّتها به امید حلّ آن مسئلهها بودند و همین نیت پرتیة بلشویکان به دل همة محنتکشان راه مییافت و به توفیل همین مردم گوشه و کنارهای روسیه هم، از جمله خلقهای آسیای میانه فعالانه بلشویکان را دستگیری میکردند.
خود حیات به جریان از هم جداشوی صنفی اهالی محلی یاری رساند. محنتکشان تاجیک و ازبک و ترکمن و قرغیز تارفت بیشتر باوری حاصل میکردند، که بایهای محلی مردم را به یگانگی ملّی دعوت کرده، در عمل از حساب برادران «همخون» خود – دهقانان و کمبغلان قشّاق و گرسنة شهر، دولتمند میشوند. چنین واقعة جالب دقّت را مثال میآوریم، که آن را مطبوعات بلشویکی خبر داده بود: «مسئلة آذوقهواری در اوراتپّه بسیار مشکل است. مردم از گرسنگی از ولوسهای در گردو اطراف بودة بسمنده، شهرستان و دیگر محلها، به سوی دریا میگریزند. چون که در دریا به هر حال ارزن هست. واقعاً، با این ارزن کارهای بیحیانه میکنند، بایهای اوراتپّه در ستنسیة کریواشینّا هر پود ارزن را 28 صومی خریده، آن را رستی با پایزد پسسجیری و مالکشان یا با ارابه به اوراتپّه میکشانند و در حولیهاشان آرد کرده، به مردم گرسنه هر پودش را 50 سومی میفروشند»[7].
امّة محنتکش تارفت بیشتر به همین معنی سرفهم میرفتگی میشود، که بین کمبغلان از گرسنگی مُردیستاده و سببگاران این گرسنگی- بایهای سوداگر، که به تشکیلات «شورای اسلامیه» سرداری میکنند، هیچ گونه منفعتهای «عمومیمیلّی» شده نمیتواند.
فعالیّت سابق مردیکاران، یعنی آنانی، که برای کار عقبگاه به روسیه سفربر شده بودند، به انکشاف شعور صنفی پرولتارها و کاسبان و دهقانان محلی خیلی مساعدت کرد. آنها به روسیه رفته، زود به میدان مبارزة شدید سیاسی میدرامدند، در راه مبارزة فعالانة ضد ظالمان درس مهم میگرفتند و بسیار وقت در همان جایها به پرتیة بلشویکان اعضا میشدند. البتّه، همة کارکنان عقبگاه را یکخِله گفته حساب کردن نادرست میبود. قسم بالانشین آنها، که از عملداران خرد پادشاهی و نمایندگان روحانیان عبارت بودند، همة چارهها را میدیدند، که کارکنان عقبگاه با کارگران روس و اکراین علاقهدار نشوند. اکثر وقت از روی معلومات آنها کارکنان عقبگاه را حبس و محکوم میکردند.
مّا همة چارهایی، که حکومت پادشاهی و دیرتر حکومت موقتی، برجوزیة ملّی و روحانیان مسلمان برای مردیکاران عقبگاه را، اینچنین محنتکشان ملّتهای محلی را، از تأثیر ایدههای بلشویکی نگاه داشتن میدیدند، نتیجة درست نبخشید.
منه، یک مثال جالب دقّت. در سالهای مردیکارگیری در قطار دیگران حکومتداران پادشاهی جوره ذاکراو و عبدالقادر رحیمبایف را هم به کار عقبگاه به روسیه گرفته رفتند. جوره ذاکراو به زواد شهر بیردینسک (حاضر شهر آسیپینکا) افتاد. در این جا نه فقط با غایههای لنینی سوسیال-دموکراتی شناس شد، بلکه به درستی آنها ایمان کامل پیدا کرد. پس در بین دیگر مردیکاران آسیایمیانگی فعالانه تشویقات و ترغیبات برد. او را حتّی به دیپوتتی ساویت شهر بیردینسک نامزد هم کردند.
فعالیّت عبدالقادر رحیمبایف هم چنین بود. وهای به شهر خرکاو به زواد «شرکت عمومی الکتریکی» افتاد. بعدها عبدالقادر رحیمبایف به یاد میآورد، که چگونه به مجلسهای کارگران روس و اکراین میرفت، چگونه آنها را با حیات خلقهای آسیای میانه شناس میکرد و خودش هم چگونه از واقعیت روسیه و اکراینه واقف میگردید: «من همان وقتها سواد درست نداشتم، خصوصاً سواد اروپایی نداشتم؛ امّا زبان اروپایی را ندانم هم حرکت میکردم، که همة گپهای در مجلسها میشدگی را فهمیده گیرم و خودم برای دیگر دوستان ترکیس-تانیم ترجمانی هم میکردم». کارگران روس و اکراین به وهای گزیته خوانده واقعه و حادثههای زمانه را فهمانده میدادند، خود رحیمبایف با تشکیلات بلشویکان علاقة مستحکم داشت و با هدایت یچییکة پرتیوی زواد در نمایش و میتینگها اشتراک میکرد.[8]
معلم که وقتی ذاکراو، رحیمبایف و دوستان آنها، که در کورة حادثههای روالوتسیانی قسم اروپای روسیه آب و تاب یافته بودند، به شهر و دهات و اوولهای خود برگشتند، درسهای عاید به همکاری و همفکری صنفی در آن جایها گرفتة خود را زود به کار بردند. 25 می سال 1917 در خجند به مناسبت بازگشت مردیکاران میتینگ شد و اشتراکچیان آن ساویت دیپوتتهای مردیکاران کارگر را انتخاب کردند. جوره ذاکراو، عبدالقادر رحیمبایف، که در فعالیّت تشکیلاتهای روالوتسیانی مقام نمایان داشتند، اعضای پریزیدیوم این ساویت شدند.
ساسن به شرافت غیرت و خذمت مردیکاران به روسیه رفته آمدگی ماه ژوئن سال 1917 در خجند ساویت اینترناسیونالی محنتکشان تأسیس یافت و چار دیپوتت آن به هیعت ساویت دیپوتتهای کارگران و سولداتهای شهر همچون وکیل فرستاده شدند.[9] این گونه حادثهها به بسیار دیگر محلهای ترکستان هم خاص بودند.
تشکیلاتهای بلشویکی، که در شهرهای آسیای میانه پیدا شده بودند، به اتّفاقهای محنتکشان محلی، «اتّفاق» و ساویت دیپوتتهای مسلمانان بیشتر تأثیر میگذراندند. پرولتارها، دهقانان و هنرمندان محنتکش از ملّتهای محلی تارفت بسیارتر به صف پرتیة بلشویکی میدرامدند. در این بابت بهای کامیتیتهای پرتیوی به اوّلین بلشویکان ملّتهای محلی بسی جالب دقّت است: «پرولتارهای اصیل، که فقط با محنت خود زندگی میکنند، آنها با شوق و رغبت بغایت کلان، با یاری ترجیمانها، ایدههای سوسیال-دموکراتیّه را گوش کرده، فهمیده میگیرند؛ با قوّة فراست پرولتاری…نکتههای اساسی حرکت کارگری را از خود میکنند. آنها به صف پرتیه داخل شده، اعضایان باغیرت میشوند، وظیفههای خود را با میل تمام اجرا میکنند»[10].
سعیزد 2 کشوری تشکیلاتهای رسدرپ-ا ترکستان، که ماه ژوئیة سال 1917 در تاشکند گشاده شد و به کار بین مسلمانان مخصوص دقّت داد، در این بابت اهمیت کلان داشت. در ریزالیوتسیههای سعیزد ضرورت «از بند غایههای کلیریکلی و برجوزی رها دادن مسلمانان، همچنین روشن کردن خودشناسی پرولتاریت مسلمان» قید شده بود.
نه فقط در شهرها، بلکه در دهات آسیای میانه هم اوج گرفتن مبارزة شدید صنفی، در محلهای گوناگون تأسیس یافتن ساویتهای روالوتسیانی و دموکراتی مسلمانان محنتکش، که با ساویتهای دیپوتتهای کارگران و سولداتها متّحد میشدند یا عملیات خود را با آن مطابق مینمودند، شعار و پراگرمّة رسدرپ-را کاملاً طرفداری میکردند – همة این پدیدهها گرو مهم و برهان قاطع همین بودند، که طبقههای وسیع اهالی ترکستان با ملّتچیان برجوزی، جدیدها، پانترکچیها نه، بلکه به حمایتگران صادق کار خلق – بلشویکان پیروی میکنند. اگر در دورة روالوتسیة سال 1905 در بین ملّتهای محلی تنها یگان-یگان کس بیواسطه کار روالوتسیانی میبرده باشد، حالا صدها تاجیکان، ازبکان، قزاقان، ترکمنها، قرغیزها و نمایندگان دیگر خلقهای آسیای میانه به صف پرتیة بلشویکی داخل میشدند. در زیر راهبری پرتیة بلشویکی اتّفاق پرولتاریت روس با محنتکشان ملّتهای مظلوم تشکیل مییافت.
در عرفة روالوتسیة فوریهی برجوزی-دموکراتی پرتیة ما دایر به مسئلة ملّی نظریة از طرف و. ا. لنین چقور اساسناک کرده شدهای داشت، که این در کار باموفقیت تشکیل یافتن اتّفاق پرولتاریت روس با محنتکشان ملّتهای مظلوم بسیار کمک رساند. تشکیلاتهای پرتیوی در کار خود، که بین محنتکشان ملّتهای محلی گوشه و کنار مملکت، از جمله، بین محنتکشان آسیای میانه میبردند، چنین اثرهای و. ا. لنین را، مانند «ملاحظههای تنقیدی عاید به مسئلة ملّی»، «در بارة حقوق خودمویینکنی ملّتها»، «روالوتسیة سوسیالیستی و حقوق خودمویینکنی ملّتها»، «جمعبست مباحثه در بارة خودمویینکنی»، که در سالهای 1913-1916 نوشته شده بودند، به راهبری میگرفتند.
قیسم زیاد خلق تاجیک، که در امارت بخارا سکونت داشت، از نقطة نظر به روالوتسیه همراهشوی در شرایط نه چندان مساعد بود. اگرچندی که امیر عالمخان در تلگراممة خود به نام ژنرال-گوبرناتور ترکستان کوراپتکین به مناسبت خوشی به خوشی و به طریق تماماً آسایشته به ساخت نو گذشتن تمام ترکستان ممنونیّت صمیمانه اظهار کرده بود، یا خود اگرچندی که اگینتی سیاسی امپراتوری در بخارا با قرار حکومت موقتی ریزیدینتی روسیه نامیده شده بود، در امارت بخارا اصلاً یگان دگرگونی به عمل نیامد. در این مابین در امارت در محلهای روسنشین وضعیت یکباره تیز و تند شد. هنوز 8 مارت سال 1917 وقتی خبر سقوط پادشاه به این جایها رسید، کارگران راه آهن ستنتسیة کاگان میتینگ کلان آراستند، که در آن شش هزار آدم اشتراک کرد. در این میتینگ بلشویک پ. گ. پالتارتسکیی نطق آتشین ایراد نمود. پس از این دیری نگذشته محنتکشان محلی یراق و اسلحة پالیتسیها را کشیده گرفتند و محبوسان سیاسی را آزاد کردند. در تلگراممة بدواهمة گماشتة سیاسی روسیه در بخارا ملّیر، که به تاشکند، به ژنرال-گوبرناتور کوراپتکین فرستاده بود، گفته میشد: «کارگران سیرشمار روس، که در زوادهای پخته و روغن بخارا کار میکنند و کارکنان راه آهن آسیای میانه و بخارا به تأسیس مؤسساتی شروع کردند، که از روی گفتة آنها باید جای مؤسسههای پالیتسیه و از افت کار، جای دیگر مؤسسههای دولتی ما را گیرند».[11]
هوکومت موقتی میکوشید عنان وضعیت را به دست گیرد. ماه می سال 1917 در کاگان، چارجویی، ترمذ، کرکی کامیتیتهای اجرائیه تشکیل شدند، که باید به محلهای روسنشین راهبری میکردند. در اوّلهای ماه مهای در بخارا سعیزد ولایتی این کامیتیتها کامیتیت ولایتی تأسیس کرد، که به کامیتیت ترکستانی حکومت موقتی تابع بود.
در برابر این آرگنهای حاکمیت خلقی – ساویتهای دیپوتتهای کارگران و سولداتها تشکیل میشدند. به قول پراکورار سود آکروگی سمرقند، ساویتها نه فقط با مسئلههای سیاست خارجی و داخلی، بلکه با مسئلههای حیات روزمرّه، علیالخصوص، مسئلة آذوقه هم «مشغول» میباشند. «ساویتهای دیپوتتهای کارگران و سولداتها در پیش مردم اعتبار بلند دارند، آنها را مؤسسههای دولتی و اشخاص رسمی هم اعتراف میکنند. اعتبار کامیتیتهای اجرائیه (یعنی آرگنهای حکومت موقتی – ب. غ .) کمتر است. این کامیتیتها در قطار ساویتهای دیپوتتهای کارگران و سولداتها عمل کنند هم، هیچ آبرو ندارند. سبب باید همین باشد، که این کامیتیتها مثل ساویتهای کارگران و سولداتها آن قدرت ریلی ندارند، که برای در حیات جاری نمودن قرارهای خود استفاده برند»[12]. چه طوری میبینیم، پراکورار سمرقند دیدة بنا داشته است. آرگنهای حاکمیت خلق بر تشکیلاتهای صنعی برجوزی و ایسیر و منشویکی افضلیّت کلان پیدا میکردند.
تشکیل یافتن ساویت دیپوتتهای کارگران و سولداتها، بالاروی کیفیّت روالوتسیانی در شهرهای آسیای میانه به عامّة خلق تاجیک در امارت بخارا روح روالوتسیانی میبخشیدند. امّا به گوشه و کنار دوردست دولت خوانی در آن وقت خبرهای حقانی در بارة روالوتسیة فوریه هنوز رفته نمیرسیدند.
تبقة پرولتاری اهالی محلی هنوز کمشمار بود. دهقانان به ملّاها باور میکردند، آنها از جهت سیاسی نهایتدرجه قفامانده بودند. عنصرهای ارتجاعی قسم زیاد اهالی محلی را در تأثیر خود نگاه میداشتند. با وجود این، در همان وضعیتی که امارت بخارا را فرا گرفته بود، تأثیر زور روالوتسیه مشاهده کرده میشد، در بین محنتکشان خشم و غضب از بیحقوقی در امارت و بیدادگریهای امیر و مقرّبانش تارفت میافزود.
جدیدان بخارا هم به جنبش درآمده بودند، امّا آنها برای گذرانیدن یگان خیل اصلاحات اساسی، که به منفعت خلق روانه شده باشد، هرگز نمیکوشیدند. جدیدان به امیر طلبات قطعی پیشنهاد نکردند و با یک احتیاطکاری کلان «ازهدگذریها را» در سیستم حکومتداری امیر محکوم میکردند و بس. آنها هرگز نیت سرنگون کردن امیر را نداشتند. آنها کوشش میکردند، که با یاری حکومت موقتی در سیستم حکومتداری بعضی اصلاحات ناچیز درآورده در کارهای دولتی خودهاشان هم اشتراک نمایند.
میر بخارا برای آرام کردن خلق و مستحکم کردن پایة دولت خود 7 آوریل سال 1917 در بارة «اصلاحات» منیفیست برآورد. در این منیفیست به غیر از وعدههای خشک و خالی عمومی چیزی نباشد هم، جدیدان بخارا به وجد آمدند و با شعار «زنده باد امیر آزادیدوست» به نمایش برآمده، اظهار منّتداری تملّقکارانة خود را به امیر افاده کردند. امّا از بس که حکومتداران امیر حتّی جدیدان خوشامدگوی را هم «روالوتسیانیران» خطرناکترین حساب میکردند، بعد نمایش آنها را به تعقیبکنی درآمدند. مخصوصاً مردم محنتکش و خادمان حقیقتاً ترقّیپرور امارت بخارا به تعقیبات سخت دچار گردیدند.
در این روزها همة زندانها از بندیان پُر بودند. جلّادان امیر بخارا در کوچهها حتّی آدمانی را هم میداشتند، که سر و لباسشان نظر به عقیدة آنها «به روح مسلمانی» مناسب نبوده است. گروه-گروه آدمان بیگناه هر روز به مرگ پرعذاب گرفتار میشدند. صدها آدمان را با اندک شبهه چوب زده جزا میدادند. با فرمان امیر س. عینی را دستگیر کرده 75 چوب میزنند و به زندان میپرتایند. او را سولداتهای روالوتسیانی روس، که از بخارا گذشته به خانهاشان میرفتند، از مرگ خلاص میکنند. حکومت موقتی برای محدود کردن قتل و کُشتار وحشیانة امیر بخارا چارهای نمیدید. ریزیدینتی روسیه، هم، که نمایندگی دیپ-لامتی حکومت موقتی در نزد امیر حساب مییافت، نسبت به بیدادگری جلّاد خونخوار-امیر عالمخان بیپروا بود.
یرتیجاع در بخارا موقتاً طنطنه کرد. امّا روح روالوتسیانی عامّة محنتکش روز به روز بالاتر میشد.
***
و. ا. لنین در «تزیسهای آوریلی» مشهور خود چنین وظیفة نو میگذارد: «…از مرحلة یکم روالوتسیه، که در نتیجة به قدر کفایه شعورناک و متشکّل نبودن پرولتاریت حاکمیت را به برجوزیه داده است، به مرحلة دوّم وهای گذشتن است، که این مرحله باید حاکمیت را به دست پرولتاریت و کمبغلترین طبقههای دهقانان دهد».[13]
راسّیه در عرفة روالوتسیة نو، روالوتسیة سوسیالیستی میایستاد. پرتیة بلشویکان صنف کارگر و دهقانان کمبغلترین همة خلقهای روسیه، از جمله خلقهای آسیای میانه را برای به عمل برآوردن این روالوتسیه تییار میکرد.
[1] لنین و. ا. ، اثرها، ج. 23، س. 385.
[2] اسکندراف ب. ا. ، 1970، س. 28-35.
[3] «آچیرک استاری کمونیستیچیسکایی پرتی ترکیستنه»، وыپ 2، 1959، س. 32.
[4] امیناو ا. ، باباخوجهیف ا. ، 1966، س. 121.
[5] جدیدیزم عموماً منفی باشد هم، به آن موrrتن آدمان پاکوجدان جوینده هم همراه میشدند و پراگرمّة ضدخلrی ملّتچیان برجوزی را اعتراف نمیکردند و به اندازة فاش شدن ماهیّت ارتجاعی جدیدیزم از آن دور میشدند.
[6] گاز. «{ عورریت»، 25 ژوئن س. 1917.
[7] «نشه گزیته»، ش 121، تاشکند، س. 1917 (دریا – محلة سر-دریا به نظر داشته شده است).
[8] «آچیرک استاری کمونیستیچیسکایی پرتی ترکیستنه»، وыپ. 2، 1959 س. 35،
[9] در همان جا، س. 38-39.
[10] «پابیده ولیکایی اکتبرسکایی ساتسیلیستیچیسکایی روالیوتسی و ترکیستنی». سب. داکومینتاو. 1947، س. 41.
[11] تسگه ازب. سّر، ا. 3، آپ. 2، د. 514، ل. 100.
[12] «پادگاتاوکه ا پراویدینی ولیکایی اکتبرسکایی ساتسیلیستیچیسکایی روالیوتسی»، سب. داکومینتاو، 1947، س. 117.
[13] لنین و. ا. ، اثرها، ج. 31، س. 4.