معلومات آخرین
Home / مدنیت و صنعت / سمندر‌خواجة ‌ترمذی

سمندر‌خواجة ‌ترمذی

در آن روز بن ز دشمن فراغ،
ک شب در مزارش فوروز چراغ.

نام اصلی سمندر‌خواجة ‌ترمذ محمّدبقا بود، «سمندر» تخلّص ادبی او می‌باشد. موافق گفته‌های خودش در کتاب «دستور-ال-ملوک» و معلومات مؤلف تذکرة «موزکّیرولسهاب» ملیحای سمرقند، زادگاهش خانقاه (ناحیة حصار حاضرة جمهوری تاجیکستان) بوده است. سال تولد و وفاتش معلوم نیست. حیات و فعالیّت او در عصر 17 گذشته است. سمندر‌خواجة ‌ترمذ از ادیبان و مورخان نامی دور به شمار می‌رود. سمندر‌خواجة ‌ترمذ سفر کردن را دوست می‌داشت و بی‌سبب نیست، که دورة جوانی او فقط در سفر گذشته است. به قول مورخان، او سالهای 1685، 1693، 1695 در جنگهای عبدالعزیزخان و سبحانقولیخان به مقابل خوارزمیهای و سرکردگان بلخ اشتراک کرده است. مدّتی در شهر نسف زندگ کرده، دو مراتبه ریاستپناه نسف تیعین شده است. سالهای آخر عمر خویش را او در گوشه‌نشین گذرانیده است.

ز روی گفتة خود سمندر‌خواجة ‌ترمذ معلوم می‌شود، که فعالیّت ادبی او در شهر نسف آغاز یافته است. مجموع آثار ادب و تاریخی سمندر‌خواجة ‌ترمذ در اثر مشهور او «دستور-ال-ملوک» جایی گرفته است. «دستور-ال-ملوک» اثر پندوخلاق بوده، واقعه‌های تاریخی سالهای 1694-95 را دربر می‌گیرد و
تخمینن گفتن ممکن است، که تا سال 1696 تألیف شده است. «دستور-ال-ملوک» دارای 22 باب بوده، بیست باب اوّل و باب 22 به مسئله‌های تربیوی و اخلاقی، مثل پند و نصیحت به پادشاهان، اصول و شرطهای مملکتداری، مرتبة هنرمند و دانشمند، اعتبار اهل فضل و دانش، مردانگی و شجاعت، ضرورت صلح و ضرر جنگ، مقام تربیه، آداب سخن، ضرر غضب، اهمیت مشورت، توصیف خصلتهای حمیده و مذمّت خلق و اطوار ناشایسته بخشیده شده است.

سمندر‌خواجة ‌ترمذی خواسته است، که به واسطة حکایتهای پندآمیز این کتاب رفتار و کردار ناشایستة حکومتداران و نابرابریهای زمانه را اصلاح کند.

«دستور-ال-ملک» به ادیبان و مورخان بعدینه تأثیر زیاد رسانیده است. شاعر و تذکره‌نویس عصر 17ملیهای سمرقندی در تألیف تذکرة موزکّیر-السهاب» (سال تألیفش-1688-92) ، مورخ عصر 19-محمّدیعقوب در نوشتن «گلشن-ال-ملوک» به «دستورول-ملوک» تکیه نمودند. «دستور-ال-ملوک» ارزش مهم ادبی و تاریخی دارد. حالا چند حکایه را از این کتاب خواندنیباب پیشکش خوانندگان می‌نماییم.

Инчунин кобед

maxresdefault

هیکایه کبک دری  

اورده‌اند، که کبک دری در دامنة کوهی میخیرامید و غلغلة صدای قهقهه‌اش در گنبد سپهر …