معلومات آخرین
Home / علم / سرشوی و جریان شورش 1916

سرشوی و جریان شورش 1916

اشوبهای اوّلین در شهر خجند سر شدند. از روی تقسیمات موافق ولایت و ایزدهای کشور ترکستان ایزد خجند باید 9 هزار مردی‌کار می‌داد. به مردی‌کارگیری 4 (17) ژوئیة سال 1916 باید شروع می‌کردند. آپریچنیک پادشاهی، گوبرناتور حربی سمرقند ن. س. لیکاشین (مثل هموزیفه‌های خودش در ولایتهای دیگر) رویراست تهدید می‌کرد، که در صورت سرکشی کردن مردی‌کاران به واسطة قوّه‌های مسلّح سفربر کرده خواهند شد. خشم و غضب عامّه ایزد خجند را فرا می‌گیرد.

در بارة واقعه‌های منبعدة شهر رپارت سردار گرنیزان محلی پالکاونیک ا. ب. روبخ معلومات مفصل می‌دهد. این پالکاونیک از آشوب مردم سر کلابة خود را گم کرده و حتّی ترتیب به کیها رپارت دادن را هم از یاد برآورده، رپارت را راست به نام پادشاه فرستاده است: «به شما اعلی‌حضرت امپراتور اعظم با تقصیر و کمیّت تمام عرض می‌کنم، که 4 ژوئیه، روزانه، در شهر خجند، مردم شهر ازدحام کرده، به ادارة پریستو پالیتسیه آمدند و طلب کردند، که رویخت مردی‌کارانی، که موافق فرمایشات شما اعلی‌حضرت امپراتور اعظم از سنة 25 ژوئن همین سال باید به کارهای عقبگاه ارمیه فرستاده می‌شدند، بیکار کنیم. حکومتداران پالیتسیه خیلی التماس و زاری و تولّا کردند، که مردم خانه به خانه روند، ولی کسی به گپ آنها گوش نکرده و همه برابر غوغا و مغل برداشتند. وقتی پالیتسیها مردم را تیله داده، دور کردنی شدند، اهالی محلی مقابلت کردند و پالیتسیها را داشته زدند.

ز پاسبانگاهی، که در نزدیکی واقع بود، پنج نفر عسکر قطاری دستة قروولان خجند، که برای رفع بی‌ترتیبیها آماده می‌ایستادند، به سر غوغا دویده آمدند، ولی ازدحام آنها را هم فی‌الحال پیچانیده گرفت و در این مابین یکی از شهریان ملتق عسکر را کشیده گرفتنی شد، دیگران باشد، عسکران را سنگباران کردند.

در همین لحظه از بین ازدحام کسی تیر گشاده بود، که این عسکران قطاری و شریکان آنها، که در بالای دیوار قلعه می‌ایستادند، به طرف ازدحام 16 مراتبه تیر گشادند، در نتیجه دو کس کُشته و یک کس مجروح شد – هر سه اهالی محلی می‌باشند. ازدحام فوراً پراکنده شد».[1]

واقیه‌های خجند به شور و آشوبهای عاموی سراسر کشور ترکستان یک نوع سراخبار شدند. شورش شهر اساسی کشور تاشکند و پس از آن تمام دیگر ولایتها را فرا گرفت. ما تمام جزئیات شورش را مفصل بیان نمی‌کنیم، زیرا در بارة آن تدقیقاتهای مخصوص چاپ شده‌اند.[2] ما فقط دیده می‌برآییم، که این شورش در ناحیه‌های تاجیک‌نشین چگونه ظاهر شد و به ظهورات آن چگونه بها داده‌اند.

ما در بالا از روی رپارت «با تقصیر و کمترین» پالکاونیک روبخ دیدیم، که شورش از نقطة نظر حربیان و پالیتسیها چگونه گذشته است. البتّه، این رپارت بسیار تفصیلات واقعه‌های 4 ژوئیة سال 1916-ام خجند را بیان نمی‌کند. حال آن که باید مخصوص تأکید کرد، که در شورش نه فقط اهالی شهر اشتراک داشتند. مردم دیهه‌های اطراف همه از جان سیر شده، به غضب آمده بودند و صدها نفر دهقانان همان روز به خجند آمدند. وقتی پریستو پالیتسیه استیماویچ فرمود، که بیگاهی 3 ژوئیه در صحن مسجد شیخ مصلح‌الدّین با «کلان‌شونده‌های» مردم ملاقات می‌کند، به آن جا پانزده-بیست «کلان‌شونده» نه، بلکه یکچند هزار آدم جمع شد.

هازیران قطعیاً طلب کردند، که تییاری یا خود سفربری مردی‌کاران بیکار شود، یا موقوف گذاشته شود. استیماویچ مجبور شد، که مجلس را قطع کند، عنیقترش، دوم را خاده کرده گریزد. روز دیگر در شهر یک نوع نمایشی شد. مرد و زن، پیر و کمپیر، خرد و کلان، بچّه و کچّه همه به سوی گذر آخون رفتند، که در آن جا ادارة آقسقّال واقع بود. آقسقّال میرزا معیناو و پریستو استیماویچ این قدر آدم را دیده، زود وعده دادند، که دیگر رویخت ترتیب داده نمی‌شود. بعد این مردم آتشین و پرغضب، که شماره‌اشان به 6-7 هزار رسیده بود، به طرف «شهر نو» روان شدند.

پیشاپیش این نمایش جوره ذاکراو، دادابایی مشریفاو برین آدمان می‌رفتند، که بعدها در راه غلبة حاکمیت خلق در تاجیکستان مبارزان مشهور شده‌اند. قاضی بزروکخوجه و کاملجان عالمجاناو نام بایهای شهر پیش راه ازدحام را گرفته از راه گرداندنی و پراکنده کردنی شدند، ولی مردم آنها را هم گریزاندند و ادارة پریستو را پیچانیده گرفتند و طلب کردند، که رویخت مردی‌کاران فوراً نابود کرده شود. پالیتسیها از غضب مردم ترسیده، اندرون بنا پنهان شدند.

نه در همین لحظه عسکران پیدا شدند، دستة پاسبانان خجند پیش برآمدند و یکجایه با پالیتسیها تیر گشادند. از تیرهای آنها پیرمرد هشتادساله شیخ عاقل نعمتشیخاو، جوان بیستوسیساله محمّدخان میرابیداف هلاک شده، میرزاجان میرفازیلاو مجروح گردید. امّا عسکر کم بود. هنوز 7 ژوئیه لیکاشین به اجراکنندة وظیفة سردار شتب آکروگ حربی ترکستان ن. ن. سیویرس مراجعت کرده، با اصرار التجا کرده بود، که به ولایت تیزتر سولدات و کزکها را فرستد. غیر از این لیکاشین نوشته بود، که سردار ایزد خجند هم طلب کرده ایستاده است، که به شهرهای خجند و اوراتپّه فوراً یکتاگی پولیمیات و یگان پنجاهنفری کزکها را فرستادن درکار.[3]

مّا عسکرفیرستانی هیچ نتیجه نداد و این کار حکومتداران پادشاهی برعبث رفت. به این خود لیکاشین هم باوری حاصل کرد. برای تفتیش وضعیت وه‌ای 12 ژوئیه به سفر ولایت برآمد. وه‌ای بعدتر (17 دسامبر سال 1916) به ژنرال-گوبرناتور ترکستان نوشته بود، که در واکزل خجند «به وه‌ای ازدحام بزرگی معطل بوده‌اند، که از دیهه‌های قسطکوز و اسفیسار آمده‌اند، من بازایستادم، که با آنها گپ زنم. گفتم، که هر کس در جایش راست ایستادگی شیند، خودم راست ایستاده به حاضران اهمیت فرمایشات اعلی‌حضرت امپراتور را در بارة مردی‌کارگیری و ترتیب مردی‌کارگیری را فهمانده دادم. همه گپ نزده، گوش می‌کردند، ولی روی همه تیره و قواقها آویزان بود و از سکوت آنها کس را واهمه زیر می‌کرد».[4]

در آمد گپ، گوبرناتور سانیتر می‌گوید، که «نه همه در سکوت بودند». اسفیساری برآمده گفت، که کوفمن در وقتش وعده داده بوده است، که در مدّت 50-سال یگان کس را از این جا به عسکری نمی‌گیرند. پس از این لیکاشین باز گپش را دوام داده می‌نویسد:

«من به آن اسفیساری و به ازدحام گفتم، که این گپ افسانه است و معنا ندارد و ظاهراً گویا که گپهای من معقول شدند، ولی عاقبت کار تماماً دیگر برآمد – ملّایی، که با وه‌ای گپ می‌زدم، یکباره به ازدحام رو آورد و گفت: «گپ را کشال دادن چه لازم، هایی خلایق، شما گفته بودید، که مردی‌کار نمی‌دهید، راست است؟». تمام ازدحام به یکبارگی بسا باصلابت و بدواهمه غرنگاس زد، که: «راست، نمی‌دهیم. راست، نمی‌دهیم» من باشم فقط همین را گفته توانستم، که فرمایش اعلی‌حضرت را در بارة مردی‌کاری هر کاری شود، اجرا کردن درکار».

ان چه عیان است چه حاجت به بیان است – مگر از این زورتر منظره را دیدن ممکن است؟ که‌ای پیشتر مردم دیده بود، که خود گوبرناتور حربی ولایت در پیش دهقانان و کاسبان دهات گپ زند؟! خیر، اگر گپ زده باشد هم، که‌ای یک آدم عالی‌منصب ژنرال-گوبرناتوری از دهان عام این قدر گپهای رویراست و پخته و برّا شنیده بود؟!

مینبعد هم قسطکوزیها و اسفیساریها با کمبغلان خجند علاقة مستحکم داشتند و در ضرورت فوراً به مدد آنها می‌آمدند. مثلاً، وقتی 21 ژوئیة 1916 حکومتداران خجند چار کس را به حبس گرفتند، که آنها گویا مردم را به شورش دعوت می‌کرده‌اند، تمام قسطکوزیها به مدد خجندیها شتافتند. خرد و کلان، هر کسی که گشته می‌توانست، به راه برآمدند. کلانان شهر با یک عذاب پیش راه این ازدحام پنج‌هزارنفره را گرفتند و نماندند، که به خجند درایند.

در اوراتپّه و دیهه‌های اطراف آن هم شور و آشوبها می‌شدند. لیکاشین به ژنرال-گوبرناتور ترکستان ا. ن. کوراپتکین 7 دسامبر سال 1916 مکتوبی فرستاد، که در آن نوشته بود: «…1 آگوست به شهر از ولوس غانچی دو گروه دهقانان آمدند – یک گروه 200 نفر، گروه دیگر 250 نفر، آنها به ترتیب دادن رویخت مانع شدنی بودند. با یاردم پاسبانان سواره و پالیتسیها غانچیگیها پراکنده کرده شدند».[5]

سرف نظر به همة این، سردار ایزد خجند پالکاونیک روبخ خوف داشت، که مردم این جایها باز شورش می‌کنند. بنا بر این وه‌ای از گوبرناتور حربی سمرقند التماس کرد، که به ولوس غانچی «آترید جزا‌دهندة شهرستان فرستاده شود…و آن باید حقوق داشته باشد، که در ضرورت تعزیر هم کند». پس از این روبخ می‌نویسد: «…از بس که بی‌تأخیر تیز و تند عمل کردن درکار، بنا بر این دهها و صدها کس را حبس کرده، به زمّ این تمام رسمیّتها را (قرار حبس، پرسش و تیرگو، معلومات به اداره‌های بالایی) رعایه کردن ممکن نیست»[6] و از گپهایش معلوم، که شورش حقیقتاً وسعت یافته بوده است.

معموریّت پادشاهی ارمیة خود را به منبعهای شورش با عذاب تقسیم می‌کرد، زیرا آتریدهای جزا‌دهنده نمی‌رسیدند. 9 آگوست در قسطقوز مردم باز شورش برداشتند. خود همان لیکاشین به تاشکند چنین خبر داده بود: «ازدحام بزرگ مردم – خرد و کلان، مرد و زن به حولی ادارة سردار ولوس زده درآمدند و سردار ولوس، ایلّیکباشی (?) و پاس­بان را داشته زدند».[7]

«سولدات و کزک فرستید!»، «سولدات و کزک فرستید!» از تمام ولوس و ایزد و ولایتهای کشور ترکستان به مرکز آن فقط همین گونه تلگراممه‌ها می‌آمدند. زیرا شورش در خجند سر شده، سراسر کشور را فرا گرفت و تا تیره‌ماه سال 1916 در منبع‌های اساسی خود و در بعضی جایها از این هم دیرتر دوام کرد. فقط پس از آن که به آسیای میانه قسمهای نو ارمیه آمدند، شورش پخش کرده شد. قوّة اساسی شورش دهقانان و کاسبان بودند. در ناحیه‌های زراعتکاری مقابلت شورشگران به درجه‌ای سخت شد، که ژنرال-گوبرناتور ترکستان آن مقابلت را فقط با زور ارمیه و ارتیلّیریه رفع کرده توانست.

موافیق معلومات آرشیو در امارت بخارا هم شور و آشوبها از ابتدای سال 1916 سر شدند و علی‌الخصوص، در کتاب، شهرِ سبز، یکّه‌باغ و چیراقچی وسعت یافتند. مخصوصاً دهقانانی به شور آمدند، که امیر برای ساختمان راه آهن بخارا-ترمذ زوراً سفربر کرده بود. تقریباً ماههای مارت-آوریل سال 1946 اگینتی سیاسی روسیه در یکی از خبرهای خود نوشته بود: «ناراضیگی کارگران تارفت زیاد شده ایستاده است. استثمار و خودسری حد ندارد. برای دو هفته کار سرتها همگی یک صوم معاش می‌گیرند و خورد و خوراکشان از خودشان (در موضع کلیف – ترمذ). آوازه پهن کرده‌اند، که راه دولتی است و در آن بی‌پول کار کردن درکار». اهالی بیکیهای کوهستان، مثلاً، اهالی بلجوان سر برداشتند. [8]

شوریش سال 1916 نهضت ستیخیوی بود و نه در همه محلها خصوصیت خلقی داشت. شورشگران نه وظیفة شورش را درست درک می‌کردند و نه راههای غلبه را می‌دانستند. بسیار شورشها جدا-جدای بی‌رابطه بودند. نقشة یگانة عملیات، راهبریّت یگانه نبود.

گرچندی موافق معلومات ادارة پالیتسیه در بعضی محلها بعضی سوسیال-دموکراتها، که در بعضی شهرهای آسیای میانه زندگی می‌کردند، در این یا آن شورش به این یا آن ‌اندازه دخل داشته‌اند، ولی ما گفته نمی‌توانیم، که در این شورشها راهبری پرولتاری وجود داشت، این گونه راهبری نبود. پرولتاریت محلی ملّی حالا کم‌شمار و تشکّل نیافته بود، برای راهبری قادر نبود. پرولتاریت روس باشد، گرچندی به آنها پرتیة بلشویکان راهبری می‌کرد، در ابتدای شورش با محنتکشان محلی، که اساساً از دهقانان عبارت بودند، رابطة مستحکم نداشت. نتیجة مهمترین شورش سال 1916 در همین، که شورش در آن جایهایی، که خصوصیت حقیقتاً خلقی و آزادکننده داشت، پایه‌های حاکمیت پادشاهی و استثمارگران محلی را سست کرد.

در این حال، باید حتماً قید کنیم، که در بعضی شهر و ناحیه‌های آسیای میانه جاسوسان امپریالیستان ژرمنیه و سلطان ترکیه خیلی جدّ و جهد کردند، که شورشهای خلقی ضدپادشاهی را به شورش ضد عموماً روسها تبدل دهند. در نوبت خود ملّاهای متعصّب، علی‌الخصوص، پیروان اشدّی تصوّف کوشیدند، که شورش به خود شکل «غزاوات» را گیرد، که در این صورت تمام روسها باید قیر کرده می‌شدند.

شاهیدان نقل می‌کنند، که در یکی از محله‌های خجند یک گروه آدمان، که یا جاسوس امپریالیستان ژرمنیه یا سلطان ترکیه بوده‌اند، بیراق خلیفة ترکیّه را برداشته برآمده‌اند. معلوماتی هست، که سلطان ترکیه افغانستان را تحریک می‌کرده است، که به کارهای امارت بخارا و کشور ترکستان دخالت کند.

به جاسوسان ترکیه میسّر شد، که با فریب و نیرنگ و رشوه و پاره سرداران بعضی قبیله‌های ترکمن را از راه برآرند و در این خیل محلها شور و آشوب مردم به فایدة سلطان ترکیه جریان یافت. در ناحیه‌های سرحدد افغانستان و ایران حادثهایی رویی دادند، که شورشگران به راه‌آهنچیان بی‌گناه و مزدور روس درافتادند، قصبه‌های روسها را آتش زدند، پاسبانگاهها، واسطه‌های علاقه و غیره را خراب کردند. بایها و ملّاهای ترکمن می‌خواستند، که به توفیل این شورش قبیله‌های ترکمن را به ایران یا افغانستان و بعدتر به ترکیه همراه کنند. این گونه نیتهای دشمنانه در دیگر محلهای آسیای میانه هم جایی داشتند.

خولّس کلام، هنگام بها دادن به خصوصیت شورش سال 1916 شرایط کانکریت هر یک محل آسیای میانه را به حساب گرفتن درکار. عنیق و روشن جدا کردن درکار، که کدام شورش ستیخیوی بود، کدام شورش خصوصیت خلقی و آزادکنی داشت، کدام شورش را فئودالهای ارتجاعی، ملّایان و دیگر عنصرهای ضد خلقی تشکیل کرده‌اند، یا به منفعت خود استفاده برده‌اند.

بعد بی‌رحمانه پخش کردن شورش سال 1916 حکومت پادشاهی مردم را بی‌ملال به مردی‌کاری، عنیقترش، برای کار در عقبگاه ارمیه سفربر کردن گرفت. این سفربری با خودسری و بیدادیهای بی‌شمار می‌گذشت. به مردی‌کاری فقط فرزندان بینوایان و کمبغلان را می‌گرفتند، بایها باشند، رسماً هوکوق داشتند، که به جای فرزندان خود دیگر کس را کرا کرده فرستانند. فرزندان بایها، عملداران، ملّاها پاره و رشوه هم داده، از مردی‌کاری خود را خلاص می‌کردند. دهقانان بیچاره برای رشوه و پاره پول نداشتند، بنا بر این بعضاً چنین می‌شد، که از یک عایله یکباره دو-سه کس به مردی‌کاری می‌رفت – یکی از روی «قانون»، دیگری به جای قرض و سومی خود را می‌فروخت، که زن و کودک و پیر و کمپیران در خانه مانده قوت لایموتی داشته باشند.

کسان به مردی‌کاری سفربرشده در ساختمان انشائات مدافعه‌ کار می‌کردند، در کارخانه‌های صناعتی هر گونه کارهای سیاه را اجرا می‌کردند، بعضاً آنها را در زمینهای پامیشیکها هم کار می‌فرمودند. نه اداره‌های حربی و نه صاحبان زواد و فابریکه‌ها، که باید مردی‌کاران آسیامیانگی را قبول می‌کردند، به این کار مطلقا تییاری ندیده بوده‌اند. هزاران هزار مردی‌کاران در برک و زمینکنهای خنک بیپیچکه زندگی می‌کردند، از خنکی و گرسنگی و کسلیها صدها نفر آنها مُرده می‌رفتند.

وهشیانه پخش کرده شدن شورش سال 1916، خودسری و بیدادی و بی‌انصافیهای بی‌شمار ترتیب مردی‌کارگیری، زندگی مدهش و وزنین و طاقت‌گداز مردی‌کاران در غریبی – همة اینها نفرت و عداوت محنتکشان آسیای میانه را نسبت به حکومت پادشاهی، حکومتداران محلی و تمام ظالمان خیلی سخت‌تر کرد. در این حال، شورش سال 1916 از روی عنصرهای برجوزی ملّی نقاب را کنده پرتافت.

ترغیباتچیان پان‌ترکیه نتوانستند، که خلقهای ترکستان را به راه کج «اتّحاد جمیع مسلمین» روانه کنند، در راه «اتّحاد ملّی و دینی» از مبارزة صنفی دور سازند.

همة این در آسیای میانه در وقت شورش سال 1916 بسا عیان ظاهر گردید و در این کار خود جدیدها هم کمک کردند. معلوم، که آنها نهضتهای خلقی را به منفعت خود استفاده بردنی می‌شدند و در احیان-احیان جایها (مثلاً، در جیزّخ) به آنها میسّر شد، که ایهتیراس روالوتسیانی عامّه را به مجرای تعصّب دینی ‌اندازند. امّا اکثر اهالی – کمبغلان محلی دشمنان اصلی خود را نغز شناخته گرفتند. قید کردن لازم، که از خود اوّل شورش تا پخش کرده شدن آن تمام کلانان «آبرومند»، بایهای محلی با عملداران خرد و کلان پادشاهی فعالانه همکاری می‌کردند. به مأموریّت پادشاهی ملّتچیان برجوزی-جدیدها هم هرجانبه کمک می‌کردند. احوال هم در خجند و اوراتپّه، هم در سمرقند و مرغیلان، هم در پیشپیک و ویرنیی، در همه شهرها، نهایت در خود تاشکند هم همین بود.

ین خائنان به منفعتهای ملّی خلق خود خیانت  کرده، اداره‌های مخصوص تأسیس می‌دادند، که به حکومت پادشاهی در مسئلة مردی‌کارگیری مدد رسانند. مثلاً، در مرکز ژنرال-گوبرناتوری «کامیتیت شهری تاشکند برای به کار دعوت کردن اهالی محلی»[9] نام مؤسسه‌ای تأسیس یافت، که به آن منوّرقاری در بالا نامبردة ما، خواجه‌اف نام یک سوداگر سیرپول کارچلّان و دیگر نمایندگان دولتمند بایها و جدیدها سروری می‌کردند. در ولایت سیردریا نمایندگان برجوزیة محلی به گوبرناتور حربی ولایت مخصوص عریضه داده اجازت پرسیدند، که «در بین اهالی تشویقات و ترغیبات برند و آنها به معرکة غنداشتن چیز و چاره و مال و اشیا برای احتیاج جنگ مقابلت نکنند».[10]

ین اقدام و دیگر کردارهای به این مانند روشن دلالت می‌کنند، که جدیدها هم مثل تمام برجوزیة ملّی ترکستان از عامّوی بودن و رویة مویین صنفی داشتن شورش سال 1916 به هراس افتاده، در غم موقع خود شده، با دشمنان اشدی تمام خلقهای مملکت – حکومتداران پادشاهی زبان یک کردند.

[1] واسّتنی 1916 گاده و سریدنیی ازی ا کزخستنی». داک. 53، س. 105.

[2] نیگ .: رجب‌اف 3. ، 1955؛ تورسوناو خ. ، 1962؛ اسینبایف ک. ، 1967؛ کستیلسکیه 3. د. ، 1972؛ نشرهای مخصوص «اخبارات» اف تاجیکستان و اف ازبکستان، «رساله‌ها» انستیتوت تاریخ، زبان و ادبیات اف rیرuیزستان و uیر

[3] «واسّتنی 1916 گاده و سریدنیی ازی ا کزخستنی»، داک. 56. س. 109.

[4] در همان جا، س. 162-163، داک. 92.

[5] «واسّتنی 1916 گاده و سریدنیی ازی ا کزخستنی»، داک 92 س 170

[6] در همان جا، داک. 89، س. 137، اخبارات لیکاشین به ژنرال-گوبرناتور کوراپتکین، 5 آگوست سال 1916.

[7] در همان جا، داک. 92، س. 170.

[8] مختاراف ا. ، 1967، س. 33.

[9] تسگه ازب. سّر، ا. 1، آپ. 31، د. 1128، لّ. 5-8 و uیره.

[10] تسگه ازب. سّر، ا. 17، د. 166، لّ. 11 – 14.

Инчунин кобед

سوسن

سوسن-ان رستنی نمودهای گوناگون دارد: گلش سفید، بنفش و زرد، که به همه معلوم است-دشتی (کوهی) …