از سالهای 30-یوم عصر 13 در بین اهالی واحههای زراعتی و پیشهوران شهر جنبش ضد ظالمان اجنبی و محلی شروع گردید. این جنبش مخصوصاً در بخارا پرقوّت شد و در سال 1238 شورشی در این جا به عمل آمد، که با نام «شورش محمود تارابی» مشهور است.[1]
بوخارا را اساساً نمایندگان اعیان و اشراف فئودالی محلی (امیران و صدرها) ، که در ظلم کردن به خلق از خانهای مغول عقب نمیماندند، اداره میکردند. بنا بر این، هیچ جای تعجّب نیست، که اوّلین دشمن برخوردة شورشیان حکمرانان محلی بخارا بودند.
راهبر شورش «محمود» نام یکی از پیشهوران ایلکباف دیهه تاراب بود. وهای در کوچههای تاراب و دیهههای اطراف آن نطقهای غضبناک ایراد کرده، عامّه را به مبارزة ضد ظلم استیلاگران و طرفداران آنها دعوت نمود. حکمرانان بخارا در صدد دستگیر کردن او افتادند. پس از آن که کوشش فرو نشاندن شورش نتیجهای نبخشید، آنها خواستند، که محمود را با فریب از تاراب به بخارا برده، در آن جا به قتل رسانند و، به این طریقه، شورش را بی رهبر کنند. لیکن محمود تارابی قصد دشمن را پیشکی فهمیده، خطر تهدیدکننده را برطرف نمود. او به بخارا تنها نرفته، بسیاری از پیروانش را با خود گرفت.
ترفداران پُرشمار محمود در یکی از تپّههای نزدیکی شهر بخارا جمع شدند و محمود در حضور عدّة زیاد اهالی زحمتکش نطق ایراد نمود و مردم را به مبارزة مسلّحانه دعوت کرد. این نطق محمود تارابی خیلی موفقیت پیدا کرد. همة اهالی محلهای اطراف آمده به او همراه شدند. وقتی که محمود قوّة بزرگی جمع نمود، از روحانیان، صدرها و دیگر نمایندگان طبقة حاکم طلب نمود، که او را خلیفه خوانند. نمایندگان صنف حاکم به وضعیت تنگ افتادند: از بس که خلق تماماً به طرف شورشیان گذشته بود، آنها به جز قبول کردن طلب محمود دیگر چارهای نداشتند. محمود قصر پیشوای قیام خلقی-ملک سنجر را، که در سال 1206 ساخته شده بود، اقامتگاه خود مقرّر کرده، به اجرای نقشههایش اقدام نمود. صدرها و سایر نمایندگان طبقة حاکم از شهر رانده شدند.
مورّیخ جوینی، که شورش محمود تارابی را از موقع صنفی خود با نظر منفی تصویر نموده است، در بارة تدبیرات نسبت به صنفهای حاکم پیش گرفتة محمود چنین مینویسد: «وهای اکثریّت آدمان نجیب و محترم را تحقیر نمود و قسم دیگر این گروه گریخته، خود را از او خلاص کردند».
در این زمان جوینی مجبور شده است اعتراف نماید، که او (محمود تارابی) به مردم عوام و دربدران بیخان و مان خیرخواهی میکرد…آدمان را به خانههای توانگران میفرستاد، که از آن جا خیمه و قالین آورده اردوگاه سازند.
ز این سخنان جوینی معلوم میشود، که محمود برای مرحلة منبعدة مبارزه به طرز جدّی تییاری میدیده است. او به خوبی میدانست، که «بزرگان» بخارا از مقاومت دست نمیکشند و آنها برای برگردانیدن حاکمیت ازدسترفتة خود، البتّه، کوشش خواهند کرد.
سدرها و دیگر نمایندگان طبقة حاکم در کرمینه قرار گرفته، با همراهی قوّههای مسلّح مغولها نیز به جنگ آماده میگردیدند.
در نزدیکی شهر بخارا در بین شورشیان و عسکران مغول محاربة سختی به عمل آمد. قوّة شورشیان خیلی خوب تشکیل شده بود. آنها با شجاعت و مردانگی میجنگیدند. محمود تارابی شخصاً همیشه در میان کارزار بود. اهالی دیهههای اطراف با کلند و تبر مسلّح شده، به کمک شورشیان آمدند. این خیلی غلبة شورشیان را تیزتر نمود. قشون مغولها و فئودالان محلی شکست خورده، عقب نشستند. شورشیان آنها را تا کرمینه تعقیب نموده، اکثرشان را نابود کردند. چنان که جوینی تصدیق میکند، در این محاربه 10 هزار کس کُشته شد.
لیکین جریان مبارزه به زودی تغییر یافته، شورش به شکست دچار گردید. پیشوا و تشکیلکنندة آن-محمود تارابی در نزدیکی کرمینه کُشته شد. دیگر از راهبران بااستعداد شورشیان، دوست محمود – شمسالدّین محبوبی نیز هلاک گردید. شورشیانی، که از سردار محروم مانده و از جهت یراق کمبودی داشتند، چند روز پس از این واقعه کاملاً مغلوب گردیدند. اهالی بخارا و ساکنان اطراف آن به طرز بیرحمانهای قتل و غارت شدند.
جوینی در واقعاًامة خود با هر وسیله کوشش کرده است، که سیمای محمود تارابی را بر خلاف حقیقت نشان دهد. او محمود را همچون یک مرد متعصّب نیمدیوانه تصویر نموده، میگوید، که از پس وهای فقط «مردم عوام و دربدر» میرفتند. این سخنان دشمن صنفی شورش خلق بار دیگر به اثبات میرسانند، که جنبش محمود تارابی حقیقتاً دارای خصوصیتهای خلقی بوده است.
شوریش محمود تارابی نه فقط به مقابل غاصبان مغول و ظلم آنها، بلکه بر ضد روحانیان، تاجران و فئودالان محلی، که استیلاگران را پشتیبانی میکردند، روانه گردیده بود. برزگران و پیشهوران به این سبب از پس محمود رفتند، که او به مقابل ظلم و جبر نامحدود توانگران سر برداشته، تقسیم نمودن مال و ملک آنها را در بین فقیران و بینوایان طلب میکرد.
مهمود تارابی در اصل، بر خلاف جوینی، که «آدم متعصّب نیمدیوانه» تصویر میکند، یک مرد عاقل خیلی شجاع بود. او در راه منفعت خلق از هیچ دشواری رو نمیگرداند و نمیهراسید. از این جاست، که محمود تارابی در تاریخ خلق تاجیک و دیگر خلقهای آسیای میانه مقام برجستهای را اشغال نموده است.
[1] برتالد و. و. ، 1963 6، س. 545-547؛ یکوباوسکیی ا. یو. ، 1936، س. 101-135.