(اخبار مجلس عالی جمهوری تاجیکستان، س. 1999، ش6، ماد. 153، ماد. 154؛ س. 2001، ش7، ماد. 508؛ س. 2002، ش4، ق. 1، ماد. 170؛ س. 2005، ش3، ماد. 125؛ س. 2006، ش4، ماد. 193؛ س. 2007، ش5، ماد. 356؛ س. 2010، ش3، ماد. 156؛ ش12، ق. 1، ماد. 802؛ س. 2012، ش7، ماد. 700، ش12، ق. 1، ماد. 1021؛ س. 2013، ش7، ماد. 504؛ س. 2015، ش3، ماد. 200؛ قانون جت از 23. 07. 2016 س. ، ش 1334)
فسلی i. مقرّراتی عمومی. . 12
زیرفسلی 1. مقرّرات اساسی. . 12
بابی 1. قانونهای گرجدنی. . 12
مادّة 1. مناسبتهایی، که قانونهای گرجدنی تنظیم مینمایند. 12
مادّة 2. سند قانونگذاری گرجدنی. 13
مادّة 3. پرنسیبهای اساسی قانونهای گرجدنی. 13
مادّة 4. عمل قانونهای گرجدنی وابسته به وقت. 13
مادّة 5. عنعنههای معاملات کاری. 13
مادّة 6. استفادة قانونهای گرجدنی از روی شباهت. 13
مادّة 7. قانونهای گرجدنی و سندهای حقوقی بینلمیللی. 13
باب 2. اساسهای به وجود آمدن حقوق و عهدهداریهای گرجدنی، عملی نمودن و حفظی حقوقهای گرجدنی. . 14
مادّة 8. اساسهای به میان آمدن حقوق و عهدهداریهای گرجدنی. 14
مادّة 9. عملی نمودن حقوق گرجدنی. 14
مادّة 10. حدّ عمل حقوقهای گرجدنی. 14
مادّة 11. حفظ حقوق گرجدنی. 15
مادّة 12. طرزهای حفظ حقوق گرجدنی. 15
مادّة 13. بیاعتبار دانستن سند مقام دولتی یا مقام حاکمیت محلی. 15
مادّة 14. خودمحافظت حقوق گرجدنی. 15
مادّة 15. رویانیدن زیان. 15
مادّة 16. رویانیدن زیان رسانیدی مقامات حاکمیت دولتی، مقامات محلی حاکمیت دولتی و مقامات خودادارهکنی محلی. 15
زیرفسلی 2. سوبژکتهای حقوقی گرجدنی. . 16
باب 3. شهروندان جمهوری تاجیکستان و شخص واقعی دیگر. 16
مادّة 17. مفهوم شهروند (شخص واقعی) 16
مادّة 18. قابلیّتی حقوقداریی شهروند. 16
مادّة 19. مضمونی قابلیّت حقوقداریی شهروند. 16
مادّة 20. نام شهروند. 16
مادّة 21. استقامتگاه شهروند. 17
مادّة 22. قابلیّت عمل شهروند. 17
مادّة 23. ناممکن بودن محروم ساختن یا محدود کردن قابلیّت حقوقداری یا قابلیّت عمل شهروند. 17
مادّة 24. فعالیّت صاحبکاری شهروندان. 17
مادّة 25. مسئولیت مال و ملکیی شهروندان. 17
مادّة 26. مفلسشوی صاحبکاری انفرادی. 18
مادّة 27. قابلیّت عمل نابالغان از چارده تا هجدهساله. 18
مادّة 28. ایمنسیپتسیه. 19
مادّة 29. قابلیّت عمل نابالغان به سن چارده نرسیده. 19
مادّة 30. غیر قابل عمل دانستن شهروند. 19
مادّة 31. محدود ساختن قابلیّت عمل شهروند. 19
مادّة 32. وصایت و پرستاری. 20
مادّی 33. وصایت. 20
مادّة 34. پرستاری. 20
مادّة 35. مقامات وصایت و پرستاری. 20
مادّة 36. وسیان و پرستاران. 20
مادّة 37. وظیفة خود را اجرا کردن وسیان و پرستاران. 21
مادّة 38. اختیارداری مال و ملک شخص تحت وصایت (پرستاری) 21
مادّة 39. ادارهکنی وکالتی مال و ملک شخص تحت وصایت (پرستاری) 21
مادّة 40. از اجرای وظیفه آزاد و دور کردن وسیان و پرستاران. 22
مادّة 41. قطع گردیدن وصایت و پرستاری. 22
مادّة 42. حمایه (پترانج) شهروندان قابل عمل. 22
مادّة 43. بیدرک غایب اعتراف نمودنی شهروند. 22
مادّة 44. عاقبت بیدرک غایب اعتراف نمودن شهروند. 23
مادّة 45. بیکار کردن قرار بیدرک غایب اعتراف نمودن شهروند. 23
مادّة 46. فوتیده اعلان نمودن شهروند. 23
مادّة 47. عاقبت حاضر شدن شهروندی، که فوتیده اعلان شده بود. 23
باب 4. شخصی حقوقی. . 24
1. مقرّرات اساسی. . 24
مادّة 48. مفهوم شخص حقوقی. 24
مادّة 49. قابلیّت حقوقداری شخصی خوقوقی. 24
مادّة 50. تشکیلاتهای تجارتی و غیریتیجارتی. 24
مادّة 51. بقیدگیری دولتی شخص حقوقی. 25
مادّة 52. مؤسسان شخص حقوقی. 25
مادّة 53. حجّتهای تأسیس شخص حقوقی. 25
مادّة 54. مقامات شخص حقوقی. 25
مادّة 55. نام و محل جایگیرشویی شخص حقوقی. 26
مادّة 56. نمایندگی و فیلیلها. 26
مادّة 57. مسئولیت شخص حقوقی. 26
مادّة 58. ازنوتشکیلدیهی شخص حقوقی. 27
مادّة 59. وارثی حقوقی هنگام ازنوتشکیلدیهی شخص حقوقی. 27
مادّة 60. سند سپردن یا بالانس تقسیمات. 27
مادّة 61. کفالت حقوقی کریدیتاران شخص حقوقی هنگام ازنوتشکیلدیهی آن. 28
مادّة 62. برهم دادن شخص حقوقی. 28
مادّة 63. وظیفة شخصی، که در بارة برهم دادن شخص حقوقی قرار قبول کردهاست 28
مادّة 64. ترتیب برهمدیهی شخص حقوقی. 29
مادّة 65. قانع گردانیدن طلباتی کریدیتاران. 29
مادّة 66. مفلسشوی شخص حقوقی. 30
مادّة 67. عاقبت مفلس دانستن شخص حقوقی. 30
مادّة 68. رویانیدن مبلغ از مال و ملک شخص حقوقی پس از برهم دادن آن. 30
2. شرکت و جمعیّتهای خواجگیداری. . 31
مادّة 69. مقرّرات اساسی در بارة شرکت و جمعیّتهای خواجگیداری. 31
مادّة 70. حقوق و عهدهداریهای اشتراکچیان شرکت یا جمعیّت خواجگیداری. 31
مادّة 71. تبدل دادن شرکت و جمعیّتهای خواجگیداری. 32
مادّة 72. مقرّرات اساسی در بارة شرکت کامل. 32
مادّة 73. شرطنامة تأسیس شرکت کامل. 32
مادّة 74. ادارهکنی در شرکت کامل. 32
مادّة 75. ادارة کار شرکت کامل. 32
مادّة 76. عهدهداریهای اشتراکچی شرکت کامل. 33
مادّة 77. تقسیم فایده و زیان شرکتی کامل. 33
مادّة 78. مسئولیت اشتراکچیان شرکت کامل از روی عهدهداریها. 33
مادّة 79. سپردن سهم اشتراکچی در مال و ملک شرکت کامل. 33
مادّة 80. رویانیدن مبلغ از حصّة اشتراکچی مال و ملک شرکت کامل. 34
مادّة 81. از هیت شرکت کامل برآمدن اشتراکچی. 34
مادّة 82. از هیت شرکت کامل خارج کردن اشتراکچی. 34
مادّة 83. عاقبت از هیت شرکت کامل برآمدن اشتراکچی. 34
مادّة 84. وارثی حقوقی در شرکتی کامل. 34
مادّة 85. برهم دادن شرکت کامل. 35
مادّة 86. حساببرابرکنی هنگام از شرکت کامل برآمدن اشتراکچی. 35
مادّة 87. مقرّرات اساسی در بارة شرکت به باوری اساسیافته. 35
مادّة 88. شرطنامة تأسیس شرکت به باوری اساسیافته. 36
مادّة 89. ادارة شرکت به باوری اساسیافته و پیشبرد کارهای آن. 36
مادّة 90. حقوق و عهدهداریهای سهمگذاری شرکت به باوری اساسیافته. 36
مادّة 91. برهم دادن شرکت به باوری اساسیافته. 36
مادّة 92 با قجت از 12. 05. 07 س. ، ش 247 خارج کرده شد. 37
مادّة 93 با قجت از 12. 05. 07 س. ، ش 247 خارج کرده شد. 37
مادّة 94. مقرّرات اساسی در بارة جمعیّتهای دارای مسئولیت محدود. 37
مادّة 95. اشتراکچیان جمعیّت دارای مسئولیت محدود. 37
مادّة 96. حجّتهای تأسیس جمعیّت دارای مسئولیت محدود. 37
مادّة 97. سرمایة آیینناموی جمعیّت دارای مسئولیت محدود. 37
مادّة 98. ادارة جمعیّت دارای مسئولیت محدود. 38
مادّة 99. ازنوتشکیلدیهی یا برهمدیهی جمعیّت دارای مسئولیت محدود. 38
مادّة 100. به شخص دیگر گذرانیدن حصّة سرمایة آیینناموی جمعیّت دارای مسئولیت محدود. 39
مادّة 101. از هیت جمعیّت دارای مسئولیت محدود برآمدن اشتراکچی. 39
مادّة 102. رویانیدن مبلغ از حساب حسی اشتراکچیی مال و ملکی جمعیّت دارای مسئولیت محدود. 39
مادّة 103. از جمعیّت دارای مسئولیت محدود خارج کردن اشتراکچی. 40
مادّة 104. حساببرابرکنی هنگام از جمعیّت دارای مسئولیت محدود خارج گردیدن اشتراکچی. 40
مادّة 105. مقرّرات عمومی در بارة جمعیّتهای دارای مسئولیت علاوگی. 40
مادّة 106. مقرّرات اساسی در بارة جمعیّت سههامی. 40
مادّة 107. جمعیّت سههامی گشاده. 41
مادّی 108. جمعیّت سههامی پوشیده. 41
مادّة 109. تأسیس جمعیّت سههامی. 41
مادّة 110. سرمایة آیینناموی جمعیّت سههامی. 42
مادّة 111. زیاد کردن سرمایة آییننامویی جمعیّت سههامی. 42
مادّة 112 کم کردن سرمایة آیینناموی جمعیّت سههامی. 42
مادّة 113. محدودیّتها در مورد برآوردن کاغذهای قیمتناک و پرداخت دیویدیندهای جمعیّت سههامی. 42
مادّة 114. ادارهکنی در جمعیّت سههامی. 43
مادّة 115. ازنوتشکیلدیهی و برهمدیهی جمعیّت سههامی. 43
مادّة 116. جمعیّت خواجگیداری فرعی. 44
مادّة 117. جمعیّت خواجگیداری وابسته. 44
3. کااپیرتیوهای تجارتی. . 44
مادّة 118. مفهومی کااپیرتیوی تجارتی. 44
مادّة 119. تأسیسی کااپیرتیوهای تجارتی. 44
مادّة 120. مال و ملک کااپیرتیو تجارتی. 45
مادّة 121. ادارهکنی در کااپیرتیوی تجارتی. 45
مادّة 122. قطع گردیدن عضویت در کااپیرتیو تجارتی و گذاشتن اعضاهقّی. 45
مادّة 123. ازنوتشکیلدیهی و برهمدیهی کااپیرتیوهای تجارتی. 46
4. کارخانههای دولتی. . 46
مادّة 124. مقرّرات اساسی در بارة کارخانههای دولتی. 46
مادّة 125. کارخانة واحد دولتی به حقوقی پیشبرد خواجگیداری اساسیافته. 46
مادّة 126. کارخانة فرعی کارخانة واحد دولتی. 47
مادّة 127. کارخانة مخصوص (کزانی) دولتی، که به حقوق ادارة اُپرتیوی اساس یافتهاست 47
5. تشکیلاتهای غیریتیجارتی. . 47
مادّة 128. کااپیرتیو غیریتیجارتی. 47
مادّة 1281. کااپیرتسیة مطلوبات. 48
مادّة 129. اتّحادیههای جمعیّتی و تشکیلاتهای دینی. 48
مادّة 130. فاندهای جمعیّتی. 48
مادّة 131. تغییر دادن آییننامه و برهم دادن فاند جمعیّتی. 48
مادّة 132. مؤسسهها. 49
مادّة 133. اتّحادیههای شخصان حقوقی (اسّاتسیتسیهها و اتّفاقها) 49
مادّة 134. حجّتهای تأسیس اسّاتسیتسیه (اتّفاق) 49
مادّة 135. حقوق و عهدهداریهای اعضای اسّاتسیتسیه (اتّفاق) 50
بابی 5. اشتراکی جمهوریی تاجیکستان و واحد مرزی و مأموری در مناسبتهای تنظیمشوندة گرجدنی. . 50
مادّة 136. اشتراک جمهوری تاجیکستان در مناسبتهای حقوقی گرجدنی. 50
مادّة 137. اشتراک واحد مرزی و مأموری در مناسبتهای شهروندی و حقوقی. 50
مادّة 138. مسئولیت از روی عهدهداریهای دولت، واحد مرزی و مأموری. 51
مادّة 139. خصوصیتهای مسئولیت جمهوری تاجیکستان در مناسبتهای با قانوههای گرجدنی تنظیمشونده با اشتراک شخص حقوقی، شهروندان و دولتهای خارجی. 51
باب 6. ابژکتهای حقوقی گرجدنی. . 51
1. مقرّرات عمومی. . 51
مادّة 140. نمودهای ابژکتهای حقوق گرجدنی. 51
مادّة 141. قابلیّت گردش ابژکتهای حقوق گرجدنی. 51
2. اشیا. . 51
مادّة 142. اشیای غیریمنقول و منقوله. 52
مادّة 143. به قیدگیری دولتی اشیای غیریمنقول. 52
مادّة 144. کارخانه. 52
مادّة 145. اشیای تقسیمشونده. 52
مادّة 146. اشیای تقسیمنشونده. 52
مادّة 147. اشیای مرکّب. 53
مادّة 148. اشیای اساسی و منسوبیت. 53
مادّة 149. ثمره، محصولات و درآمد. 53
مادّة 150. هیوانات. 53
مادّة 151. اشیای خاصه و اشیای با نشانة نوع مویینشونده. 53
مادّة 152. نتیجههای فعالیّت ذهنیی حفظشونده. 53
مادّة 153. سرّ خذمتی و تجارتی. 53
3. عمل (بیعملی) 53
مادّة 154. عمل (بیعملی) 53
4. پول و کاغذهای قیمتناک. . 53
موقرّرات عمومی در بارة کاغذهای قیمتناک. . 54
مادّة 155. پول (اسعار) 54
مادّة 156. ارزشهای اسعاری. 54
مادّة 157. کاغذ قیمتناک. 54
مادّة 158. نمودهای کاغذهای قیمتناک. 54
مادّة 159. طلبات نسبت کاغذهای قیمتناک. 54
مادّة 160. گذشت کردن حقوق از روی کاغذ قیمتناک. 54
مادّة 161. اجرای عهدهداری از کاغذ قیمتناک. 55
مادّة 162. برقرار نمودن کاغذ قیمتناک. 55
مادّة 163. کاغذهای قیمتناک بیهوجّت. 55
مادّی 164. وامبرگ (خارج کرده شد با قانون چت از 12. 05. 2007س، ش 247). 55
مادّة 165. چیک (خارج کرده شد با قانون چت از 12. 05. 2007س، ش 247). 56
مادّة 166. ویکسیل (خارج کرده شد با قانون چت از 12. 05. 2007س، ش 247). 56
مادّة 167. سهمیه. 56
مادّة 168. کاناسمینت. 56
مادّة 169. سیرتیفیکت بانکی. 56
5. نعمتهای غیریمادّی و حفظ آنها. . 56
مادّة 170. نعمتهای غیریمادّی. 56
مادّة 171. جبران زیان معنوی. 56
مادّة 172. حفظ حقوق شخصیی غیریمال و ملکی. 57
مادّة 173. حقوقهای شخصی غیر مال و ملکی، که به حقوق مال و ملکی علاقهمندند 57
مادّة 174. حفظ شأن و شرف و اعتبار کاری. 57
مادّة 1741. حفظ شأن و شرف هنگام تهمت یا تحقیر. 57
مادّة 175. حقوق حفظ سرّ حیات شخصی. 58
مادّة 176. حقوق به تصویر شخصی. 58
مادّة 177. حقوق دخلناپذیری منزل. 58
زیرفسل 3. اهدها. نمایندگی. . 58
باب 7. اهدها. . 58
1. مفهوم، نوعها و شکل عهد. . 58
مادّة 178. مفهوم عهد. 58
مادّة 179. نوعهای عهد. 58
مادّة 180. عهدهداری از روی عهد یکطرفه. 58
مادّة 181. تنظیم حقوقی عهد یکطرفه. 58
مادّة 182. عهد با شرط و شرایط بستهشده. 59
مادّة 183. شکل عهد. 59
مادّة 184. عهد شفاهی. 59
مادّة 185. شکل خطّی عهد. 59
مادّة 186. عهدی، که در شکل خطّی عادّی انجام داده میشوند. 60
مادّة 187. عاقبت رعایه نکردن شکل عادّی عهد خطّی. 60
مادّة 188. عهد در ناتریوس تصدیقشده. 60
مادّة 189. بقیدگیری دولتی اهدها. 60
مادّة 190. عاقبت رعایه نکردن شکل ناتریلی عهد و طلبات بقیدگیری آن. 60
2. اهدهای بیاعتبار و عاقبتهای حقوقی آنها. . 60
مادّة 191. اهدهای بحثناک و بیاعتبار. 61
مادّة 192. مقرّرات عمومی در بارة عاقبت بیاعتباری عهد. 61
مادّة 193. بیاعتباری عهد خلاف قانون. 61
مادّة 194. بیاعتباری عهد بر خلاف اساسهای ترتیبات حقوقی و اخلاق بستهشده. 61
مادّة 195. بیاعتباری اهدهای رویکی و قلبکی بستهشده. 61
مادّة 196. بیاعتباری عهدی، که شهروند غیر قابل عمل اعترافگردید بستهاست 61
مادّة 197. بیاعتباری عهدی، کی نابالغ تا چاردهساله بسته است. 62
مادّة 198. بیاعتباری عهد شخص حقوقی، که بیرون از قابلیّت حقوقداریاش بسته است 62
مادّة 199. عاقبت محدود کردن وکالت برای بستن عهد. 62
مادّة 200. بیاعتباری عهدی، که نابالغ از چارده تا هجدهسال بسته است. 62
مادّة 201. بیاعتباری عهدی، که شهروند قابلیّت عملش از جانب سود محدودگردیده بسته است. 62
مادّة 202. بیاعتباریی عهدی، کی شهروند برای درک اهمیت عمل خود یا اداره کردن آن قابلیت نداشته بسته است. 62
مادّة 203. بیاعتباری عهدی، که در نتیجة گمراهی بسته شده است. 63
مادّة 204. بیاعتباری عهدی، که با فریب، زورآوری، تهدید، سازش بدقصدانة نمایندة یک طرف با طرف دیگر یا شرایط وزنین بسته شده است. 63
مادّة 205. عاقبت بیاعتباری یک قسم عهد. 63
مادّة 206. مهلت دعوا از روی اهدهای بیاعتبار. 63
باب 8. نمایندگی. وکالتنامه. . 63
مادّة 207. نمایندگی. 63
مادّة 208. عهد بستن شخص وکالت نداشته. 64
مادّة 209. نمایندگی تجارتی. 64
مادّة 210. وکالتنامه. 64
مادّة 211. مهلت وکالتنامه. 65
مادّة 212. به شخص دیگر واگذاشتن وکالت. 65
مادّة 213. قطع وکالتنامه. 65
مادّة 214. عاقبت قطع وکالتنامه. 66
زیرفسلی 4. مهلت. حساب کردن مهلت. مهلت دعوا. . 66
باب 9. مفهوم، نوعها و حساب کردن مهلت. 66
مادّة 215. مویین نمودن مهلت. 66
مادّة 216. آغاز مهلت با دورة وقت مویینگردیده. 66
مادّة 217. ختم مهلت با دورة وقت مویینگردیده. 66
مادّة 218. ختم مهلت در روز غیریکاری. 66
مادّة 219. ترتیب اجرای عمل در روز آخرین مهلت. 67
بابی 10. مهلتی دعوا. . 67
مادّة 220. مفهوم مهلت دعوا. 67
مادّة 221. مهلت عمومی دعوا. 67
مادّة 222. مهلت مخصوص دعوا. 67
مادّة 223. تطبیق مهلت دعوا. 67
مادّة 224. به حسابگیری و آغاز جریان مهلت دعوا. 67
مادّة 225. مهلت دعوا هنگام عوض شدن شخص در عهدهداری. 68
مادّة 226. بازداشت جریان مهلت دعوا. 68
مادّة 227. کنده شدن جریان مهلت دعوا. 68
مادّة 228. جریان مهلت دعوا در مورد بررسی قرار ندادن دعوا. 68
مادّة 229. برقرار نمودن مهلت دعوا. 68
مادّة 230. اجرای عهدهداری پس از گذشت مهلت دعوا. 68
مادّة 231. طلباتی، که به آنها مهلت دعوا تطبیق نمیگردد. 68
فسلی 2. حقوق مالکیت. دیگر حقوقهای مال و ملکی. . 69
باب 11. مقرّراتی عمومی. . 69
مادّة 232. مفهوم و مضمون حقوق مالکیت. 69
مادّة 233. مسئولیت نگاهداشت مال و ملک. 69
مادّة 234. توکّل تصادفاً نابود یا ویران شدن مال و ملک. 70
مادّة 235. سوبژکتهای حقوق مالکیت. 70
مادّة 236. شکلهای مالکیت. 70
مادّة 237. مفهوم و شکلهای مالکیّت خصوصی. 70
مادّة 238. حقوق مالکیّت دولتی. 70
مادّة 239. مالکیّت استثنای دولتی. 70
مادّة 240. حقوق مالکیت و دیگر حقوقهای مال و ملکی به منزل. 71
مادّة 241. حقوق مال و ملکی اشخاصی، که مالک نمیباشند. 71
بابی 12. به دست آوردن حقوق مالکیت. 71
مادّة 242. اساسهای به دست آوردن حقوق مالکیت. 71
مادّة 243. به میان آمدن حقوق مالکیت به مال و ملک غیریمنقول از نو تأسیسدادشونده. 71
مادّة 244. کارکرد. 71
مادّة 245. صاحبی کردن مالی، که جمعآوری آن دسترس عموم میباشد. 72
مادّة 246. ساختمان خودسرانه. 72
مادّة 247. لحظة بوجودایی حقوق صاحبمولکی به دستاورنده طبق شرطنامه. 72
مادّة 248. سپاریدن اشیاها. 72
مادّة 249. اشیای بیصاحب. 72
مادّة 250. اشیای منقولی، که مالک از آنها دست کشیده است. 73
مادّة 251. بازیافت. 73
مادّة 252. پیدا کردن حقوق مالکی به اشیای یافته شده. 73
مادّة 253. جبران خراجات بازیافت و پاداش یابندة اشیا. 73
مادّة 254. هیوانات بینظارت. 74
مادّة 255. به دست آوردن حقوق مالکی به هیوانات بینظارت. 74
مادّة 256. جبران خراجات نگاهبانی هیوانات بینظارت و پاداش برای آنها. 74
مادّة 257. گنجینه. 74
مادّة 258. دوامناکی مهلت به دست آوردن. 75
بابی 13. قطع حقوق مالکیت. 75
مادّة 259. اساسها برای قطع حقوق مالکیت. 75
مادّة 260. دست کشیدن از حقوق مالکیت. 75
مادّة 261. از حساب مال و ملک ستانیدن قرض مالک. 76
مادّة 262. قطع حقوق مالکی شخص به مال و ملکی، که از آن او بوده نمیتواند. 76
مادّة 263. قطع حقوق مالکی به مال و ملک غیریمنقول بنا بر گرفتن زمین و دیگر ذخیرههای طبیعی. 76
مادّة 264. خریداری ثروتهای فرهنگی بینظام نگاهبانیشده. 76
مادّة 265. نرخگذاری مال و ملک هنگام قطع حقوق مالکی. 76
مادّة 266. ریکویزیتسیه. 76
مادّة 267. مصادره. 77
مادّة 268. ملّیکنانی. 77
مادّة 269. قطع حقوق مال و ملک، که به مالک تعلق ندارد. 77
باب 14. مالکیّت شهروندان (خارج کرده شد با قجت از 12. 05. 2007س، ش 247). 77
مادّة 270. مقرّرات عمومی عاید به مالکیّت شهروندان. 77
مادّة 271. ابژکتهای حقوق مالکیت. 77
مادّة 272. مالکیّت خواجگیی محنتی. 77
مادّة 273. مالکیّت دهقانی و خواجگی یاریرسان. 77
بابی 15. مالکییتی کالّیکتیوی (خارج کرده شد با قجت از 12. 05. 2007س، ش 247). 77
(مالکیّت شخص حقوقی) 77
مادّة 274. مقرّرات عمومی عاید به مالکیّت کالّیکتیوی (شخص حقوقی) 77
مادّة 275. مالکیّت کارخانهای کالّیکتیوی. 77
مادّة 276. مالکیّت کارخانة اجاروی. 77
مادّة 277. مالکیّت کااپیرتیو. 77
مادّة 278. مالکیّت جمعیت و شرکت خواجگیداری. 77
مادّة 279. مالکیّت جمعیّت سههامی. 77
مادّة 280. مالکیّت اسّاتسیتسیه و خواجگیداری (اتّحادیهها) 77
مادّة 281. مالکیّت تشکیلاتهای جمعیّتی و فاندها. 77
مادّة 282. مالکیّت محله. 77
مادّة 283. مالکیّت تشکیلاتهای دینی. 77
باب 16. مالکیّت دولت و واحدهای مرزی و مأموری (خارج کرده شد با قجت از 12. 05. 2007س، ش 247). 78
مادّة 284. مقرّرات عمومی عاید به مالکیّت دولتی. 78
مادّة 285. ابژکتهای مالکیّت جمهوری تاجیکستان. 78
مادّة 286. مالکیّت کارخانة دولتی. 78
مادّة 287. مالکیّت اعضای کالّیکتیو محنتی کارخانة دولتی. 78
مادّة 288. مال و ملک مؤسسهای دولتی. 78
مادّة 289. مالکیت به زمین و دیگر ذخیرههای طبیعی. 78
مادّة 290. مالکیّت ولایت مختار کوهستان بدخشان. 78
مادّة 291. مالکیّت واحدهای مرزی و مأموری. 78
باب 17. مالکیّت عمومی و نوعهای آن. . 78
مادّة 292. مفهوم و اساسهای پیدایش مالکیّت عمومی. 78
مادّة 293. مویین نمودن حصّه در حقوق مالکیّت حصگی. 78
مادّة 294. اختیارداری مال و ملکی، که تحت مالکیّت حصگی قرار دارد. 78
مادّة 295. صاحبی و استفاده کردن مال و ملکی، که تحت مالکیّت حصگی قرار دارد 79
مادّة 296. ثمره، محصولات و درآمد استفادة مال و ملکی مالکیّت حصگی به دستامده. 79
مادّة 297. خراجات نگهداشت مال و ملک تحت مالکیّت حصگی قرارداشته. 79
مادّة 298. حقوق افضلیّتناک خرید حصّه در دایرة حقوق مالکیّت عمومی. 79
مادّة 299. لحظة گذشتن حصّة هوقوق مالکیّت عمومی به شخصی، که آن را طبق شرطنامه خریده است. 79
مادّة 300. تقسیم مال و ملک مالکیّت حصگی و از آن جدا نمودن حصّه . 80
مادّة 301. صاحبی، استفاده و اختیارداری مال و ملکی، که تحت مالکیّت یکجایه قرار دارد. 80
مادّة 302. تقسیم مال و ملکی مالکیّت یکجایه و از آن جدا نمودن حصّه . 80
مادّة 303. از حصّة سهم در مال و ملک عمومی نگرانیدن رویانیش. . 81
مادّة 304. مالکیّت عمومی یکجایه زن و شوهر (همسران) 81
مادّة 305. مالکیّت خواجگی دهقانی (فیرمیری) 81
مادّی 306. تقسیم مال و ملک خواجگی دهقانی (فیرمیری) 81
مادّة 307. نظام حقوقی مال و ملک هنگام ازنوتشکیلکنی خواجگی دهقانی (فیرمیری) و شرکت خواجگیداری یا کااپیرتیوی. 82
باب 18. حقوقی محدودی مالو ملک. . 82
1. حقوق پیشبرد خواجگیداری. 82
مادّة 308. حقوق پیشبرد خواجگیداری. 82
مادّة 309. ابژکت حقوق پیشبرد خواجگیداری. 82
مادّة 310. ب دست آوردن و قطع حقوق پیشبرد خواجگیداری. 82
مادّة 311. حقوق مالک نسبت مال و ملک تحت پیشبرد خواجگیداری قرار داشت 82
مادّة 312. شرطهای عمل گردانیدن حقوقهای مال و ملک کارخانی واحد دولتی 82
2. حقوق ادارة اُپرتیوی. 83
مادّة 313. حقوق ادارة اُپرتیوی. 83
مادّة 314. اختیارداری مال و ملک کارخانة مخصوص دولتی. 83
مادّة 315. اختیارداری مال و ملک مؤسسه. 83
مادّة 316. به دست آوردن و قطع نمودن حقوق ادارة آپیرتیوی مال و ملک. 83
مادّة 317. حقوقی مالک به پس گرفتن و ازنوتقسیمکنی مال و ملکی، که به ادارة اُپرتیوی داده شده است. 83
مادّة 318. به مال و ملک به ادارة اُپرتیوی داده شده نگرانیدن رویانیش. . 84
مادّة 319. نگاه داشتن حقوق به مال و ملک هنگام به دیگر مالک گذشتن کارخانه یا مؤسسه. 84
مادّة 320. حقوقهای محدود اشیای به صاحبی، استفاده و اختیارداری کردن اشیا. 84
باب 19. حفظ حقوق مالکیت و دیگر حقوقهای اشیای. . 84
مادّة 321. اعتراف حقوق مالکیت. 84
مادّة 322. طلب کرده گرفتن مال و ملک از به دستاورندة غیریقانونی. 84
مادّة 323. طلب کرده گرفتن مال و ملک از به دستاورندة باوجدان. 84
مادّة 324. حساببرابرکنی هنگام برگردانیدن مال و ملک از به دستدراورندة غیریقانونی. 84
مادّة 325. حفظ حقوق مالک از ویرانکنیهایی، که به محروم کردن از صاحبی علاقهمند نمیباشند. 85
مادّة 326. حفظ حقوق صاحبی، که مالک نمیباشد. 85
مادّة 327. بیاعتباری سند مقامات حاکمیت دولتی، مقامات محلی حاکمیت دولتی، مقامات خودادارهکنی محلی و شخصان منصبداری، که حقوق صاحبمولک و دیگر حقوقهای اشیای را ویران میکنند. 85
فسلی 3. حقوق عهدهداری. . 85
زیرفسل 1. مقرّرات عمومی عاید به عهدهداریها. . 85
باب 20. مفهوم، اساسهای به میان آمدن عهدهداری و طرفهای عهدهداری 85
مادّة 328. مفهوم عهدهداری و اساسهای به میان آمدن آن. 85
مادّة 329. طرفهای عهدهداری. 85
باب 21. اجرای عهدهداریها. . 86
مادّة 330. مقرّرات عمومی. 86
مادّة 331. ناممکن بودن ردّ یکطرفة اجرای عهدهداری. 86
مادّة 332. اجرای قسم به قسم عهدهداری. 86
مادّة 333. اجرای عهدهداری به شخص مطلوب. 86
مادّة 334. اجرای عهدهداری از جانبی شخص سوّم. . 86
مادّة 335. مهلت اجرای عهدهداری. 86
مادّة 336. طلب اجرای منتظم. . 87
مادّة 337. اجرای عهدهداری پیش از مهلت. 87
مادّة 338. اطّلاعات عاید به جریان اجرای عهدهداری. 87
مادّة 339. جای اجرای عهدهداری. 87
مادّة 340. اجرای عهدهداریهای پولی. 87
مادّة 341. زیاد کردن مبلغی، که برای تأمینات شهروند پرداخته میشود. 88
مادّة 342. نوبت پرداخت طلب از روی عهدهداری پولی. 88
مادّة 343. اجرای عهدهداری التیرنتیوی. 88
مادّة 344. اجرای عهدهداری، که در آن یکچند کریدیتار یا یکچند قرضدار اشتراک دارند 88
مادّة 345. عهدهداریهای مشترک. 88
مادّة 346. حقوق کریدیتار هنگام عهدهداری مشترک. 88
مادّة 347. اعتراض مقابل طلبات کریدیتار هنگام عهدهداریی مشترک. 88
مادّة 348. اجرای عهدهداری مشترک از جانب یکی از قرضداران. 88
مادّة 349. طلبات مشترک. 89
مادّة 350. اجرای عهدهداریهای علاوگی. 89
مادّة 351. تصدیق اجرای عهدهداری. 89
مادّة 352. اجرای عهدهداری با اصول به دیپازیت گذرانیدن قرض. 89
مادّة 353. اجرای متقابلة عهدهداری. 90
باب 22. تأمین اجرای عهدهداری. . 90
1. مقرّرات عمومی. . 90
مادّة 354. اصولهای تأمین اجرای عهدهداری. 90
2. نااستوارانه. . 90
مادّة 355. مفهوم نااستوارانه. 90
مادّة 356. شکل سازشنامه عاید به نااستوارانه. 90
مادّة 357. نااستوارانة قانونی. 90
مادّة 358. کم کردن نااستوارانه. 90
3. گرو. . 91
مادّة 359. مفهوم و اساسهای به میان آمدن گرو. 91
مادّة 360. پریدمیت گرو. 91
مoدّة 361. طلباتی، که با گرو تأمین کرده میشود. 91
مادّة 362. نوعهای گرو. 91
مادّة 363. گرو مال و ملکی، که تحت مالکیّت عمومی قرار دارد. 92
مادّة 364. گروده. 92
مادّة 365. گروگیر. 92
مادّة 366. سغرتة مال و ملک به گرو گذاشته شده. 92
مادّة 367. گرو نسوپاریدن و سپاریدن مال و ملک به گروگیر. 93
مادّة 368. شرطنامة گرو، شکل و بقیدگیری آن. 93
مادّة 369. مال و ملکی، که به آن حقوق گروگیر پهن میگردد. 93
مادّة 370. به میان آمدن حقوق گرو. 93
مادّة 371. گرو منبعده و مویین کردن نوبت گروگیران. 94
مادّة 372. نگاه و بین و احتیاط مال و ملکی به گرو گذاشته شده. 94
مادّة 373. عاقبتهای گم کردن یا آسیب دیدن مال و ملک به گرو گذاشته شده. 94
مادّة 374. عوض و برقرار نمودن پریدمیت گرو. 95
مادّة 375. استفاده و اختیارداری پریدمیت گرو. 95
مادّة 376. از جانب گروگیر حفظ نمودن حقوقهای خود عاید پریدمیتی گرو. 95
مادّة 377. اساس رویانیش از مال و ملکی به گرو گذاشته شده. 95
مادّة 378. ترتیب و شرطهای رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده. 95
مادّة 379. فروش مال و ملک به گرو گذاشته شده. 96
مادّة 380. پیش از مهلت اجرا نمودن عهدهداری، که با گرو تأمین شده است و رویانیش از مال و ملک به گرو گذاشته شده. 97
مادّة 381. قطع گرو. 97
مادّة 382. نگاه داشتن گرو هنگام به شخصی دیگر گذشتن حقوق به گرو گذاشته شده. 97
مادّة 383. عاقبت مجبوراً گرفتن مال و ملک به گرو گذاشته شده. 98
مادّة 384. گذشت کردن حقوق عاید به شرطنامة گرو. 98
مادّة 385. گذرانیدن قرض عهدهداری، که با گرو تأمین شده است. 98
مادّة 386. به گرو گذاشتن مال در معاملات بوده. 98
مادّة 387. به گرو گذاشتن مال در گروخانه (لامبرد) 99
4. نگاه داشتن. . 99
مادّة 388. اساسها برای نگاه داشتن. 99
مادّة 389. قانع نمودن طلبات از حساب مال و ملک نگاهداشتشده. 99
5. ضمانت. 99
مادّة 390. شرطنامة ضمانت. 99
مادّة 391. شکل شرطنامة ضمانت. 100
مادّة 392. مسئولیت ضامن. 100
مادّة 393. حقوق ضامن جهت اعتراض طلبات کریدیتار. 100
مادّة 394. حقوق ضامنی، که عهدهداریش را اجرا کرده است. 100
مادّة 395. آگاهانیدن ضامن در مورد از جانب قرضدار اجرا شدن عهدهداری. 100
مادّة 396. قطع ضامنت. 100
6. کفالت. 101
مادّة 397. مفهوم کفالت. 101
مادّة 398. با کفالت تأمین نمودن عهدهداری پرنسیبل. 101
مادّة 399. مستقلیت کفالت از عهدهداری اساسی. 101
مادّة 400. بیبازخواست بودن کفالت. 101
مادّة 401. گذرنده نبودن حقوق کفالت. 101
مادّة 402. اعتبار پیدا کردن کفالت. 101
مادّة 403. پیشنهاد طلبنامی کفالت. 101
مادّة 404. عهدهداری کفیل هنگام بررسی طلبنامة بینیفیتسیر. 102
مادّة 405. اجرای طلبنامة بینیفیتسیر را رد نمودن کفیل. 102
مادّة 406. حدّ عهدهداریهای کفیل. 102
مادّة 407. قطع کفالت. 102
مادّة 408. طلبات عکس کفیل به پرنسیبل. 102
7. بیعانه. . 102
مادّة 409. مفهوم بیعانه. شکل شرطنامة بیعانه. 102
مادّة 410. عاقبت قطع یافتن و اجرا نکردن عهدهداری با بیعانه تأمینشده. 103
باب 23. عوض شدن شخص در عهدهداری. . 103
1. گذشتن حقوق کریدیتار به شخص دیگر. 103
مادّة 411. اساس و ترتیب گذشتن حقوق کریدیتار به شخص دیگر. 103
مادّة 412. حقوقهایی، که به دیگر شخص گذشته نمیتوانند. 103
مادّة 413. اندازة حقوق کریدیتار، که به شخص دیگر میگذرد. 103
مادّة 414. دلیلهای حقوق کریدیتار نو. 103
مادّة 415. اعتراض قرضدار نسبت طلبات کریدیتار نو. 103
مادّة 416. در اساس قانون به شخص دیگر گذشتن حقوق کریدیتار. 104
مادّة 417. شرط گذشت کردن طلبات. 104
مادّة 418. شکل گذشت کردن طلبات. 104
مادّة 419. مسئولیت کریدیتاری، که طلبش را گذشت کرده است. 104
2. گذرانیدن قرض. 104
مادّة 420. شرط و شکل گذرانیدن قرض. 104
مادّة 421. اعتراض قرضدار نو به مقابل طلب کریدیتار. 104
باب 24. مسئولیت ویران کردن عهدهداری. . 104
مادّة 422. مفهوم ویران کردن عهدهداری. 104
مادّة 423. تاوان زیانی، که در نتیجة ویران کردن عهدهداری رسانیده شده است. 105
مادّة 424. زیان و نااستوارانه. 105
مادّة 425. جبران زیان معنوی، که در نتیجة ویران کردن عهدهداری رسانیده شدهاست 105
مادّة 426. مسئولیت برای غیریقانونی استفاده بردن مبلغ غیر. 105
مادّة 427. مسئولیت و اجرای عهدهداری در شکل اصل (نتوره) 106
مادّة 428. اجرای عهدهداری از حساب قرضدار. 106
مادّة 429. عاقبت اجرا نکردن عهدهداری عاید به دادن مال مویین انفرادی. 106
مادّة 430. مسئولیتی علاوگی. 106
مادّة 431. محدود ساختن اندازة مسئولیت عاید به عهدهداری. 107
مادّة 432. اساسهای مسئولیت برای ویران کردن عهدهداری. 107
مادّة 433. مسئولیت قرضدار برای کارمندان خود. 107
مادّة 434. مسئولیت قرضدار عاید به عمل شخص سوّم. . 107
مادّة 435. عاقبتهای ویران کردن عهدهداری با گناه هر دو طرف. . 107
مادّة 436. از جانب قرضدار گذرانیدن مهلت. 108
مادّة 437. از جانب کریدیتار گذرانیدن مهلت. 108
مادّة 438. توکّل صاحبکاری در عهدهداری. 108
باب 25. قطعی عهدهداری. . 108
مادّة 439. اساسها برای قطع عهدهداری. 108
مادّة 440. قطع عهدهداری با اجرای آن. 108
مادّة 441. حق دستکشی. 109
مادّة 442. قطع عهدهداری با به حسابگیری. 109
مادّة 443. حالتهای ناممکن بودن به حسابگیری. 109
مادّة 444. به حسابگیری هنگام گذشت کردن طلبات. 109
مادّة 445. قطع عهدهداری هنگام چون یک شخص موافق آمدن قرضدار و کریدیتار. 109
مادّة 446. قطع عهدهداری با سبب نو شدن آن (ناوتسیه) 109
مادّة 447. بخشیدن قرض. 109
مادّة 448. قطع عهدهداری هنگام امکانناپذیری اجرا. 110
مادّة 449. قطع عهدهداری در اساس سند مقامات دولتی. 110
مادّة 450. قطع عهدهداری از سبب فوت شهروند. 110
مادّة 451. قطع عهدهداری با برهم خردنیشخس حقوقی. 110
زیرفسل 2. مقرّرات عمومb عاید به شرطنامه. . 110
ب آ ب ا 26. مفهوم و مضمون شرطنامه. . 110
مادّة 452. مفهوم شرطنامه. 110
مادّة 453. مستقلیت شرطنامه. 110
مادّة 454. شرطنامه و قانون. 111
مادّة 455. شرطنامههای مزدناک و بیمزد. 111
مادّة 456. نرخ. 111
مادّة 457. عمل شرطنامه. 111
مادّة 458. شرطنامة عامّوی. 112
مادّة 459. شرطهای نمونوی شرطنامه. 112
مادّة 460. شرطنامة همراهشوی. 112
مادّة 461. شرطنامة پیشکی. 112
مادّة 462. شرطنامه به منفعت شخص سوّم. . 113
مادّة 463. تفسیر شرطنامه. 113
باب 27. بستنی شرطنامه. . 113
مادّة 464. مقرّرات عمومی عاید بستن شرطنامه. 113
مادّة 465. لحظة بستن شرطنامه. 113
مادّة 466. شکل شرطنامه. 114
مادّة 467. آ ف ا ر ت ا (پیشنهاد) 114
مادّة 468. بیبازخواستی آفیرته. 114
مادّة 469. دعوت برای پیشنهاد آفیرته. آفیرتة عامّوی. 114
مادّة 470. عکسیپت. 114
مادّة 471. بازخواست عکسیپت. 114
مادّة 472. بستن شرطنامه در اساس آفیرتهای، که برای عکسیپت مهلت مویین کردهاست 114
مادّة 473. بستن شرطنامه در اساس آفیرتهای، که در آن مهلت عکسیپت مویین نشدهاست 115
مادّة 474. عکسیپتی، که دیر گرفته شده است. 115
مادّة 475. عکسیپت مطابق شرطهای دیگر. 115
مادّة 476. محل امضای شرطنامه. 115
مادّة 477. با ترتیب حتمی بستن شرطنامه. 115
مادّة 478. بحثهای پیش از شرطنامه. 116
مادّة 479. بستن شرطنامه هنگام گذرانیدن سودا. 116
مادّة 480. تشکیل و ترتیب گذرانیدن سودا. 116
مادّة 481. عاقبت رعایه نکردن قاعدههای گذرانیدن سودا. 117
باب 28. تغییر دادن و بیکار کردنی شرطنامه. . 117
مادّة 482. اساسها برای تغییر دادن یا بیکار کردن شرطنامه. 117
مادّة 483. تغییر دادن و بیکار کردن شرطنامه هنگام به طور نظررس تغییر یافتن حالت. 117
مادّة 484. ترتیب تغییر دادن و بیکار کردن شرطنامه. 118
مادّة 485. عاقبت تغییر دادن یا بیکار کردن شرطنامه. 118
مادّة 486. حالتهای تغییر دادن و بیکار کردن شرطنامه مطابق عریضة یکی از طرفها 118
مادّة 487. دراز کردن مهلت عمل شرطنامه. 118
فسلی i. مقرّراتی عمومی
زیرفسلی 1. مقرّرات اساسی
باب 1. قانونهای گرجدنی
مادّة 1. مناسبتهایی، که قانونهای گرجدنی تنظیم مینمایند
قانونهای گرجدنی وضع حقوقی اشتراکچیان اهدهای گرجدنی، اساسهای به میان آمدن و ترتیب تطبیق حقوق مالکیت و حقوق دیگر اشیای، حقوق به نتیجههای فعالیّت ذهنی را مویین نموده، عهدهداریهای شرطناموی و عهدهداریهای دیگر، اینچنین مناسبتهای دیگر مال و ملکی و مناسبتهای شخصی غیر مال و ملکی مربوط به آنها را، که به برابری، مختاریّت خواهش و اراده و مستقلیت مال و ملکی اشتراکچیانشان اساس یافته است، تنظیم مینمایند.
موناسیبتهای عایلوی، محنتی، مناسبتهای مربوط به استفادة ذخیرههای طبیعی و حفظ محیط زیست را، که دارای نشانههای در سرسطر اوّل همین مادّه ذکرگردیده میباشند، اگر در قانونهای عایله، محنت، زمین و قانونهای دیگر مخصوص ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، قانونهای گرجدنی تنظیم مینمایند.
اشتراکچیان مناسبتهای با قانونهای گرجدنی تنظیمشونده شهروندان، دولت، شخص حقوقی و واحدهای مرزی و مأموری میباشند.
قایدههای مقرّرنمودة همین کادکس، اگر در قانون ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، اینچنین در مورد مناسبتها با اشتراک شهروندان خارجی، شخص بیشهروندی و شخص حقوقی خارجی نیز استفاده میشوند.
قانونهای گرجدنی مناسبتهای بین شخصان فعالیّت صاحبکاری را به عمل برآورده یا اشتراک آنها را تنظیم مینمایند.
ساهیبکاری فعالیّت مستقل به توکّل خود عملیشوندة شخصان به چنین صفت با ترتیب مقرّر کردة قانون به قید گرفته شدهای میباشد، که برای منتظم به دست درآوردن فایده از استفادة مال و ملک، فروش مال، اجرای کار یا رسانیدن خذمت روانه کرده شده است.
قانونهای گرجدنی، اگر در قانونها ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، نسبت مناسبتهای مال و ملکی، که به تابعیت مأموری یا با تابعیت دیگر آمرانة یک طرف به طرف دیگر اساس یافته است، استفاده نمیشوند.
مناسبتهای مربوط به تطبیق و حفظ حقوق و آزادیهای بیگاننشوندة انسان و دیگر نعمتهای غیر مادّی (مناسبتهای شخصی غیر مال و ملکی، که با مناسبتهای مال و ملکی علاقهمند نیستند) با قانونهای گرجدنی تنظیم کرده میشوند، زیرا از ماهیّت این مناسبتها ترتیب دیگری برنمیآید.
مادّة 2. سند قانونگذاری گرجدنی
1. قانونهای گرجدنی به کانستیتوتسیة جمهوری تاجیکستان اساس یافته، از همین کادکس، دیگر قانونها و از سند دیگر قانونی عبارتند، که مناسبتهای در قسمهای 1، 5 مادّة 1 همین کادکس ذکرگردیده را تنظیم مینمایند.
میعیارهای قانونهای گرجدنی، که دیگر قانونها و سند دیگر قانونی در بر گرفتهاند، باید با همین کادکس مطابق باشند.
وزارت و ادارهها و مقامات دیگر دولتی طبق حالتها و در دایرة پیشبینینمودة همین کادکس، دیگر قانونها و سند دیگر قانونگذاری میتوانند سند تنظیمکنندة مناسبتهای گرجدنی را نشر نمایند.
مادّة 3. پرنسیبهای اساسی قانونهای گرجدنی
قانونهای گرجدنی به پرنسیبهای دخلناپذیری مالکیت، آزادی شرطنامه، ناممکن بودن دخالت خودسرانة هر کسی به کارهای خصوصی، ضرورت تطبیق بیمانعه حقوق گرجدنی، تأمین برقرار نمودن حقوق ویرانگردیدة گرجدنی و حفظ سودی آنها اساس مییابند.
شهروندان (شخص واقعی) و شخص حقوقی حقوق گرجدنی را با عزم و خواهش و به منفعت خود به دست درآورده و عملی مینمایند. آنها در مقرّر نمودن حقوق و عهدهداریهای خود در اساس شرطنامه و مویین نمودن هر گونه شرطهای خلاف قانونها نبودة شرطنامه آزادند.
حقوقهای گرجدنی میتواند با مقصد حفظ معنویات، تندرستی، حقوق و منفعتهای قانونی شخص دیگر، تأمین امنیت جامعه و دولت، حفظ محیط زیست در اساس قانون محدود کرده شود.
مادّة 4. عمل قانونهای گرجدنی وابسته به وقت
سند قانونهای گرجدنی قوّة بازگشت ندارند و نسبت مناسبتهایی استفاده میشوند، که پس از جاری نمودن آنها به میان آمدهاند.
مل قانون تنها در صورتی نسبت مناسبتهای تا جاری نمودن آن تطبیق میگردد، که گر این بیواسطه در قانون پیشبینی شده باشد.
نسبت مناسبتهایی، که تا جاری نمودن سند قانونهای گرجدنی به میان آمدهاند، این سند، به استثنای مناسبات طرفهای شرطنامة تا جاری نمودن سند قانونگذاری گرجدنی بستهشده، نسبت حقوق و عهدهداریهایی تطبیق میگردد، که پس از جاری نمودن آن به میان آمدهاند.
مادّة 5. عنعنههای معاملات کاری
1. عنعنة معاملات کاری، صرف نظر از ثبت یافتن آن در یگان حجّت، قاعدة رفتار در قانونها پیشبینینشدهای اعتراف میگردد، که در یگان ساحة فعالیّت صاحبکاری به میان آمده، وسیع استفاده برده میشود.
عنعنة معاملات کاری، که خلاف مقرّرات قانون یا شرطنامة برای اشتراکچیان مناسبت دخلدار حتمی میباشد، استفاده نمیشود.
مادّة 6. استفادة قانونهای گرجدنی از روی شباهت
در حالتی که مناسبتهای پیشبینینمودة قسمهای 1 و 5 مادّة 1 همین کادکس بیواسطه با قانونها یا سازشنامة طرفین تنظیم نشدهاند و عنعنة در این مورد استفادشونده وجود ندارد، نسبت چنین مناسبات معیار قانونهای گرجدنی تنظیمکنندة مناسبات شبیه (شباهت قانون) استفاده میشود، زیرا این خلاف ماهیّت آنها نمیباشد.
در صورت ناممکن بودن استفادة شباهت قانون در حالتهای ذکرگردیده حقوق و عهدهداریهای طرفها با نظرداشت اساسهای عمومی و ماهیّت قانونهای گرجدنی (شباهت حقوق) و طلبات باوجدانی، دوراندیشی و عدالت مویین کرده میشوند.
از روی شباهت استفاده نمودن معیارهایی، که حقوق گرجدنی را محدود ساخته، مسئولیت را مقرّر مینمایند، منع است.
مادّة 7. قانونهای گرجدنی و سندهای حقوق بینلمیللی
سندهای حقوقی بینلمیللی اعترافنمودة تاجیکستان مطابق کانستیتوتسیة جمهوری تاجیکستان قسم ترکیبی نظام حقوقی جمهوری تاجیکستان میباشند.
نسبت مناسبات در قسمهای 1 و 5 مادّة 1 همین کادکس ذکرگردیده، به غیر از حالتهایی، که در اساس برای استفادة آن قبول سند داخلیدولتی ضرور است، سندهای حقوقی بینلمیللی اعترافنمودة تاجیکستان بیواسطه استفاده کرده میشوند.
گر در شرطنامههای بینلخلقی جمهوری تاجیکستان نسبت به قاعدههای پیشبینینمودة قانونهای گرجدنی قاعدههای دیگری پیشبینی شد باشند، قاعدهای شرطنامة بینلخلقی مورد استفاده قرار داده میشوند.
باب 2. اساسهای به وجود آمدن حقوق و عهدهداریهای گرجدنی، عملی نمودن و حفظ هوقوقهای گرجدنی
مادّة 8. اساسهای به میان آمدن حقوق و عهدهداریهای گرجدنی
حقوق و عهدهداریهای گرجدنی از اساسهای پیشبینینمودة قانون و سند دیگر حقوقی، اینچنین از عمل شهروندان و شخص حقوقی به میان میآیند، هرچند در قانون یا چنین اسناد پیشبینی نشدند، ولی طبق اساسهای عمومی و ماهیّت قانونهای گرجدنی حقوق و عهدهداریهای گرجدنی را به میان میآرند.
موتابیق این حقوق و عهدهداریهای گرجدنی:
ه) از شرطنامهها و اهدهای دیگر پیشبینینمودة قانون، اینچنین شرطنامهها و اهدهای دیگری، که گرچند در قانون پیشبینی نشده باشند هم، خلاف آن نیستند؛
ب) از سندهای مقامات دولتی، مقامات مهلّی حاکمیت دولتی و مقامات خودادارهکنی محلی، که در قانون به صفت اساس به میان آمدن حقوق و عهدهداریهای گرجدنی پیشبینی شدهاند؛
و) از قرار سود، که حقوق و عهدهداریهای گرجدنی را مقرّر نموده است؛
گ) در نتیجة بنیاد و به دست آوردنی مال و ملک در اساس پیشبینینمودة قانون؛
د) در نتیجة ایجاد اثر علمی، ادبی، فرهنگی، اختراعات و نتیجههای دیگر فعالیّت ذهنی؛
ی) در نتیجة رسانیدن زیان به شخص دیگر؛
ج) در نتیجة داراشوی بیاساس؛
ز) در نتیجی عملهای دیگر شهروندان و شخص حقوقی؛
) در نتیجة حادثهایی، که قانون یا سند دیگر حقوقی فرا رسیدن عاقبتهای حقوقی گرجدنی را وابسته میداند، به میان میآیند.
اگر در قانون ترتیب دیگر پیشبینی نشده باشد، حقوق به مال و ملکی، که باید به قید دولتی گرفته شود، از لحظة بقیدگیری این مال و ملک یا حقوق دخلدار به آن به وجود میآید.
مادّة 9. عملی نمودن حقوق گرجدنی
شهروندان و شخص حقوقی حقوق گرجدنی خویش را با صلاحدید خود عملی مینمایند، از جمله اختیارداری میکنند.
دست کشیدن شهروندان و شخص حقوقی از عمل حقوق به آنها تعلقداشته، به استثنای حالتهای پیشبینینمودة قانون، باعث قطع این حقوقها نمیگردد.
مادّة 10. حدّ عمل حقوقهای گرجدنی
1. به عمل شهروندان و شخصان حقوقی، که با نیت رسانیدن ضرر به شخص دیگر اجرا کرده میشود، اینچنین در موردهای پیشبینینمودة قانون سوءاستفاده از حقوق در شکل دیگر راه داده نمیشود.
به استفادة حقوقهای گرجدنی با مقصد محدود ساختن رقابت، اینچنین سوءاستفاده از موقع افضلیّتناک خود در بازار راه داده نمیشود.
عملی نمودن حقوقهای گرجدنی نباید حقوق و منفعتهای قانوناً حفظشوندة سوبژکتهای دیگر حقوق را ویران نماید و به محیط زیست زیان واقعی رساند.
شهروندان و شخصان حقوقی هنگام عملی نمودن حقوقهای به آنها تعلقداشته باید عاقلانه و عادلانه و باانصافانه طلبات در قانونگذاری درجیافته را، پرنسیبهای اخلاق جامعه را، صاحبکاران باشند، قاعدههای آداب کسبی را رعایه نمایند. این عهدهداری نباید به واسطة شرطنامه خارج یا محدود کرده شود.
مل عاقلانه، عادلانه و باانصافانة اشتراکچیان مناسبتهای حقوق گرجدنی در نظر داشته میشود.
در حالت رعایه نکردن طلبات مادّة مذکور سود میتواند از حفظ حقوق به شخص تعلّقداشته دست کشد.
مادّة 11. حفظ حقوق گرجدنی
حفظ حقوقهای گرجدنی ویرانگردیده یا مورد بحث قرار داشته را طبق منسوبیّت با قانونهای مرافعهوی مقرّرشدة پروندهها از جانب سود، سود اقتصادی یا سود حکمی (منبعد سود) به عمل برآورده میشود.
حفظ حقوق گرجدنی از طریق مأموری تنها در حالتهای پیشبینینمودة قانون به عمل برآورده میشود. نسبت قراری، که به طریق مأموری قبول شده است، میتوان به سود شکایت کرد.
مادّة 12. طرزهای حفظ حقوق گرجدنی
هوقوق گرجدنی با طرزهای زیل حفظ میشود:
-اعتراف حقوق؛
-برقرار نمودن وضعی، که تا ویران گردیدن حقوق جایی داشت و پیشگیری نمودن عملهایی، که حقوق را ویران میکنند یا برای ویران کردن آن تهدید مینمایند؛
-بیاعتبار دانستن اهدهای مورد بحث و استفادة عاقبتهای بیاعتبار دانستن آن، استفادة عاقبتهای بیاعتبار دانستن اهدهای بیاعتبار؛
-بیاعتبار دانستن سند مقام دولتی یا مقام حاکمیت محلی؛
-خودمحافظتکنی حقوق؛
-وادار نمودن به اجرای عهدهداریها در شکلی اصل (نتوره)؛
-رویانیدن تاوان زیان؛
-ستانیدن نااستوارانه؛
-جبران ضرری معنوی؛
-قطع کردن یا تغییر دادن مناسبات حقوقی؛
-از جانب سود تطبیق نگردیدن سند مخالف قانون قبول نمودة مقامات حاکمیت دولتی یا مقامات محلی حاکمیت دولتی؛
-با راههای دیگر پیشبینینمودة قانون.
مادّة 13. بیاعتبار دانستن سند مقام دولتی یا مقام حاکمیت محلی
سند غیریمیعیاری مقامات حاکمیت دولتی یا مقامات محلی حاکمیت دولتی و در حالتهای پیشبینینمودة قانون، اینچنین سند معیاریی را، که خلاف قانون یا سند دیگر حقوقی بوده، حقوق گرجدنی و منفعتهای قانوناً حفظشوندة شهروند یا شخص حقوقی را خللدار میسازند، سود میتواند بیاعتبار اعتراف نماید.
در صورت سند را بیاعتبار دانستن سود، حقوق ویرانگردیده باید برقرار شود یا به طریق دیگر در مادّة 12 همین کادکس پیشبینیگردیده حفظ گردد.
مادّة 14. خودمحافظت حقوق گرجدنی
خودمحافظت حقوق گرجدنی راه داده میشود. راههای خودمحافظت باید با حقوقویرانکنی موافق بوده، از حدّ عملهایی، که برای پیشگیری آن ضرورند، نگذرد.
مادّة 15. رویانیدن زیان
شخصی، که حقوقش ویران گردیده است، اگر در قانون یا شرطنامه رویانیدن زیان به اندازة کمتر پیشبینی نشده باشد، میتواند جبران پُرّة زیان به او رسانیدشده را طلب نماید.
زیان خراجاتی فهمیده میشود، که شخص حقوقش ویرانگردیده مصرف نموده است یا باید برای برقرار نمودن حقوق ویرانگردیده مصرف نماید، از دست رفتن یا خراب گردیدن مال و ملک او (زیان واقعی) ، اینچنین درآمد به دست نیامد های، که این شخص، اگر حقوقش ویران نمیگردید، در شرایط مقرّری اهدهای گرجدنی میتوانست به دست آورد (فایدة از دسترفته).
گر شخص ویرانکردة حقوق در نتیجة این درآمد به دست آورده باشد، شخصی، که حقوقش ویران گردیده است، حق دارد در برابر زیان دیگر جبران فایدة ازدسترفته را به اندازة نه کمتر از چنین درآمد طلب نماید.
مادّة 16. رویانیدن زیان رسانیدة مقامات حاکمیت دولتی، مقامات محلی حاکمیت دولتی و مقامات خودادارهکنی محلی
زیانی، که در نتیجة عمل (بیعملی) غیریقانونی مقامات حاکمیت دولتی، مقامات محلی حاکمیت دولتی و مقامات خودادارهکنی محلی یا منصبداران این مقامات، اینچنین در نتیجة قبول سند خلاف قانون یا سند دیگر حقوقی مقامات حاکمیت دولتی، مقامات محلی حاکمیت دولتی و مقامات خودادارهکنی محلی به شهروند یا شخص حقوقی رسانیده شده است، باید از جانب جمهوری تاجیکستان یا مقامات دخلدار جمهوری تاجیکستان جبران کرده شود.
زیرفسلی 2. سوبژکتهای حقوقی گرجدنی
باب 3. شهروندان جمهوری تاجیکستان و شخص واقعی دیگر
مادّة 17. مفهوم شهروند (شخص واقعی)
تهت مفهوم شهروندان (شخص واقعی) شهروندان جمهوری تاجیکستان، شهروندان دولتهای دیگر، اینچنین شخص بیشهروندی فهمیده میشود. مقرّرات همین کادکس، اگر در قانون یا سندهای حقوقیی بینلمیللی اعترافنمودة تاجیکستان ترتیب دیگر مقرّر نشده باشد، نسبت همة شهروندان تطبیق میگردند.
مادّة 18. قابلیّتی حقوقداریی شهروند
قابلیّت داشتن حقوق و عهدهداری گرجدنی (قابلیّت حقوقداری گرجدنی) نسبت همة شهروندان به اندازة برابر اعتراف کرده میشود.
قابلیّت حقوقداری شهروند از لحظة تولد یافتنش به میان آمده، پس از وفاتش قطع میگردد.
مادّة 19. مضمونی قابلیّت حقوقداریی شهروند
شهروند میتواند هم در حدود جمهوری تاجیکستان و هم بیرون از آن دارای حقوق مالکیت به مال و ملک، از جمله اسعار خارجی باشد؛ مال و ملک را میراث گیرد و وصیّت کند؛ در قلمرو جمهوری آزادانه حرکت کرده، جای زیست انتخاب نماید؛ حدود جمهوری را آزادانه ترک کرده، به قلمرو آن برگردد؛ با هر گونه فعالیّت منعنکردة سند قانونی مشغول شود؛ مستقلانه یا یکجایه با شهروندان و شخص حقوقی دیگر شخص حقوقی تأسیس دهد؛ هر گونه اهدهای با سند قانونی منعنشده را انجام داده، در عهدهداریها اشتراک نماید؛ دارای حقوق مالکیّت ذهنی به اختراعات، اثر علمی، ادبی، صنعت و نتیجههای دیگر فعالیّت ذهنی باشد؛ جبران زیان مادّی و معنوی را طلب نماید؛ حقوق دیگر مال و ملکی و شخصی داشته باشد.
مادّة 20. نام شهروند
شهروند حقوق و عهدهداریها را، اگر از قانون یا عنعنههای ملّی ترتیب دیگری برناید، با نام خود، که فمیلیه و خود نام، اینچنین نام پدر را در بر میگیرد، به دست میآرد و تطبیق مینماید.
تیبق حالت و موافق ترتیب پیشبینینمودة قانون شهروند میتواند از تخلّص (نام ساخته) استفاده نماید.
شهروند موافق ترتیب مقرّرنمودة قانون حق دارد نام خود را عوض کند. نام خود را دیگر کردن شهروند برای قطع یا تغییر حقوق و عهدهداریهای با نام قبلی به دستاوردة او اساس نمیباشد.
شهروند وظیفهدار است، که برای آگاه نمودن قرضداران و کریدیتاران خود در خصوص دیگر کردن نامش چارههای ضروری اندیشهد و خوف عاقبتهای را به ذمّه دارد، که با سبب آگاهی نداشتن این اشخاص در خصوص دیگر کردن نام به میان میآیند.
شهروندی، که نامش را دیگر کرده است، میتواند از حساب خود به حجّتهایی، که با نام قبلی او به رسمیت درآورده شده بود، وارد نمودن تغییرات دخلدار را طلب نماید.
نامی، که به شهروند پس از تولدش گذاشته شده است، اینچنین دیگر کردن نام باید موافق ترتیب برای بقیدگیری سند حالت شهروندی پیشبینیگردیده به قید گرفته شوند.
به دست آوردن حقوق و عهدهداریها به نام شخص دیگر راه داده نمیشود.
زیانی، که به شهروند در نتیجة استفادة غیریقانونی نام او رسیده است، باید مطابق همین کادکس جبران کرده شود.
در صورت تحریف یا استفادة نام شهروند با طریق یا در شکلی، که شأنو شرف یا آبروی کاری او را خللدار میسازد، قاعدههای پیشبینینمودة مادّة 174 همین کادکس استفاده میشوند.
مادّة 21. استقامتگاه شهروند
استقامتگاه محلی اعتراف میگردد، که شهروند دائمی یا بیشتر در آن استقامت میکند.
استقامتگاه نابالغان تا چاردهساله یا شهروندانی، که تحت وصایت قرار دارند، استقامتگاه نمایندگان قانونی یا وسیان آنها اعتراف میگردد.
مادّة 22. قابلیّت عمل شهروند
قابلیّت شهروند برای با عمل خویش به دست آوردن و تطبیق نمودن حقوق گرجدنی، برای خود مقرّر نمودن عهدهداری و اجرا نمودن آن (مکلّفیّت گرجدنی) در حجم پرّه با فرا رسیدن بلاغت، یعنی پس از رسیدن به سن هجده، به میان میآید.
اگر طبق قانون ازدواج تا به سن هجدهسالگی رسیدن اجازت باشد، شهروند به سن هجدهسالگی نرسیده از وقت ازدواج کردنش پرّه قابلیّت عمل را به دست میآرد.
قابیلیّت عمل در نتیجة ازدواج به دستامده در صورت بیکار کردن نکاح نیز پرّه باقی میماند.
در صورت بیاعتبار دانستن نکاح سود میتواند در خصوص از لحظة مویینّمودة سود قابلیّت پُرّة عمل را از دست دادن همسر نابالغ قرار قبول نماید.
مادّة 23. ناممکن بودن محروم ساختن یا محدود کردن قابلیّت حقوقداری یا قابلیّت عمل شهروند
به استثنای حالتها و موافق ترتیب مقرّرنمودة قانون، قابلیّت حقوقداری و قابلیّت عمل هیچ کس را محدود ساختن ممکن نیست.
رعایه نکردن شرط و ترتیب در قانون مقرّرگردیدة محدود ساختن قابلیّت عمل شهروندان یا حقوق مشغول شدن آنها به فعالیّت صاحبکاری یا فعالیّت دیگر باعث بیاعتبار دانستن سند مقام دولتی یا مقام دیگری میگردد، که محدودیّتهای دخلدار را مقرّر نموده است.
پرّه یا قسماً دست کشیدن شهروند از قابلیّت حقوقداری یا قابلیّت عمل و اهدهای دیگر، که به محدود ساختن قابلیّت حقوقداری یا قابلیّت عمل روانه گردیدهاند، به استثنای حالتهایی، که چنین اهدها را قانون اجازت داده است، اعتبار ندارند.
مادّة 24. فعالیّت صاحبکاری شهروندان
شهروندان میتوانند از لحظة بقیدگیرپ دولتی به صفت ساخیبکاران انفرادی بی تأسیس شخص حقوقی به فعالیّت صاحبکاری مشغول شوند. (قجت از 29. 12. 10س ش640)
نسبت فعالیّت صاحبکاری شهروندان، که بدون تأسیس شخص حقوقی به عمل برآورده میشود، اگر از قانونها یا ماهیّت مناسبت حقوقی ترتیب دیگری برناید، مطابقاً قاعدههای همین کادکس استفاده میشوند، که فعالیّت شخص حقوقی تشکیلاتهای تجارتی بوده را تنظیم مینمایند.
شهروندان که در هیت خواجگی دهقانی فعالیّت صاحبکاری را انجام میدهند، از بقیدگیری دولتی آزاد میباشند.
شهروندانی، که فعالیّت صاحبکاری را بی تأسیس شخص حقوقی با ویران نمودن قسم 1 مادّة مذکور عملی مینمایند، حق ندارند نسبت به اهدهای بستهاشان به آن استناد نمایند، که آنها صاحبکار نمیباشند. سود میتواند به چنین اهدها قاعدههای کادکس مذکور را عاید به عهدهداریهایی، که به عملی نمودن فعالیّت صاحبکاری علاقهمند میباشند، تطبیق نماید.
شهروندانی، که بدون تأسیس شخص حقوقی به فعالیّت صاحبکاری ترتیب بقیدگیری و اندازبندی آنها طبق قانونگذاری جمهوری تاجیکستان به تنظیم درآورده میشوند. (قجت از 29. 12. 10س ش640)
مادّة 25. مسئولیت مال و ملکی شهروندان
1. شهروند از روی عهدهداریهای خود با تمام مال و ملک به او تعلقداشته، به استثنای مال و ملکی، که مطابق سند قانونگذاری از آن مبلغ رویاندن منع است، مسئولیت دارد.
نامگوی مال و ملک شهروندان را، که از آن مبلغ رویاندن منع میباشد، کادکس مرافعة گرجدنی جمهوری تاجیکستان مقرّر مینماید.
مادّة 26. مفلسشوی صاحبکار ینفیرادی
صاحبکار انفرادی، که برای قانع گردانیدن طلبات کریدیتاران عاید فعالیّت صاحبکاری قادر نیست، با قرار سود ممکن است مفلس اعتراف گردد. از لحظة اعتبار پیدا کردن چنین قرار قید او به صفت صاحبکار انفرادی بیاعتبار میگردد.
هنگام اجرای رسم و قاعدههای مفلس دانستن صاحبکار انفرادی کریدیتاران او از روی عهدهداریهایی، که با فعالیّت صاحبکاری وابسته نیستند، همچنین میتوانند طلبات خود را پیشکش نمایند. طلبات چنین کریدیتاران، که با همین ترتیب عرض نکردهاند، بعد به اتمام رسیدن رسم و قاعدههای مفلسشوی صاحبکار انفرادی اعتبار خود را نگاه میدارند.
طلبات کریدیتاران صاحبکار انفرادی در صورت مفلس اعتراف گردیدنش از حساب مال و ملک به او تعلقداشتهای، که از آن مبلغ رویانیدن ممکن است، به نوبت زیل قانع گردانیده میشود:
-در نوبت اوّل-طلبات شهروندانی، که صاحبکار در نزد آنها برای رسانیدن زیان به حیات یا سلامتیشان با راه به سرمایه تبدل دادن پرداختهای دخلدار موقتی مسئول میباشد، اینچنین طلبات در مورد رویانیدن الیمینت قانع گردانیده میشوند؛
-در نوبت دوّم-از روی پرداخت کمکپولی از کار رفتن و مزد محنت شخص طبق شرطنامه (قرارداد)-ا محنتی کارکننده، ولی به مهلت نه بیشتر از سه ماه اینچنین پرداخت حق از روی شرطنامة مؤلفی حساب کرده میشود؛
-در نوبت سوّم-طلبات کریدیتارانی قانع گردانیده میشوند، که با گرو مال و ملک به صاحبکار انفرادی تعلقداشته تأمین گردیدهاند؛
-در نوبت چارم-قرض از روی پرداختهای حتمی به بوجیت و فاندهای غیریبوجیتی پرداخته میشود؛
-در نوبت پنجم-طبق قانون با کریدیتاران دیگر حساب و کتاب کرده میشود.
طلبات کریدیتاران هر نوبت پس از قانع گردانیدن طلبات کریدیتاران نوبت پیشینه قانع گردانیده میشود.
پس از به آخر رسیدن حساببرابرکنی با کریدیتاران صاحبکار انفرادی مفلس اعترافگردیده از اجرای عهدهداریهای باقیماندة مربوط به فعالیّت صاحبکاریاش و طلبات دیگری، که جهت اجرا پیشنهاد گردیده، ضمن مفلس اعتراف کردن صاحبکار به نظر گرفته شدهاند، آزاد کرده میشود.
اساس و ترتیب مفلس اعتراف کردن صاحبکار انفرادی را سود یا در خصوص مفلس اعلان کردن او را قانون در بارة مفلسشوی مقرّر مینماید.
مادّة 27. قابلیّت عمل نابالغان از چارده تا هجدهسال
نابالغان از چارده تا هجدهساله با رضایت خطّی نمایندگان قانونی خود-والدین، فرزندخواندگان و پرستاران، به استثنای اهدهای در قسم 2 همین مادّه نامبرشده، اهدهای دیگر را انجام میدهند.
هدهای انجامدادة چنین نابالغان، اینچنین بعد منبعد آن را خطّی معقول دانستن والدین، فرزندخواندگان و پرستاران او بااعتبار میباشند.
نابالغان از چارده تا هجدهساله حقوق دارند، که بدون رضائیت والدین، فرزندخواندگان و پرستارانشان:
ه) مزد محنت، ستیپیندیه و درآمد دیگر قانونی خود را مستقلانه اختیارداری نمایند؛
ب) حقوق مؤلف اثر علمی، ادبی یا صنعت، اختراع یا محصول دیگر قانوناً حفظشوندة نتیجة فعالیّت ذهنی خود را تطبیق نمایند؛
و) مطابق قانون در مؤسسههای کریدیتی امانت گذارند و آن را اختیارداری نمایند؛
گ) اهدهای خرد میشی در قسم 2 مادّة 29 همین کادکس پیشبینیگردیده را انجام دهند.
نابالیغان به سن شانزدهسالگی رسیده همچنین حقوق دارند، که مطابق قانون در بارة کااپیرتیوها عضو کااپیرتیو باشند.
نابالغان از چارده تا هجدهساله از روی اهدهایی، که مطابق قسمهای 1 و 2 همین مادّه انجام دادهاند، مستقلانه مسئولیت مال و ملکی بر دوش دارند. چنین نابالغان برای زیان رسانیدهاشان مطابق همین کادکس مسئولیت دارند.
در صورت موجود بودن اساسهای کافی سود میتواند با درخواست والدین، فرزندخواندگان یا مقام وصایت و پرستاری نابالغ از چارده تا هجدهساله را، به استثنای حالتهایی، که چنین نابالغ مطابق قسم 2 مادّة 22 یا مادّة 28 همین کادکس قابلیّت پُرّة عمل را به دست آورده است، حقوق مستقلانه اختیارداری نمودن مزد محنت، ستیپیندیه یا درآمد دیگر او را محدود کند یا از این حقوق محروم سازد.
مادّة 28. ایمنسیپتسیی
اگر نابالغ به سن شانزدهسالگی رسیده طبق شرطنامة محنتی، از جمله از روی قرارداد کار کند یا با راضیگی والدین، فرزندخواندگان یا پرستار با فعالیّت صاحبکاری مشغول شود، او میتواند دارای قابلیّت پُرّة عمل اعلان کرده شود.
دارای قابلیّت پُرّة عمل (ایمنسیپتسیه) اعلان کردن نابالغ با راضیگی هردوی والدین، فرزندخواندگان یا پرستار با قرار مقام وصایت و پرستاری یا در صورت نبودن چنین راضیگی با قرار سود صورت میگیرد.
والدین، فرزندخواندگان و پرستار از روی عهدهداریهای نابالغ دارای قابلیّت پُرّة عمل (ایمنسیپتسیه) -شده، از جمله از روی عهدهداریهایی، که در نتیجة زیان رسانیدة او به میان آمدهاند، جوابگر نیستند.
مادّة 29. قابلیّت عمل نابالغان به سن چارده نرسید
بر عوض نابالغان به سن چارده نرسیده (خردسالان) از نام آنها اهد را، به استثنای عهد در قسم 2 همین مادّه ذکرگردیده، تنها والدین، فرزندخواندگان و وسیان آنها انجام داده میتوانند.
نیسبت به عهد نمایندگان قانونی نابالغان دایر به مال و ملکشان قاعدههای در قسمهای 2 و 3 مادّة 38 همین کادکس پیشبینیگردیده استفاده میشوند.
نابالغان از شش تا چاردهساله حقوق مستقلانه بستن اهدهای زیل را دارند:
ه) عهد خرد میشی (خریدن نان، کتاب، قلم و غیره) ، که هنگام بستن از جانب خود آنها انجام داده میشوند؛
ب) عهدی، که برای بیمزد به دست آوردن فایده روانه گردیده، تصدیق ناتریلی یا بقیدگیری دولتی را طلب نمیکنند؛
و) اهدهای اختیارداری کردن مبلغهایی، که نمایندة قانونی یا با راضیگی او شخص سوّم برای مقصد مویین یا برای اختیارداری آزادانه داده است.
از روی عهد نابالغ به سن چارده نرسیده، از جمله عهدی، که او مستقلانه انجام داده است، مسئولیت مال و ملکی را والدین، فرزندخواندگان و وسیان بر دوش دارند، اگر اثبات نکنند، که عهدهداری با گناه آنها ویران شده است. این شخص همچنین طبق قانونگذاری برای زیان رسانیدة نابالغان نیز مسئولیت دارند.
مادّة 30. غیر قابل عمل دانستن شهروند
سود شهروندی را، که در اثر بیماری روحی یا کمعقلیاش اهمیت عمل خود را درک یا آن را اداره کرده نمیتواند، موافق ترتیب مقرّرنمودة قانونهای مرافعة گرجدنی غیر قابل عمل اعتراف کرده میتواند. او تحت وصایت قرار داده میشود.
از نام شهروندی، که غیر قابل عمل اعتراف گردیده است، اهد را وصی به اجرا میرساند.
اگر اساسی، که مطابق آن شهروند غیر قابل عمل اعتراف گردیده بود، از میان برداشته شود، سود او را قابل عمل اعتراف میکند. در اساس قرار سود وصایت برای او مقرّرگردیده بیکار کرده میشود.
اگر سود عریضة غیر قابل عمل اعتراف کردن شخص را قانع نگرداند و مقرّر گردد، که طلبات مساهلهکارانه عرض شده است، شخصی، که با چنین عمل به او زیان روحی رسانیده شده است، حق دارد از ارزکننده جبران این زیان را طلب نماید.
مادّة 31. محدود ساختن قابلیّت عمل شهروند
سود میتواند قابلیّت عمل شهروندی را، که در اثر سوییستیعمالی مشروبات، واسطههای نشئهدار، مادّههای پسیخاتراپی و پریکورسارها یا مادّههای دیگر مدهوشکننده خود یا عایلة خود را در وضعیت وزنین مادّی قرار میدهد، موافق ترتیب مقرّرنمودة قانونهای مرافعة گرجدنی محدود سازد. او تحت پرستاری قرار داده میشود. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
و حقوق دارد مستقلانه اهدهای خرد میشی بندد.
برای انجام دادن اهدهای دیگر، گرفتن مزد محنت، نفقه و درآمد دیگر و صرف کردن آن او تنها با راضیگی پرستار حقوق دارد. ولی چنین شهروند برای اهدهای انجامداده و زیان رسانیدهاش مستقلانه مسئولیت مال و ملکی دارد.
اگر اساسهایی، که مطابق آنها قابلیّت عمل شهروند محدود گردیده بود، از میان برداشته شوند، سود محدودیّت قابلیّت عمل او را بیکار میکند. در اساس قرار سود پرستاری برای شهروند مقرّرگردیده بیکار کرده میشود.
مادّة 32. وصایت و پرستاری
وصایت و پرستاری برای حفظ حقوق و منفعتهای شهروندان غیر قابل عمل و قابلیّت پُرّة عمل نداشته مقرّر میگردد. وصایت و پرستاری نابالغان همچنین با مقصد تربیة آنها مقرّر کرده میشود. حقوق و عهدهداریهای مربوطة وسیان و پرستاران را کادکس عایلة جمهوری تاجیکستان مویین مینماید.
وسیان و پرستاران بدون وکالت مخصوص حقوق و منفعتهای شخص تحت وصایت یا پرستاریشان را در مناسبت با همه گونه اشخاص، از جمله در سودها، حفظ میکنند.
وصایت و پرستاری نابالغان در صورت والدین، پدر و مادرخواند نداشتن آنها، از حقوق والدین محروم گردانیده شدن والدینشان، اینچنین در حالتهایی، که چنین شهروندان با سببهای دیگر بدون پرستاری والدین ماندهاند، از جمله در صورت از تربیه یا حفظ حقوق و منفعتهایشان سرکشی نمودن والدین مقرّر کرده میشود.
مادّی 33. وصایت
وصایت برای خردسالان، اینچنین شهروندانی مقرّر کرده میشود، که سود آنها را در نتیجة بیماری روحی یا کمعقلیشان غیر قابل عمل اعتراف نموده است.
وسیان مطابق قانون نمایندگان شخص تحت وصایتشان بوده، از نام آنها و به منفعتشان تمام عهد ضروری را انجام میدهند.
مادّة 34. پرستاری
پرستاری برای نابالغان از چارده تا هجدهساله، اینچنین شهروندانی مقرّر کرده میشود، که سود قابلیّت عمل آنها را با سبب سوییستیعمالی مشروبات، واسطههای نشئهدار، مادّههای پسیخاتراپی و پریکورسارها یا مادّههای دیگر مدهوشکننده محدود ساخته است. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
پرستاران برای انجام آن اهدهایی راضیگی میدهند، که شهروندان تحت پرستاری قرارداشته برای مستقلانه انجام دادن آنها حقوق ندارند.
پرستاران به شخص تحت پرستاری برای تطبیق حقوق و اجرای عهدهداریهایشان مساعدت مینمایند، اینچنین آنها را از سوءاستفادة شخص سوّم (غیر) حفظ مینمایند.
مادّة 35. مقامات وصایت و پرستاری
مقامات وصایت و پرستاری مقامات محلی حاکمیت دولتی، مقامات خودادارهکنی شهرک و دهات میباشند. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
سود وظیفهدار است، که در دوام سه روز بعد اعتبار قانونی پیدا کردن قرار در بارة غیر قابل عمل اعتراف نمودن شهروند یا در بارة محدود ساختن قابلیّت عمل او برای تحت وصایت یا پرستاری قرار دادن چنین شهروند در این خصوص به مقام وصایت و پرستاری محل زیست او خبر دهد.
مقام وصایت و پرستاری محل زیست شخص تحت وصایت و پرستاری قرارداشته به فعالیّت وسیان و پرستاران آنها نظارت میکند.
مادّة 36. وسیان و پرستاران
وصی یا پرستار از جانب مقام وصایت و پرستاری محل زیست شخص به وصایت یا پرستاری احتیاجداشته در دوام یک ماه پس از لحظهای، که مقامات مذکور در خصوص ضرورت تحت وصایت یا پرستاری قرار دادن شهروند آگاهی یافتند، مقرّر کرده میشود. در صورت جایی داشتن حالتهای جالب دقّت وصی یا پرستار را مقام وصایت و پرستاری محل زیست وصی (پرستار) تعیین کرده میتواند. اگر برای شخص محتاج وصایت یا پرستاری در دوام یک ماه وصی یا پرستار تعیین کرده نشود، اجرای وظیفههای وصی یا پرستار موقتاً به ذمّة مقام وصایت و پرستاری گذاشته میشود.
شخس منفعتدار میتوانند نسبت تعیین وصی یا پرستار به سود شکایت نمایند.
تنها شهروندان به بلاغت رسیدة قابل عمل وصی یا پرستار تعیین شده میتوانند. شهروندانی را، که از حقوق پدری و مادری محروم کرده شدهاند، اینچنین شهروندانی را، که طبق قانونگذاری وصایت یا پرستار شدنشان منع کرده شده است، وصایت و پرستار تعیین کردن ممکن نیست.
شخص را تنها با راضیگی خودش وصی یا پرستار تعیین کردن ممکن است. ضمناً باید آداب و اخلاق و صفتهای دیگر شخصی، قابلیّت اجرا کردن وظیفة وصی یا پرستار، مناسبت بین او و شخص محتاج وصایت یا پرستاری و اگر امکان باشد، خواهش شخص تحت وصایت یا پرستاری قرارداشته باید به نظر گرفته شود.
وسیان و پرستاران شهروندان محتاج وصایت یا پرستاری، که در مؤسسههای دخلدار تربیوی، طبابتی، مؤسسههای حفظ اجتماعی اهالی یا مؤسسههای دیگر شبیه قرار دارند یا جایگیر کرده شدهاند، این مؤسسها به حساب میروند.
مادّة 37. وظیفة خود را اجرا کردن وسیان و پرستاران
وظیفة وصایت و پرستاری، غیر از حالتهای پیشبینینمودة قانون به طور رایگان اجرا کرده میشود.
وسیان و پرستاران شهروندان نابالغ باید با شخص تحت وصایتشان (پرستاریشان) قرارداشته یکجایه زندگی کنند. جدا زندگی کردن پرستار با شخص تحت پرستاری به سن شانزده رسیده به شرطی با اجازت مقام وصایت و پرستاری اجازت داده میشود، که این به تربیه و حفظ حقوق و منفعتهای شخص تحت پرستاری تأثیر منفی نرساند.
وسیان و پرستاران وظیفهدارند، که در خصوص تغییر یافتن محل زیستشان مقامات وصایت و پرستاری را آگاه سازند.
وسیان و پرستاران وظیفهدارند، که شخص تحت وصایتشان (پرستاریشان) قرارداشته را تربیه کنند، در بارة سلامتی، تکامل جسمانی، روحی، معنوی و اخلاقی، تحصیل و کسبآموزی او غمخواری ظاهر نمایند.
وظیفههای در قسم 3 همین مادّه نامبرشده به ذمّة پرستاران شهروندان بالغی، که سود قابلیّت عملشان را محدود ساخته است، گذاشته نمیشوند.
اگر اساسهایی، که مطابق آنها شهروند در نتیجة سوییستیعمالی مشروبات، واسطههای نشئهدار، مادّههای پسیخاتراپی و پریکورسارها یا مادّههای دیگر مدهوشکننده غیر قابل عمل یا دارای قابلیّت محدود عمل اعتراف گردیده بود از میان برداشته شوند، وصی یا پرستار وظیفهدار است، که در خصوص قابل عمل دانستن شخص تحت وصایت (پرستاری) و بیکار کردن وصایت یا پرستاری او به سود درخواست پیشنهاد نماید. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
مادّة 38. اختیارداری مال و ملک شخص تحت وصایت (پرستاری)
درآمد شهروند تحت وصایت (پرستاری) ، از جمله درآمد از حساب ادارة مال و ملک شخص تحت وصایت (پرستاری) به او تعلقداشته را، به استثنای مال و ملکی، که شخص تحت وصایت (پرستاری) مستقلانه اختیارداری کرده میتواند، وصی یا پرستار با راضیگی پیشکی مقام وصایت و پرستاری تنها به منفعت شخص تحت وصایت (پرستاری) صرف مینماید.
بیدون راضیگی پیشکی مقام وصایت و پرستاری وصی یا پرستار حقوق دارد از حساب مبلغی، که باید به شخص تحت وصایت (پرستاری) همچون درآمد پرداخته شود، مبلغ ضروری را جهت تأمینات شخص تحت وصایت (پرستاری) خرج نماید.
وصی بدون رضائیت پیشکی مقام وصایت و پرستاری برای انجام دادن و پرستار برای دادن راضیگی جهت انجام عهد فروش، از جمله عوض یا هدیه کردن مال و ملک شخص تحت وصایت، کرا (اجاره) ، به استفادة رایگان دادن یا به گرو ماندن آن عهدی، که باعث از دست دادن حقوق شخص تحت وصایت، تقسیم مال و ملک او یا از آن جدا کردن حصّه میگردد، اینچنین هر گونه عهد دیگری، که باعث کم شدن مال و ملک شخص تحت وصایت میگردد، حقوق ندارد.
ترتیب ادارة مال و ملک شخص تحت وصایت (پرستاری) طبق قانون مویین کرده میشود.
وصی، پرستار، همسران و خویشاوندان نزدیک آنها برای بستن اهدها با شخص تحت وصایتشان (پرستاریاش) ، به استثنای همچون هدیه یا استفادة رایگان به شخص تحت وصایت (پرستاری) دادن مال و ملک، اینچنین برای نمایندگی کردن شخص تحت وصایت (پرستاری) هنگام بستن عهد یا پیشبرد پروندههای سودی بین شخص تحت وصایت و (پرستاری و) همسر وصی یا پرستار و خویشاوندان نزدیک آنها حقوق ندارند.
مادّة 39. ادارهکنی وکالتی مال و ملک شخص تحت وصایت (پرستاری)
در صورت جایی داشتن ضرورت ادارهکنی دائمی مال و ملک غیریمنقول و منقول قیمتناک شخص تحت وصایت (پرستاری) مقام وصایت و پرستاری با مدیر، که همین مقام مویین کرده است، در خصوص ادارهکنی وکالتی چنین مال و ملک شرطنامه میبندد. در این حالت وصی یا پرستار وکالت خود را نسبت مال و ملک شخص تحت وصایتش (پرستاریاش) ، که به ادارة وکالتی داده نشده است، نگاه میدارد.
هنگام وکالتهای ادارة مال و ملک شخص تحت وصایت (پرستاری) را اجرا کردن مدیر عمل قاعدههای پیشبینینمودة قسمهای 2 و 3 مادّة 38 همین کادکس به مدیر دخل دارد.
اختیارداری وکالتی مال و ملک شخص تحت وصایت (پرستاری) از روی اساسهایی، که قانون برای قطع شرطنامة ادارة وکالتی مال و ملک پیشبینی نموده است، اینچنین در صورت قطع وصایت و پرستاری قطع میگردد.
مادّة 40. از اجرای وظیفه آزاد و دور کردن وسیان و پرستاران
1. مقام وصایت و پرستاری در حالت برگردانیدن کودک به والدینش یا به فرزندی قبول گردیدنش وصی یا پرستار را از اجرای وظیفههایش آزاد میکند.
هنگام به مؤسسة دخلدار تربیوی، طبابتی، مؤسسة حفظ اجتماعی اهالی یا مؤسسههای دیگر شبیه جایگیر کردن شخص تحت وصایت (پرستاری) ، مؤسسة وصایت و پرستاری، به شرطی که این خلاف منفعتهای شخص تحت وصایت (پرستاری) نباشد، وصی یا پرستار قبلاً تعیینشده را از اجرای وظیفههایش آزاد میکند.
در صورت جایی داشتن سببهای عذرناک (بیماری، تغییر یافتن وضع مال و ملکی، نبودن همفکری با شخص تحت وصایت (پرستاری و غیره) وصی یا پرستار ممکن است با خواهش خود از اجرای وظیفههایش آزاد کرده شود.
در صورت وظیفهایش را غیریقناتبخش اجرا کردن وصی یا پرستار، از جمله در حالت وصایت یا پرستاری را به مقصدهای غرضناک استفاده کردن او یا شخص تحت وصایت را (پرستاری را) بی نظارت، بی کمک لازمه گذاشتنش، اینچنین دیگر حالتهایی، که قانونگذاری جمهوری تاجیکستان پیشبینی نموده است، مقام وصایت و پرستاری میتواند وصی یا پرستار را از اجرای این وظیفهها دور کرده، جیخت به جوابگری مقرّرنمودة قانون جلب کردن شهروند گنهکار تدبیرهای ضروری اندیشهد. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
مادّة 41. قطع گردیدن وصایت و پرستاری
وصایت و پرستاری نسبت شهروندان بالغ در حالتهای از جانب سود قبول گردیدن قرار در بارة قابل عمل اعتراف نمودن شخص تحت وصایت (پرستاری) یا بیکار کردن محدودیّتهای قابلیّت عمل او در اساس عریضة وصی، پرستار یا مقام وصایت و پرستاری قطع میگردد.
در صورت به سن چارده رسیدن شخص تحت وصایت قرارداشته وصایت او قطع میگردد و شهروندی، که وظیفة وسی را اجرا میکرد، بدون قرار علاوگی در این خصوص پرستار نابالغ میگردد.
پرستاری نابالغ در صورت به سن هجده رسیدن شخص تحت پرستاری، اینچنین در صورت ازدواج کردنش و در حالتهای دیگر تا به بلاغت رسیدن دارای قابلیّت پُرّة عمل گردیدن او (قسم 2 مادّة 22 و مادّة 28) قطع میگردد.
مادّة 42. حمایه (پترانج) شهروندان قابل عمل
با خواهش شهروند بالغ قابل عملی، که با سبب وضع سلامتیاش حقوق خود را مستقلانه تطبیق و حمایه و وظیفهایش را اجرا کرده نمیتواند، ممکن است برای او پرستاری در شکل حامی (پترانج) مقرّر کرده شود. مقرّر نمودن حامی (پترانج) باعث محدودشوی حقوق شخص تحت پرستاری نمیگردد.
پرستار (یاور) شهروند بالغ قابل عمل را مقام وصایت و پرستاری تنها با رضائیت چنین شهروند تعیین کرده میتواند.
پرستار (یاور) مال و ملک شخص بالغ قابل عمل تحت پرستاریاش تعلقداشته را در اساس شرطنامة سپارش یا ادارة وکالتی، که با شخص تحت پرستاری بسته شده است، اختیارداری میکند. اهدهای میشی و اهدهای دیگری را، که به تأمین و قانع گردانیدن طلبات شخص تحت پرستاری روانه گردیدهاند، پرستار (یاور)-ا او با رضائیت شخص تحت پرستاری انجام میدهد.
حمایه (پترانج)-ا مطابق قسم 1 همین مادّه مقرّرگردیدة شهروند بالغ قابل عمل با طلب شهروند تحت حمایه قرارداشته قطع میگردد.
پرستار (یاور)-ا شهروند تحت حمایه قرارداشته در حالتهای پیشبینینمودة مادّة 40 همین کادکس از اجرای وظیفههای به ذمّهش گذاشته شده آزاد کرده میشود.
تنها شهروندان بالغ قابل عمل، که قانونگذاری جمهوری تاجیکستان وصی یا پرستار شدن آنها را منع نکرده است، پرستار (یاور) شهروند بالغ قابل عمل تعیین شده میتوانند. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
مادّة 43. بیدرک غایب اعتراف نمودنی شهروند
گر در طول یک سال در جای استقامت شهروند در خصوص باششگاه او معلوماتی نباشد، سود با درخواست شخص منفعتدار میتواند او را بیدرک غایب اعتراف نماید.
در صورتی مقرّر کرده نتوانستن روز رسیدن معلومات آخر در خصوص شخص غایب، آغاز حساب مهلت برای اعتراف بیدرک غایب سنة اوّل ماهی، که پس از ماه رسیدن معلومات آخر در خصوص شخص غایب فرا میرسد و در صورت مقرّر کرده نتوانستن این ماه، یکم ژانویه سال منبعده حساب میشود.
مادّة 44. عاقبت بیدرک غایب اعتراف نمودن شهروند
مال و ملک شهروند بیدرک غایب اعترافگردیده در صورت ضرورت محافظت آن در اساس قرار سود به ادارة وکالتی شخصی سپرده میشود، که از جانب مقام وصایت و پرستاری مویین گردیده، در اساس شرطنامة با این مقام بستهشده در بارة ادارة وکالتی عمل میکند.
یدارکنندة مال و ملک شخص بیدرک غایب اعترافگردیده اجرای وظیفههای شهروند را به ذمّه گرفته، از حساب مال و ملک شخص غایب قرض او را میسپارد، این مال و ملک را به منفعت چنین شخص اداره میکند. با درخواست شخص منفعتدار به شهروندانی، که شخص بیدرک میبایست آنها را تأمین میکرد، تأمیناتپولی داده میشود.
مقام وصایت و پرستاری تا سپری شدن یک سال پس از رسیدن معلومات در خصوص جای است شهروند بیدرک نیز میتواند برای حفظ مال و ملک او ادارهکننده را تعیین نماید.
عاقبت بیدرک غایب اعتراف نمودن شخص را، که در همین مادّه پیشبینی نشده است، قانون مویین مینماید.
مادّة 45. بیکار کردن قرار بیدرک غایب اعتراف نمودن شهروند
در صورت حاضر شدن شهروند بیدرک غایب اعترافگردیده یا مویین گردیدن جای است او سود قرار را در بارة بیدرک غایب اعتراف نمودن او را بیکار میکند. در اساس قرار سود ادارة مال و ملک شهروند بیکار کرده میشود.
اگر بعد سه سال تعیین کردن ادارهکننده قرار بیدرک غایب اعلان نمودن شخص بیکار نشده، در خصوص فوتیده اعتراف نمودن شهروند به سود مراجعتی پیشنهاد نگردیده باشد، مقام وصایت و پرستاری وظیفهدار است، که با عریضة فوتیده اعتراف نمودن شهروند به سود مراجعت کند.
مادّة 46. فوتیده اعلان نمودن شهروند
اگر در محل زیست شهروند در دوام سه سال از جای استش معلوماتی نباشد و اگر او در وضعیتی بیدرک غایب شده باشد، که خطر مرگ به حیاتش تهدید میکرد یا به گمان از فلاکت وفات کردن او اساس میدهد، در دوام شش ماه سود میتواند چنین شهروند را فوتیده اعلان نماید.
سود خذمتچی حربی یا شهروند دیگر با سبب عملیات جنگی بیدرک غایبشده را تنها بعد یک سال پس از انجام عملیات جنگ فوتیده اعلان کرده میتواند.
روز وفات شهروندی، که فوتیده اعلان شده است، روز اعتبار قانونی پیدا کردن قرار سود در بارة فوتیده اعلان نمودن او دانسته میشود. در صورت فوتیده اعلان گردیدن شهروند در وضعیتی بیدرک غایبشده، که به حیات او تهدید میکرد یا برای گمان در نتیجة فلاکت وفات کردن او اساس میدهد، سود میتواند روز تخمینی وفات او را روز وفات این شهروند اعتراف نماید.
فوتیده اعلان نمودن شهروند نسبت حقوق و عهدهداریهای چنین شهروند باعث عاقبتهایی میگردد، که وفات او سبب شده میتوانست.
مادّة 47. عاقبت حاضر شدن شهروندی، که فوتیده اعلان شده بود
در صورت حاضر شدن یا آشکار گردیدن محل بود و باش شهروندی، که فوتیده اعلان شده بود، سود قرار دخلدار را بیکار میکند.
شهروند، به استثنای حالتهای پیشبینینمودة قسم 3 مادّة 323 همین کادکس، صرف نظر از وقت حاضر شدنش میتواند از هر شخص برگردانیدن مال و ملک محفوظماندهای را طلب نماید، که پس از فوتیده اعلان گردیدن شهروند بیمزد به اختیار این شخص گذشته است.
شخاسی، که مال و ملک شهروند فوتیده اعلانشده در نتیجة اهدهای بامزد به اختیارشان گذشته است، اگر اثبات گردد، که هنگام خریدن مال و ملک آنها زنده بودن شهروند فوتیده اعلانشده را میدانستند، وظیفهدارند این مال و ملک را به او برگردانند. در صورت برگردانیده نتوانستن خود مال و ملک ارزش آن جبران کرده میشود. اگر مال و ملک شهروند فوتیده اعلانشده از روی حقوق میراث به اختیار دولت گذشته، با رعایة شرطهای در همین مادّه پیشبینیگردیده فروخته شده باشد، پس از بیکار کردن قرار فوتیده اعلان نمودن شهروند به او مبلغ از فروش مال و ملک به دستامده برگردانیده میشود.
صاحب باوجدان حقوق دارد بهبودیهای واردنمودهاش را، به شرطی که آنها را بی زیان جدا کردن ممکن باشد، در اختیار خود ماند. اگر چنین جدا کردن بهبودیها امکانناپذیر باشد، صاحب باوجدان حقوق دارد جبران مبلغ برای بهبودی خرجکردهاش را، ولی نه زیادتر از اندازة ارزش مال و ملک، طلب نماید.
باب 4. شخصی حقوقی
§1. مقرّرات اساسی
مادّة 48. مفهوم شخص حقوقی
تشکیلاتی شخص حقوقی دانسته میشود، که در مالکیت، پیشبوردی خواجگیداری یا ادارهکنی آپیرتیوی مال و ملک را داشته، از روی عهدهداریهای خود با این مال و ملک مسئولیت دارد، میتواند از نام خود حقوقهای مال و ملکی و شخصی غیریمالومولکی را به دست آورده، تطبیق نماید، عهدهداری گیرد، در سود دعواگر و جوابگر باشد.
شخس حقوقی باید بالانس یا سمیتی مستقل داشته باشند.
با سبب اشتراک در تشکیل مال و ملک شخص حقوقی مؤسسان (اشتراکچیان) آن میتوانند نسبت این شخص حقوقی عهدهداری یا حقوق مال و ملک به مال و ملک آن داشته باشند.
به شخص حقوقی، که اشتراکچیانشان نسبت آنها حقوق عهدهداری دارند، اینها داخل میشوند: شرکت و جمعیّتهای خواجگیداری، کااپیرتیوهای تجارتی و کااپیرتسیة مطلوبات. (قجت از 22. 07. 13س. ، ش976)
به شخص حقوقی، که مؤسسان آنها به مال و ملکشان حقوق مالکیت یا حقوق دیگر مال و ملکی دارند، کارخانههای واحد، از جمله کارخانههای فرعی، اینچنین مؤسسهایی داخل میشوند، که از جانب مالک مبلغگذاری میشوند.
به شخص حقوقی، که مؤسسانشان (اشتراکچیانشان) نسبت آنها حقوق مال و ملکی ندارند، اینها داخل میشوند: اتّحادیههای جمعیّتی و تشکیلاتهای دینی؛ فاندهای خیریه و فاندهای دیگر جمعیّتی، اتّحادیههای شخص حقوقی (اسّاتسیتسیهها و اتّحادیهها). (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
مادّة 49. قابلیّت حقوقداری شخصی خوقوقی
شخص حقوقی میتواند مطابق مقصدهای فعالیّت در حجّتهای تأسیسی آن پیشبینیگردیده حقوق گرجدنی و وابسته به این فعالیت عهدهداری داشته باشد.
تشکیلاتهای تجارتی، به استثنای کارخانههای واحد و نمودهای دیگری تشکیلاتهای پیشبینینمودة قانون میتوانند حقوق و عهدهداریهایی داشته باشند، که برای تطبیق هر نمود فعالیّت با قانون منعنشده ضرورند. شخص حقوقی با نمودهای علیحدة فعّالیّتی، که نامگوی آنها با قانون مویین کرده میشود، تنها در اساس اجازتنامة مخصوص (لیتسینزیه) مشغول شده میتواند.
حقوق شخص حقوقی تنها در حالتها و موافق ترتیب پیشبینینمودة قانون میتواند محدود کرده شود. نسبت قرار محدود کردن حقوق به سود شکایت کردن ممکن است.
قابلیّت حقوقداری شخص حقوقی از لحظة تأسیس آن (قسم 2 مادّة 51) به میان آمده، در لحظة به آخر رسیدن آن (قسم 8 مادّة 64) قطع میگردد.
هوقوق شخص حقوقی جهت تطبیق فعّالیّتی، که برای مشغول شدن به آن گرفتن اجازتنامه (لیتسینزیه) ضرور است (قسم 1 همین مادّه) ، اگر در قانونها ترتیب دیگری مقرّر نشده باشد، از لحظة گرفتن چنین اجازتنامه (لیتسینزیه) یا در مهلت در آن ذکرگردیده به میان آمده، با گذشتن مهلت عمل آن قطع میگردد.
مادّة 50. تشکیلاتهای تجارتی و غیریتیجارتی
تشکیلاتهایی شخص حقوقی بوده میتوانند، که به دست آوردن فایده را مقصد اساسی فعالیّت خود قرار دادهاند (تشکیلاتهای تجارتی) یا چنین مقصد به دست آوردن فایده را نداشته، فایده را بین اشتراکچیان تقسیم نمیکنند (تشکیلاتهای غیریتیجارتی).
شخص حقوقی، که تشکیلاتهای تجارتی میباشند، میتوانند در شکل شرکت و جمعیّتهای خواجگیداری، کااپیرتیوهای تیجارتی، کارخانههای واحد دولتی و کامّونلی تأسیس داده شوند.
شخص حقوقی، که تشکیلات غیریتیجارتی میباشند، میتوانند در شکل کااپیرتیوهای غیریتیجارتی، کااپیرتسیه مطلوبات، اتّحادیههای جمعیّتی یا تشکیلاتهای دینی، مؤسسههای از جانب مالک مبلغگذاریشونده، فاندهای خیریه و فاندهای دیگر، اینچنین در دیگر شکلهای پیشبینینمودة قانون تأسیس داده شوند. (قجت از 22. 07. 13س. ، ش976؛ از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
تشکیلاتهای غیریتیجارتی تنها به قدری به فعالیّت صاحبکاری مشغول شده میتوانند، که برای مقصدهای آیینناموی آنها ضرور است.
تأسیس اتّحادیههای تشکیلاتهای تجارتی و غیریتیجارتی در شکل اسّاتسیتسیهها یا اتّفاقها به راه مانده میشود.
مادّة 51. بقیدگیری دولتی شخص حقوقی
1. شخص حقوقی باید موافنق ترتیب مقرّریمودة قانونگذاری جمهوری تاجیکستان به قید دولت شریفته شود. معلومات در بارة بکیدگیری دولتی، از جمله بقیدگیری تشکیلیتخای تجارتی، نام فیرمه به فهرست یگانة دولتی شخصان حقوقی و ساخیبکاران انفرادی داخل کرده میشود، که برای شناسایی عموم دسترس میباشد. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
ساسخای رد کردن بقیدگیری دولتی شخص هوقوک موافق کانونگذاری جمهوری تاجیکستان مویین کرده میشوند. رد کردن بقیدگیری با دلیل موافق مقصد نبودن تأسیس شخص هوکوق منع است. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
در صورت رد کردن بقیدگنری دولتی، اینچنین سرکشی کردن از آن به سود شکایت نمودن ممکن است.
شخص خوقوقی از لحظة به قید دولتی گرفته شدنش تأسیسگردیده دانسته میشود.
شخص خوکوکی تنخا در خالتهای مقرّرنمودة قانون از نو به قید گرفته میشود.
(قجت از 29. 12. 10س. ، ش640)
مادّة 52. مؤسسان شخص حقوقی
شخص حقوقی را یک یا یکچند مؤسس تأسیس داده میتوانند.
2. ساهیبمولک یا این که مقامات وکالتدار آن یا شخصان و در حالتهای مخصوص پیشبیننمودة قانونگذاری دیگر شخصان حقوقی مؤسس شخص حقوقی شده میتوانند. در این زمان شخص حقوقی، که دارای حقوق پیشبرد خواجگیداری یا ادارة اُپرتیوی میباشند، با رضائیت مالک یا مقام وکالتدار آن میتواند مؤسسان شخص حقوقی دیگر باشد.
مادّة 53. حجّتهای تأسیس شخص حقوقی
شخص حقوقی در اساس آییننامه یا شرطنامة تأسیس و آییننامه و یا تنها شرطنامة تأسیس عمل میکند. در حالتهای پیشبینینمودة قانون شخص حقوقی، که تشکیلات تجارتی نمیباشد، در اساس نظامنامة عمومی این نمود تشکیلات عمل کرده میتواند.
شرتنامة تأسیس شخص حقوقی را مؤسسان (اشتراکچیان) آن بسته، آییننامه را تصدیق مینمایند.
شخس حقوقی، که مطابق همین کادکس از جانب یک مؤسس تأسیس یافته است، در اساس آییننامة تصدیقنمودة این مؤسس عمل میکند.
در آییننامه و حجّتهای دیگر تأسیسی شخص حقوقی باید نام شخص حقوقی، محل جایگیرشوی آن، ترتیب ادارة فعالیّت شخص حقوقی مویین کرده شوند، اینچنین معلومات دیگر پیشبینینمودة قانون در بارة نمود دخلدار شخص حقوقی نشان داده شود.
در حجّتهای تأسیسی تشکیلاتهای غیریتیجارتی و کارخانههای واحد، در حالتهای پیشبینینمودة قانون باشد، اینچنین تشکیلاتهای تجارتی دیگر باید مرام و مقصد فعالیّت شخص حقوقی مویین کرده شود. در حجّتهای تأسیسی تشکیلاتهای دیگر تجارتی ممکن است مرام و مقصد مویین فعالیّت آنها پیشبینی کرده شود.
در شرطنامة تأسیس طرفها (مؤسسان) جهت تأسیس شخص حقوقی عهدهداری قبول نموده، ترتیب فعالیّت مشترک در مورد تأسیس آن، شرطهای به آن دادن مال و ملک خود و اشتراک در فعالیّت آن را مویین مینمایند. در شرطنامه اینچنین شرط و ترتیب تقسیم فایده و زیان میان اشتراکچیان، اداره کردن فعالیّت شخص حقوقی، از هیت آن برآمدن مؤسسان (اشتراکچیان) مویین کرده میشود. با موافقة مؤسسان به شرطنامة تأسیس ممکن است شرطهای دیگر نیز داخل کرده شوند.
3. تغییرات به خوجّتهای تأسیسی حزبخای سیاسی، اتّحادیههای جمعیّتی، فاندهای خیریه و فاندهای دیگر، اینچنین تشکیلاتهای دینی واردکردشده پس از بکیدگیری دولت برای شخصان سّیوم ایعتنبار پیدا میکنند. تگییرات معلوماتها در حجّتخای تأسیسی شخصان حقوقی دیگر پس از وارد نمودن آنخا به فهرست یگانة دولتی شخصان حقوقی و ساخیبکاران انفرادی برای شخصان سوّم اعتبار پیدا میکنند. (قجت از 29. 12. 10س ش640؛ از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
مادّة 54. مقامات شخص حقوقی
شخص حقوقی به واسطة مقاماتش، که در اساس قانونهای عملکننده و حجّتهای تأسیسی حقوق گرجدنی به دست آورده است، اجرای عهدهداریهای گرجدنی را به ذمّه میگیرد. ترتیب تعیین یا انتخاب مقامات شخص حقوقی طبق قانون و حجّتهای تأسیس مویین کرده میشود.
در حالتهای پیشبینینمودة قانون شخص حقوقی میتواند به واسطة اشتراکچیانش حقوق گرجدنی به دست آورده، اجرای عهدهداریهای گرجدنی را به ذمّه گیرد.
شخصی، که مطابق قانون یا حجّتهای تأسیسی شخص حقوقی از نام آن برآمد میکند، باید به منفعت شخص حقوقی نمایندگی میکردهاش صافدلانه و عاقلانه عمل کند. اگر در قانون یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، او وظیفهدار است، که با طلب مؤسسان (اشتراکچیان، اعضای) شخص حقوقی زیانی را، که او به شخص حقوقی رسانیده است، جبران نماید.
مادّة 55. نام و محل جایگیرشویی شخص حقوقی
شخص حقوقی نام خود را دارد، که در آن به شکل تشکیلی و حقوقیاش اشاره کرده میشود. نام تشکیلاتهای غیریتیجارتی، کارخانههای واحد و در حالتهای پیشبینینمودة قانون تشکیلاتهای دیگر تجارتی باید اشاره به خصوصیت فعالیّت شخص حقوقی را داشته باشد.
به نام شخص حقوقی داخل کردن اشاره به نام پرّه یا مختصر رسمی (نام دولت) ، به ریکویزیتهای اسناد یا مواد ریکلموی شخص حقوقی داخل کردن چنین نام یا عنصرهای رمز دولتی موافق ترتیب مویینّمودة حکومت اجازت داده میشود.
محل جایگیرشوی شخص حقوقی، اگر مطابق قانون در حجّتهای تأسیسی شخص حقوقی محل دیگری مقرّر نشده باشد، محل بقیدگیری دولتی آن مویین کرده میشود.
نام و محل جایگیرشوی شخص حقوقی در حجّتهای تأسیسی آن نشان داده میشود.
شخص حقوقی، که تشکیلات تجارتی میباشد، باید نام فیرموی داشته باشد.
شخس حقوقی، که نام فیرموی آن موافق ترتیب مقرّرگردیده به قید گرفته شده است، برای استفادة آن حقوق مستثنا دارد.
ترتیب بقیدگیری و استفادة نام فیرموی را قانونها مطابق همین کادکس مویین مینمایند.
شخسی، که نام به قید گرفته شدة فیرموی شخص دیگر را غیریقانونی استفاده میکند، با طلب صاحب حقوقدار نام فیرموی وظیفهدار است استفادة آن را قطع کرده، زیان رسانیدهاش را جبران نماید.
مادّة 56. نمایندگی و فیلیلها
نمایندگی واحد لاهیدی شخص حقوقی میباشد، که بیرون از محل جایگیرشوی آن قرار داشته، منفعت شخص حقوقی را حفظ و نمایندگی مینماید، از نام آن اهدها و عملهای دیگر حقوقی را انجام میدهد.
فیلیل واحد لاهیدة شخص حقوقی میباشد، که بیرون از محل جایگیرشوی آن قرار داشته، تمام یا یک قسم وظیفههای آن، از جمله وظیفة نمایندگی را اجرا میکند.
نمایندگی و فیلیلها شخص حقوقی نبوده، با قرار مقام دخلدار شخص حقوقی، که آن را قانونگذاری جمهوری تاجیکستان و آییننامة شخص حقوقی مویین نمودهاند، تأسیس داده میشوند. راهبران نمایندگی و فیلیلها از جانب شخص حقوقی تعیین گردیده، در اساس وکالتنامة آن عمل میکنند. (قجت از 22. 07. 2013س. ش976)
نمایندگی و فیلیلها باید در آییننامة شخص حقوقی، که آنها را تأسیس داده است، نشان داده شوند.
مادّة 57. مسئولیت شخص حقوقی
شخص حقوقی غیر از مؤسسهایی، که از جانب مالک مبلغگذاری میشوند، از روی عهدهداریهای خود با تمام مال و ملکشان مسئولیت دارند.
کارخانة دولتی و مؤسسة از جانب مالک مبلغگذاریشونده از روی عهدهداریهای خود موافق ترتیب و در اساس شرطهای پیشبینینمودة قسم 8 مادّة 125، مادّههای 126 و 127 همین کادکس مسئولیت دارند.
مؤسس (اشتراکچی) شخص حقوقی یا مالک آن، به استثنای حالتهای در همین کادکس یا حجّتهای تأسیس شخص حقوقی پیشبینیگردیده از روی عهدهداریهای شخص حقوقی، شخص حقوقی باشد، از روی عهدهداریهای مؤسس (اشتراکچی) یا مالک مسئولیت ندارد.
گر سببگار مفلسشوی شخص حقوقی مؤسسان (اشتراکچیان) ، مالک مال و ملک شخس حقوقی یا شخص دیگری باشند، که حقوق دادن دستورهای حتمی را به شخص حقوقی یا به طریق دیگر امکانیّت مویین نمودن عملهای آن را دارند، به ذمّة چنین اشخاص در صورت نرسیدن مال و ملک شخص حقوقی ممکن است از روی عهدهداریهای آن مسئولیت علاوگی گذاشته شود.
مادّة 58. ازنوتشکیلدیهی شخص حقوقی
ازنوتشکیلدیهی شخص حقوقی (متّحد، همراه، تقسیم، جدا کردن، تبدل دادن) میتواند با قرار مؤسسان (اشتراکچیان) آن یا مقام شخص حقوقی، که مطابق حجّتهای تأسیس دارای چنین وکالت میباشد، به عمل برآورده شود.
با مقصد محدود ساختن فعالیّت انحصاری (ماناپالیستی) در قانون ممکن است حالتها و ترتیب مجبوراً ازنوتشکیلدیهی تشکیلاتهای تجارتی در اساس قرار سود پیشبینی کرده شود.
گر مؤسسان (اشتراکچیان) شخص حقوقی، مقامی وکالتدار آنها یا مقام شخص حقوقی، که طبق حجّتهای تأسیس برای ازنوتشکیلدیهی آن وکالتدار است، ازنوتشکیلدیهی شخص حقوقی را در مهلت مقرّرنمودة قرار سود به عمل نبرارند، سود از جملة شخص غیر مدیر شخص حقوقی را تعیین نموده، به او سپارش میدهد، که ازنوتشکیلدیهی شخص حقوقی را به عمل برارد. از لحظة تعیین گردیدن مدیر غیر وکالت اداره نمودن کارهای شخص حقوقی به ذمّة او میگذرد. مدیر غیر از نام شخص حقوقی در سود برآمد میکند و بالانس تقسیمات را ترتیب داده، آن را یکجایه با حجّتهای تأسیسی شخص حقوقی در نتیجة ازنوتشکیلدیهی بوجوداینده جهت تصدیق به سود میسپارد. از جانب سود تصدیق گردیدن حجّتهای مذکور برای بقیدگیری دولتی شخص حقوقی نوتأسیس اساس میباشد.
در حالتهای مقرّرنمودة قانون ازنوتشکیلدیهی شخص حقوقی در شکل متّحد، همراه کردن یا تغییر دادن تنها با رضایت مقامات دولتی وکالتدار به عمل برآورده میشود.
شخص حقوقی، به استثنای حالتهای ازنوتشکیلدیهی در شکل همراهکنی، از لحظة بقیدگیری شخص حقوقی نوتأسیس ازنوتشکیلشده دانسته میشود.
در صورت ازنوتشکیلدیخی شخص خوقوقی در شکل به آن همراهشوی شخص حقوقپ دیگر، شخصان خوقوقی، که در همراهشوی اشتراک مینمایند، در این خصوص با ترتیب مکرّرشده در یک وکت به مقامات انچامدهندة بقیدگیری دولتی برای وارد نمودن معلومات به فهرست یگانة دولتی شخصان هوقوکی وه ساخیبکاران انفرادی عریضه پیشنیخاد مینمایند. شخص خوقوقی ز لحظهای ازنوتشکیلشده به حساب میرود، که معلومات در بارة قطع یافتن فعالیّت، شخص حقوقی همراهشده و معلومات در بارة تگییرات حجّتهای تأسیسی شخص حقوقی به فهرست یگانة دولتی شخصان هوکوقی و ساخیبکاران انفرادی وارد کرده شدهاند.
زنوتشکیلدیهی شخص هوکوقی در شکل تبدلدیخی پس از وارد نمودن معلومات به فهرست یگانة دولتی شهسان خوقوقی و ساخیبکاران انفرادی در بارة تغییردیهی شکل تشکیلی و حقوقی شخص خوقوق به اتمامرسیده دانسته میشود. (قجت از 29. 12. 10س ش640)
ازنوتشکیلدیهی بانکها طبق همین کادکس و قانونگذاری بانکی صورت میگیرد.
مادّة 59. وارثی حقوقی هنگام ازنوتشکیلدیهی شخص حقوقی
هنگام متّحدشوی شخص حقوقی حقوق و عهدهداریهای هر یک آنها مطابق سند سپردن به شخص حقوقی نوتأسیس میگذرند.
در صورت همراهکنی شخص حقوقی به شخص حقوقی دیگر حقوق و عهدهداریهای شخص حقوقی همراهشده مطابق سند سپردن به اختیار شخص حقوقی دیگر میگذرد. (قجت از 29. 12. 10س ش640)
در صورت جدا کردن شخص حقوقی حقوق و عهدهداریهای آن مطابق بالانس تقسیمات به شخص حقوقی نوتأسیس میگذرند.
هنگام از هیت شخص حقوقی جدا کردن یک یا یکچند شخص حقوقی مطابق بالانس تقسیمات حقوق و عهدهداریهای شخص حقوقی ازنوتشکیلشده به هر یک آنها میگذرد.
هنگام از یک نمود شخص حقوقی به نمود دیگر تبدل دادن شخص حقوقی (تغییر دادن شکل تشکیلی و حقوقی) حقوق و عهدهداریهای شخص حقوقی ازنوتشکیلشده به شخص حقوقی نوتأسیس مطابق اکت سپردن گذرانیده میشوند.
مادّة 60. سند سپردن یا بالانس تقسیمات
سند سپردن یا بالانس تقسیمات باید موافق مقرّرات عاید گذشتن همة عهدهداریهای شخص حقوقی ازنوتشکیلشده نسبت همة کریدیتاران و قرضداران او، از جمله عهدهداریهای مورد بحث طرفین قرار داشته را هم در بر گرفته باشد.
. سند سپردن یا بالانس تقسیمات از جانب مؤسسان (اشتراکچیان) شخص حقوقی یا مقامی، که در خصوص ازنوتشکیلدیخی شخص هوقوکی کرار قبول نموده است، تسدیک گردیده، به مقامات انجامدهندة بکیدگیری دولتی بران بکیدگیری دولتی شخص حقوقی نوتأسیس و برای به فهرست یگانة دولتی شخصان هوقوکی و ساخیبکاران انفرادی وارد نمودن معلومات در بارة شخصان خوقوقی ازنوتشکیلشده پیشنیخاد کرده میشوند. (قجت از 29. 12. 10س ش640)
مادّة 61. کفالت حقوقی کریدیتاران شخص حقوقی هنگام ازنوتشکیلدیهی آن
مؤسسان (اشتراکچیان) شخص حقوقی یا مقامی، که در خصوص ازنوتشکیلدیهی شخص حقوقی قرار قبول کرده است، باید کریدیتاران شخص حقوقی ازنوتشکیلشونده را در این باره خطّی آگاه سازند.
کریدیتار شخص حقوقی ازنوتشکیلشونده حقوق دارد قطع یا اجرای پیش از مهلت عهدهداری را، که از روی آن همین شخص حقوقی قرضدار میباشد، اینچنین جبران زیان را طلب نماید.
اگر بالانس تقسیمات برای مویین نمودن اندازة حقوق و عهدهداریهای وارثان حقوقهای شخص حقوقی ازنوتشکیلشونده امکانیت ندهد، شخص حقوقی نوتأسیس از روی عهدهداریهای شخص حقوقی ازنوتشکیلشده در نزد کریدیتاران او مسئولیت مشترک دارند.
مادّة 62. برهم دادن شخص حقوقی
برهمدیهی شخص حقوقی باعث قطع گردیدن آن بدون به شخص دیگر به طریق وارث حقوق گذشتن حقوق و عهدهداریهایش میگردد.
شخص حقوقی در حالتهای زیرین میتواند برهم داده شود:
-با قرار مؤسسان (اشتراکچیان) یا مقامات شخص حقوقی، که مطابق حجّتهای تأسیسی چنین وکالت را دارد، از جمله با سبب گذشتن مهلتی، که شخص حقوقی تأسیس داده شده بود یا نایل شدن به مقصدهای تأسیسدادشده؛
-با هلنامة سود هنگام تأسیسیان راه دادن به دغلانه ویرانکنی قانون، اگر چنین ویرانکنی خصوصیت اصلاحناپذیر داشته باشد یا بی اجازتنامة دخلدار مشغول شدن به فعالیت یا فعالیّت منع نمودة قانون، یا عملی نمودن فعالیّت ویرانکنی یکچندمراتیبه و دغلانة دیگر قانونگذاری یا از طرف اتّحادیههای جمعیّتی، تشکیلاتهای دینی و فاندهای جمعیّتی منتظم عملی نمودن فعّالیّتی، که به مقصدهای آییننامویشان مخالف میباشد، هنگام بازخواست اجازتنامه، که عملی نمودن عملیاتهای در اجازتنامه پیشبینیشده نمود یگانة فعالیّت اجازتدادشده میباشد، اینچنین در حالتهای دیگر پیشبینینمودة همین کادکس. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
طلب برهم دادن شخص حقوقی را طبق اساسهای در قسم 2 همین مادّه ذکرگردیده مقامات حاکمیت دولتی یا مقامات محلی حاکمیت دولتی، که موافق قانون برای پیشنهاد چنین طلب حقوق دارد، به سود پیشنهاد کرده میتواند.
با قرار سود در بارة برهم دادن شخص حقوقی ممکن است وظیفة برهم دادن شخص حقوقی به ذمّة مؤسسان (اشتراکچیان) آن یا مقام در اساس حجّتهای تأسیس شخص حقوقی به برهمدیهی آن وکالتداشته گذاشته شود.
شخص حقوقی، که تشکیلات تجارتی میباشد، یا چون کااپیرتیو غیریتیجارتی و یا فاند جمعیّتی فعالیت میکند، با سبب مفلس اعتراف شدنش اینچنین مطابق مادّة 66 همین کادکس برهم داده میشود.
گر ارزش مال و ملک چنین شخص حقوقی برای قانع گردانیدن طلبات کریدیتاران ناکفایه باشد، آن را تنها موافق ترتیب مقرّرنمودة مادّة 66 همین کادکس برهم دادن ممکن است.
موقرّرات با سبب مفلسی برهم دادن شخص حقوقی به مؤسسهها دخل ندارد.
اگر با قانونگذاری بانکی ترتیب دیگر مقرّر نشده باشد، برهمدیهی بانکها طبق همین کادکس صورت میگیرد.
مادّة 63. وظیفة شخصی، که در بارة برهم دادن شخص حقوقی قرار قبول کردهاست
مؤسسان (اشتراکچیان) شخص حقوقی یا مقام در خصوص برهمدیهی شخص حقوقی قرارقبولکرده وظیفهدارند، که بیتأخیر از این خصوص مقام بقیدگیرندة شخص حقوقی را خطّی آگاه سازند و آن به فیخریستی یگانی دولتیی شخصانی هوکوقی و ساخیبکاران انفرادی در خصوص در جریان برهمدیهی قرار داشتن شخص حقوقی معلومات وارد میسازد. (قجت از 29. 12. 10س ش640)
مؤسسان (اشتراکچیان) شخص حقوقی یا مقام در خصوص برهمدیهی شخص حقوقی قرار قبولکرده کمیسیون برهمدیه (برهمدهنده) – را تعیین نموده، مطابق همین کادکس ترتیب و مهلت برهمدیهی را مقرّر مینمایند.
کمیسیون برهمدیهی از لحظة تعیین گردیدنش برای نظارت کردن عمل مقامات شخص حقوقی در مورد اختیارداری مال و ملکش وکالت به دست میآرد. از جمله تمام عملیات مقامات شخص حقوقی، که به بیگانه کردن مال و ملک آن یا پرداخت قرض روانه گردیدهاند، تنها با رضایت کمیسیون برهمدیهی میتواند به عمل برآورده شود.
مادّة 64. ترتیب برهمدیهی شخص حقوقی
کمیسیون برهمدیهی در روزنامهای، که معلومات بقیدگیری دولتی شخص حقوقی را نشر مینماید، در خصوص برهمدیهی شخص حقوقی و ترتیب و مهلت پیشنهاد طلبات از جانب کریدیتاران آن اعلان را چاپ میکند. این مهلت نباید از دو ماه پس از لحظة نشر اعلان در بارة برهمدیهی کمتر باشد.
کامیسّیة برهمدیهی جیخت معلوم ساختن کریدیتاران و گرفتن قرض دیبیتاری تمام چارههای امکانپزیر را اندیشیده، اینچنین کریدیتاران را در خصوص برهم دادنی شخص حقوقی خطّی آگاه میسازد.
پس از تمام شدن مهلت پیشنهاد طلبات از جانب کریدیتاران کمیسیون برهمدیهی بالانس برهمدیهی فاصلوی ترتیب میدهد، که در آن معلومات در بارة ترکیب مال و ملک شخص حقوقی برهمدادشونده، نامگوی طلبات پیشکشنمودة کریدیتاران، اینچنین معلومات در خصوص نتیجة بررسی آنها ذکر مییابد.
بلنس فاصلوی برهمدیهی از جانب مؤسسانی (اشتراکچیان) شخص حقوقی یا مقام قبولکردة قرار در بارة برهمدیهی شخص حقوقی تصدیق کرده میشود.
اگر مبلغ موجودة شخص حقوقی برهمدادشونده (غیر از مؤسسهها) برای قانع گردانیدن طلبات کریدیتاران ناکفایه باشد، کمیسیون برهمدیهی موافق ترتیب برای اجرای قرارهای سود مقرّرگردیده مال و ملک شخص حقوقی را از طریق سودای عامّوی به فروش میرساند.
پرداخت مبلغهای پولی به کریدیتاران شخص حقوقی برهمدادشونده از جانب کمیسیون برهمدیهی از روی نوبت در مادّة 65 همین کادکس مقرّرگردیده، به استثنای کریدیتاران نوبت پنجم، که مبلغ پولی به آنها پس از یک ماه بعد سنة تصدیق بالانس فاصلوی برهمدیهی پرداخته میشود، مطابق بالانس فاصلوی برهمدیهی از روز تصدیق آن سر کرده، پرداخته میشود.
پس از پرداخت پولی کریدیتاران کمیسیون برهمدیهی بالانس برهمدیهی را ترتیب میدهد، که آن را مؤسسان (اشتراکچیان) شخص حقوقی یا مقام قبولکردة قرار در بارة برهم دادن شخص حقوقی تصدیق مینمایند.
در صورت ناکفایه بودن مبلغ مؤسسة برهمدادشونده برای قانع گردانیدن طلبات کریدیتاران، آنها حقوق دارند، که برای از حساب مالک مال و ملک این مؤسسه قانع گردانیدن قسم باقیماندة طلباتشان به سود مراجعت نمایند.
مال و ملک پس از قانع گردانیدن طلبات کریدیتاران باقیماندة شخص حقوقی، اگر در قانون یا حجّتهای تأسیس شخص حقوقی ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، به مؤسسان (اشتراکچیان) آن، که دارای حقوق مالکیت به این مال و ملک یا حقوق عهدهداری نسبت این شخص حقوقی میباشند، سپرده میشود.
برهمدیهی شخص حقوقی بعد در این خصوص وارد نمودن ثبت به فهرست دولتی شخص حقوقی بیتمامرسیده و شخص حقوقی باشد برهمدادشده اعتراف کرده میشود.
مادّة 65. قانع گردانیدن طلباتی کریدیتاران
در صورت برهم دادن شخص حقوقی طلب کریدیتاران آن به نوبت زیل قانع گردانیده میشوند:
-در نوبت اوّل-طلب شهروندانی با راه به سرمایه تبدل دادن پرداختهای دخلدار وقتبیع قانع گردانیده میشود، که شخص حقوقی برهمدادشونده در نزد آنها برای رسانیدن زیان به حیات و سلامتیشان مسئولیت دارد؛
-در نوبت دوّم-در مورد پرداخت کمکپولی از کار رفتن و مزد کاری اشخاصی، که طبق شرطنامة محنتی، از جمله طبق قرارداد کار میکنند و در مورد دادن مکافاتپولی از روی شرطنامههای مؤلفی حساب و کتاب کرده میشود؛
-در نوبت سوّم-طلب کریدیتاران از روی عهدهداریهایی قانع گردانیده میشوند، که با گرو مال و ملک شخص حقوقی برهمدادشونده تأمین گردیدهاند؛
-در نوبت چارم-قرض از روی پرداختهای حتمی به بوجیت پرداخته میشود؛
-در نوبت پنجم-طلب کریدیتاران دیگر طبق قانون حساب و کتاب کرده میشود.
در صورت برهم دادن بانکها یا دیگر تشکیلاتهای کریدیتی، که مبلغهای شهروندان را جلب نمودهاند، در نوبت اوّل طلبات شهروندانی، که امانتگذار آنها میباشند، قانع گردانیده میشنند.
طلب هر نوبت پس از پرّه قانع گردانیدن طلب نوبت پیشینه قانع گردانیده میشود.
در صورت ناکفایه بودن مال و ملک شخص حقوقی برهمدادشونده، اگر در قانون ترتیب دیگری مقرّر نگردیده باشد، این مال و ملک در بین کریدیتاران موافق قانونهای عملکننده، تقسیم کرده میشود.
اگر کمیسیون برهمدیهی قانع گردانیدن طلبات کریدیتار را رد کند یا از بررسی آن سرکشی نماید، کریدیتار حقوق دارد، که تا تصدیق گردیدن بالانس برهمدیهی شخص حقوقی نسبت عمل کمیسیون برهمدیهی به سود دعوا نماید.
با قرار سود طلب کریدیتار ممکن است از حساب مال و ملک باقیماندة شخص حقوقی برهمدادشده قانع گردانیده شود.
طلب کریدیتار، که پس از گذشتن مهلت برای پیشنهاد آن مقرّرنمودة کمیسیونی برهمدیهی پیشنهاد گردیده است، از حساب مال و ملک شخص قرضدار، که پس از قانع گردانیدن طلب سر وقت پیشکشنمودة کریدیتاران باقی مانده است، قانع گردانیده میشود.
طلب کریدیتاران، که با سبب ناکفایه بودن مال و ملک شخص حقوقی برهمدادشونده قانع گردانیده نشده است، به استثنای حالتهای پیشبینینمودة مادّة 68 همین کادکس، پرداختشده دانسته میشود. طلب کریدیتارانی، که کمیسیون برهمدیهی آنها را اعتراف نکرده است، اگر کریدیتار به سود با دعوا مراجعت نکرده باشد، اینچنین طلبی، که قانع گردانیدن آن با قرار سود به کریدیتار رد شده است، همچنین پرداختشده دانسته میشوند.
مادّة 66. مفلسشوی شخص حقوقی
شخص حقوقی، که به فعالیّت تجارتی مشغول میباشد، به استثنای کارخانههای مخصوص (کزانی) دولتی، اگر قابلیّت قانع گردانیدن طلبات کریدیتاران را با سبب ناکفایهگی دارایهای بازارگیر نداشته نباشد، آن گاه ممکن است موفلیس اعتراف کرده شود.
شخص حقوقی از جانب سود مفلس اعتراف کرده میشود.
شخس حقوقی اینچنین میتواند یکجایه با کریدیتاران در خصوص اعلان مفلسشوی و اختیاراً برهم داده شدنش قرار قبول نماید.
اساسهای از جانب سود مفلس اعتراف گردیدن شخص حقوقی یا در خصوص مفلسشوی خود اعلان کردن آن، اینچنین ترتیب برهمدیهی چنین شخص حقوقی طبق قانون در بارة مفلسشوی مقرّر کرده میشود. طلب کریدیتاران از روی نوبت مقرّرنمودة قسم 1 مادّة 65 همین کادکس قانع گردانیده میشود.
مادّة 67. عاقبت مفلس دانستن شخص حقوقی
از جانب سود مفلس اعتراف شدن شخص حقوقی اینچنین طبق قرار مشترک با کریدیتاران در خصوص مفلسشوی خود اعلان کردن شخص حقوقی باعث برهم دادن این شخص حقوقی میگردد.
از لحظة مفلس دانسته شدن شخص حقوقی:
ه) مهلت پرداخت تمام عهدهداریهای قرضی این شخص حقوقی، اگر آن پیشتر فرا نرسیده باشد، فرارسیده حساب مییابد؛
ب) ضم کردن جریمة عهدشکنی و فایض تمام قرضهای این شخص حقوقی قطع میگردد؛
و) تمام محدودیّتهای در قانون پیشبینیگردیده در مورد رویانیدن مبلغ از مال و ملک شخص حقوقی از میان برداشته میشوند؛
گ) بحثهای مال و ملکی با اشتراک این شخص حقوقی به صفت جوابگر، به استثنای بحثهایی، که از روی آنها قرارها اعتبار قانونی پیدا کردهاند، قطع میگردند؛
د) همه طلبهای مال و ملکی به نسبت این شخص حقوقی تنها در جریان برهمدیهی پیشنهاد شده میتوانند.
در صورت طبق قرار مشترک با کریدیتاران در خصوص مفلسشوی خود اعلان کردن شخص حقوقی، اگر در سازشنامه با کریدیتاران ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، قاعدههای قسم 2 همین مادّه استفاده میشوند.
مادّة 68. رویانیدن مبلغ از مال و ملک شخص حقوقی پس از برهم دادن آن
گر بعد برهمدیهی شخص حقوقی اثبات شود، که آن با مقصد خلاص خوردن از مسئولیت نزد کریدیتاران خود اقلاً یک قسم مال و ملکش را به شخص دیگر داده است یا به طریق دیگر قصداً پنهان کرده است، کریدیتارانی، که طلباتهایشان در جریان برهمدیهی پرّه قانع نگردیده است، حقوق دارند قسم پرداخته نشدة قرضشان را از حساب این مال و ملک رویانند. در این حالت مطابقاً قاعدههای مادّة 324 همین کادکس استفاده میشوند. شخصی، که این مال و ملک را گرفته است، اگر نیت شخص حقوقی را در مورد از کریدیتاران پنهان کردن این مال و ملک میدانست یا میبایست داند، شخص بیوجدان دانسته میشود.
§2. شرکت و جمعیّتهای خواجگیداری
موقرّرات عمومی
مادّة 69. مقرّرات اساسی در بارة شرکت و جمعیّتهای خواجگیداری
شرکت و جمعیّتهای خواجگیداری تشکیلاتهای تجارتی میباشند، که سرمایة آییننامویشان (حریفانهاشان) به حسههای (پساندازهای) مؤسسان (اشتراکچیان) تقسیم شده است. مال و ملک از حساب پساندازهای مؤسسان (اشتراکچیان) حاصلشده، اینچنین از جانب شرکت و جمعیّت خواجگیداری در جریان فعالیّت آن استحصال یا خریده شده مالکیّت حقانی آن است.
در حالتهای پیشبینینمودة همین کادکس جمعیّت خواجگیداری ممکن است از جانب یک شخص تأسیس داده شود و او اشتراکچی یگانة آن میگردد.
شرکتهای خواجگیداری ممکن است در شکل شرکت کامل یا شرکت به باوری اساسیافته (شرکت کامّندیتی) تأسیس داده شوند.
جمعیّتهای خواجگیداری میتوانند در شکل جمعیّتهای سههامی، جمعیّتهای دارای مسئولیت محدود یا علاوگی تأسیس داده شوند.
صاحبکاران انفرادی و (یا) تشکیلاتهای تجارتی میتوانند اشتراکچیان شرکتهای کامل و شریکان کامل جمعیّتهای به باوری اساسیافته باشند.
شهروندان و شخص حقوقی میتوانند اشتراکچیان جمعیّتهای خواجگیداری و سههامان شرکتهای به باوری اساسیافته باشند.
مقامات حاکمیت دولتی و مقامات محلی حاکمیت دولتی، اگر در قانون ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، حقوق اشتراکچیان جمعیّتهای خواجگیداری و سهمگذاران شرکتهای به باوری اساسیافته بودن را ندارند.
موسّیسهایی، که آنها را مالکانشان مبلغگذاری مینمایند، اگر در قانون ترتیب دیگری مقرّر نگردیده باشد، با اجازت مالک میتوانند اشتراکچیان جمعیّتهای خواجگیداری و سهمگذارانی شرکتها باشند.
یشتیراک گروههای علیحدة شهروندان در شرکت و جمعیّتهای خواجگیداری، به استثنای جمعیّتهای سههامی گشاده، ممکن است طبق قانون منع یا محدود کرده شود.
شرکت و جمعیّتهای خواجگیداری، به استثنای حالتهای پیشبینینمودة همین کادکس و قانونهای دیگر میتوانند مؤسسان (اشتراکچیان) شرکت و جمعیّتهای خواجگیداری دیگر باشند.
پول، کاغذهای قیمتناک، دیگر اشیا یا حقوق مال و ملکی یا حقوق دیگر دارای ارزش پولی میتواند حصّه یا مال و ملک شرکت یا جمعیّت خواجگیداری باشد.
رزیش پولی سهم اشتراکچی جمعیّت خواجگیداری با موافقی مؤسسان (اشتراکچیان)-ا جمعیت مویین کرده، در حالتهای پیشبینینمودة قانون میتواند از تفتیش مستقلانة ایکسپیرتی گذرانیده شود.
شرکتهای خواجگیداری، اینچنین جمعیّتهای دارای مسئولیت محدود و علاوگی برای برآوردن سهمیه حقوق ندارند.
مادّة 70. حقوق و عهدهداریهای اشتراکچیان شرکت یا جمعیّت خواجگیداری
اشتراکچیان شرکت یا جمعیّت خواجگیداری حقوق دارند، که:
-به استثنای حالتهای در قسم 2 مادّة 89 همین کادکس و قانون در بارة جمعیّتهای سههامی پیشبینیگردیده در ادارة کارهای شرکت یا جمعیت اشتراک نمایند؛
-موافق ترتیب مقرّرنمودة حجّتهای تأسیس در بارة فعالیّت شرکت یا جمعیت معلومات گرفته، با دفترهای محاسبوی و سند دیگر آن شناس شوند؛
-در تقسیمات فایده اشتراک نمایند؛
-در صورت برهم دادن شرکت یا جمعیت قسم مال و ملک پس از حساببرابرکنی با کریدیتاران باقیمانده یا ارزش آن را گیرند.
یشتیراکچیان شرکت یا جمعیّت خواجگیداری، اینچنین میتوانند دیگر حقوقهای در همین کادکس، قانونها در بارة جمعیّتهای خواجگیداری و حجّتهای تأسیس شرکت یا جمعیت پیشبینیگردیده را داشته باشند.
اشتراکچیان شرکت یا جمعیّت خواجگیداری وظیفهدارند، که:
-موافق ترتیب، اندازه، اصول و در مهلتهای پیشبینینمودة حجّتهای تأسیس سهم گذارند؛
-معلومات مخفی را در خصوص فعالیّت شرکت یا جمعیت فاش نکنند.
یشتیراکچیان شرکت یا جمعیّت خواجگیداری میتوانند عهدهداریهای دیگر در حجّتهای تأسیس آن پیشبینیگردیده را داشته باشند.
مادّة 71. تبدل دادن شرکت و جمعیّتهای خواجگیداری
شرکت و جمعیّتهای خواجگیداری یک نوع موافق ترتیب مقرّرنمودة همین کادکس میتوانند با قرار مجلس عمومی اشتراکچیان به نوع دیگر شرکت و جمعیّتهای خواجگیداری یا کااپیرتیوهای تیجارتی تبدل داده شوند.
در صورت به جمعیت تبدل دادن شرکت هر شریک کاملی، که اشتراکچی (سهمدار) جمعیت میگردد، در دوام دو سال از روی عهدهداریهای از شرکت به جمعیت گذشته با تمام مال و ملک خود مسئولیت علاوگی به ذمّه میگیرد. از جانب شریک سابقه بیگانه کردن حسهاش (سهمش) به او تعلقداشته او را از چنین مسئولیت آزاد نمیکند. قاعدههای در همین بند بیانگردیده مطابقاً هنگام به کااپیرتیو تیجارتی تبدل دادن شرکت استفاده میشوند.
شیرکت کامل
مادّة 72. مقرّرات اساسی در بارة شرکت کامل
شرکتی کامل دانسته میشود، که اشتراکچیان آن (شریکان کامل) مطابق شرطنامة بنشان امضاشده از نام شرکت با فعالیّت صاحبکاری مشغول شده، از روی عهدهداریهای آن نسبت تمام مال و ملک به آنها تعلقداشته مسئولیت بر دوش دارند.
شخص اشتراکچی تنها یک شرکت کامل بوده میتواند.
نام فیرموی شرکت کامل باید اینها را در بر گرفته باشد: نام (عنوان) همة اشتراکچیان آن، اینچنین کلمههای «شرکت کامل» یا نام (عنوان) یک یا یکچند اشتراکچی با علاوه کردن کلمههای “وه کامپنیی” اینچنین کلمههای «شرکت کامل».
مادّة 73. شرطنامة تأسیس شرکت کامل
شرکت کامل در اساس شرطنامة تأسیس بنیاد گردیده، عمل میکند و این شرطنامه وظیفة آییننامة شرکت کامل را نیز انجام میدهد. شرطنامة تأسیسی را همة اشتراکچیان آن امضا میکند.
شرطنامة تأسیس شرکت کامل غیر از معلومات در قسم 2 مادّة 53 همین کادکس ذکرگردیده، اینچنین باید شرطها را در بارة اندازه و ترکیب سرمایة شریکانة شرکت؛ در بارة اندازه و ترتیب تغییر دادن حصّة هر اشتراکچی در فاند آیینناموی؛ در بارة اندازه، ترکیب، مهلت و ترتیب سهمگذاری آن؛ در بارة مسئولیت اشتراکچیان برای ویران کردن عهدهداریهای سهمگذاری آن را در بر گرفته باشد. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
مادّة 74. ادارهکنی در شرکت کامل
ادارهکنی فعالیّت شرکت کامل با موافقة تمام اشتراکچیان صورت میگیرد. در شرطنامة تأسیس ممکن است حالتهایی پیشبینی کرده شوند، که قرار با اکثریّت آواز اشتراکچیان قبول میگردد.
اگر در شرطنامة تأسیس ترتیب دیگر مویین نمودن شمارة آوازهای اشتراکچیان پیشبینی نگردیده باشد، هر اشتراکچی شرکت کامل یک آواز دارد.
هر اشتراکچی شرکت، صرف نظر از آن که برای پیشبرد کارهای عمومی وکالتدار است یا نه، حق دارد شخصاً با تمام حجّتهای مربوط به پیشبرد کار شرکت شناس شود. رد کردن چنین حقوق یا محدود کردن آن، از جمله در اساس سازشنامة اشتراکچیان شرکت، اعتبار ندارد.
مادّة 75. ادارة کار شرکت کامل
هر اشتراکچی شرکت کامل حقوق دارد، که از نام شرکت عمل کند، اگر در شرطنامة تأسیس مقرّر نگردیده باشد، که همة اشتراکچیان شرکت ادارة کار را یکجایه انجام میدهند یا پیشبرد کار به اشتراکچیان علیحده سپرده شده است. در صورت ادارة مشترک کارهای شرکت از جانب اشتراکچیان آن، برای انجام هر عهد رضائیت همة اشتراکچیان شرکت ضرور است.
گر پیشبرد کار شرکت را اشتراکچیان آن به ذمّة یک یا بعضی اشتراکچی گذاشته باشند، اشتراکچیان باقیمانده برای از نام شرکت انجام دادن اهدها باید وکالتنامة اشتراکچ (اشتراکچیان) را داشته باشند، که پیشبرد کارهای شرکت به ذمّهش گذاشته شده است.
در مناسبت با شخصان سوّم شرکت حقوق ندارد به آن حواله نماید، حالتهای شرطنامة تأسیس وکالتهای اشتراکچیان شرکت را محدود میکند، به استثنای حالتهای از طرف شرکت اثباتشونده، که شخص سوّم در لحظة انجام اهدها میدانست یا برعلا میبایست داند، که اشتراکچی شرکت حقوق از نام شرکت عملکردن را نداشت.
وکالت پیشبردن کار شرکت، که به یک یا یکچند اشتراکچیان داده شده است، ممکن است از طرف سود با طلب یک یا یکچند اشتراکچیان دیگر شرکت، در مورد جایی داشتن اساسهای جدّی، از جمله در حالت از طرف شخص (شخصان) وکالتدار دغلانه ویران کردن عهدهداریهای آن (آنها) یا به اداره نمودن کار قابلیت نداشتن آن (آنها) قطع گردانیده شود. در اساس قرار سود به شرطنامة تأسیس شرکت تغییرات ضروری وارد کرده میشود.
مادّة 76. عهدهداریهای اشتراکچی شرکت کامل
اشتراکچی شرکت کامل وظیفهدار است، که مطابق شرطهای شرطنامة تأسیس در فعالیّت آن اشتراک نماید.
اشتراکچی شرکت کامل وظیفهدار است، که در مدّت یک سال از روز بقیدگیری دولتی شرکت صد فایض سهم خود را به سرمایة شریکانة شرکت گذراند. در صورت اجرا نکردن این عهدهداری، اگر در شرطنامه عاقبتهای دیگری پیشبینی نگردیده باشند، اشتراکچی وظیفهدار است، که به شرکت زیان رسانیده را جبران نماید. (قجت از 29. 12. 10 س. ، ش640؛ از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
اشتراکچی شرکت کامل بی رضائیت اشتراکچیان باقیمانده از نام و به منفعت خود یا به منفعت شخص سوّم برای انجام اهدهایی، که مشابه اهدهای ماهیّت فعالیّت شرکت را تشکیلکننده، حقوق ندارد.
در صورت ویران کردن این قاعده شرکت حق دارد، که با خواست خود از چنین اشتراکچی جبران زیان به شرکت رسانید یا به شرکت سپردن تمام فایدة از چنین اهدها به دستاوردهاش را طلب نماید.
مادّة 77. تقسیم فایده و زیان شرکت کامیل
اگر در شرطنامة تأسیس یا سازشنامة دیگر اشتراکچیان ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، فایده و زیان شرکت کامل بین اشتراکچیانش متناسباً به حصّة انها در سرمایة شریکانه تقسیم کرده میشود. سازش از فایده یا زیان بینصیبگرداندن هر کدامی از اشتراکچیان شرکت، منع است. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
اگر در نتیجة رسیدن زیان به شرکت ارزش اکتیوهای صاف آن از اندازة سرمایة شریکانهاش کمتر شود، فایدة به دستاوردة آن تا زمانی، که ارزش دارایهای نقد از اندازة سرمایة شریکانه زیادتر نشود، بین اشتراکچیان تقسیم کرده نمیشود. (قجت از 29. 12. 10س. ، ش640؛ از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
مادّة 78. مسئولیت اشتراکچیان شرکت کامل از روی عهدهداریها
اشتراکچیان شرکت کامل بین خود مشترکانه از روی عهدهداریهای شرکت با تمام مال و ملک خود مسئولیت علاوگی دارند.
اشتراکچی شرکت کامل، که مؤسس آن نمیباشد، در قطار دیگر اشتراکچیان از روی عهدهداریهای به میان آمده تا به شرکت داخل شدنش برابر اشتراکچیان دیگر مسئولیت دارد.
اشتراکچی از شرکت خارجشده از روی عهدهداریهای شرکت، که تا خارجشوی او به میان آمدهاند، از سنة تصدیق حسابات در بارة فعالیّت شرکت در سال از شرکت خارج شدنش برابر اشتراکچیان باقیمانده در مهلت سه سال مسئولیت دارد.
سازشنامة اشتراکچیان شرکت در بارة محدود یا برطرف نمودن مسئولیت در همین مادّه پیشبینیگردیده اعتبار ندارد.
مادّة 79. سپردن سهم اشتراکچی در مال و ملک شرکت کامل
اشتراکچی شرکت کامل حق دارد با رضایت اشتراکچیان باقیماندة آن سهم خود را در مال و ملک شرکت، که به سهم او در سرمایة شریکانه مطابق است، یا یک قسم آن را به اشتراکچی دیگر شرکت و یا شخص سوّم سپارد. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
اگر حصّه (قسم حصّه ) به شخص دیگر سپرده شود، به این شخص پرّه یا یک قسم دخلدار حقوق به اشتراکچی حسه را (یک قسم حسه را) سپرده تعلقداشته میگذرد. شخصی، که حصّه (قسم حصّه ) به ق سپرده شده است، موافق ترتیب مقرّرنمودة قسم 2 مادّة 78 همین کادکس از روی عهدهداریهای شرکت مسئولیت دارد.
اگر اشتراکچی شرکت سهم خود را به شخص دیگر سپارد، اشتراک او در شرکت قطع گردیده، این برای او باعث عاقبتهایی میگردد، که در قسم 3 مادّة 78 همین کادکس مقرّر شدهاند.
مادّة 80. رویانیدن مبلغ از حصّة اشتراکچی مال و ملک شرکت کامل
رویانیدن مبلغ از حصّة اشتراکچی مال و ملک شرکت کامل از روی قرضی، که با اشتراک او در شرکت علاقهمند نبوده (قرض شخصی) تنها در صورتی راه داده میشود، کی اگر مال و ملک دیگر این اشتراکچی برای پرداخت قرضش ناکفایه باشد. کریدیتاران چنین اشتراکچی حق دارند از شرکت کامل پرداخت ارزش مال و ملک شرکت ، که به سهم قرضدار در سرمایة شریکانه موافق است یا جدا کردن این مال و ملک را با مقصد از آن رویانیدن مبلغ طلب نمایند. قسم مال و ملک شرکت، که باید جدا کرده شود یا ارزش آن موافق بالانس در لحظة از جانب کریدیتاران پیشکش گردیدن طلب ترتیبدادشده مویین کرده میشود. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
در صورت رویانیدن مبلغ از تمام حصّة اشتراکچی از مال و ملک شرکت کامل یشتیراک او در شرکت قطع گردیده، آن باعث عاقبتهای در قسم 3 مادّة 78 همین کادکس پیشبینیشده میگردد.
مادّة 81. از هیت شرکت کامل برآمدن اشتراکچی
اشتراکچی شرکت کامل حق دارد، که در خصوص دست کشیدنش از اشتراک در شرکت عرض نموده، از هیت آن برآید.
یشتیراکچی در خصوص دست کشیدنش از اشتراک در شرکت کاملی، که بی اشاره مهلت تأسیس گردیده است، باید نه کمتر از شش ماه تا واقعاً از هیت شرکت برآمدنش عرض نماید. پیش از مهلت دست کشیدن از اشتراک در شرکت کامل برای مهلت مویین تأسیسگردیده تنها با سبب عذرناک اجازت داده میشود.
سازشنامة اشتراکچیان شرکت در خصوص رد کردن حقوق از هیت شرکت برآمدن اعتبار ندارد.
مادّة 82. از هیت شرکت کامل خارج کردن اشتراکچی
در صورت بیدرک غایب، غیر قابل عمل یا دارای قابلیّت محدود عمل اعتراف گردیدن یکی از اشتراکچیان شرکت کامل او میتواند با قرار یکدلانة اشتراکچیان باقیمانده از هیت شرکت خارج کرده شود. شخص حقوقی، که اشتراکچی شرکت بوده، نسبت آن با قرار سود اجرای رسم و قاعدههای ازنوتشکیلدیهی آغاز گردیدهاند، میتواند به همین ترتیب از هیت شرکت خارج کرده شود.
در صورت جایی داشتن سببهای عذرناک، از جمله دغلانه ویران کردن عهدهداریها یا نداشتن قابلیّت آشکارگردیدة پیشبرد عاقلانة کار اشتراکچیان شرکت کامل حقوق دارند، که با ترتیب سودی از هیت شرکت خارج کردن یکی از اشتراکچیان را با قرار یکدلانة اشتراکچیان باقیمانده طلب نمایند.
از هیت شرکت خارج گردیدن اشتراکچی اشتراک او را در شرکت قطع نموده، باعث عاقبتهای پیشبینینمودة قسم 3 مادّة 78 همین کادکس میگردد.
مادّة 83. عاقبت از هیت شرکت کامل برآمدن اشتراکچی
اگر در شرطنامة تأسیس ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، به اشتراکچی از هیت شرکت کامل برآمده ارزش قسم مال و ملک شرکت، که به حصّة او در سرمایة شریکانه موافق است، پرداخته میشود. با موافقة بین اشتراکچی از شرکت برآمده و اشتراکچیان باقیمانده پرداخت ارزش مال و ملک ممکن است با دادن مال و ملک در شکل اصل (نتوره) عوض کرده شود. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
قیسم مال و ملک شرکت، که باید به اشتراکچی از هیت شرکت برآمده داده شود یا ارزش آن، به استثنای حالتهای در مادّة 80 همین کادکس پیشبینیگردیده، از روی بالانس در لحظة برآمدة او ترتیبدادشونده مویین کرده میشود.
از هیت شرکت برآمدن اشتراکچی اشتراک او را در شرکت قطع نموده، باعث عاقبتهای پیشبینینمودة قسم 3 مادّة 78 همین کادکس میگردد.
مادّة 84. وارثی حقوقی در شرکتی کامل
در صورت وفات اشتراکچی شرکت کامل وارث او تنها با راضیگی همة اشتراکچیان دیگر میتواند به شرکت کامل شامل گردد.
شخص حقوقی، که وارث حقوقی شخص حقوقی ازنوتشکیلشدة در شرکت کامل اشتراکداشته میباشد، اگر در شرطنامة تأسیس شرکت ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، صرف نظر از رضایت اشتراکچیان شرکت حقوق دارد به شرکت شامل گردد.
میراثخور (وارث حقوقی) اشتراکچی شرکت کامل شامل شرکت نگردیده از روی عهدهداریهای شرکت در نزد شخص سوّم، که اشتراکچی خارجگردیده مطابق قسم 3 مادّة 78 همین کادکس مسئولیت میداشت، در دایرة مال و ملک به او میراثماندة اشتراکچی خارجگردیدة جمعیت مسئولیت دارد.
مادّة 85. برهم دادن شرکت کامل
شرکت کامل با سببهای در مادّة 62 همین کادکس ذکرگردیده، اینچنین در صورت باقی ماندن تنها یک اشتراکچی در شرکت برهم داده میشود. این اشتراکچی حقوق دارد، که در دوام شش ماه پس از اشتراکچی یگانة شرکت شدنش چنین شرکت را موافق ترتیب مقرّرنمودة همین کادکس به جمعیّت خواجگیداری تبدل دهد.
در حالتهای از هیت شرکت برآمدن یا وفات کردن یگان اشتراکچی شرکت کامل، از شرکت خارج کردن یکی از آنها، برهم دادن شخص حقوقی در شرکت اشتراککننده یا از جانب کریدیتاران یکی از اشتراکچیان رویانیدن مبلغ از قسم مال و ملکی، که به حصّة او در سرمایة شریکانه موافق است، اگر این در شرطنامة تأسیس شرکت یا سازشنامة اشتراکچیان باقیمانده پیشبینی گردیده باشد، شرکت میتواند به فعالیّت خود ادامه دهد. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
مادّة 86. حساببرابرکنی هنگام از شرکت کامل برآمدن اشتراکچی
به اشتراکچی، که از هیت شرکت کامل برآمده است یا از آن خارج کرده شده است، اگر در شرطنامة تأسیس ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، ارزش قسم مال و ملک شرکت مطابق حصّة این اشتراکچی در سرمایة شریکانه پرداخته میشود. با موافقة بین اشتراکچی برآمده و اشتراکچیان باقیمانده پرداخت ارزش مال و ملک را با دادن مال و ملک در شکل اصل (نتوره) عوض کردن ممکن است. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
در صورت برهم دادن شخص حقوقی در شرکت اشتراککننده، حساببرابرکنی از جانب کمیسیون دخلدار برهمدیهی انجام داده میشود.
به استثنای حالت پیشبینینمودة مادّة 80 همین کادکس قسم مال و ملک شرکتی، که باید به اشتراکچی خارجشده داده شود یا ارزش آن از روی بالانس در لحظة خارجشوی او ترتیبدادشده مویین کرده میشود.
حساب و کتاب با میراثخور شامل شرکت نگردیدة اشتراکچی شرکت کامل و وارث شخص حقوقی، که اشتراکچی شرکت بود، مطابق قسم 1 همین مادّه انجام داده میشود.
اگر در شرطنامة تأسیس یا سازشنامة اشتراکچیان ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، در صورت از شرکت خارج شدن یکی از اشتراکچیان، حصّة اشتراکچیان باقیمانده در سرمایة شریکانه شرکت متناسباً زیاد میشود. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
شیرکت به باوری اساسیافته
مادّة 87. مقرّرات اساسی در بارة شرکت به باوری اساسیافت
شرکت به باوری اساسیافته (شرکت کامّندیتی) آن شرکتی دانسته میشود، که در آن در برابر اشتراکچیانی، که از نام شرکت فعالیّت صاحبکاری را به عمل برآورده، از روی عهدهداریهای شرکت با مال و ملک خود مسئولیت دارند (شریکان کامل) ، یک یا یکچند اشتراکچی سهمگذاری (کامّندستان) هستند، که توکّل زیان مربوط به فعالیّت شرکت را در دایرة مبلغ سهمگذاریشان بر عهده داشته، در تطبیق فعالیّت صاحبکاری از جانب شرکت اشتراک نمیکنند.
موقع شریکان کاملی، که در شرکت به باوری اساسیافته اشتراک دارند و مسئولیت آنها از روی عهدهداریهای شرکت موافق قاعدههای همین کادکس در خصوص اشتراکچیان شرکت کامل مویین کرده میشود.
شخص تنها در یک شرکت به باوری اساسیافته شریک کامل بوده میتواند.
یشتیراکچی شرکت کامل شریک کامل شرکت به باوری اساسیافته بوده نمیتواند.
شریک کامل در شرکت به باوری اساسیافته اشتراکچی شرکت کامل بوده نمیتواند.
نام فیرموی شرکت به باوری اساسیافته باید از نام (نامگوی) همة شریکان کامل و کلمههای“شرکت به باوری اساسیافت” یا “شیرکت کامّندیتی” و یا از نام (نامگوی) نه کمتر از یک شریک کامل با علاوة کلمههای ” و شریکانش” و کلمههای“شرکت به باوری اساسیافت” یا “شیرکت کامّندیتی” عبارت باشد.
نسبت شرکت به باوری اساسیافته قاعدههای همین کادکس در بارة شرکت کامل به همان اندازهای استفاده میشوند، که آن خلاف قاعدههای کادکس مذکور در خصوص شرکت به باوری اساسیافته نباشد.
مادّة 88. شرطنامة تأسیس شرکت به باوری اساسیافت
شرکت به باوری اساسیافته در اساس شرطنامة تأسیس بنیاد گردیده، فعالیت میکند. شرطنامة تأسیس از جانب همة شریکان کامل به امضا رسانیده میشود.
شرطنامة تأسیس شرکت به باوری اساسیافته غیر از معلومات در قسم 2 مادّة 53 همین کادکس ذکرگردیده، اینچنین باید شرطها را در بارة اندازه و ترکیب سرمایة شریکانة شرکت؛ در بارة اندازه و ترتیب تغییر دادن حصّة هر یکی از شریکان کامل در سرمایة شریکانه؛ در بارة اندازه، ترکیب، مهلت و ترتیب سهم گذاشتة آنها، مسئولیت آنها برای ویران کردن عهدهداریهای سهمگذاری؛ در بارة اندازة عمومی سهم گذاشتة سهمگذاران را در بر گیرد. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
مادّة 89. ادارة شرکت به باوری اساسیافته و پیشبرد کارهای آن
فعالیّت شرکت به باوری اساسیافته را شریکان کامل اداره میکنند. آنها ترتیب اداره و پیشبرد کار چنین شرکت را از جانب شریکان کامل آن طبق قاعدههای همین کادکس در خصوص شرکت کامل مقرّر مینمایند.
سهمگذاران حقوق اشتراک کردن را در اداره و پیشبرد کارهای شرکت به باوری اساسیافته ندارند و از نام آن تنها در اساس وکالتنامه عمل کرده میتوانند. آنها برای مورد بحث قرار دادن عملهای شریکان کامل در بابت اداره و پیشبرد کار شرکت حقوق ندارند.
مادّة 90. حقوق و عهدهداریهای سهمگذار شیرکت به باوری اساسیافت
سهمگذار شرکت به باوری اساسیافته وظیفهدار است، که به سرمایة شریکانه سهم گذارد. گذاشتن سهم را شهادتنامة اشتراک از جانب شرکت به سهمگذار داده شده تصدیق مینماید. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
سهمگذار شرکت به باوری اساسیافته حقوق دارد، که:
ه) موافق ترتیب پیشبینینمودة شرطنامة تأسیس قسم فایدة شرکت را برای حسهاش در سرمایة شریکانه گیرد؛ (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
ب) با حسابات و بالانس شرکت شناس شود؛
و) بعد انجام سال مالیوی از هیت شرکت برآمده، موافق ترتیب پیشبینینمودة شرطنامة تأسیس سهم خود را گیرد؛
گ) حصّة خود را در سرمایة شریکانه یا یک قسم آن را به سهمگذار دیگر یا شخص سوّم دهد. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
موافیق شرطها و ترتیب پیشبینینمودة قسم 2 مادّة 100 همین کادکس سهمگذاران نسبت به شخص سوّم در خریدن حصّه (قسم آن) حقوق افضلیّتناک دارند. در صورت تمام حصّة خود را به شخص دیگر دادن سهمگذار اشتراک او در شرکت قطع میگردد.
در شرطنامة تأسیس شرکت به باوری اساسیافته ممکن است به سهمگذار حقوقهای دیگری پیشبینی کرده شود.
مادّة 91. برهم دادن شرکت به باوری اساسیافت
شرکت به باوری اساسیافته در صورت خارج گردیدن همة سهمگذاران در آن اشتراکداشته برهم داده میشود. ولی شریکان کامل حقوق دارند، که شرکت به باوری اساسیافته را برهم نداده، آن را به شرکت کامل تبدل دهند.
شیرکت به باوری اساسیافته اینچنین طبق اساسهای برهمدیهی شرکت کامل (مادّة 85) برهم داده میشود. ولی، اگر در هیت آن اقلاً یک شریک کامل و یک سهمگذار ماند، شرکت به باوری اساسیافته نگاه داشته میشود.
هنگام برهمدیهی، از جمله مفلسشوی شرکت به باوری اساسیافته سهمگذاران برای گرفتن سهم از مال و ملک پس از قانع گردانیدن طلبات کریدیتاران باقیماندة شرکت نسبت به شریکان کامل حقوق افضلیّتناک دارند.
گر در شرطنامة تأسیس یا سازشنامة شریکان کامل و سهمگذاران ترتیب دیگری مقرّر نگردیده باشد، مال و ملکی پس از این باقیماندة شرکت در بین شریکان کامل و سهمگذاران مطابق حصّة انها در سرمایة شریکانة شرکت تقسیم کرده میشود. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
کامّندیت سههامی با قجت از 12. 05. 07 س. ، ش 247 خارج کرده شد
مادّة 92 با قجت از 12. 05. 07 س. ، ش 247 خارج کرده شد
مادّة 93 با قجت از 12. 05. 07 س. ، ش 247 خارج کرده شد
جمعیّت دارای مسئولیت محدود
مادّة 94. مقرّرات اساسی در بارة جمعیّتهای دارای مسئولیت محدود
جمعیّت از جانب یک یا یکچند شخص تأسیسگردیدهای جمعیّت دارای مسئولیت محدود دانسته میشود، که سرمایة آیینناموی آن به حسههای برابر، به اندازة مویینّمودة حجّتهای تأسیس تقسیم شده است. اشتراکچیان جمعیّت دارای مسئولیت محدود از روی عهدهداریهای آن مسئولیت ندارند و زیان توکّل مربوط به فعالیّت جمعیّت را در دایرة ارزش سهم گذاشتهاشان بر دوش دارند.
یشتیراکچیان پرّه سهم نگذاشتة جمعیت، از روی عهدهداریهای آن در دایرة ارزش قسم پرداختنشدة سهم هر اشتراکچی مسئولیت مشترک دارند.
نام فیرموی جمعیّت دارای مسئولیت محدود باید نام جمعیت و عبارة “دارای مسئولیت محدود”-را داشته باشد.
موقع حقوقی جمعیّت دارای مسئولیت محدود و حقوق و عهدهداریهای اشتراکچیان آن با همین کادکس و قانون جمهوری تاجیکستان «در بارة جمعیّت دارای مسئولیت محدود مویین کرده میشوند. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
مادّة 95. اشتراکچیان جمعیّت دارای مسئولیت محدود
شمارة اشتراکچیان جمعیّت دارای مسئولیت محدود نباید از سی نفر زیاد باشد. در عکس حال، اگر شمارة اشتراکچیان آن تا حدّ مقرّرگردیده کم کرده نشود، آن باید در دوام سال به جمعیّت سههامی تبدل یابد و بعد گذشتن این مهلت باشد، با ترتیب سودی باید برهم داده شود.
جمعیّت دارای مسئولیت محدود جمعیّت خواجگیداری دیگر را، که از یک شخص عبارت است، به صفت اشتراکچی یگانه داشته نمیتواند.
مادّة 96. حجّتهای تأسیس جمعیّت دارای مسئولیت محدود
حجّتهای تأسیس جمعیّت دارای مسئولیت محدود شرطنامة تأسیس از جانب مؤسسان آن امضاگردیده و آییننامة تصدیقنمودة آنها به حساب میرود. اگر جمعیّت را یک شخص تأسیس دهد، حجّت تأسیس آن آییننامه میباشد.
حجّتهای تأسیس جمعیّت دارای مسئولیت محدود غیر از معلومات در قسم 2 مادّة 53 همین کادکس ذکرگردیده، اینچنین باید شرطها را در بارة اندازه، ترکیب، مهلت و ترتیب سهمگذاری اشتراکچیان، مسئولیت آنها برای ویران کردن عهدهداریها در مورد سهمگذاری؛ در بارة اندازة سرمایة آیینناموی جمعیت؛ در بارة هیت و صلاحیّت مقامات ادارة جمعیت و ترتیب قرار قبول کردن آنها، از جمله دایر به مسئلههایی، که از روی آنها قرارها با یک آواز یا با اکثریّت مطلق آوازها قبول کرده میشوند، اینچنین دیگر معلومات پیشبینینمودة قانون را داشته باشند. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
مادّة 97. سرمایة آیینناموی جمعیّت دارای مسئولیت محدود
سرمایة آیینناموی جمعیّت دارای مسئولیت محدود از ارزش سهمهای اشتراکچیان آن عبارت است.
سرمایه آیینناموی اندازة حدّ اقلِّ مال و ملک جمعیّت را مویین میکند، که منفعت کریدیتاران آن را کفالت میدهند. اندازة سرمایة آیینناموی از مبلغ مویینّمودة قانون در بارة جمعیّتهای دارای مسئولیت محدود کمتر بوده نمیتواند.
آزاد کردن اشتراکچیان جمعیّت دارای مسئولیت محدود از عهدهداری سهمگذاری به سرمایة آیینناموی جمعیت، از جمله با راه به حساب گرفتن طلبات به جمعیت راه داده نمیشود.
سرمایة آیینناموی جمعیّت دارایی مسئولیت مزدود در مدّت یک سال از روز بقیدگیری دولتی جمعیت از جانب اشتراکچیان آن باید پرّه پرداخته شود. در صورت ویران کردن این عهدهداری جمعیت باید عاید به کم نمودن سرمایة آیینناموی خود تا اندازة واکین پرداختشدة آن اعلان کند و در این خصوص طبق ترتیب مقرّرشده به مقامات انجامدهندة بقیدگیری دولتی برای وارد نمودن معلومات به فهرست یگانة دولتی شخصان حقوقی و صاحبکارانپ انفرادی عریضه پگشنهاد نماید یا در بارة برهمدیهی جمعیت کرار قبول کند. (قجت از 29. 12. 10س. ، ش640)
اگر بعد انجام سال دوّم و هر سال منبعدة مالیوی ارزشی دارایهای نقد جمعیّت دارای مسئولیت محدود نسبت به سرمایة آیینناموی کمتر گردد، جمعیت وظیفهدار است، که در خصوص کم کردن سرمایة آیینناموی خود اعلان داشته، در این باره طبق ترتیب مقرّرشده به مقامات انجامدهندة بقیدگیری دولتی برای وارد نمودن معلومات ب فیخریست یگانة دولتی شخصان حقوقی و صاحبکاران انفرادی عریضه پیشنهاد نماید. در صورت اجرا نکردن این عهدهداری یا کمتر شدن ارزش دارایهای جمعیت از اندازة حدّ اقلِّ در قانون مویینشدة سرمایة آیینناموی، جمعیت باید برهم داده شود. (قجت از 29. 12. 10س. ، ش640)
کم کردن سرمایة آیینناموی جمعیّت دارای مسئولیت محدود را تنها پس از آگاه ساختن تمام کریدیتاران آن اجازت داده میشود. در این حالت کریدیتاران حقوق دارند، که قطع یا اجرای پیش از مهلت عهدهداریهای دخلدار و جبران زیانشان را طلب نمایند.
زیاد کردن سرمایة آیینناموی جمعیت پس از سهمگذاری پُرّة تمام اشتراکچیان آن اجازت داده میشود.
با قرار مجلس عمومی اشتراکچیان جمعیّت دارای مسئولیت محدود، که با اکثریّت آواز از سه دو حصّة تمام اشتراکچیان جمعیت قبول شده است، ممکن است عهدهداری آنها در مورد متناسباً به حسههایشان در سرمایة آیینناموی جمعیت داخل نمودن سهم علاوگی مقرّر کرده شود. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
مادّة 98. ادارة جمعیّت دارای مسئولیت محدود
مقام عالی ادارة جمعیّت دارای مسئولیت محدود مجلس عمومی اشتراکچیان آن میباشد.
در جمعیّت دارای مسئولیت محدود مقام اجرائیه (دستجمعی یا انفرادی) تأسیس داده میشود، که راهبری جاری را به فعالیّت آن انجام داده، به مجلس عمومی اشتراکچیان آن حسابات میدهد. مقام ادارة انفرادیی جمعیت میتواند اینچنین نه از جملة اشتراکچیان آن نیز انتخاب گردد.
صلاحیّت مقامات ادارة جمعیت، اینچنین ترتیب قرار قبول نمودن و از نام جمعیت عمل کردن آنها مطابق همین کادکس، قانون در بارة جمعیّتهای دارای مسئولیت محدود و آییننامة جمعیت مویین کرده میشود.
به صلاحیّت مستثنای مجلس عمومی اشتراکچیان جمعیّت دارای مسئولیت محدود اینها داخل میشوند:
ه) تغییر دادن آییننامة جمعیت و اندازة سرمایة آیینناموی آن؛
ب) تأسیس دادن مقامات اجرائیة جمعیت و پیش از مهلت قطع نمودن وکالتهای آنها؛
و) تصدیق کردن حسابات سالانه و بالانس محاسبوی جمعیت با تقسیمات فایده و زیان آن؛
گ) قبول کردن قرار در بارة ازنوتشکیلدیهی یا برهمدیهی جمعیت؛
د) انتخاب نمودن کمیسیون تفتیشاتی جمعیت.
تیبق قانون در بارة جمعیّتهای دارای مسئولیت محدود به صلاحیّت مستثنای مجلس عمومی ممکن است اینچنین حلّ مسئلههای دیگر نیز منسوب دانسته شود.
هلّ مسئلههای به صلاحیّت مستثنای مجلس عمومی اشتراکچیان جمعیت منسوب را وهای به مقام اجرائیة جمعیت سپرده نمیتواند.
جهت تفتیش و تصدیق درستی حسابات سالانة مالیوی جمعیّت دارای مسئولیت محدود جمعیت حقوق دارد هر سال ائودتار (بازرس مالی) کسبی با جمعیت یا اشتراکچیان آن منفعت مال و ملکی نداشته (ائودتار (بازرس مالی) بیرونه) را جلب نماید. حسابات سالانة مالیوی اینچنین میتواند با طلبات هر یکی از اشتراکچیان آن تفتیش ائودتاری (بازرسی مالی) کرده شود.
ترتیب تفتیش ائودتار (بازرس مالی)ی فعالیّت جمعیت طبق قانون و آییننامة جمعیت مویین کرده میشود.
از جانب جمعیت به طبع رسانیدن معلومات در بارة نتیجة ادارة کارهای آن (حسابات گشاد) به غیر از حالتهای پیشبینینمودة قانون در بارة جمعیّتهای دارای مسئولیت محدود ضرور نیست.
مادّة 99. زنوتشکیلدیهی یا برهمدیهی جمعیّت دارای مسئولیت محدود
جمعیّت دارای مسئولیت محدود میتواند به طور اختیاری با قرار یکدلانة اشتراکچیانش از نو تشکیل یا برهم داده شود.
ساسهای دیگر ازنوتشکیلدیهی و برهمدیهی جمعیت، اینچنین ترتیب ازنوتشکیلدیهی و برهمدیهی آن با همین کادکس و قانونهای دیگر مویین کرده میشوند.
جمعیّت دارای مسئولیت محدود میتواند به جمعیّت سههامی یا کااپیرتیو تیجارتی تبدل یابد.
مادّة 100. به شخص دیگر گذرانیدن حصّة سرمایة آیینناموی جمعیّت دارای مسئولیت محدود
اشتراکچی جمعیّت دارای مسئولیت محدود حقوق دارد، که حصّة خود را در سرمایة آیینناموی جمعیت یا یک قسم آن را به یک یا یکچند اشتراکچی همین جمعیت فروشد یا به طریق دیگر دهد.
اگر در آییننامة جمعیت ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، اشتراکچی جمعیت میتواند حصّة خود را (قسم آن را) به شخص سوّم فروشد.
یشتیراکچیان جمعیت متناسباً به اندازة حصّة خود برای خریدن حصّة اشتراکچی (قسم آن) حقوق افضلیّتناک دارند، به شرطی که در آییننامة جمعیت یا سازشنامة اشتراکچیان آن ترتیب دیگر تطبیق این حقوق پیشبینی نگردیده باشد. اگر اشتراکچیان جمعیت در دوام یک ماه آگاهی یافتنشان یا در مهلت دیگر در آییننامة جمعیت یا سازشنامة اشتراکچیان آن پیشبینیگردیده از حقوق افضلیّتناک خود استفاده ننمایند، حصّة اشتراکچی ممکن است به شخص سوّم فروخته شود.
اگر مطابق آییننامة جمعیّت دارای مسئولیت محدود به شخص سوّم فروختن حصّة اشتراکچی (قسم آن) امکانناپذیر بوده، اشتراکچیان دیگر جمعیت از خریدن آن دست کشند، جمعیت وظیفهدار است، که به اشتراکچی ارزش واقعی آن را با پول یا مال و ملک در شکل اصل (نتوره) پردازد.
تا پرّه پرداختن مبلغ حصّة اشتراکچی جمعیّت دارای مسئولیت محدود تنها همان قسمش میتواند فروخته شود، که مبلغ آن قبلاً پرداخته شده است.
اگر حصّة اشتراکچی (قسم آن) از جانب خود جمعیّت دارای مسئولیت محدود خریده شود، جمعیت وظیفهدار است، که در مهلت و با ترتیب پیشبینینمودة قانون در بارة جمعیّتهای دارای مسئولیت محدود و حجّتهای تأسیس جمعیت آن را به اشتراکچیان دیگر یا شخص سوّم فروشد یا مطابق قسمهای 4 و 5 مادّة 97 همین کادکس سرمایة آیینناموی خود را کم کند.
حصّه در سرمایة آیینناموی جمعیّت دارای مسئولیت محدود به شرطی به اختیار میراثخوران شهروندان و وارثان حقوقی شخص حقوقی اشتراکچیان عضو جمعیت میگذرد، که در حجّتهای تأسیس جمعیت تنها با راضیگی اشتراکچیان باقیماندة جمعیت امکانپذیر بودن چنین گذرش پیشبینی نشده باشد.
به گذرانیدن حصّه رازی نشدن آنها جمعیّت را عهدهدار میسازد، کی موافق ترتیب و شرطهای پیشبینینمودة قانون جمعیّتهای دارای مسئولیت محدود و حجّتهای تأسیس جمعیت به میراثخوران (وارثان حقوقی) اشتراکچی ارزش آن را پردازد یا مناسبی همین ارزش مال اصل (نتوره) دهد.
مادّة 101. از هیت جمعیّت دارای مسئولیت محدود برآمدن اشتراکچی
یشتیراکچی جمعیّت دارای مسئولیت محدود، صرف نظر از رضایت اشتراکچیان دیگر جمعیت، حقوق هر وقت از هیت جمعیت برآمدن را دارد.
مادّة 102. رویانیدن مبلغ از حساب حسی اشتراکچیی مال و ملکی جمعیّت دارای مسئولیت محدود
رویانیدن مبلغ برای پرداخت قرض شخصی اشتراکچی از حساب حصّة او در مال و ملک جمعیت تنها در حالتی راه داده میشود، که مال و ملک دیگر این اشتراکچی برای پوشانیدن قرض ناکفایه باشد. کریدیتاران چنین اشتراکچی حق دارند از جمعیّت دارای مسئولیت محدود مطابق سهم قرضدار در سرمایة آیینناموی پرداختن ارزش قسم مال و ملک جمعیت یا جدا کردن این قسم مال و ملک را با مقصد رویانیدن مبلغ از حساب آن طلب نمایند. قسم مال و ملک جمعیت، که باید جدا کرده شود، یا ارزش آن از روی بالانس، یا که در لحظة پیشنهاد طلب از جانب کریدیتاران ترتیب دادهاند، مویین کرده میشود. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
رویانیدن مبلغ از حساب تمام حصّة اشتراکچی در مال و ملک جمعیّت دارای مسئولیت محدود اشتراک او را در جمعیت قطع میسازد.
مادّة 103. از جمعیّت دارای مسئولیت محدود خارج کردن اشتراکچی
گر اشتراکچی جمعیّت دارای مسئولیت محدود آییننامة جمعیّت را دغلانه ویران کرده، با همین به منفعت آن زیان آورده باشد، میتواند با قرار مجلس عمومی اشتراکچیان جمعیت، که با اکثریّت آواز از سه دو حسی همة اشتراکچیانش قبول شده است، از جمعیت خارج کرده شود.
نیسبت قرار مجلس عمومی در بارة از جمعیت خارج کردن اشتراکچی به سود شکایت کردن ممکن است.
مادّة 104. حساببرابرکنی هنگام از جمعیّت دارای مسئولیت محدود خارج گردیدن اشتراکچی
به اشتراکچی، که از هیت جمعیّت دارای مسئولیت محدود برآمده است یا خارج کرده شده است، مطابق حصّة او در سرمایة آیینناموی جمعیت با اصول و در مهلت پیشبینینمودة قانون در بارة جمعیّتهای دارای مسئولیت محدود یا آییننامة جمعیت ارزش قسم مال و ملک جمعیت پرداخته میشود.
با موافقة اشتراکچی خارجشونده و جمعیت یا به عوض پرداخت ارزش مال و ملک ممکن است خود مال و ملک در شکل اصل (نتوره) عوض کرده شود.
به استثنای حالت در مادّة 102 همین کادکس پیشبینیگردیده قسم مال و ملک جمعیت، که باید به اشتراکچی خارجشونده داده شود، یا ارزش آن از روی بالانس، که در لحظة خارجشوی او ترتیب داده شده است، مویین کرده میشود.
اگر به صفت سهم به سرمایة آیینناموی جمعیّت دارای مسئولیت محدود حقوق استفادة مال و ملک پیشنهاد شده باشد، این مال و ملک به اشتراکچی از جمعیت خارجشونده برگردانیده میشود. در این صورت پستشوی ارزش چنین مال و ملک با سبب استفادة موهتدل آن جبران کرده نمیشود. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
حساب با میراثخور در هیت جمعیت نبودة اشتراکچی جمعیت یا وارث حقوقی شخص حقوقی، که اشتراکچی آن است، مطابق قاعدههای همین مادّه به عمل برآورده میشود.
جمعیّت دارای مسئولیت علاوگی
مادّة 105. مقرّرات عمومی در بارة جمعیّتهای دارای مسئولیت علاوگی
جمعیّت دارای مسئولیت علاوگی جمعیّتی دانسته میشود، که از جانب یک یا چند شخص تأسیس گردیده، سرمایة آییننامویاش موافق اندازههای در حجّتهای تأسیس مویینگردیده به حسهها تقسیم میشود؛ اشتراکچیان چنین جمعیت از روی عهدهداریهای آن با مال و ملک خود به اندازة در حجّتهای تأسیس جمعیت مویینگردیدة برای همهاشان برابر ارزش سهم گذاشتهاشان مسئولیت مشترک علاوگی دارند. اگر در حجّتهای تأسیس جمعیت ترتیب دیگر تقسیمات مسئولیت پیشبینی نگردیده باشد، در صورت مفلسشوی یکی از اشتراکچیان مسئولیت او از روی عهدهداریهای جمعیت بین اشتراکچیان باقیمانده متناسباً به سهمهایشان تقسیم کرده میشود. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
نام فیرموی جمعیّت دارای مسئولیت علاوگی باید نام جمعیت، اینچنین عبارة «دارای مسئولیت علاوگی» را در بر گیرد.
نسبت جمعیّت دارای مسئولیت علاوگی قاعدههای همین کادکس در بارة جمعیّت دارای مسئولیت محدود استفاده میشوند، زیرا در همین مادّه قاعدههای دیگری پیشبینی نگردیدهاند.
جمعیّت سههامی
مادّة 106. مقرّرات اساسی در بارة جمعیّت سههامی
جمعیّت سهامی جمعیّتی دانسته میشود، که سرمایة آیینناموی آن به مقدار مویین سهمیهها تقسیم شده است؛ اشتراکچیان جمعیّت سههامی (سهمداران) از روی عهدهداریهای آن مسئولیت ندارند و زیان توکّل مربوط از فعالیّت جمعیّت را به اندازة ارزش سهمیههای به آنها تعلقداشته به ذمّه میگیرند. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
سهمدارانی، که ارزش سهمیّها را پرّه نپرداختهاند، از روی عهدهداریهای جمعیّت سههامی در دایرة قسم پرداختنشدة ارزش سهمیّهایشان مسئولیت مشترک دارند.
نام فیرموی جمعیّت سههامی باید نام آن و اشاره سههامی بودن جمعیّت را در بر گرفته باشد.
موقع حقوقی جمعیّت سههامی و حقوق و عهدهداریهای سهمداران مطابق همین کادکس و قانون جمهوری تاجیکستان «در بارة جمعیّتهای سهامی» مویین کرده میشود.
خوسوسیّتهای موقع حقوقی جمعیّتهای سههامی، که با راه خصوصیگردانی کارخانههای دولتی تأسیس یافتهاند، اینچنین با قانون خصوصیگردانی این کارخانهها مویین کرده میشوند.
مادّة 107. جمعیّت سههامی گشاد
جمعیّت سههامی، که اشتراکچیانش سهمیههای خود را بی رضایت سهمداران دیگر بیگانه کرده میتواند، جمعیّت سههامی گشاده اعتراف میگردد. چنین جمعیّت سههامی حقوق دارد، که مطابق شرطهای مقرّرنمودة قانون و سند دیگر حقوقی آبونة آزاد سهمیههای میبرآوردهاش و فروش آزاد آنها را عملی گرداند.
جمعیّت سههامی گشاده هر سال حسابات سالانه، بالانس محاسبوی و حساب فایده و زیان را برای معلومات عموم نشر میکند.
مادّی 108. جمعیّت سههامی پوشید
جمعیّت سههامی، که سهمیههای آن تنها بین مؤسسانش یا دایرة شخص دیگر پیشکی مویین تقسیم میشوند، جمعیّت سههامی پوشیده دانسته میشود. چنین جمعیت برای آبونة آزاد سهمیههای میبرآوردهاش و یا به طریق دیگر به دایرة نامحدود اشخاص جهت خرید پیشنهاد کردن آنها حقوق ندارد.
سهمداران جمعیّت سههامی پوشیده در خریدن سهمیّهای از جانبی سهمدارانی دیگری این جمعیت فروختشونده حقوق افضلیّتناک دارند.
شمارة اشتراکچیان جمعیّت سههامی پوشیده نباید از شمارة مقرّرنمودة قانون در بارة جمعیّتهای سههامی بیشتر باشد، در عکس حال آن باید در دوام یک سال به جمعیّت سههامی گشاده تبدل داده شود و اگر پس از گذشتن این مهلت شمارة آنها تا حدّ مقرّرنمودة قانون کم نشود، باید از طریق سود برهم داده شود.
در حالتهای پیشبینینمودة قانون جمعیّتهای سههامی جمعیّت سههامی پوشیده میتواند برای به معلومات عموم به طبع رسانیدن حجّتهای در قسم 2 مادّة 107 همین کادکس ذکرگردیده وظیفهدار کرده شود.
مادّة 109. تأسیس جمعیّت سههامی
مؤسسان جمعیّت سههامی بین خود شرطنامهای میبندند، که ترتیب فعالیّت یکجایه را عاید به تأسیس جمعیت انجام دادن آنها، اندازة سرمایة آیینناموی جمعیت، نوعهای سهمیههای برآوردمیشده و ترتیب پهن کردن آنها، اینچنین شرطهای دیگر پیشبینینمودة قانون را در بارة جمعیّتهای سههامی مویین مینماید.
شرتنامة تأسیس جمعیّت سههامی به طور خطّی بسته میشود.
مؤسسان جمعیّت سههامی از روی عهدهداریهای تا بقیدگیری جمعیت بمیانامده مسئولیت مشترک دارند.
جمعیت از روی عهدهداریهای مؤسسان، که با تأسیس آن علاقهمندند، تنها در صورتی مسئولیت بر دوش دارد، که عمل آنها منبعد از جانب مجلس عمومی سهمداران معقول دانسته شود.
حجّت تأسیس جمعیّت سههامی آییننامة از جانب مؤسسان تصدیقگردیدة آن میباشد.
ایننامة جمعیّت سههامی غیر از معلومات در قسم 2 مادّة 53 همین کادکس ذکرگردیده، اینچنین باید شرطها را در بارة نوعهای سهمیههای میبرآوردة جمعیت، ارزش نامینلی و مقدار آنها؛ در بارة اندازة سرمایة آیینناموی جمعیت؛ حقوق سهمداران؛ در بارة هیت و صلاحیّت مقامات ادارة جمعیت و ترتیب قرار قبول کردنی آنها، از جمله دایر به مسئلههایی، که از روی آنها قرار یکدلانه یا با اکثریّت کلّ آوازها قبول میشود، در بر گرفته باشد. در آییننامة جمعیّت سههامی اینچنین باید معلومات دیگر پیشبینینمودة قانون در بارة جمعیّتهای سههامی درج گردیده باشد.
ترتیب انجام دادن عملهای دیگر در مورد تأسیس جمعیّت سههامی، از جمله صلاحیّت مجلس مؤسسان با قانون در بارة جمعیّتهای سههامی مویین کرده میشود.
در صورت تمام سهمیّها را خریدن یک سهمدار، جمعیّت سههامی میتواند از جانب یک شخص تأسیس داده شود یا از یک شخص عبارت باشد. معلومات در این باره باید در آییننامة جمعیت و فهرست یگانة دولتی شخصان حقوقی و صاحبکاران انفرادی درج گردیده، برای به اتّیلای عموم رسانیدن نشر گردد. (قجت از 29. 12. 10س. ، ش640)
مادّة 110. سرمایة آیینناموی جمعیّت سههامی
سرمایة آیینناموی جمعیّت سههامی از ارزش نامینلی سهمیههای از جانب سهمداران خریده شدة جمعیت مرتّب میگردد.
سرمایه آیینناموی جمعیت اندازة حدّ اقلِّ مال و ملک جمعیّت را مویین میکند، که منفعت کریدیتاران آن را کفالت میدهد. آن از اندازة پیشبینینمودة قانون در بارة جمعیّتهای سههامی کمتر بوده نمیتواند.
از وظیفة پرداخت ارزش سهمیههای جمعیت آزاد کردن سهمداران، اینچنین با راه به حسابگیری طلبات به جمعیت از این وظیفه آزاد کردن او راه داده نمیشود.
آبونة آزاد به سهمیههای جمعیّت سههامی تا لحظة پرداخت پُرّة سرمایة آیینناموی آن راه داده نمیشود. هنگام تأسیس جمعیّت سههامی تمام سهمیههای آن باید بین مؤسسان تقسیم کرده شود.
اگر بعد به آخر رسیدن سال دوّم و خر سال منبعدة مالیوی ارزش دارایی صاف جمعیّت سهامی از سرمایة آیینناموی کمتر گردد، جمعیت وظیفهدار است، که در خصوص کم کردن سرمایة آیینناموی خود تا اندازهای، که از ارزش دارایهای صاف آن زیاد نمیباشد، اعلان کند و در این باره طبق ترتیب مکرّرشده به مقامات انجامدیخندة بقیدگیری دولتی برای وارد نمودن معلومات به فهرست یگانة دولتی شخصان هوکوقی و صاحبکاران انفرادی عریضه پیشنیقاد نماید. در صورت اجرا نگردیدن اوخدداریهای مذکور و یا اگر ارزش دارایخای صاف جمعیت از اندازة حدّ اقلِّ در قانون مویینگردیدة سرمایة آیینناموی کمتر گردد، جمعیت باید برخم داده شود. (قجت از 29. 12. 10س. ، ش640)
در قانون یا آییننامة جمعیت ممکن است محدودیّتهای مقدار، ارزش نامینلی عمومی سهمیهها یا مقدار حدّ اکثر آوازهای یک سهمدار مقرّر کرده شوند.
مادّة 111. زیاد کردن سرمایة آییننامویی جمعیّت سههامی
جمعیّت سههامی حقوق دارد، که با قرار مجلس عمومی سهمداران سرمایة آیینناموی را با راه بلند برداشتن ارزش نامینلی سهمیهها یا برآوردن سهمیههای علاوگی زیاد کند.
زیاد کردن سرمایة آیینناموی جمعیّت سههامی پس از پرداخت پُرّة ارزش آن اجازت داده میشود. زیاد کردن سرمایة آیینناموی جمعیت برای پوشانیدن زیان به آن رسانیدشده راه داده نمیشود.
در حالتهای پیشبینینمودة قانون در بارة جمعیّتهای سههامی، در آییننامة جمعیت ممکن است حقوق افضلیّتناک سهمداران سهمیههای عادّی (مقرّری) یا سهمیههای دیگر آوازدهنده در مورد خریدن سهمیههای علاوگی، که جمعیت میبرارد، مقرّر گردد.
مادّة 112 کم کردن سرمایة آیینناموی جمعیّت سههامی
جمعیّت سههامی حقوق دارد، که با قرار مجلس عمومی سهمداران با راه کم کردن ارزش نامینلی سهمیهها یا خریدن یک قسم سهمیهها با مقصد اختصار مقدار عمومی آنها سرمایة آیینناموی را کم کند.
کم کردن سرمایة آیینناموی بعد با ترتیب مقرّرنمودة قانون در بارة جمعیّتهای سههامی آگاه کردن همة کریدیتاران آن راه داده میشود. در این زمان کریدیتاران جمعیت حقوق دارند طلب نمایند، که جمعیت عهدهداریهای دخلدار آن را پیش از مهلت قطع یا اجرا کرده، مبلغ زیان را به آنها جبران نماید.
کم کردن سرمایة آیینناموی جمعیّت سههامی با راه خریدن و پوشانیدن قسم سهمیهها به شرطی راه داده میشود، که چنین امکانیت در آییننامة جمعیت پیشبینی گردیده باشد.
در نتیجة سرمایة آیینناموی را از اندازة حدّ اقلِّ در قانون مویینشده (قسم 1 مادّة 110) کمتر کردن جمعیّت سههامی آن برهم میخورد. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
مادّة 113. محدودیّتها در مورد برآوردن کاغذهای قیمتناک و پرداخت دیویدیندهای جمعیّت سههامی
حصّة سهمیههای امتیازناک در حجم عمومی سرمایة آیینناموی جمعیّت سههامی نباید از 25 فایض زیاد باشد.
جمعیّت سههامی پس از پرداخت پُرّة سرمایة آیینناموی برای برآوردن وامبرگ به مبلغ نه بیشتر از اندازة سرمایة آیینناموی یا اندازة تأمینات با این مقصد به جمعیت پیشنهادکردة شخص سوّم بعد پرّه دادن مبلغ سرمایة آیینناموی حقوق دارد. در صورت نبودن تأمینات برآوردن وامبرگ تنها پس از سه سال فعالیّت جمعیّت سههامی و به شرط تا این وقت درست تصدیق کردن دو بالانس سالانة جمعیت ممکن است.
جمعیّت سههامی در حالتهای زیرین حقوق اعلان کردن و پرداختن دیویدیند را ندارد:
-تا پرداخت پُرّة تمام سرمایة آیینناموی؛
-اگر ارزش دارایهای جمعیّت سههامی از سرمایی آیینناموی و فاند احتیاطی آن کمتر باشد یا در نتیجة پرداخت دیویدیندها از اندازة آنها کمتر گردد.
مادّة 114. ادارهکنی در جمعیّت سههامی
مقام عالی ادارة جمعیّت سههامی مجلس عمومی سهمداران آن میباشد.
به صلاحیّت مستثنای مجلس عمومی سهمداران اینها داخل میشوند:
ه) تغییر دادن آییننامة جمعیت، از جمله تغییر دادن اندازة سرمایة آیینناموی آن؛
ب) انتخاب نمودن اعضای شورای دیرکتوران (شورای ناظران) و کمیسیون تفتیشاتی (ریویزاری)-ا جمعیت و پیش از مهلت قطع نمودن وکالت آنها؛
و) تأسیس دادن مقامات اجرائیة جمعیت و پیش از مهلت قطع نمودن وکالت آنها، به شرطی که در آییننامة جمعیت حلّ این مسئلهها به صلاحیّت شورای دیرکتوران (شورای ناظران) منسوب دانسته نشده باشد؛
گ) تصدیق نمودن حسابات سالانه، بالانسهای محاسبوی، حساب فایده و زیان جمعیت و تقسیمی فایده و زیان آن:
د) قرار در بارة ازنوتشکیلدیهی یا برهمدیهی جمعیت.
تیبق قانون در بارة جمعیّتهای سههامی به صلاحیّت مجلس عمومی سهمداران اینچنین ممکن است حلّ مسئلههای دیگر منسوب دانسته شود.
هلّ مسئلههای طبق قانون به صلاحیّت مستثنای مجلس عمومی سهمداران منسوب دانستشده را آن به مقامات اجرائیة جمعیت سپرده نمیتواند.
در جمعیّتی، که شمارة سهمدارانش از پنجاه نفر بیشتر است، شورای دیرکتوران (شورای ناظران) تأسیس داده میشود.
موتابیق قانون در بارة جمعیّتهای سههامی، در صورت تأسیس شورای دیرکتوران (شورای ناظران) در آییننامة جمعیت باید صلاحیّت مستثنای آن مویین کرده شود. حلّ مسئلههای را، که طبق آییننامه به صلاحیّت مستثنای شورای دیرکتوران (شورای ناظران) منسوب دانسته شدهاند، آن به مقامات اجرائیة جمعیت سپاریده نمیتواند.
مقام اجرائیة جمعیت میتواند دستجمعی (ریاست، مأموریت) یا انفرادی (دیرکتور، دیرکتور ژنرالی) باشد. وهای به فعالیّت جاری جمعیت راهبری کرده، به شورای دیرکتوران (شورای ناظران) و مجلس عمومی جمعیت حسابات میدهد.
هلّ تمام مسئلههایی، که صلاحیّت طبق قانون یا آییننامة جمعیت مویینگردیدة دیگر مقامات ادارة جمعیّت را تشکیل نمیکنند، به صلاحیّت مقام اجرائیة جمعیت منسوب است.
با قرار مجلس عمومی سهمداران وکالتهای مقام اجرائیة جمعیت ممکن است طبق شرطنامه به دیگر تشکیلات تجارتی یا صاحبکار انفرادی (مدیر) سپرده شوند.
صلاحیّت مقامات ادارة جمعیّت سههامی، اینچنین ترتیب قبول کردن قرار و از نام جمعیت عمل کردن آنها مطابق همین کادکس، قانون در بارة جمعیّتهای سههامی و آییننامة جمعیت مویین کرده میشوند.
جمعیّت سههامی، که مطابق همین کادکس یا قانون در بارة جمعیّتهای سههامی به نشر حجّتهای در قسم 2 مادّة 107 همین کادکس ذکرگردیده برای معلومات عموم وظیفهدار است، باید برای تفتیش و تصدیق درستی حسابات سالانة مالیوی هر سال ائودتار (بازرس مالی) کسبیی را جلب نماید، که با جمعیت یا اشتراکچیان آن منفعتهای مادّی ندارد.
فعالیّت جمعیّت سههامی، از جمله جمعیّت سههامی، که برای نشر حجّتهای ذکرگردیده به معلومات عموم وظیفهدار نیست، با طلب سهمدارانی، که حصّة عمومیشان در سرمایة آیینناموی ده فایض یا زیاده از آن را تشکیل میدهد، باید هر وقت تفتیش ائودتاری (بازرسی مالی) کرده شود.
ترتیب گذرانیدن تفتیش ائودتار (بازرس مالی)ی جمعیّت سههامی طبق قانون و آییننامة جمعیت مویین کرده میشود.
مادّة 115. ازنوتشکیلدیهی و برهمدیهی جمعیّت سههامی
جمعیّت سههامی با قرار مجلس عمومی سهمداران میتواند اختیاراً از نو تشکیل یا برهم داده شود.
ساس و ترتیب دیگر ازنوتشکیلدیهی و برهمدیهی جمعیّت سههامی با همین کادکس و قانونهای دیگر مویینکرده میشود.
جمعیّت سههامی میتواند به جمعیّت دارای مسئولیت محدود یا کااپیرتیو تیجارتی تبدل داده شود.
جمعیّتهای فرعی و وابست
مادّة 116. جمعیّت خواجگیداری فرعی
اگر دیگر جمعیت یا شرکت خواجگیداری (اساسی) با سبب اشتراک افضلیّتناک خود در سرمایة آیینناموی آن یا مطابق شرطنامة بین آنها و یا به طریق دیگر امکانیّت مویین نمودن قرارهای از جانب چنین جمعیت قبولشونده را داشته باشد، جمعیّت خواجگیداری فرعی دانسته میشود.
جمعیّت فرعی برای قرضهای جمعیت (شرکت)-ا اساسی مسئولیت ندارد.
جمعیت (شرکت)-ا اساسی، که حقوق به جمعیّت فرعی، از جمله طبق شرطنامه به آن دادن دستورهای برایش حتمی را دارد، از روی اهدهایی، که جمعیّت فرعی با مقصد اجرای چنین دستورها انجام میدهد، به این جمعیت مسئولیت مشترک دارد.
در صورت با گناه جمعیت (شرکت)-ا اساسی مفلس شدن جمعیّت فرعی، جمعیت (شرکت)-ا اساسی از روی قرضهای آن مسئولیت علاوگی دارد.
اگر در قانون در بارة جمعیّتهای خواجگیداری ترتیب دیگری مقرّر نگردیده باشد، اشتراکچیان (سهامداران)-ا جمعیّت فرعی حقوق دارند، که از جمعیت (شرکت)-ا اساسی جبران زیان با گناه آن به جمعیّت فرعی رسیده را طلب نمایند.
مادّة 117. جمعیّت خواجگیداری وابست
اگر جمعیّت دیگر (برتریداشته، اشتراککننده) بیشتر از 20 فایض سهمیههای آوازدهندة جمعیّت سههامی یا 20 فایض سرمایة آیینناموی جمعیّت دارای مسئولیت محدود را داشته باشد، جمعیّت خواجگیداری وابسته اعتراف میشود.
جمعیّت خواجگیداری، که زیاده از 20 فایض سهمیههای آوازدهندة جمعیّت سههامی یا 20 فایض سرمایة آیینناموی جمعیّت دارای مسئولیت محدود را خریده است، موافق ترتیب پیشبینینمودة قانونها باید در بارة جمعیّتهای خواجگیداری در این خصوص بیتأخیر معلومات نشر نماید.
حدّ اشتراک متقابلة جمعیّتهای خواجگیداری در سرمایة آیینناموی یکدیگر و مقدار آوازهایی، که یکی از چنین جمعیّتها در مجلس عمومی اشتراکچیان یا سهمداران جمعیّت دیگر استفاده کرده میتواند، با قانون مویین کرده میشود.
§3. کااپیرتیوهای تجارتی
مادّة 118. مفهومی کااپیرتیوی تجارتی
کااپیرتیو-اتّحادیة مستقل و اختیاری با ترتیب مقرّرگردیده بقیدگرفتشده میباشد، که در اساس عضویت شخصان با مقصد قانع نمودن طلبات مشترک اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و دیگر طلبات آنها، اینچنین سعی و کوشش شخصان مذکور توسط متّحدکنی مال و ملک (اعضاهقّی سهمی) و تأسیس تشکیلات به طور دموکراتی ادارشوندة مال و ملک یکجایه تأسیس داده میشود.
کااپیرتیو تجارتی تشکیلات تجارتی بوده، مطابق آییننامه اساساً به شخصان سوّم خذمت میرساند. درآمد صاف کااپیرتیو تجارتی میتواند در بین اعضای آن طبق ترتیبی مقرّرنمودة قانون جمهوری تاجیکستان “در بارة کااپیرتیوها” و آییننامة کااپیرتیو تقسیم کرده شود
اعضای کااپیرتیو تیجارتی از روی عهدهداریهای کااپیرتیو به اندازه و موافق ترتیب پیشبینینمودة قانون جمهوری تاجیکستان «در بارة کااپیرتیوها» و آییننامة کااپیرتیو مسعولیت دارند. (قجت از 22. 07. 2013س. ش976)
نام فیرموی کااپیرتیو باید نام آن و کلمههای “کااپیرتیو تیجارتی در بر گرفته باشد.
موقع حقوقی کااپیرتیوهای تیجارتی وه حقوق و عهدهداریهای اعضای آنها مطابق همین کادکس و قانون جمهوری تاجیکستان «در بارة کااپیرتیوها»مویین کرده میشوند. (قجت از 22. 07. 2013س. ش976)
مادّة 119. تأسیسی کااپیرتیوهای تجارتی
حجّت تأسیس کااپیرتیو تیجارتی آییننامة تصدیقنمودة مجلس عمومی اعضای آن میباشد.
آییننامة کااپیرتیو غیر از معلومات در قسم 2 مادّة 53 همین کادکس پیشبینیگردیده باید اینچنین شرطهای زیرین را در بر گرفته باشد: در بارة اندازة سهمپولی اعضای کااپیرتیو؛ در بارة هیت و ترتیب سهمپولی را سپردن اعضای کااپیرتیو و مسئولیت آنها برای رعایه نکردن عهدهداری در مورد سپردن سهمپولی؛ در بارة ترتیب تقسیم نمودن فایده و زیان کااپیرتیو؛ در بارة اندازه و شرطهای مسئولیت اعضای آن برای قرضهای کااپیرتیو؛ در بارة هیت و صلاحیّت مقامات ادارة کااپیرتیو و ترتیب قرار قبول کردن آن، از جمله عاید به مسئلههایی، که دایر به آنها قtرار یکدلانه یا با اکثریّت کلّ آوازها قبول کرده میشود.
شمارة اعضای کااپیرتیو نباید کمتر از سی نفر باشد.
مادّة 120. مال و ملک کااپیرتیو تجارتی
مال و ملکی، که مالکیّت کااپیرتیو تیجارتی است، مطابق آییننامة کااپیرتیو به سهمهای اعضای آن تقسیم کرده میشود.
تیبق آییننامة کااپیرتیو ممکن است مقرّر کرده شود، که قسم مویین مال و ملک به کااپیرتیو تعلقداشته فاندهای تقسیمنشونده بوده، آنها برای مقصدهای مویینّمودة آییننامه استفاده میشوند.
قرار تأسیس نمودن فاندهای تقسیمنشونده را، اگر در آییننامة کااپیرتیو ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، اعضای کااپیرتیو یکدلان قبول میکنند.
وزو کااپیرتیو وظیفهدار است، که در مدّت یک سال از روز بکیدگیری دولتی کااپیرتیو صد فایض سهمپولی خود را سپارد. (قجت از 29. 12. 10س ش640)
کااپیرتیو برای برآوردن سهمیهها حقوق ندارد.
فایدة کااپیرتیو در بین اعضایش مطابق قانون جمهوری تاجیکستان “در بارة کااپیرتیوها” و آییننامة کااپیرتیو تقسیم کرده میشود. مال و ملکی، که پس از برهم دادن کااپیرتیو و قانع گردانیدن طلبات کریدیتاران آن باقی میماند، در بین اعضای آن متناسباً با سهمشان تقسیم کرده میشود. (قجت از 22. 07. 2013س. ش976)
مادّة 121. ادارهکنی در کااپیرتیوی تجارتی
مقام عالی ادارة کااپیرتیو مجلس عمومی اعضای آن میباشد.
در کااپیرتیو دارای شمارة زیاده از صد اعضا شورای ناظران کااپیرتیو تأسیس داده میشود، که آن فعالیّت ریاست کااپیرتیو را نظارت میکند. (قجت از 22. 07. 2013س. ش976)
ریاست کاااپیرتیو به فعالیّت همهروزة کااپیرتیو راهبری کرده، به شورای ناظران و مجلس عمومی اعضای کااپیرتیو حساباتدهنده میباشد.
عزای شورای نازیران و ریاست کااپیرتیو، تنها اعضای کااپیرتیو بوده میتواند. عضو کااپیرتیو در یک وقت عضو شورای ناظران و عضو ریاست کااپیرتیو بوده نمیتواند.
صلاحیّت مقامات ادارة کااپیرتیو و ترتیب قرار قبول کردن آنها طبق قانون و آییننامة کااپیرتیو مویین کرده میشوند.
به صلاحیّت مستثنای مجلس عمومی اعضای کااپیرتیو اینها داخل میشوند:
ه) قبول و تغییر دادن آییننامة کااپیرتیو؛
ب) تأسیس دادن شورای ناظران و قطع گردانیدن وکالت اعضای آن، اینچنین تأسیس دادن و قطع نمودن وکالت مقامات اجرائیة کااپیرتیو، به شرطی که این حقوق مطابق آییننامة کااپیرتیو به شورای ناظران آن داده نشده باشد؛
و) قبول و خارج کردن اعضای کااپیرتیو؛
گ) تصدیق نمودنی حسابات سالانه و بالانسهای بوخگلتر (حسابدار)ی کااپیرتیو و تقسیم کردن فایده و زیان آن؛
د) قبول کردن قرار ازنوتشکیلدیهی و برهمدیهی کااپیرتیو.
تیبق قانون جمهوری تاجیکستان «در بارة کااپیرتیوها» و آییننامة کااپیرتیو به صلاحیّت مستثنای مجلس عمومی ممکن است اینچنین حلّ مسئلههای دیگر نیز منسوب دانست شود. (قجت از 22. 07. 2013س. ش976)
هلّ مسئلههای مربوط به صلاحیّت مستثنای مجلس عمومی یا شورای ناظران کااپیرتیو را آنها به مقامات اجرائیة کااپیرتیو سپرده نمیتوانند.
عضو کااپیرتیو هنگام قرار قبول کردن مجلس عمومی یک آواز دارد.
مادّة 122. قطع گردیدن عضویت در کااپیرتیو تجارتی و گذاشتن اعضاهقّی
عضو کااپیرتیو حقوق دارد با صلاحدید خود از هیت کااپیرتیو برآید. در این صورت به او باید ارزش سهم پرداخته یا مطابق سهم او مال و ملک داده شود، اینچنین مبلغهای دیگر در آییننامة کااپیرتیو پیشبینیگردیده پرداخته شوند.
سهم و مال و ملک دیگر عضو کااپیرتیو خارجشونده پس از انجام سال مالیوی و تصدیق بالانس محاسبوی کااپیرتیو داده میشود.
در صورت عهدهداریهای طبق آییننامه به ذمّهش گذاشته شده را اجرا نکردن یا به طور باید و شاید اجرا نکردن عضو کااپیرتیو، اینچنین در حالتهای دیگر پیشبینینمودة قانون و آییننامة کااپیرتیو، با قرار مجلس عمومی از کااپیرتیو خارج کرده میشود.
وزو کااپیرتیو تیجارتی با سبب عضو کااپیرتیو شبیه بودنش میتواند با قرار مجلس عمومی از کااپیرتیو خارج کرده شود.
وزو کااپیرتیو از هیت آن خارجشده مطابق قسم 1 همین مادّه به گرفتن سهم، پرداختهای دیگر در آییننامة کااپیرتیو پیشبینیگردیده حقوق دارد.
وزو کااپیرتیو، عضو سابق یا وارث عضو فوتیدة کااپیرتیو میتوانند سهم خود را تنها به عضو عملکننده یا آیندة کااپیرتیو گذشت کنند، به شرطی که چنین گذشتکنی به فایدة کااپیرتیو باشد. ترتیب گذشت کردن سهم طبق آییننامة کااپیرتیو مقرّر میگردد. (قجت از 22. 07. 2013س. ش976)
اگر در آییننامة کااپیرتیو ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، در صورت وفات یافتن عضو کااپیرتیو تیجارتی وارثان او میتوانند به عضویت کااپیرتیو قبول کرده شوند. در عکس حال کااپیرتیو به وارثان ارزش سهم عضو فوتیدة کااپیرتیو را میدهد.
رویانیدن مبلغ از حساب سهم عضو کااپیرتیو تیجارتی از روی قرض شخصی او موافق ترتیب مقرّرنمودة قانون و آییننامة کااپیرتیو، تنها در صورت ناکفایه بودن مال و ملک دیگر او برای پرداخت چنین قرض راه داده میشود.
مادّة 123. ازنوتشکیلدیهی و برهمدیهی کااپیرتیوهای تجارتی
کااپیرتیو تیجارتی ممکن است با قرار مجلس عمومی اعضای آن اختیاراً از نو تشکیل یا برهم داده شود.
ساسهای دیگر و ترتیب ازنوتشکیلدیهی و برهمدیهی کااپیرتیو با همین کادکس و دیگر قانونها مویین کرده میشوند.
کااپیرتیو تیجارتی با قرار یکدلانة اعضایش میتواند به شرکت یا جمعیّت خواجگیداری تبدل داده شود.
§ 4. کارخانهای دولتی
مادّة 124. مقرّرات اساسی در بارة کارخانههای دولتی
کارخانههای دولتی در نمودهای کارخانة واحد دولتی با حقوق ادارة اُپرتیوی وجود داشته میتوانند.
مال و ملک کارخانههای دولتی تقسیمنشونده بوده، به سهمها (حسهها) ، از جمله بین کارمندان کارخانه تقسیم کرده نمیشوند.
نام فیرموی کارخانة دولتی باید اشاره به صاحبمولک آن را داشته باشد.
مقام کارخانة دولتی راهبر آن میباشد، که از جانب صاحبمولک یا مقامات وکالتدار آن تعیین کرده میشود و به آنها حسابات میدهد.
کارخانة دولتی با قرار مقامات وکالتدار دولتی تأسیس، از نو تشکیل و برهم داده میشود.
حالت حقوقی کارخانة دولتی با کادکس مذکور و قانون جمهوری تاجیکستان «در بارة کارخانههای دولتی» مویین کرده میشود.
مادّة 125. کارخانة واحد دولتی به حقوق پیشبورد خواجگیداری اساسیافت
کارخانة واحد دولتی تشکیلات تجارتییست، که حقوق به مالومولک وابستکردة مالک صاحب شدن را ندارد.
کارخانة واحد با قرار مقامات دولتی وکالتدار تأسیس داده میشود.
حجّت تأسیس کارخانة واحد آییننامة از جانب مقامات دولتی وکالتدار تصدیقگردیدة آن میباشد.
اندازة فاند آیینناموی کارخانة واحد نباید از مبلغ مویینّمودة قانون کمتر باشد.
فاند آیینناموی کارخانپ واخید باید از چانیب مالک در مدّت یک سال از روز بقیدگیری دولتی آن پرّه پرداخته شود. (قجت از 29. 12. 10س ش640)
اگر بعد انجام سال مالیوی ارزش دارایهای صاف کارخانة واحد از اندازة فاند آیینناموی در آییننامة کارخانه پیشبینیگردیده کمتر شود، مقامی، که وکالت تأسیس دادن چنین کارخانهها را دارد، وظیفهدار است، که موافق ترتیب مقرّرگردیده فاند آیینناموی را کم کند. اگر ارزش دارایهای صاف از اندازة در قانون مویینگردیده (قسم 3 همین مادّه) کمتر گردد، کارخانه میتواند با قرار سود برهم داده شود.
در صورت قبول نمودن قرار کم کردن فاند آیینناموی کارخانه وظیفهدار است، که در این خصوص کریدیتاران خود را خطّی آگاه سازد.
کریدیتار کارخانه میتواند قطع یا اجرای پیش از مهلت عهدهداریهای را، که این کارخانه از روی آنها قرضدار میباشد، اینچنین جبران زیان را طلب نماید.
کارخانة واحد دولتی از روی عهدهداریهایش به تمام مال و ملکش جوابگر بوده، از روی عهدهداریهای مالومولکیی مالکش جوابگر نمیباشد. صاحبمولک از روی عهدهداریهای کارخانة واحد دولتی به استثنای حالتهای پیشبینینمودة قسم 3 مادّة 57 کادکس مزک و روه دیگر سند قانونگذاری جوابگر نمیباشد.
مادّة 126. کارخانة فرعی کارخانة واحد دولتی
کارخانة واحد دولتی میتواند با راضیگی صاحب اموال به صفت شخص حقوق کارخانة دیگر واحد (کارخانة فرع) را با ترتیب مقرّرنموده با راه به حقوق پیشبرد خواجگی به آن دادن مال و ملک خود تأسیس دهد.
مؤسس آییننامة کارخانة فرعی را تصدیق و راهبر آن را تعیین مینماید.
کارخانة واحد دولتی به استثنای حالتهای در قسم 3 مادّة 57 همین کادکس پیشبینیشده از روی عهدهداریهای کارخانة فرعی مسئولیت ندارد.
مادّة 127. کارخانة مخصوص (کزانی) دولتی، که به حقوق ادارة اُپرتیوی اساس یافتهاست
همان کارخانة مخصوص (کزانی) دولتی میباشد، که مال و ملک دولتی را با حقوق ادارة اُپرتیوی در اختیار دارد.
کارخانة مخصوص (کزانی) دولتی با قرار حکومت جمهوری تاجیکستان یا مقامات اجرائیة محلی حاکمیت دولتی تأسیس داده میشود.
حجّت تأسیس کارخانه آییننامة آن میباشد، که از جانب مؤسس تصدیق میگردد.
نام فیرموی کارخانة به حقوق ادارة اُپرتیوی اساسیافته باید اشاره به آن داشته باشد، که کارخانة مخصوص (کزانی) دولتی است.
فعالیّت خواجگی کارخانة مخصوص (کزانی) دولتی با مقصد و وظیفههای در آییننامه ثبتگردیده مویین کرده میشود.
جمهوری تاجیکستان یا واحد مرزی و مأموری از روی عهدهداریهای کارخانة مخصوص (کزانی) دولتی مسئولیت علاوگی دارند.
§5. تشکیلاتهای غیریتیجارتی
مادّة 128. کااپیرتیو غیریتیجارتی
کااپیرتیو غیریتیجارتی تشکیلات غیریتیجارتی بوده، مطابق آییننامة کااپیرتیو اساساً به اعضای خود خذمت میرساند. درآمد صاف کااپیرتیو غیریتیجارتی، که در نتیجة خذمترسانیها به شخصان سوّم به دست آورده شده است، در بین اعضای آن تقسیم کرده نمیشود و این درآمد جهت رشد منبعدة آن صرف کرده میشود. در صورت اساساً به شخصان سوّم خذمت رساندن کااپیرتیو غیریتیجارتی، آن باید به کااپیرتیو تجارتی تبدل داده شود. (قجت از 22. 07. 13س. ، ش976)
آییننامة کااپیرتیو غیریتیجارتی به غیر از معلومات در قسم 2 مادّة 53 همین کادکس ذکرگردیده، اینچنین باید شرطها را در بارة اندازة اعضاهقّی اعضای کااپیرتیو؛ در بارة ترکیب و ترتیب سپردن اعضاهقّی از جانب اعضای کااپیرتیو و مسئولیت آنها برای ویران کردن عهدهداری در مورد سپردن اعضاهقّی؛ در بارة هیت و صلاحیّت مقامات ادارة کااپیرتیو و ترتیب قرار قبول کردن آنها، از جمله دایر به مسئلههایی، که از روی آنها قرار یکدلانه یا با اکثریّت کلّ آوازها قبول کرده میشود؛ در بارة ترتیب جبران زیان به کااپیرتیو رسانیدشده از جانب اعضای کااپیرتیو، در بر گیرد.
نام کااپیرتیو غیریتیجارتی باید اشاره به مقصد اساسی فعالیّت آن، اینچنین کلمة “کااپیرتیو” – را در بر گرفته باشد.
وزع حقوقی کااپیرتیوها، حقوق و عهدهداریهای اعضای آنها با کادکس مذکور و قانون جمهوری تاجیکستان “در بارة کااپیرتیوها” به تنظیم درآورده میشوند. (قجت از 22. 07. 2013س. ش976)
مادّة 1281. کااپیرتسیة مطلوبات
اتّحاد اختیاری شهروندان در اساس عضویت با مقصد قانع گردانیدن طلبات مادّی سهمداران با راه متّحد ساختن اعضاهقّی آنها کااپیرتسیة مطلوبات اعتراف کرده میشود.
اساسهای حقوقی تشکیل فعالیت، وضع حقوقی کااپیرتسیة مطلوبات و حقوق و عهدهداریهای سهمداران مطابق قانون جمهوری تاجیکستان “در بارة کااپیرتسیة مطلوبات در جمهوری تاجیکستان” مقرّر کرده میشوند. (قجت از 22. 07. 13س. ، ش976)
مادّة 129. اتّحادیههای جمعیّتی و تشکیلاتهای دینی
(قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
اتّحادیههای جمعیّتی و تشکیلاتهای دینی تشکیلاتهایی اعتراف کرده میشوند، که در آنها شهروندان موافق ترتیبات مقرّرگردیده در اساس عمومیت منفعتهایشان برای قانع گردانیدن طلباتهای معنوی یا دیگر غیریمادّی اختیاراً متّحد گردیدهاند. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
یتّیهادیههای جمعیّتی و تشکیلاتهای دینی تشکیلاتهای غیریتیجارتی میباشند. آنها تنها برای نایل شدن به مقصدهایی، که بهر آنها تأسیس گردیدهاند، حقوق دارند به فعالیّت تیجارتی وه فعالیّت دیگر صاحبکاری به این مقصدها موافق را انجام دهند. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
اشتراکچیان (اعضای) اتّحادیههای جمعیّتی و تشکیلاتهای دینی حقوقشان را به مال و ملکی، که به مالکیّت این اتّحادیهها، تشکیلاتها گذرانیدهاند، اینچنین به اعضاهقّی نگاه نمیدارند. آنها از روی عهدهداریهای اتّحادیههای جمعیّتی و تشکیلاتهای دینی، که در آنها به صفت عضویت اشتراک مینمایند، مسئولیت ندارند، اتّحادیههای، تشکیلاتهای مذکور باشند، از روی عهدهداریهای اعضای خود مسئول نمیباشند. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
خصوصیتهای موقع حقوقی اتّحادیههای جمعیّتی و تشکیلاتهای دینی همچون اشتراکچیان مناسبتهای با همین کادکس تنظیمشونده طبق قانون مویین کرده میشوند. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
مادّة 130. فاندهای جمعیّتی
فاند جمعیّتی تشکیلات غیریتیجارتی عضویتنداشتهای اعتراف کرده میشود، که از جانب شهروندان یا شخص حقوقی در اساس پرداختهای اختیاری مال و ملک تأسیسگردیده، مقصدهای خیریه، اجتماعی، فرهنگی، تعلیمی یا مقصدهای دیگر عمومی مفید را پیش گرفته است.
مال و ملکی، که مؤسسان فاند به آن سپردهاند، مالکیّت فاند میباشد. مؤسسان از روی عهدهداریهای فاند تأسیسدادهاشان مسئولیت ندارند، فاند باشد، از روی عهدهداریهای مؤسسان خود مسئول نیست.
فاند جمعیّتی مال و ملک را برای مقصدهایی، که در آییننامهاش مویین گردیدهاند، استفاده مینماید. فاند حقوق دارد، جهت نایل شدن به مقصدهای عمومی مفیدی، که فاند برای آن تأسیس گردیده است، به فعالیّت صاحبکاری به این مقصدها مناسب مشغول شود. برای به عمل برآوردن فعالیّت صاحبکاری فاندها حقوق دارند، جمعیّتهای خواجگیداری تأسیس دهند یا در آنها اشتراک نمایند.
فاند وظیفهدار است، که هر سال در خصوص استفادة مال و ملکش حسابات را به طبع رساند.
ترتیب ادارة فاند جمعیّتی و ترتیب تشکیل مقامات آن طبق آییننامة از جانب مؤسسان تصدیقگردیده مویین کرده میشود.
در آییننامة فاند جمعیّتی غیر از معلومات در قسم 2، مادّة 53 همین کادکس ذکرگردیده باید معلومات زیرین درج گردیده باشد: نام فاند، که کلمة “فاند”-را در بر گرفته است؛ معلومات در بارة مقصد فاند؛ معلومات در بارة مقامات فاند، از جمله در بارة شورای پرستاران، که به فعالیّت فاند نظارت میکنند؛ ترتیب تعیین نمودن منصبداران فاند و از وظیفه آزاد کردن آنها؛ محل جایگیرشوی فاند؛ تقدیر مال و ملک فاند در صورت برهم داده شدن آن.
مادّة 131. تغییر دادن آییننامه و برهم دادن فاند جمعیّتی
آییننامة فاند جمعیّتی میتواند از جانب مقامات فاند تغییر داده شود، به شرطی که در آییننامه با همین ترتیب تغییر دادن آن پیشبینی گردیده باشد.
گر بیتغییر ماندن آییننامه باعث عاقبتهایی گردد، که هنگام تأسیس فاند آنها را پیشبینی نمودن غیرییمکان بوده، امکانیّت تغییر دادن آن در آییننامه پیشبینی نشده باشد یا شخصی وکالتدار آن را تغییر ندهند، سود حقوق دارد، که طبق عریضة مقامات فاند، شورای پرستاران یا مقام دیگر دارای وکالت نظارت فعالیّت فاند به آن تغییرات وارد نماید.
قرار برهم دادن فاند جمعیّتی را تنها سود در اساس عریضة شخص منفعتدار قبول کرده میتواند.
فاند در حالتهای زیرین میتواند برهم داده شود:
-اگر مال و ملک فاند برای تطبیق هدفهایش ناکفایه بوده، امکانیّت به دست آوردن مال و ملک ضروری تطبیقناشدنی باشد؛
-اگر نایل شدن به مقصدهای فاند ناممکن و تغییر دادن مقصدهای فاند غیرییمکان باشد؛
-در صورت از مقصد در آییننامه پیشبینیگردیده دور شدن فعالیّت فاند؛
-در حالتهای دیگر پیشبینینمودة قانون.
در صورت برهم دادن فاند جمعیّتی مال و ملک پس از قانعگردانی طلبات کریدیتاران باقیماندة آن به شخص در آییننامة فاند ذکرگردیده داده میشود.
مادّة 132. مؤسسها
تشکیلاتی، که مالک برای عملی گردانیدن وظیفههای ادارهکنی، اجتماعی و فرهنگی و یا وظیفههای دیگر دارای خصوصیت غیریتیجارتی تأسیس داده، آن را پرّه یا قسماً مبلغگذاری میکند، مؤسسه دانسته میشود.
هوقوق مؤسسه به مال و ملک به وهای وابستشده و خریدة آن مطابق مادّههای 313 و 315 همین کادکس مویین کرده میشود.
مؤسسه از روی عهدهداریهای خود با مبلغ پولی در اختیارش بوده مسئولیت دارد. در صورت ناکفایه بودن این مبلغ مالک مال و ملک دخلدار از روی عهدهداریهای آن مسئولیت علاوگی دارد.
خصوصیههای موقع حقوقی نمودهای علیحدة مؤسسههای دولتی یا مؤسسههای دیگر طبق قانون مویین کرده میشوند.
مادّة 133. اتّحادیههای شخصان حقوقی (اسّاتسیتسیهها و اتّفاقها)
تشکیلاتهای تجارتی با مقصد هماهنگسازی فعالیّت صاحبکاریشان، اینچنین نمایندگی و حفظ منفعتهای عمومی مال و ملکی میتوانند طبق شرطنامة بین خود اتّحادیّها را در شکل اسّاتسیتسیهها (اتّفاقها) تأسیس دهند، که آنها تشکیلاتهای غیریتیجارتی میباشند.
گر با قرار اشتراکچیان به زیمة اسّاتسیتسیه (اتّفاق) فعالیّت صاحبکاری گذاشته شود، چنین اسّاتسیتسیه (اتّفاق) باید با ترتیب پیشبینینمودة همین کادکس به جمعیت یا شرکت خواجگیداری تبدل داده شود. برای تطبیق فعالیّت صاحبکاری اسّاتسیتسیهها (اتّفاقها) حقوق دارند، که جمعیّتهای خواجگیداری تأسیس دهند یا در آنها اشتراک نمایند.
اتّحادیههای جمعیّتی و تشکیلاتهای دیگر غیریتیجارتی، از جمله مؤسسهها، میتوانند اختیاراً در اسّاتسیتسیههای (اتّفاقهای) این تشکیلاتها متّحد شوند. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
سّاتسیتسیة اتّحادیههای غیریتیجارتی تشکیلات غیریتیجارتی میباشد. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
اسّاتسیتسیه شخص حقوقی میباشد.
عزای اسّاتسیتسیه مستقلیت خود و حقوق شخص حقوقی را نگاه میدارند.
اسّاتسیتسیه از روی عهدهداریهای اعضای خود مسئولیت ندارد.
عزای اسّاتسیتسیه از روی عهدهداریهای آن به اندازه و موافقی ترتیب در حجّتهای تأسیسی اسّاتسیتسیه پیشبینیگردیده مسئولیت علاوگی دارند.
نام اسّاتسیتسیه باید اشاره به مقصد اساسی فعالیّت آن و مقصد اساسی فعالیّت اعضای آن را با علاوة کلمههای “سّاتسیتسیی” یا “یتّیفاق” در بر گرفته باشد.
عزای اسّاتسیتسیه مستقلیت خود و حقوق شخص حقوقی را نگاه میدارند.
اسّاتسیتسیه از روی عهدهداریهای اعضای خود مسئولیت ندارد.
عزای اسّاتسیتسیه از روی عهدهداریهای آن به اندازه و موافقی ترتیب در حجّتهای تأسیسی اسّاتسیتسیه پیشبینیگردیده مسئولیت علاوگی دارند.
نام فیرموی اسّاتسیتسیه باید اشاره به مقصد اساسی فعالیّت آن و مقصد اساسی فعالیّت اعضای آن را با علاوة کلمههای “سّاتسیتسیی” یا “یتّیفاق” در بر گرفته باشد.
مادّة 134. حجّتهای تأسیس اسّاتسیتسیه (اتّفاق)
حجّتهای تأسیس اسّاتسیتسیه (اتّفاق) شرطنامة تأسیس از جانب اعضایان آن امضاگردیده و آییننامة تصدیقنمودة آنها میباشند.
در حجّتهای تأسیس اسّاتسیتسیه غیر از معلومات در قسم 2 مادّة 53 همین کادکس ذکرگردیده باید شرطهای زیرین درج گردیده باشند: در بارة هیت و صلاحیّت مقامات ادارة اسّاتسیتسیه و ترتیب قرار قبول کردن آنها، از جمله دایر به مسئلههایی، که قرار از روی آنها یکدلانه یا با اکثریّت کلّ آواز اعضای اسّاتسیتسیه قبول کرده میشود و در بارة تقسیم مال و ملکی، که پس از برهم دادن اسّاتسیتسیه باقی مانده است.
مادّة 135. حقوق و عهدهداریهای اعضای اسّاتسیتسیه (اتّفاق)
اعضای اسّاتسیتسیه (اتّفاق) حقوق دارند، که از خذمتهای آن به طور رایگان استفاده نمایند، به شرطی که در حجّتهای تأسیس اسّاتسیتسیه ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد و از خصوصیت خذمترسانی برناید.
عضو اسّاتسیتسیه (اتّفاق) حق دارد، که پس از خاتمة سال مالیوی با صلاحدید خویش از هیت اسّاتسیتسیه برآید. در این صورت او از روی عهدهداریهای اسّاتسیتسیه در دوام دو سال پس از خارج شدنش متناسباً به اعضاهقّی خود مسئولیت علاوگی بر دوش دارد.
وزو اسّاتسیتسیه در حالتها و موافق ترتیب در حجّتهای تأسیس اسّاتسیتسیه مقرّرگردیده ممکن است با قرار اشتراکچیان باقیمانده از آن خارج کرده شود. در مورد اعضاهقّی مال و ملکی و مسئولیت عضو خارجشدة اسّاتسیتسیه قاعدههای مربوط به برآمدن از هیت اسّاتسیتسیه استفاده میشوند.
با رضائیت عضو اسّاتسیتسیه به آن میتواند عضو نو شامل شود. به اسّاتسیتسیه (اتّفاق) شامل شدن اشتراکچی نو ممکن است وابسته به مسئولیت علاوگی داشتة آن عاید به عهدهداریهای اسّاتسیتسیه (اتّفاق) ، که تا شاملشوی او به میان آمده است، صورت گیرد.
بابی 5. اشتراکی جمهوریی تاجیکستان و واحد مرزی و مأموری در مناسبتهای تنظیمشوندة گرجدنی
مادّة 136. اشتراک جمهوری تاجیکستان در مناسبتهای حقوقی گرجدنی
جمهوری تاجیکستان در مناسبتهای با قانونهای گرجدنی تنظیمشونده با اشتراکچیان دیگر این مناسبتها در اساس برابر اشتراک مینماید.
مقامات حاکمیت دولتی جمهوری تاجیکستان در دایرة صلاحیّت خود، که با سند قانونی، نظامنامهها و یا سند دیگر مویینکنندة حالت حقوقی این مقامات مقرّر گردیده است، میتوانند از نام جمهوری تاجیکستان با مال و ملک خود دارای حقوق و عهدهداریهای مال و ملکی و شخصی غیر مال و ملکی را به دست آورده، تطبیق نمایند و در سود برآمد کنند.
در حالتها و موافق ترتیب پیشبینینمودة قانون با سپارش مخصوص جمهوری تاجیکستان از نام آن دیگر مقامات دولتی، شخص حقوقی و شهروندان عمل کرده میتوانند.
بحثهای حقوقی گرجدنی با اشتراک جمهوری تاجیکستان از جانب سودها حل کرده میشوند.
مادّة 137. اشتراک واحد مرزی و مأموری در مناسبتهای شهروندی و حقوقی
واحد مرزی و مأموری در مناسبتهای با قانونهای گرجدنی تنظیمشونده با اشتراکچیان این مناسبتها برابر اشتراک مینماید.
مقامات محلی نمایندگی و اجرائیه در دایرة صلاحیّت خود، که با سند قانونی، نظامنامهها یا سند دیگر مویینکنندة ستتوس این مقامات مقرّر گردیدهاند، میتوانند از نام واحدهای مرزی و مأموری با عمل خود دارای حقوق و عهدهداریهای مال و ملکی و شخصی غیر مال و ملکی را به دست آورده، در سود برآمد کنند.
در حالتها و موافق ترتیب پیشبینینمودة قانون مقامات دولتی محلی، شخص حقوقی و شهروندان میتوانند با سپارش مخصوص از نام واحد مرزی و مأموری عمل کنند.
در حالتهای مویینّمودة قانون واحدهای مرزی و مأموری در مناسبتهای حقوقی گرجدنی میتوانند از نام دولت عمل نمایند.
اگر در قانونها ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، مقرّرات همین کادکس در خصوص اشتراک متقابلة دولت و مقامات آن در مناسبتهای با قانونهای گرجدنی تنظیمشونده به واحد مرزی و مأموری و مقامات آن دخل دارند.
بحثهای شهروندی و حقوقی با اشتراک واحد مرزی و مأموری از جانب سودها حل کرد میشوند.
مادّة 138. مسئولیت از روی عهدهداریهای دولت، واحد مرزی و مأموری
دولت یا واحد مرزی و مأموری از روی عهدهداریهای خود با مال و ملک در اساس حقوق مالکیّت به آنها تعلقداشته، غیر از مال و ملکی، که به شخص حقوقی تأسیسدادة آنها با حقوق اختیارداری خواجگی یا ادارة اُپرتیوی وابسته کرده شده است، مسئولیت دارند.
شخص حقوقی، که از جانب دولت یا واحد مرزی و مأموری تأسیس داده شده است، از روی عهدهداریهای آنها مسئولیت ندارد.
دولت، واحد مرزی و مأموری، غیر از هجالتهای پیشبینینمودة قانون، از روی ههدداریهای شخص حقوقی از جانب آنها تأسیسگردیده مسئولیت ندارند.
دولت از روی عهدهداریهای واحد مرزی و مأموری مسئولیت ندارد.
واحدهای مرزی و مأموری از روی عهدهداریهای یکدیگر، اینچنین از روی ههدداریهای دولت مسئولیت ندارند.
قاعدههای قسمهای 2-5 همین مادّه به حالتهایی، که دولت در اساس شرطنامة امضاکردهاش از روی عهدهداریهای واحد مرزی و مأموری یا شخص حقوقی ضمانت (کفالت) داده است یا سوبژکتهای مذکور از روی عهدهداریهای دولت ضمانت (کفالت) دادهاند، دخل ندارند.
مادّة 139. خصوصیتهای مسئولیت جمهوری تاجیکستان در مناسبتهای با قانوههای گرجدنی تنظیمشونده با اشتراک شخص حقوقی، شهروندان و دولتهای خارجی
خوسوسیّتهای مسئولیت جمهوری تاجیکستان در مناسبتهای با قانونهای گرجدنی تنظیمشونده با اشتراک شخص حقوقی، شهروندان و دولتهای خارجی مطابق قانون در بارة مصونیّت (ایمّونیتیت (مصونیت)) دولت و مالکیّت آن مویین کرده میشوند.
باب 6. ابژکتهای حقوقی گرجدنی
§1. مقرّرات عمومی
مادّة 140. نمودهای ابژکتهای حقوق گرجدنی
ابژکتهای حقوق گرجدنی میتوانند نعمتها و حقوق مال و ملکی و شخصی غیر مال و ملکی باشند.
به نعمت و حقوق مال و ملکی (مال و ملک) اینها داخل میشوند: چیز و چاره، پول، از جمله اسعار خارجی، کاغذهای قیمتناک، کار و خذمتها، اطّلاعات، عمل، نتیجة فعالیّت ذهنی، نام فیرمه، تمغة مال و واسطههای دیگر فردیکنانی محصولات، حقوق مال و ملکی و مال و ملک دیگر.
به نعمت و حقوق شخصی غیریمال و ملکی اینها داخل میشوند: حیات، سلامتی، اعتبار شخص، شأن و شرف، نام نیک، شهرت کسبی، دخلناپذیری حیات شخصی، سرّ شخصی وایلوی، حقوق داشتن نام، حقوق مؤلفی، حقوق دخلناپذیری اثر و نعمت و حقوقهای دیگر غیریمادّی.
مادّة 141. قابلیّت گردش ابژکتهای حقوق گرجدنی
ابژکتهای حقوق گرجدنی، اگر آنها از اهدها برآورده نشده باشند یا معاملاتشان محدود نشده باشد، میتوانند با ترتیب انیویرسلی واراست حقوق یا به طریق دیگر بیگانه کرده شوند یا از یک شخص به شخص دیگر گذرند.
نمودهای مال و ملک حقوق گرجدنی، که در معاملات بودن آنها راه داده نمیشود (ابژکتهای از معاملات برآمده) ، باید بیواسطه در قانون اشاره کرده شوند.
نمودهای ابژکتهای حقوق گرجدنی، که تنها به اشتراکچیان مویین معاملات تعلق داشته میتوانند یا در معاملات قرار داشتن آنها تنها با اجازت مخصوص امکانپذیر است (ابژکتهایی، که قابلیّت معاملاتشان محدود است) ، موافق ترتیب مقرّرنمودة قانون مویین کرده میشوند.
نعمت و حقوقهای شخصی غیر مال و ملکی را بیگانه نمودن و با طرزهای دیگر دادن ممکن نیست، به استثنای حالتهایی، کی سندهای قانونگذاری مقرّر نموده است.
§ 2. اشیا
مادّة 142. اشیای غیریمنقول و منقول
به اشیای غیریمنقول (مال و ملک غیریمنقول) اینها داخل میشوند: بنا (استقامتی و غیرییستیقامتی) ، انشائات و ابژکتهای ساختمانی ناتمام، نهالهای بسیارساله و مال و ملک دیگری، که با زمین علاقهمندی مستحکم دارند، یعنی ابژکتهایی، که انتقالشان بدون رسانیدن زیان واقعی بیحساب به تعییناتشان امکانناپذیر است.
به مال و ملک غیریمنقول اینچنین کشتیهای هوایی و بحری، کشتیهای در داخل کشور شناکننده، ابژکتهای کیهان، که موافق سندهای قانونگذاری اشیای دیگر را نیز به جملة مال و ملک غیریمنقول نسبت دادن ممکن است، داخل میشوند، که باید به قید دولتی گرفته شوند.
3. اشیایی، که به مال و ملک غیریمنقول داخل نمیشود، از جمله پول و کاغذهای قیمتناک، منقوله دانسته میشود. بقیدگیری حقوق به اشیای منقول غیر از حالتهای در قانون ذکرگردیده ضرور نیست.
مادّة 143. به قیدگیری دولتی اشیای غیریمنقول
حقوق مالکیّت و حقوق دیگر مال و ملکی و اشیای دیگر غیریمنکول، محدود کردن این حقوق، به میان آمدن، گذشتن و قطع گردیدن آنها باید از جانب مقامات مخصوص وکالتدار دولتی، که از جانب حکومت جمهوری تاجیکستان مویین کرده میشود، در فهرست یگانة دولتی به قید دولتی گرفته شوند. حقوقهای زیرین باید به قید گرفته شوند: حقوق مالکیت، حقوق اختیارداری خواجگی، حقوق ادارة اُپرتیوی، حقوق صاحبیّت یکعمرة میراثی، حقوق استفادة دائمی، بیع جایز (ایپاتیکه) ، سیرویتوتها، اینچنین حقوقهای دیگر در حالتهای پیشبینینمودة همین کادکس و قانونهای دیگر. (ق جت از 11. 03. 2010س، ش601).
در حالتهای پیشبینینمودة قانون، در برابر به قیدگیری دولتی ممکن است نمودهای علیحدة اشیای غیریمنقول مخصوص به قید یا به حساب گرفته شود.
مقامی، که حقوق اشیای غیریمنقول و اهدهای وابسته به آن را به قید دولتی میگیرد، وظیفهدار است با درخواست شخص حقوقدار با راه دادن حجّت در بارة حقوق یا اهدهای به قید گرفته شده یا امضا گذاشتن در حجّتی، که جهت به قیدگیری پیشکش گردیده است، عمل به قیدگیری را تصدیق نماید.
4. مقامی، که حقوق به مال و ملک غیریمنقول یا اهدها را به عمل برآورده است، وظیفهدار است، که به هر شخص در بارة به قیدگیری و حقوقی به قید گرفته شده معلومات دهد.
معلومات، صرف نظر از محل به قیدگیری، در هر مقام به قیدگیرندة مال و ملک غیریمنقول داده میشود.
در صورت به قید دولتی نگرفتن حقوق به مال و ملک غیریمنقول یا اهدها با آن یا از به قیدگیری سرکشی کردن مقام مربوطه به سود شکایت کردن ممکن است.
ترتیب به قیدگیری دولتی و اساسهای رد کردن آن مطابق همین کادکس و قانون در بارة به قیدگیری حقوق به مال و ملک غیریمنقول و اهدها به آن مقرّر کرده میشود.
مادّة 144. کارخان
کارخانه همچون ابژکت حقوق کامپلیکس مال و ملکی اعتراف کرده میشود، که برای تطبیق فعالیّت صاحبکاری استفاده میگردد.
کارخانه در مجموع یا یک قسم آن میتواند ابژکت خرید و فروش، گرو، اجاره و اهدهای دیگر مربوط به مقرّر نمودن، تغییر دادن یا قطع کردن حقوق مال و ملکی باشد.
به هیت کارخانه همچون کامپلیکس مال و ملکی، اگر در قانون یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، تمام نمودهای مال و ملک برای فعالیّت آن پیشبینیگردیده، از جمله حقوق استفادة قطعة زمین، بنا، انشائات، تجهیزات، اسباب و انجام، اشیای خام، محصولات، حقوق طلب، قرض، اینچنین حقوق به علامتهای فردیکننده، محصولات آن، کار و خذمت (نام فیرموی، تمغة مال، تمغة خذمترسانی) و حقوق مستثنای دیگر داخل میشوند.
مادّة 145. اشیای تقسیمشوند
اشیا میتواند تقسیمشونده و تقسیمنشونده باشد. اشیای تقسیمشونده مال و ملکیست، که قسمهای آن در نتیجة تقسیمکنی تعیینات (فونکتسیة) خود را از دست نمیدهند.
مادّة 146. اشیای تقسیمنشوند
شیایی، که تقسیمات آن عادتاً بدون تغییر دادن تعییناتش امکانناپذیر است، تقسیمنشونده دانسته میشود.
خوسوسیّتهای جدا کردن حصّه در حقوق مالکیت به اشیای تقسیمنشونده طبق قانون مویین کرده میشود.
مادّة 147. اشیای مرکّب
گر اشیای هرخِله چیز تام به مقصد عمومی استفادشونده را تشکیل نمایند، آنها همچون یک چیز (اشیای مرکّب) ارزیابی میشوند.
گر در شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، عمل اهدها در مورد اشیای مرکّب به همة قسمهای ترکیبی آن دخل دارد.
مادّة 148. اشیای اساسی و منسوبییت
گر در قانون یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، تقدیر اشیایی، که برای خذمترسانی اشیای دیگر (اساسی) پیشبینی گردیده، با آن از روی تعیینات (منسوبیّت) عمومی علاقهمند میباشد، به قسمت اشیای اساسی وابسته است.
مادّة 149. ثمره، محصولات و درآمد
واریدات در نتیجة استفادة مال و ملک به دستامده (ثمره، محصولات، درآمد) ، اگر در قانون، سند دیگر حقوقی یا شرطنامة استفادة این مال و ملک ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، به شخصی تعلق دارد، که از این مال و ملک در اساس قانونی استفاده مینماید.
مادّة 150. هیوانات
نیسبت هیوانات قاعدههای عمومی در خصوص مال و ملک استفاده میشوند، زیرا در قانون یا سند دیگر حقوقی ترتیب دیگری مقرّر نگردیده است.
مادّة 151. اشیای خاصه و اشیای با نشانة نوع مویینشوند
اشیایی خاصه دانسته میشود، که از اشیای دیگر با علامتهای تنها خاصة خود فرق میکند. اشیای خاصه عوضنشونده میباشد.
اشیای با علامتهای نوع مویینشونده آن اشیایی دانسته میشود، که نشانههای خاص همة اشیای همین نوع را داشته با مقدار، وزن و اندازه مویین کرده میشوند. اشیای با نشانههای نوع مویینشونده عوضشونده میباشد.
مادّة 152. نتیجههای فعالیّت ذهنیی حفظشوند
در حالتها و موافق ترتیب مقرّرنمودة همین کادکس و قانونهای دیگر، حقوق مستثنای شهروند یا شخص حقوقی به نتیجههای به طور ابژکتیوی ظاهرگردیدة فعالیّت ذهنی و واسطههای به آن برابر فردیکنانی شخص حقوقی، محصولات شخص واقعی یا حقوقی، کارهای اجراکرده یا خذمتهای رسانیدة آنها (نام فیرموی، تمغة مال، تمغة خذمترسانی و غیره) اعتراف کرده میشود.
نتیجة فعالیّت ذهنی و واسطههای فردیکنانی را، که هدف حقوقی مستثنا میباشند، شخص سوّم تنها با رضایت دارندة این حقوق استفاده کرده میتواند.
مادّة 153. سرّ خذمتی و تجارتی
قانونهای گرجدنی معلوماتی را، که دارای سرّ خذمتی یا تجارتی میباشند، حفظ مینماید، به شرطی کی معلومات با سبب به شخص سوّم معلوم نبودنش ارزش واقعی یا امکانپذیر (پاتینتسیلی) تجارتی داشته، در اساس قانون برای استفادة آزادانه دسترس نباشد، دارندة معلومات جهت مخفی نگاه داشتن آن تدبیرها میاندیشد.
شخاسی، که با اصولهای غیریقانونی چنین معلومات را به دست آوردهاند، اینچنین خذمتچیانی، که خلاف شرطنامه (قرارداد) – ا محنتی یا اهل شرطنامه، که خلاف شرطنامة گرجدنی و حقوقی سرّ خذمتی یا تجارتی را فاش کردهاند، باید زیان واقعی رسانیدشده را جبران نمایند.
§ 3. عمل (بیعملی)
مادّة 154. عمل (بیعملی)
مل (بیعملی) در حالتهای پیشبینینمودة قانون میتواند ابژکت مستقل حقوق و عهدهداریهای گرجدنی باشد.
§ 4. پول و کاغذهای قیمتناک
1. مقرّرات عمومی در باری کاغذهای قیمتناک
مادّة 155. پول (اسعار)
پریزیدینته جمهوری تاجیکیستای نظام پولی مملکت را مویین میکند و پول ملّی تاجیکستان واسطة قانونی پرداخت به شمار میرود، که کبول آن از روی ارزش اعتباری خود در قلمرو جمهوری تاجیکستان حتمیست.
در قلمرو جمهوری تاجنکستان پرداخت با راه حساببرابرکنی نقد و غیرینقدی صورت میگیرد. (قجت از 29. 12. 10س ش640)
مادّة 156. ارزشهای اسعاری
نمودهای مال و ملکی، که ارزشهای اسعاری اعتراف کرده میشوند و ترتیب با آنها انجام دادن اهدها طبق قانون در بارة تنظیم اسعار و نظارت اسعار مویین کرده میشوند.
هوقوق مالکیت به ارزشهای اسعاری در جمهوری تاجیکستان طبق اساسهای عمومی محافظت میشود.
مادّة 157. کاغذ قیمتناک
کاغذ قیمتناک حجّتی میباشد، که با رعایة شکل مقرّرگردیده و ریکویزیتهای حتمی حقوق مال و ملکیی را تصدیق مینماید، که تطبیق یا گذشت کردن آنها تنها در صورت نشان دادن آن امکانپذیر است.
با دادن کاغذ قیمتناک در مجموع تمام حقوقهای تصدیقنمودة آن میگذرد.
در حالتهای پیشبینینمودة قانون برای تطبیق یا گذشت کردن حقوق در قاغذ قیمتناک تصدیقگردیده دلیلهای در فهرست مخصوص (مقرّری یا کامپیوتری) شخصی، که کاغذ قیمتناک را از نام خود برآورده، از روی عهدهداری در آن ثبتشده مسئولیت دارد، کفایه میباشد.
مادّة 158. نمودهای کاغذهای قیمتناک
به کاغذهای قیمتناک اینها داخل میشوند: وامبرگ، ویکسیل، چیک، سیرتیفیکت بانکی، کاناسمینت، سهمیه و حجّتهای دیگری، که مطابق سند قانونگذاری در بارة کاغذهای قیمتناک یا موافق ترتیب مقرّرنمودة آنها به جملة کاغذهای قیمتناک منسوب دانسته شدهاند.
کاغذهای قیمتناک میتوانند منظوری، آردیری و نامی باشند.
هوقوق تصدیقنمودة کاغذ قیمتناک نامی به شخص در آن ذکرشده تعلق دارد.
هوقوق تصدیقنمودة کاغذ قیمتناک منظوری به شخص منظورکنندی کاغذ قیمتناک تعلق دارد.
هوقوق تصدیقنمودة کاغذ قیمتناک آردیری به شخص در آن نامبرشده و در صورت موافق ترتیب پیشبینینمودة قسم 3، مادّة 160 همین کادکس این حقوق را گذشت کردن او به شخص وکالتدار تعلق دارد.
مطابق سند قانونگذاری ممکن است برای برآوردن نوع مویین کاغذهای قیمتناک به صفت نامی یا به صفت آردیری و یا به صفت منظوری امکانیت داده نشود.
در سند قانونگذاری اینچنین ممکن است امکانیّت برآوردن کاغذهای قیمتناک دارای نشانة خیلهای گوناگون کاغذهای قیمتناک پیشبینی کرده شود.
مادّة 159. طلبات نسبت کاغذهای قیمتناک
نمودهای حقوق در کاغذهای قیمتناک تصدیقشونده، ریکویزیتهای حتمی کاغذهای قیمتناک، طلبات نسبت شکل کاغذ قیمتناک و طلبات دیگر ضروری طبق قانون یا موافق ترتیب مقرّرنمودة آن مویین کرده میشوند.
در صورت نبودن ریکویزیتهای حتمی کاغذ قیمتناک یا به شکل برای چنین کاغذها مقرّرگردیده مطابقت نکردن آن باعث بیاعتبارشوی آن میگردد.
مادّة 160. گذشت کردن حقوق از روی کاغذ قیمتناک
برای به شخص دیگر گذشت کردن حقوق تصدیقنمودة کاغذ قیمتناک منظوری به دست این شخص سپردن کاغذ قیمتناک کفایه است.
حقوق تصدیقنمودی کاغذ قیمتناک نامی موافق ترتیب برای گذشتکنی طلبات (سیسّیه)-ا مقرّرگردیده گذشت کرده میشود. مطابق مادّة 419 همین کادکس شخصی، که حقوقش را از روی کاغذ قیمتناک گذشت میکند، نه برای اجرا نشدن طلبات دخلدار، بلکه برای بیاعتبار بودنی آن مسئولیت دارد.
حقوق از روی کاغذ قیمتناک آردیری با راه در این کاغذ ثبت کردن نوشتهجات انتقالیی انداسّنت گذشت کرده میشود. انداسّنت نه تنها برای موجودیّت حقوق، بلکه اینچنین برای تطبیق آن نیز مسئولیت دارد.
ینداسّمینت در کاغذ قیمتناک به عمل برآوردشده همة حقوقی تصدیقنمودة کاغذ قیمتناک را به شخصی میدهد، که به او یا فرمان او حقوق از روی کاغذ قیمتناک گذشت کرد شدهاست – به ینداسّت. انداسّمینت بلنکوی (بدون ذکر شخصی، که طلبات او باید اجرا شود) یا آردیری (با ذکر شخصی، که طلبات یا فرمان او باید اجرا گردد) بود میتواند.
ینداسّمینت میتواند تنها با سپارش تطبیق حقوق در کاغذ قیمتناک تصدیقشد بدون گذشت کردن این حقوق به انداسّت (انداسّمینتی سپارشی) محدود کرده شود. در این حالت انداسّت به صفت نماینده عمل میکند.
مادّة 161. اجرای عهدهداری از کاغذ قیمتناک
شخصی، که کاغذ قیمتناک را داده است و تمام اشخاصی، که آن را انداسّتسیه کردهاند، در نزدی صاحب قانونیاش مسئولیت مشترک دارند. در صورت طلبات صاحب قانونی کاغذ قیمتناک را در مورد اجرای عهدهداریهای در آن تصدیقگردیده یک یا یکچند شخص از جملة اشخاصی، که از روی کاغذ قیمتناک تا او مسئولیت گرفته بودند، قانع گردانند، آنها نسبت شخص باقیماندهای، که از روی کاغذ قیمتناک عهدهداری قبول کردهاند، حقوق پیشنهاد کردنی طلباتی بازپس (ریگریسّ) – را صاحب میشوند.
سرکشی از اجرای عهدهداری تصدیقنمودة کاغذ قیمتناک با استناد ب اساس نداشتن عهدهداری یا بیاعتبار بودن آن راه داده نمیشود.
دارندة کاغذ قیمتناک، که عوض یا ساختهکاری کاغذ قیمتناک را آشکار نموده است، حق دارد از شخص کاغذ را به او سپرده به طور دخلدار اجرای عهدهداریهای تصدیقنمودة کاغذ قیمتناک و جبرانی زیان را طلب نماید.
حقوق از روی کاغذ قیمتناکی، که در دست صاحب غیریقانونی است، تطبیق کرده نمیشود.
مادّة 162. برقرار نمودن کاغذ قیمتناک
هوقوق از روی کاغذهای قیمتناک منظوری و کاغذهای قیمتناک آردیری گمشده را سود، با ترتیب در قانونهای مرافعهوی پیشبینیگردیده برقرار مینماید.
مادّة 163. کاغذهای قیمتناک بیهوجّت
در حالتهای مویینّمودة قانون یا موافق ترتیب مقرّرکردة آن تشکیلات-دیپازیتری، که اجازتنامه (لیتسینزیه)-ا مخصوص گرفته است، مطابق شرطنامه با ایمیتینت (شرطنامی دیپازیتری) حقوق با کاغذ قیمتناک نامی یا آردیری دادشونده را، از جمله بی حجّت (با یاریی واسطههای تکنیکی حساببرار الکترونی و غیره) ثبت کرده میتواند.
نیسبت چنین شکل ثبت حقوق، اگر از خصوصیتهای ثبت ترتیب دیگری برناید، قاعدهایی استفاده میشوند، که در همین کادکس و قانونهای دیگر برای کاغذهای قیمتناک مقرّر گردیدهاند.
سبت حقوق با درخواست ایمیتینت یا شخص به صفت دارندة حقوق دخلدار بقید گرفته شد به کاغذ قیمتناک برابر کرد میشود و برای تطبیق و گذشت حقوق از روی کاغذ قیمتناک کفایه میباشد. با طلب صاحب حقوق دیپازیتریی وظیفهدار است، کی ب او حجّت تصدیقکنندة ثبت حقوق را دهد.
هوقوق با راه ثبت در نزدی دیپازیتریی تصدیقشونده، ترتیب فعالیّت دیپازیتریّهای کاغذهای قیمتناک و به آنها دادن اجازتنامه (لیتسینزیه) برای انجام اهدها با کاغذهای قیمتناک و ترتیب ثبتی رسمیی حقوق و حقوقدار از جانبی دیپازیتریی و ترتیب انجام اهدها با کاغذهای قیمتناک بیهوجّت مطابق قانون یا با ترتیب مقرّرنمودة آن مویین کرده میشوند.
اهدها با کاغذهای قیمتناک بیهوجّت تنها در صورت مراجعت به دیپازیتریی رسماً ثبتکنندی حقوق میتواند انجام داده شود. تطبیق، گذشت کردن و محدود کردن حقوق باید از جانبی دیپازیتریی رسماً ثبت کرده شود. دیپازیتریی برای محفوظ ثبتی رسمی، تأمین مخفی داشتنی آن، دادن معلومات درست در بارة چنین ثبتها و برای ثبت رسمی اهدهای انجامداد مسئول میباشد.
نمودهای علیحدة کاغذهای قیمتناک
مادّی 164. وامبرگ (خارج کرده شد با قانون چت از 12. 05. 2007س، ش 247).
مادّة 165. چیک (خارج کرده شد با قانون چت از 12. 05. 2007س، ش 247).
مادّة 166. ویکسیل (خارج کرده شد با قانون چت از 12. 05. 2007س، ش 247).
مادّة 167. سهمیی
کاغذ قیمتناکی سهمیه اعتراف کرد میشود، که حقوق دارندی آنرا (سهمدار را) برای در شکل دیویدیند گرفتن یک قسم فایدة جمعیّت سههامی، برای اشتراک در ادارة کارهای جمعیّت سههامی، اینچنین به قسم مال و ملک بعد برهم دادن آن باقیمانده تصدیق مینماید.
سهمیهها میتوانند منظوری یا نامی، آزادانه معاملاتشونده یا دارای دایرة محدود معاملات باشند.
جمعیّت سههامی میتواند در دایرة مقرّرنمودة قانون سهمیههای امتیازناکی برارد، که به دارندگان آنها، صرف نظر از نتیجة فعالیّت جمعیّت سههامی، چون قاعده با ثبت فایضی ارزش نامینلی سهمیی گرفتنی دیویدیند را کفالت میدهد، اینچنین به آنها حقوق نسبت به سهمداران دیگر افضلیّتناک گرفتن قسم مال و ملک پس از برهمدیهی جمعیّت سههامی باقیمانده و حقوقهای دیگر در شرطهای برآوردن چنین سهمیهها پیشبینیگردیده را میدهد.
گر در آییننامة جمعیّت سههامی ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، سهمیههای افضلیّتناک به دارندگانشان برای اشتراک در ادارة کارهای جمعیت حقوق نمیدهند.
مادّة 168. کاناسمینت
کاناسمینت حجّت ادارهکنیی مال میباشد، که حقوق دارندة قانونی آن را در مورد اداره کردنی باری در کاناسمینت ذکرگردیده و گرفتنی بار پس از حمل و نقل آن تصدیق مینماید.
کاناسمینت میتواند منظوری، آردیری یا نامی باشد.
گر کاناسمینت یکچند نسخة اصلی ترتیب داده شده باشد، بعد دادن بار از روی کاناسمینت اوّل نسخههای باقیمانده بیاعتبار میشوند.
مادّة 169. سیرتیفیکت بانکی
سیرتیفیکت بانکی شهادتنامة خطّی بانک در بارة پسانداز مبلغ میباشد، که حقوق امانتگذار را بعد گذشتن مقهلت مقرّرشده برای از هر مؤسسة همین بانک گرفتن مبلغ پسانداز و فایض آن را تصدیق مینماید.
سیرتیفیکتهای بانکی میتوانند منظوری یا نامی باشند.
§ 5. نعمتهای غیریمادّی و حفظ آنها
مادّة 170. نعمتهای غیریمادّی
حیات و سلامتی، اعتبار شخصی، شأن و شرف، مصونیّت شخصی، ناموسو نامی نیک، اعتبار کاری، دخلناپذیری حیات شخصی، سرّ شخصی و عایلوی، حقوق جاییوزکنی و انتخاب آزاد استقامت و محلی زیست، حقوق داشتنی نامداری، حقوق مؤلفی، دیگر حقوقهای شخصی غیریمادّی و نعمتهای دیگر غیریمادّی، که به شهروند از روز تولد یا با حکم قانون تعلق دارند، بیگان کرده یا به طریق دیگر گذشت کرده نمیشوند. در حالتها و موافق ترتیب مقرّرنمودة قانون حقوق شخصی غیریمال و ملکی و نعمتهای دیگر غیریمادّیی شخصی فوتیده را شخص دیگر، از جمله وارثان صاحبحقوق تطبیق و حفظ کرده میتوانند.
نعمتهای غیریمادّی مطابق همین کادکس و قانونهای دیگر در حالتها و با ترتیب پیشبینینمودة آنها، اینچنین در حالتها و به آن اندازهای محافظت کرده میشوند، که استفادة اصولهای محافظت حقوق گرجدنی (مادّة 12) از ماهیّت حقوق غیریمادّی ویرانگردیده و خصوصیت عاقبتهای این ویرانکویی برمیآید.
مادّة 171. جبران زیان معنوی
گر به شهروند در نتیجة عملهای ویرانکنندة حقوق شخصی غیریمادّی او یا به نعمتهای دیگر غیریمادّی شهروند تهدیدکننده زیان معنوی (عذاب و شکنجة جسمانی یا روحی) رسانیده شده باشد، اینچنین در حالتهای دیگر پیشبینینمودة قانون سود میتواند شخص حقوقویرانکرده را وظیفهدار سازد، که این زیان را جبران نماید.
هنگام مویین نمودن اندازة جبران زیان معنوی سود درجة گناه شخص ویرانکردة حقوق و حالتهای دیگر قابل توجّه را به نظر میگیرد. سود همچنین باید درجة عذاب و شکنجة جسمانی و روحی مربوط ب خصوصیتهای انفرادی شخص جبردیده را به نظر گیرد.
مادّة 172. حفظ حقوق شخصیی غیریمال و ملکی
شخصی، که حقوق شخصی غیریمال و ملکیاش ویران شده است، به غیر از ترتیب در مادّة 12 همین کادکس پیشبینیگردیده موافق قاعدههای همین کادکس اینچنین به جبران زیان معنوی حقوق دارد.
حقوق شخص غیر مال و ملکی را سود با ترتیب پیشبینینمودة قانونهای مرافعة گرجدنی محافظت مینماید.
حقوق شخصی غیر مال و ملکی صرف نظر از گناه شخص ویرانّمودة حقوق حفظ کرده میشود. شخصی، که حفظ حقوق را طلب کرده است، باید دلیلی ویران گردیدنی حقوق شخصی غیر مال و ملکیش را اثبات کند.
شخصی، که حقوق غیر مال و ملکیاش ویران گردیده است، میتواند با خواست خود رفع عاقبت آن را از شخص گنهکار طلب نماید یا از حساب گنهکار مستقلانه عملهای ضروری را انجام دهد و یا اجرای آنها را به شخص سوّم سپارد.
مادّة 173. حقوقهای شخصی غیر مال و ملکی، که به حقوق مال و ملکی علاقهمندند
در صورت همزمان ویران گردیدن حقوق شخص غیر مال و ملکی و مال و ملکی، اندازة جبران زیان مال و ملکی با درنظرداشت جبرانپولی، که باید به جبردیده برای خللدار کردن حقوق شخصی غیر مال و ملکیاش پرداخت شود، زیاد میشود.
مادّة 174. حفظ شأن و شرف و اعتبار کاری
اگر شخص پهنکردة معلوماتی، کی شأنو شرف یا اعتبار کاریی شهروند را پست میزنند، درستی چنین معلومات را به اثبات نرساند، شهروند حق دارد از طریق سود ردّیة چنین معلومات را طلب کند.
با طلب شخص منفعتدار حفظی شأنو شرفی شهروند پس از وفاتش نیز امکانپذیر است.
اگر معلوماتی، که شأن و شرف یا اعتباری کاری شهروند را پست میزنند، از طریق واسطههای اخبار عموم پهن گردیده باشند، آنها باید در همان واسطههای اخبار عموم بیمزد رد کرده شوند.
گر معلوماتی مذکور در حجّت تشکیلات درج گردیده باشد، چنین حجّت باید عوض یا بازخوانده شود.
ترتیب ردّییرا در حالتهای دیگر سود مقرّر مینماید.
شهروندی، که واسطههای اخبار عموم در خصوص او معلومات خللدارکنندة حقوق یا منفعتهای با قانون حفظشوندهاش را نشر کردهاند، حق دارد در همان واسطههای اخبار عموم جواب خود را نشر کند.
طلب شهروند یا شخص حقوقی را در مورد نشر ردّیه یا جواب در واسطة اخبار عموم در صورتی سود بررسی میکند، که مقام اخبار عموم نشر آن را رد کند، یا در دوام یک ماه نشر نکرده و یا برهم داده باشد.
اگر قرار سود اجرا نشده باشد، سود حق دارد گنهکار را جریمه بندد، کی به انداز و با ترتیب پیشبینینمودة قانونهای مرافعهوی به نفع جمهوری تاجیکستان رویانیده میشود. پرداخت جریمه گنهکار را از عهدهداری اجرای عمل در قرار سود پیشبینیگردیده آزاد نمیکند.
شهروندی، که در خصوص او معلومات پستزنندة شأن و شرف یا اعتبار کاریاش پهن گردیده است، حق دارد در برابر ردّیة چنین معلومات جبران زیان معنوی از پهن کردن آنها رسیده را نیز طلب نماید.
اگر مویین نمودن شخص پهنکردة معلوماتی، که شأن و شرف یا اعتباری کاری شهروند را پست میزند، امکانناپذیر باشد، شخصی، که در بارهاش چنین معلومات پهن گردیده است، میتواند برای نادرست دانستن معلومات پهنگردیده به سود مراجعت نماید.
قاعدههای همین مادّه در خصوص حفظ اعتبار کاری شهروند مطابقاً در مورد حفظ اعتبار کاری شخص حقوقی نیز استفاده میشوند.
مادّة 1741. حفظ شأن و شرف هنگام تهمت یا تحقیر
شعن و شرف و اعتبار کاری هنگام تهمت، یعنی دیده و دانسته پهن کردن معلومات بردوروغ، که شأن و شرف و اعتبار شخص دیگر را پست میزند یا تحقیر، یعنی بیادبانه با الفاظ قبیح پست زدن شأن و شرف و اعتبار شخص دیگر طبق طلبات مادّههای 170، 171، و 174 کادکس مذکور حفظ کرده میشوند. (قجت از 28. 12. 12س ش928)
مادّة 175. حقوق حفظ سرّ حیات شخصی
شهروند به حفظ سرّ حیات شخصی، از جمله دخلناپذیری مکاتبات، گفت و شنیدهای تلفنی، سرّ روزنامهها، قیدها، رقعهها، حیات محرمانه، پسرخانی، تولد، سرّ طبّی، ادواکتی و سیرّی پساندازها حقوق دارد.
فاش کردنی سرّ حیاتی شخصی تنها در حالتهای مقرّرنمودة سند قانونی ممکن است.
نشر روزنامهها، رقعهها، قیدها و حجّتهای دیگر تنها با رضائیت مؤلف آنها، نشر مکتوبها باشد، با رضائیت مؤلف و عنوانی (آدرست) راه داده میشود. در صورت وفات کردن یکی از آنها حجّتهای مذکور را با رضائیت همسر در قید حیات بوده و فرزندان مرحوم نشر کردن ممکن است.
مادّة 176. حقوق به تصویر شخصی
هیچ کس حقوق ندارد، که تصویر یگان شخصی را بی رضائیت او، در صورت وفات او باشد، بی رضائیت وارثانش استفاده نماید.
نشر نمودن، نسخه برداشتن و پهن کردن اثر تصویری (رسم، عکس فاتاگرفی، کینافیلم و غیره) ، که در آن شخص دیگر تصویر یافته است، تنها با رضائیت شخص تصویریافته، پس از وفاتش باشد، با رضائیت فرزندان و همسر در قید حیات بودة او اجازت داده میشود. اگر این در قانون مقرّر گردیده باشد، یا شخص تصویریافته بر عوض مزد خود را عکّاسی کنانده باشد، چنین رضائیت طلب کرد نمیشود.
مادّة 177. حقوق دخلناپذیری منزل
شهروند حقوق دخلناپذیری منزل را دارا است، یعنی او حقوق دارد، که به غیر از حالتهای پیشبینینمودة قانون، کوششهای بدون خواهش او زوراً ب منزلش وارد شدن کس را پیشگیری نماید.
زیرفسل 3. اهدها. نمایندگی
باب 7. اهدها
§ 1. مفهوم، نوعها و شکل اهد
مادّة 178. مفهوم اهد
مل شهروندان و شخص حقوقی، که به مقرّر نمودن، تغییر دادن یا قطع نمودن حقوق و عهدهداریهای گرجدنی روانه گردیده است، عهد دانسته میشود.
مادّة 179. نوعهای اهد
عهد میتواند یکطرفه، دوطرف یا بسیارترف (شرطنامهها) باشند.
عهدی یکطرفه دانسته میشود، که برای انجام آن مطابق قانون یا سازشنامة طرفها افادة ارادة یک طرف ضرور یا کفایه میباشد.
برای بستن شرطنامه افادة ارادة موافقشدة دو طرف (عهد دوطرفه) یا سی طرف و یا بیشتر از آن (عهد بسیارترفه) ضرور است.
مادّة 180. عهدهداری از روی عهد یکطرف
هد یکطرفه برای شخص انجامدادة اهدها عهدهداریها را ب میان میآرد. آن عهدهداریها را برای شخص دیگر تنها در حالتهای مقرّرنمودة قانون یا سازشنامة این اشخاص به میان آورده میتواند.
مادّة 181. تنظیم حقوقی عهد یکطرف
نیسبت عهد یکطرف مطابقاً مقرّرات عمومی در بارة عهدهداریها و شرطنامهها (فصل 3) استفاد میشوند، زیرا این خلاف قانون، طبیعت و ماهیّت عهد نیست.
مادّة 182. عهد با شرط و شرایط بستهشد
اگر طرفها به میان آمدن حقوق و عهدهداری را از شرطی وابسته دانند، که فرا رسیدن یا نرسیدن آن معلوم نیست، عهد با شرط بتعخیر انجامدادشده اعتراف کرده میشود.
اگر طرفها قطع حقوق و عهدهداری را به شرطی وابسته کرده باشند، که فرا رسیدن یا نرسیدن آن معلوم نیست، عهد با شرط بیکارکنی انجامیافته اعتراف کرده میشود.
اگر به فرا رسیدن شرط طرفی بیوجدانانه مانع شده باشد، که فرا رسیدن آن به منفعتش نیست، شرط فرارسیده اعتراف کرده میشود.
گر به فرا رسیدن شرط طرفی بیوجدانانه مساعدت کرده باشد، کی فرا رسیدنی آن ب منفعتش است، شرط فرا نرسیده اعتراف کرده میشود.
مادّة 183. شکل اهد
عهد شفاهی (دهانی) یا خطّی (عادّی یا ناتریلی) بسته میشود.
عهدی، که ممکن است شفاهی بسته شود، در آن صورت نیز انجامیافته دانسته میشود، که رفتار شخص به عزم و خواهش بستن عهد شهادت میدهد.
در حالتهای پیشبینینمودة قانون یا سازشنامة طرفها سکوت افادة ارادة بستن عهد دانسته میشود.
اگر در قانون ترتیب دیگری مقرّر نگردیده باشد، عهدی، که با دادن جیتان، چیپته (بلیت) یا علامت دیگر عادتاً قبولشده تصدیق گردیده است، انجامدادشده اعتراف کرده میشود.
مادّة 184. عهد شفاهی
عهدی، که در قانون یا سازشنامة طرفها برای آن شکل خطّی (عادّی یا ناتریلی) مقرّر نگردیده است، میتواند شفاهی بسته شود.
اگر در سازشنامی طرفها ترتیب دیگری مقرّر نگردیده باشد، همی اهدهای هنگامی بستن اجراشونده، به استثنای اهدهایی، که برای آنها شکلی ناتریلی مقرّر شده است و اهدهایی، که بنا بر رعایه نکردن شکل عادّیی خطّیشان بیاعتبار میگردند، میتوانند به طور شفاهی بسته شوند.
عهد با مقصد اجرای شرطنامة در شکل خطّی بستهشده با موافقة طرفها ممکن است شفاهی بسته شود، به شرطی که ان خلاف قانون یا شرطنام نباشد.
مادّة 185. شکل خطّی اهد
عهد خطّی باید با ترتیب دادن حجّتی بسته شود، که موضوع آن را افاده کرده، از جانب یک یا جمع کس اهدبسته یا شخص به طریقی دخلدار وکالتدار آنها امضا شده است.
در قانونها و سازشنامة طرفها ممکن است طلبات علاوگی، که شکل عهد باید به آن مطابقت نماید (در بلنکة دارای شکل مویین به امضا رساندن، مُهر گذاشتن و غیره) مقرّر گردیده، عاقبت رعایه نکردن این طلبات پیشبینی کرده شود. اگر در قانون یا سازشنامة طرفها چنین عاقبت پیشبینی نگردیده باشد، پس عاقبت رعایه نکردن شکل عادّی عهد خطّی استفاده میشود.
هنگام بستن عهد استفادة عکس عینی امضا با یاری واسطههای نسخهبرداری مکانیکی یا واسطة دیگر، امضای الکترونی و رقمی یا شکل دیگر امضای شخصی در حالتها و موافق ترتیب پیشبینینمودة قانون یا سازشنامة طرفها راه داده میشود.
اگر در قانون یا سازشنامة طرفها ترتیب دیگری مقرّر نگردیده باشد، مبادلی مکتوب، برقیه (تلگراممه) ، تلفناگرمّه، تیلیتیپاگرمّه، فکس و حجّتهای دیگر مویینکنندة سوبژکتها و موضوع افادة ارادهاشان به شکل خطّی انجام عهدبندی برابر کرده میشود.
اگر شهروند با سبب علّت جسمانی، بیماری یا بیسوادی شخصاً امضا گذاشته نتواند، با خواهش او اهد را شهروند دیگر امضا کرده میتواند.
یمزای این شهروند باید از جانب ناتریوس یا منصبدار دیگر برای انجام چنین عمل ناتریلی حقداشته با ذکر سببهایی، که اهدکننده با دست خود امضا کرده نتوانسته است، تصدیق کرده شود.
ولی هنگام بستن عهد در قسم 4، مادّة 210 همین کادکس ذکرگردیده و دادنی وکالتنامه برای بستن آنها امضای شخصی، که اهد را امضا میکند، اینچنین ممکن است از جانب تشکیلاتی، که در آن شهروند با دست خود امضا کرده نمیتوانسته کار میکند یا از جانب مأموریّت مؤسسة طبابتی ستتسیانری، که او در آن طبابت مییابد، تصدیق کرده شود.
مادّة 186. عهدی، که در شکل خطّی عادّی انجام داده میشوند
اهدهای زیرین به استثنای عهدی، که تصدیق ناتریلی را طلب میکند، باید در شکل عادّی خطّی بسته شوند:
ه) عهد شخص حقوقی بین خود و با شهروندان؛
ب) عهد بین شهروندان به مبلغی، که از اندازة با قانون مقرّرگردیدة نشاندهنده برای حسابها نه کمتر از بیست مراتبه بیشتر است و در حالتهای پیشبینینمودة قانون، -صرف نظر از مبلغ عهد. (قجت از 03. 07. 2012س. ، ش850)
برای عهدی، که مطابق مادّة 184 همین کادکس میتواند ب توری شفاهی بسته شود، رعایة شکلی عادّی خطّی طلب کرده نمیشود.
مادّة 187. عاقبت رعایه نکردن شکل عادّی عهد خطّی
رعایه نکردن شکلی عادّیی اهدی خطّی طرفها را از حقوقی در موردی بحث جهت تصدیق عهد و شرطهای آن از استناد به بیانات شاهدان محروم میسازد، ولی آنها را از حقوق آوردن دلیلهای خطّی و دلیلهای دیگر محروم نمیسازد.
در حالتهای بیواسطه در قانون یا سازشنامة طرفها ذکرگردیده رعایه نکردن شکل عادّی عهد خطّی آن بیاعتبار میگردد.
رعایه نکردن شکل عادّی عهد خطّی رابطة اقتصادی خارجی آن را بیاعتبار میگرداند.
مادّة 188. عهد در ناتریوس تصدیقشد
اهدهای از جانب ناتریوس تصدیقگردیده با راه در حجّت به طلبات مادّة 185 همین کادکس مطابقتکنند از جانبی ناتریوس یا منصبداری برای انجامی چنین عملی ناتریلی حقوقداشته ثبت کردنی نوشتهجاتی تصدیقکننده انجام داده میشوند.
تصدیق ناتریلی عهد در حالت زیل حتمیست:
ه) در حالتهایی، که در قانون ذکر گردیده است؛
ب) با طلب هر یکی از طرفها.
مادّة 189. بقیدگیری دولتی اهدها
اهدها با مال و ملک غیریمنقول (بیگانه کردن، ایپاتیکه، اجارة درازمدّت، میراث گرفتن و غیره) باید به قید دولتی گرفته شوند.
ترتیب بقیدگیری اهدها با مال و ملک غیریمنقول و ترتیب دادن فهرست دخلدار با قانون مویین کرده میشود.
در قانونها ممکن است بقیدگیری دولتی اهدهای وابسته با نمودهای مویین مال و ملک منقوله مقرّر کرده شود.
مادّة 190. عاقبت رعایه نکردن شکل ناتریلی عهد و طلبات بقیدگیری آن
رعایه نکردن شکل ناتریلی یا طلبات بقیدگیری دولتی عهد باعث بیاعتباری آن میگردد. چنین عهد بیاعتبار دانسته میشود.
اگر یکی از طرفها اهدی را، که تصدیق ناتریلی را طلب میکند، پرّه یا قسماً اجرا کرده، طرف دیگر از بررسمییتدراری عهد سرکشی نماید، سود حق دارد، که با طلب طرفی اجرانمودة عهد چنین اهد را بااعتبار داند. در این حالت برسمییتدراری منبعدة اهد ضرور نیست.
اگر عهدی، که بقیدگیری دولتی را طلب میکند، در شکل دخلدار بسته شده باشد، ولی یکی از طرفها از بقیدگیری آن سرکشی نماید، سود حق دارد با طلب طرف دیگر در خصوص به قید گرفتن آن قرار قبول کند. در این حالت عهد مطابق قرار سود به قید گرفته میشود.
در حالتهای پیشبینینمودة قسمهای 2 و 3 همین مادّه طرفی، که بیاساس از تصدیق ناتریلی یا به قیدگیری دولتی عهد سرکشی مینماید، باید به طرفی دیگر زیان از تأخیر بستن عهد و به قیدگیری رسیده را جبران نماید.
§ 2. اهدهای بیاعتبار و عاقبتهای حقوقی آنها
مادّة 191. اهدهای بحثناک و بیاعتبار
عهد از روی اساسهای مقرّرنمودة همین کادکس با سبب آن را بیاعتبار دانستن سود (عهد مورد بحث) یا صرف نظر از چنین اعتراف (اهدی بیاعتبار) بیاعتبار دانسته میشود.
طلب بیاعتبار دانستن عهد بحثناک میتواند به شخص در همین کادکس ذکرگردیده پیشنهاد کرده شود.
یستیفادة عاقبت عهد بیاعتبار را هر شخص منفعتدار طلب کرده میتواند. سود حق دارد، که چنین عاقبت را با تشبث خود استفاده نماید.
مادّة 192. مقرّرات عمومی در بارة عاقبت بیاعتباری اهد
عهد بیاعتبار، به استثنای عاقبتی، که با بیاعتباری آن علاقهمند است، باعث عاقبت حقوقی نمیگردد و از لحظة بسته شدنش بیاعتبار میباشد.
در صورت بیاعتباری عهد، اگر در قانون عاقبت دیگر بیاعتباری پیشبینی نگردیده باشند، هر طرف وظیفهدار است، که به طرف دیگر تمام مال و ملک از روی عهد گرفتهاش را برگرداند و اگر در شکل اصل (نتوره) برگردانیدن مال و ملک گرفته شده امکانناپذیر باشد (از جمله در حالتی که اشیای گرفته در استفادی مال و ملک، کاری اجراشده یا خذمترسانی افاده گردیده باشد) ، ارزش آن را با پول جبران نماید.
اگر از مضمون عهد بحثناک معلوم گردد، که آن منبعد میتواند قطع کرده شود، سود اهد را بیاعتبار دانسته، عمل آن را برای دورة آینده قطع مینماید.
مادّة 193. بیاعتباری عهد خلاف قانون
هدی، کی خلاف طلبات قانون است، اعتبار ندارد به شرطی که قانون بحثناک بودن چنین اهد را مقرّر ننماید یا در آن عاقبت دیگری قانونشکنی پیشبینی نگردیده باشد.
مادّة 194. بیاعتباری عهد بر خلاف اساسهای ترتیبات حقوقی و اخلاق بستهشد
هدی، که آشکارا بر خلاف اساسهای ترتیبات حقوقی یا اخلاق بسته شده است، اعتبار ندارد.
در صورت نیت غرضناک داشتن هر دو طرف چنین عهد، اگر اهد را هر دو طرف اجرا کرده باشند، تمام درآمد از این عهد به دستاوردة آنها به حساب درآمد دولت رویانیده میشود و اگر اهد را یک طرف اجرا کرده باشد، از طرفی دیگر تمام درآمد و مال و ملک گرفتهاش و تمام مال و ملکی، که آن میبایست بر عوض درآمد و مال و ملک گرفته شده به طرف اوّل دهد، به فایدة دولت رویانیده میشود.
در صورت نیت غرضناک داشتن تنها یک طرف چنین عهد، آن باید تمام درآمد از روی عهد گرفتهاش را به طرف دیگر برگرداند، امّا درآمدی، که طرف غرضناک عمل کرده گرفتهاست یا باید موافق عهد اجراشده میگرفت، به آن داده شود، به فایدة دولت رویانیده میشود.
مادّة 195. بیاعتباری اهدهای رویکی و قلبکی بستهشد
عهد رویکی، یعنی عهدی، که تنها رویکی، بدون نیت برای آن بنیاد نمودن عاقبت دخلدار حقوقی بسته شده است، اعتبار ندارد.
عهد قلبکی، یعنی عهدی، که با مقصد رویپوش نمودن عهد دیگر بسته شده است، اعتبار ندارد. نسبت عهدی، که طرفها واقعاً در نظر داشت بودند، با نظرداشت خصوصیت عهد، قاعدهای ب آن دخلدار استفاده میشوند.
مادّة 196. بیاعتباری عهدی، که شهروند غیر قابل عمل اعترافگردید بستهاست
عهدی، که شهروند در نتیجة بیماری روحی غیر قابل عمل اعترافگردیده بسته است، اعتبار ندارد.
هر یکی از طرفهای چنین عهد وظیفهدار است، که به طرف دیگر تمامی مال و ملک گرفتهاش را در شکل اصل (نتوره) برگرداند و در صورتی امکانناپذیری در شکل نتوره برگردانیدن مال و ملک گرفته شد ارزش آن را با پول جبران نماید.
گر طرف قابل عمل غیر قابل عمل بودن طرف دیگر را دانسته باشد یا میبایست داند، طرف قابل عمل غیر از این وظیفهدار است، که به طرف دیگر زیان واقعی به آن رسانیدشده را جبران نماید.
به منفعت شهروندی، که با سبب بیماری روحی غیر قابل عمل اعتراف گردیده است، عهد بستة او با طلب وسیاش از طرف سود بااعتبار اعتراف کرده میشود، اگر چنین عهد به فایدة آن بسته شده باشد.
مادّة 197. بیاعتباری عهدی، کی نابالغ تا چاردهساله بستهاست
عهدی، که نابالغ (خردسال)-ا تا چاردهساله نرسیده بسته است، اعتبار ندارد. نسبت چنین عهد قاعدههای در سرسطرهای دوّم و سوّم قسم 1، مادّة 196 همین کادکس پیشبینیگردیده تطبیق میشوند.
اگر عهد بستة خردسال به منفعتش باشد، سود میتواند با طلب والدین، فرزندخواندگان یا وصی او عهد بستهاش را، که به منفعت او است، بااعتبار اعتراف نماید.
قاعدههای همین مادّه به اهدهای خرد میشی و اهدهای دیگر خردسالان، که آنها مطابق مادّة 29 همین کادکس به مستقلانه بستن آنها حق دارند، دخل ندارد.
مادّة 198. بیاعتباری عهد شخص حقوقی، که بیرون از قابلیّت حقوقداریاش بسته است
هدی را، که شخص حقوقی خلاف مقصد فعالیّت در حجّتهای تأسیسی آن عنیق محدودگردیده یا شخص حقوقی بسته است، که برای مشغول شدن به فعالیّت دخلدار اجازتنامه (لیتسینزیه) ندارد، اگر اثبات شده باشد، که طرف دیگر عهد غیریقانونی بودن آن را میدانست یا برعلا میبایست داند، با دعوای این شخص حقوقی، مؤسس (اشتراکچی) آن یا مقام دولتی به فعالیّت شخص حقوقی نظارتکننده سود میتواند بیاعتبار اعتراف نماید.
مادّة 199. عاقبت محدود کردن وکالت برای بستن اهد
گر وکالت شخص برای بستن اهد با شرطنامه یا وکالت مقام شخصی حقوقی با حجّتهای تأسیس آن در مقایسه با وکالتهای در وکالتنامه یا قانون مویینشده محدود گردیده باشد یا وابسته به شرایط بستن اهدها طبق قانون یقین دانستن آن ممکن باشد و چنین شخص یا مقام از دایرة این محدودیّتها برآید، سود با دعوای شخصی، که محدودیّتها به منفعت او مقرّر گردیدهاند، تنها در حالتی میتواند اهد را بیاعتبار اعتراف نماید، که طرف دیگر اهد در خصوصی محدودیّتهای مذکور براعلا میدانست یا میبایست داند.
مادّة 200. بیاعتباری عهدی، که نابالغ از چارده تا هجدهسال بستهاست
عهدی، که نابالغ از چارده تا هجدهساله بدون رضای والدین، فرزندخواندگان یا پرستاران خود بسته است، اگر چنین رضایت مطابق مادّی 27 همین کادکس ضرور باشد، ممکن است با دعوای والدین، فرزندخواندگان یا پرستاران از جانب سود بیاعتبار دانسته شود. اگر چنین عهد بیاعتبار دانست شود، مطابقاً قاعدههای در سرسطرهای دوّم و سوّم قسم 1، مادّی 196 همین کادکس پیشبینیگردیده تطبیق میشوند.
قاعدههای همین مادّه به اهدهای نابالغانی، که دارای قابلیّت پُرّة عمل گردیدهاند (قسم 2، مادّی 22، مادّة 28 همین کادکس) ، دخل ندارند.
مادّة 201. بیاعتباری عهدی، که شهروند قابلیّت عملش از جانب سود محدودگردیده بستهاست
عهد اختیارداری مال و ملک را، که شهروند قابلیّت عملش در نتیجة سوییستیعمال مشروبات، واسطههای نشئهدار، مادّههای پسیخاتراپی و پریکورسارها یا مادّههای دیگر مدهوشکننده از جانب سود محدودگردیده بدون رضایی پرستارش بسته است، سود میتواند با دعوای پرستار بیاعتبار اعتراف نماید. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
گر چنین عهد بیاعتبار دانسته شود، مطابقاً قاعدههای در قسم 1، مادّة 200 همین کادکس پیشبینیگردیده تطبیق میشوند.
قاعدههای همین مادّه به اهدهای خرد میشی، که شهروند قابلیّت عملش محدودکردشده مطابق مادّة 31 همین کادکس حق دارد، مستقلانه بندد، دخل ندارند.
مادّة 202. بیاعتباریی عهدی، کی شهروند برای درک اهمیت عمل خود یا اداره کردن آن قابلیت نداشته بستهاست
سود میتواند عهد شهروندی را، که قابل عمل باشد هم، ولی در لحظة بستن آن در حالتی قرار داشت، که عملهای خود را درک نمیکرد یا به اداری آنها قابلیت نداشت، با دعوای این شهروند یا شخص دیگری، که حقوق یا منفعت قانوناً حفظشوندهاشان در نتیجة بستن آن خللدار گردیدهاند، بیاعتبار داند.
اگر اثبات گردد، که در لحظی بستنی عهد شهروند برای درک اهمیت عمل خود یا ادارة آن قادر نبود، سود میتواند عهد بستة شهروندی را، که بعداً غیر قابل عمل اعتراف گردیده است، با دعوای وصی او بیاعتبار داند.
اگر عهد در اساس همین مادّه بیاعتبار دانسته شود، مطابقاً قاعدههای بندهای یکم و دوّم قسم 1، مادّة 196 همین کادکس پیشبینیگردیده استفاده میشوند.
مادّة 203. بیاعتباری عهدی، که در نتیجة گمراهی بسته شدهاست
سود میتواند اهدی در نتیجة گمراهی بسته را، که اهمیت مهم دارد، با دعوای طرفی، که در اثر گمراهی عمل کرده است، بیاعتبار اعتراف نماید.
گومراهی دایر به طبیعت عهد، شباهت یا چنین صفتهای پریدمیت آن دارای اهمیت مهم میباشند، که امکانیّتهای از روی تعیینات استفاد نمودن آنرا خیلی کم میکنند. گمراهی دایر به سببهای عهد دارای اهمیت مهم نمیباشد.
اگر عهد همچو ن عهد بر اثر گمراهی بستهشده بیاعتبار دانست شود، مطابقاً قاعدههای در قسم 2، مادّة 192 همین کادکس پیشبینیگردید تطبیق میشوند.
غیر از این، طرفی، کی با دعوای آن اهد بیاعتبار دانسته شده است، اگر اثبات کند، که گمراهی با گناه طرف دیگر رویی داده است، حق دارد از طرف دیگر جبران زیان واقع را طلب نماید. اگر این اثبات نشده باشد، طرفی، که با دعوای آن عهد بیاعتبار دانسته شده است، هتّا اگر گمراهی بر اثر وضعیتی رخ داده باشد، که به طرفی گمراهشده وابسته نیست، وظیفهدار است، با طلبی طرفی دیگر زیان واقعی به آن رسیده را جبران نماید.
مادّة 204. بیاعتباری عهدی، که با فریب، زورآوری، تهدید، سازش بدقصدانة نمایندة یک طرف با طرف دیگر یا شرایط وزنین بسته شدهاست
سود میتواند اهدی را، کی با فریب، زورآوری، تهدید، سازشی بدقصدانی نمایندی یک طرف با طرف دیگر بسته شده است، اینچنین اهدی را، که شخص با سبب شرایطی وزنین با شرطهای برایش تماماً بیفایده، مجبوراً بسته است و طرف دیگر از آن استفاده نموده است (عهد اسارتآور) ، با دعوای جبردیده بیاعتبار داند.
اگر عهد با یکی از اساسهای در قسم 1 همین مادّه ذکرگردیده بیاعتبار دانسته شود، طرف دیگر به جبردیده تمام مال و ملک از روی عهد گرفتهاش را برمیگرداند و اگر برگردانیدنی مال و ملک امکانناپذیر باشد، ارزش آن را با پول جبران مینماید.
مال و ملکی، که جبردیده از روی عهد از طرف دیگر گرفته است، اینچنین مال و ملک به طرف دیگر دادة آن، کی باید به آن جبران کرده شود، به فایدة دولت رویانید میشود. در صورت امکانناپذیری در شکل اصل (نتوره) ب فایدة دولت دادنی مال و ملک ارزش آن با پول رویانیده میشود. غیر از این طرف دیگر به جبردیده زیان واقعی به آن رسانیدشده را جبران مینماید.
مادّة 205. عاقبت بیاعتباری یک قسم اهد
گر تخمین کردن ممکن باشد، که عهد بدون داخل کردن قسم بیاعتبار آن هم میتوانست بسته شود، از این قسمهای دیگر عهد بیاعتبار نمیگردد.
مادّة 206. مهلت دعوا از روی اهدهای بیاعتبار
دعوا در مورد استفادة عاقبت بیاعتباری عهد بیاعتبار میتواند در دوامی سی سال پس از آغاز اجرای آن پیشنهاد کرده شود.
دعوا در مورد بیاعتبار دانستن عهد بحثناک و استفادة عاقبت بیاعتباری آن در دوام سه سال پس از قطع گردیدن زورآوری یا تهدیدی، که عهد تحت تأثیری آن بست شده بود (قسم 1، مادّة 204) و یا از روزی، که دعواگر در خصوص شرایط دیگری، که اساس بیاعتبار دانستن عهد میباشد، خبر یافته است یا میبایست خبر یابد، پیشنهاد کرد شدنش ممکن است.
باب 8. نمایندگی. وکالتنام
مادّة 207. نمایندگی
عهدی، که یک شخص (نماینده) از نام شخص دیگر (وکیلکننده) در اساس وکالت با وکالتنامه، نشانداد قانون یا سندی مقام وکالتدار دولتی یا مقام حاکمیت محلی اساسیافته بسته شده است، حقوق و عهدهداریهای گرجدنی وکیلکننده را بیواسطه به وجود میآرد، تغییر میدهد یا قطع میگرداند.
وکالت اینچنین میتواند وابسته به وضعی ظاهر گردد، کی نماینده در آن عمل میکند (فروشنده در سودای چکنه، خزینهدار (کسّیر) و غیره).
اشخاصی، که گرچند به منفعت دیگران است، ولی از نام خود عمل میکنند (میانروان تجارتی، مدیران آزمون (تندر) هنگام مفلسی، وسیان هنگام میراثگیری و غیره) ، اینچنین اشخاصی، که برای انجام گفت و شنید در مورد اهدهای در آینده امکانداشته وکالتدار شدهاند، نماینده نمیباشند (قجت از 23. 07. 16 س. ، ش1334) .
نماینده از نام وکالتدهنده به منفعتی خود عهد بست نمیتواند. او چنین اهدها را به منفعت شخص دیگری، که همزمان نمایندة او نیز میباشد، ب استثنای حالتهای نمایندگی تجارتی بسته نمیتواند.
به واسطة نماینده بستن عهدی، که با خصوصیت خود میتواند تنها شخصاً بسته شود، اینچنین اهدهای دیگر در قانون ذکرگردیده راه داده نمیشود.
مادّة 208. عهد بستن شخص وکالت نداشت
در صورت نبودن وکالت عمل کردن از نام شخص دیگر یا برآمدن از دایرة چنین وکالت، اگر شخص دیگر (وکالتدهنده) منبعد چنین اهد را بیواسطه معقول داند، عهد از نام شخص انجامدادة آن و به منفعت او صورتگرفته اعتراف کرده میشود.
از جانب شخص نمایندگیکننده منبعد معقول دانسته شدن عهد برای او حقوق و عهدهداریهای گرجدنی را از روی این عهد از لحظة انجام داده شدنش به وجود میآرد، تغییر میدهد و قطع مینماید.
مادّة 209. نمایندگی تجارتی
شخصی نمایندة تجارتی میباشد، که منتظم و مستقلانه از نام صاحبکاران هنگام بستن شرطنامه در ساحة فعالیّت صاحبکاری نمایندگی میکند.
نمایندگی تجارتی طرفهای مختلف عهد همزمان با رضایت این طرفها و در حالتهای دیگر در قانون پیشبینیگردیده راه داده میشود. ضمناً نمایندی تجارتی وظیفهدار است، که سپارش گرفتهاش را چون صاحبکار مقرّری غمخوارانه اجرا کند.
نمایندة تجارتی حق دارد، کی از طرفهای شرطنامه به حسههای برابر پرداختن مکافاتپولی شرطشده و جبران مبلغ هنگام اجرای سپارش خرجکردهاش را، اگر در سازشنامة بین آنها ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، طلب نماید.
نمایندگی تجارتی در اساس شرطنامهای، که در شکل خطّی بست شده، نشاندادهارا به وکالت نماینده در بر میگیرد و در صورت نبودن چنین نشاندادها، اینچنین در اساس وکالتنامه به عمل برآورده میشود.
نمایندة تجارتی وظیفهدار است، که معلومات برایش معلومگردیدة اهدهای تجارتی را پس از اجرای سپارشی گرفتهاش نیز مخفی نگاه دارد.
خصوصیتهای نمایندگی تجارتی در ساحههای علیحدة فعالیّت صاحبکاری با قانون و سند دیگر حقوقی مقرّر کرده میشوند.
مادّة 210. وکالتنام
وکالتنامه از جانب یک شخص به شخص دیگر دادن وکالت خطّی برای نمایندگی در نزد شخص سوّم دانسته میشود. وکالتدهنده میتواند وکالتنامرا برای عهد بستن نماینده بیواسط به شخص سوّم دخلدار دهد.
وکالتنامه برای بستن عهدی، که شکل ناتریلی را طلب میکند، به استثنای حالتهای پیشبینینمودة قانون، باید از جانب ناتریوس تصدیق کرده شود.
به وکالتنامههای تصدیقکردة ناتریوس وکالتنامههای زیل برابر کرده میشوند:
ه) وکالتنامة خذمتچیان حربی و شخص دیگر در گاسپیتلها، سنتاریهها و مؤسسههای دیگر حربی طبابتی معالجشونده، که از جانب سردار چنین مؤسسه، معاون او عاید به قسم طبّی، سردکتر یا دُختُر نوبتدار تصدیق شده است؛
ب) وکالتنامة خذمتچیان حربی و در محلهای جایگیرشوی قسمها، جزء و تامها، مؤسسههای حربی و تعلیمگاههای حربی، که ادارههای ناتریلی و مقامات دیگر انجامدهندة عملهای ناتریلی ندارند، اینچنین وکالتنامة کارگران و خذمتچیان، اعضای عایلههای آنها و اعضای عایلههای خذمتچیان حربی، که از جانب کامندیر (سردار)-ا این قسم، جزء و تام، مؤسسه یا تعلیمگاه تصدیق شدهاند؛
و) وکالتنامة شخص در جایهای از آزادی محرومشدگان قرارداشته، کی از جانبی سردار محبسخانة دخلدار تصدیق کرده است؛
گ) وکالتنامة شهروندان بالغ قابل عمل در مؤسسههای حفظی اجتماعی اهالی قرارداشتهای، که از جانب مأموریّت این مؤسسه یا راهبر (معاون او) مقامی دخلدار حفظ اجتماعی اهالی تصدیق گردیده است.
وکالتنامه برای گرفتن مزد محنت و پرداختهای دیگر مربوط به مناسبتهای محنتی، برای گرفتن مکافاتپولی مؤلفان و اختراعکاران، نفقه و یارمپولی و ستیپیندیهها، پسانداز شهروندان در بانکها و برای گرفتن مراسلات، از جمله مراسلات پولی و مال و ملکی از جانب تشکیلاتی، کی وکالتدهنده در آن کار یا تحصیل میکند، تشکیلات استفادة منزلگاهی محل زیست او و مأموریّت بیمارخانهای، که در آن او معالجه میگردد، تصدیق شده میتواند.
وکالتنامهای، که با تلگراف و همچنین از طریق نمودهای دیگر علاقه ارسال میگردد،
به شرطی که حجّتها را کارمندان علاقه فرستند، از طرف مقامات علاقه تصدیق کرده میشود.
وکالتنامه از نام شخص حقوقی با امضای راهبر آن یا شخص دیگر طبق حجّتهای تأسیس به این کار وکالتدار آن و گذاشتن مُهر این تشکیلات داده میشود.
وکالتنامه از نام شخص حقوقی به مالکیّت دولتی اساسیافته برای گرفتن یا دادنی پول و نعمتهای دیگر مال و ملکی اینچنین باید از جانب سرمحاسب (محاسب کلان) این تشکیلات امضا کرده شود.
مادّة 211. مهلت وکالتنام
مهلت عمل وکالتنامه زیاده از سه سال بوده نمیتواند. اگر در وکالتنامه مهلت نشان داده نشده باشد، آن اعتبار خود را در دوام یک سال پس از سنی داده شدنش نگاه میدارد.
وکالتنامهای، که سنی داد شدنش ذکر نیافته است، اعتبار ندارد.
وکالتنامة از جانب ناتریوس تصدیقشدهای، که برای انجام عملها در خارجه پیشبینی گردیده، در خصوص مهلت اعتبار آن اشارهی ندارد، تا از جانب شخص وکالتنامه را داده بیکار کرده شدنش اعتبار دارد.
مادّة 212. به شخص دیگر واگذاشتن وکالت
شخصی، که به او وکالتنامه داده شده است، عملهای را، که برای اجرایشان وکالتدار شده است، باید شخصاً انجام دهد. اگر در وکالتنامه چنین وکالت داده شده باشد یا شخص برای حفظ منفعت شخص وکالتنامه را داده به این کار مجبور باشد، او میتواند اجرای این عملها را به شخص دیگر واگذار نماید.
شخصی، که وکالتش را به شخص دیگر واگذاشته است، باید در این خصوص شخص وکالتنامه داده را آگاه ساخته، در بارة شخصی، که به او وکالتش را واگذاشته است، معلومات ضروری پیشنهاد نماید. در صورت اجرا نکردن این عهدهداری شخص وکالتش را واگذارکرده برای عملهای شخصی، که صاحب وکالت شده است، همچون عملهای خود مسئولیت بر دوش میگیرد.
وکالتنامهای، که موافق ترتیب به شخص دیگر واگذار نمودن وکالت داده شده است، به استثنای حالتهای در قسم 4، مادّة 210 همین کادکس پیشبینیگردیده باید در اداری ناتریوس تصدیق کرد شود.
مهلت عمل وکالتنامة موافق ترتیب به شخص دیگر واگذار نمودن وکالت داده شده نباید از مهلت عمل وکالتنامهای، که در اساس آن داده شده است، زیادتر باشد.
مادّة 213. قطع وکالتنام
عمل وکالتنامه در حالتهای زیرین قطع میگردد:
ه) اجرای عملهایی، که در وکالتنامه پیشبینی گردیدهاند؛
ب) گذشتن مهلت وکالتنامه؛
و) وکالتنامه را بیکار کردن شخصی، که آن را داده است؛
گ) دست کشیدن شخصی، که به او وکالتنامه داده شده است؛
د) کتع گردیدن فعالیّت شخص حقوقی، که از نام آن وکالتنامه داده شده است؛
ی) قطع گردیدن فعالیّت شخص حقوقی، که به آن وکالتنامه داده شده است؛
ج) وفات کردن شهروندی، که وکالتنامه داده است، غیری قابل عمل، دارای قابلیّت محدود عمل یا بیدرک اعتراف گردیدن او؛
ز) وفات کردن شهروندی، که به او وکالتنامه داده شده است، غیر قابلی عمل، دارای قابلیّت محدود عمل یا بیدرک اعتراف گردیدن او.
شخصی، که وکالتنامه داده است، میتواند هر وقت وکالتنامه یا به شخص دیگر واگذار نمودن وکالت را بیکار کند و شخصی، که به او وکالتنامه داده شده است، میتواند از آن دست کشد. سازشنامه در بارة دست کشیدن از این حقوق اعتبار ندارد.
با قطع وکالتنامه به شخص دیگر واگذار نمودن وکالت نیز بیاعتبار میگردد.
مادّة 214. عاقبت قطع وکالتنام
شخصی، که وکالتنام داده، منبعد آن را بیکار کرده است، وظیفهدار است در خصوص بیکار کردن آن به شخصی، که وکالتنامه داده شده است، اینچنین به شخصی سوّم به او معلومی، کی وکالتنام برای نمایندگی در نزدشان داده شده است، معلوم سازد. در صورت با سببهای در زیربندهای ج) و ز) قسمی 1 مادّة 213 همین کادکس ذکرگردیده قطع گردیدن وکالتنامه، چنین عهدهداری به ذمّهی وارثانی حقوقی شخصی گذاشته میشود، که وکالتنامه را داده است.
حقوق و عهدهداریهایی، که در نتیجة عمل شخص وکالتنامه گرفته به میان آمده است، تا لحظهای که این شخص در خصوصی قطع گردیدن آن آگاهی یافته است یا میبایست آگاهی یابد، برای شخص وکالتنامه دادگی و وارثان حقوقی او نسبت شخص سوّم اعتبار دارند. اگر شخص سوّم بیاعتبار بودن وکالتنامه را دانسته باشد یا باید میدانست، این قاعدهها استفاده نمیشوند.
پس از بیاعتبار شدن وکالتنامه شخصی، که آن را گرفتست یا وارثان حقوقی او، وظیفهدارند، وکالتنامه را فوراً برگردانند.
زیرفسلی 4. مهلت. حساب کردن مهلت. مهلت دعوا
باب 9. مفهوم، نوعها و حساب کردن مهلت
مادّة 215. مویین نمودن مهلت
موهلت در قانون، سند دیگر حقوقی یا عهد مقرّرگردیده یا از جانب سود تعیینگردیده با سنة تقویم یا گذشتن دورة وقتی مویین میگردد، که با سال، ماه، هفته، روز یا ساعت حساب کرده میشود.
موهلت ممکن است با اشاره به حادثهای، که باید حتماً فرا رسد، نیز مویین کرد میشود.
مادّة 216. آغاز مهلت با دورة وقت مویینگردید
جریان مهلت با دورة وقت مویینگردیده در روز دیگر پس از سنة تقویمی یا فرا رسیدن حادثهای آغاز مییابد، کی با آن مویین شده است.
مادّة 217. ختم مهلت با دورة وقت مویینگردید
مهلتی، که با سالها حساب کرده میشود، در ماه و سنة دخلدار سال آخر مهلت خاتمه مییابد.
نیسبت مهلتی، که نیم سال مویین شده است، قاعدههای برای مهلت با ماهها حسابشونده استفاد میشوند.
به مهلتی، کی با سیماهههای سال حساب کرده میشود، قاعدهها برای مهلت با ماهها حسابشونده استفاده برده میشوند. در اینی زمان حساب سیماهه از اوّل سال شروع میشود.
مهلتی، که با ماهها حساب کرده میشود، در سنة دخلدار ماه آخر مهلت ختم مییابد.
موهلتی، که نیم ماه مویین شده است، همچون مهلت با روز حسابکردشوند شمارید شده، برابر ب پانزده روز دانسته میشود.
گر ختمی مهلت با ماه حسابشونده به ماهی راست آید، که سنی دخلدار ندارد، پس مهلت در روز آخرین همین ماه خاتمه مییابد.
مهلتی، که با هفته حساب کرده میشود، در روز دخلدار هفتة آخرین مهلت خاتمه مییابد.
مادّة 218. ختم مهلت در روز غیریکاری
گر روز آخرین مهلت به روز غیریکاری راست آید، روز ختم مهلت روز نزدیکترین کاری بعد آن فرا رسیده به حساب میرود.
مادّة 219. ترتیب اجرای عمل در روز آخرین مهلت
اگر برای اجرای یگان عمل مهلت مویین شده باشد، آن را تا ساعت بیست و چار روز آخرین مهلت انجام دادن ممکن است.
ولی اگر این عمل در یگان تشکیلات باید انجام داده شود، پس مهلت در همان ساعتی به آخر میرسد، که اجرای عمل دخلدار در این تشکیلات مطابق ترتیب مقرّرگردیده قطع کرده میشود.
عریضههای خطّی و آگاهینامهایی، که به تشکیلاتهای علاقه تا ساعت بیست و چار روز آخرین مهلت سپاریده شدهاند، در مهلت مویین سپاریدشده به حساب میروند.
بابی 10. مهلتی دعوا
مادّة 220. مفهوم مهلت دعوا
مهلت دعوا مهلتیست، که در دوام آن طلب دعوای از سبب ویران کردن حقوق شخص یا منفعت قانوناً حفظشدهاش به میان آمده است، قانع کرده شدنش ممکن است.
مهلت دعوا و ترتیب حساب آن طبق قانون پیشبینی گردیده، آنرا با شرطنامی بینی طرفها تغییر دادن ممکن نیست.
اساس بازداشت یا تنفس مهلت دعوا را همین کادکس و دیگر قانونها مقرّر میکنند.
مادّة 221. مهلت عمومی دعوا
موهلت عمومی دعوا سه سال مقرّر کرده میشود.
مادّة 222. مهلت مخصوص دعوا
برای نوعهای علیحدة دعوا قانون میتواند مهلتهای مخصوص دعوای نسبت به مهلتی عمومی کمتر یا بیشتر را مقرّر نماید.
قاعدههای مادّههای 220، 223-230 همین کادکس اگر در قانون ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، اینچنین ب مهلتهای مخصوص نیز تطبیق میگردد.
مادّة 223. تطبیق مهلت دعوا
درخواست را عاید حفظ حقوق ویرانگردیده صرف نظر از گذشت مهلت دعوا سود جهت بررسی قبول میکند.
مهلت دعوا را سود تنها طبق عریضة طرف اشتراکچی بحث، که تا قبول گردیدن قرار سود عرض شده است، تطبیق مینماید.
گوزشت مهلت دعوا، که از تطبیق آن طرف اشتراکچی بحث عرض کرده است، برای ردّ دعوا قرار قبول کردن سود اساس شده میتواند.
با گذشتی مهلتی دعوا عاید به طلب اساسی اینچنین مهلت دعوا عاید به طلب علاوگی (در بارة طلب کرده گرفتن جریمة عهدشکنی، عاید به مسئولیت کفیل و غیره) نیز خاتمه مییابد.
مادّة 224. به حسابگیری و آغاز جریان مهلت دعوا
ترتیب به حسابگیری مهلت دعوا مطابق قاعدههای عمومی به حسابگیری مهلت دعوا، که همین کادکس پیشبینی نموده است، مویین کرده میشود.
جریان مهلت دعوا از روزی، که شخص آگاه گردیده است یا میبایست از ویران گردیدن حقوقش آگاهی مییافت، آغاز میگردد. استثنای این قاعده را همین کادکس و دیگر قانونها مقرّر میکنند.
مطابق عهدهداریهای دارای مهلت اجرا جریان مهلت اجرای دعوا بعد ختم مهلتی اجرا آغاز مییابد.
موتابق عهدهداریهایی، که مهلت اجرای آنها مویین نشده است یا با لحظة پستلبکنی مویین گردیده است، جریان مهلت دعوا از لحظهای آغاز مییابد، که قرضدهنده حقوق پیشنهاد طلباتی اجرای عهدهداری را پیدا میکند و اگر ب قرضدار برای اجرای چنین طلب مهلت امتیازناک داده شود، به حسابگیری مهلتی دعوا پس از ختم اجرای مهلت مذکور آغاز مییابد.
در مورد عهدهداریهای عکس (ریگریسّیوی) جریان مهلت دعوا از لحظة اجرای عهدهداریهای اساسی آغاز مییابد.
مادّة 225. مهلت دعوا هنگام عوض شدن شخص در عهدهداری
یوز شدن شخص در عهدهداری باعث تغییر یافتن مهلت دعوا و ترتیب به حسابگیری آن شده نمیتواند.
مادّة 226. بازداشت جریان مهلت دعوا
جریان مهلت دعوا در حالتهای زیل بازداشته میشوند:
ه) اگر برای ارزی دعوا در شرایطی موجوده حالتهای فقولادّه یا ناگوار (نیروی برطرف کرده نشونده) خلل رسانید باشد؛
ب) اگر دعواگر یا جوابگر در هیت قوّههای مسلّح داخل شده باشد، که ب حالتی نظامی (حربی) گذرانید شده است؛
و) در حالت در اساس قانون حکومت جمهوری تاجیکستان مویین نمودنی به تأخیر گذاشتن مهلت اجرای عهدهداری (مارتاریی)؛
گ) هنگام بازداشت عمل قانون یا دیگر سند حقوقی، که مناسبتهای دخلدار را تنظیم مینماید؛
د) اگر شخص غیری قابلی عمل نمایندة قانونی نداشته باشد؛
ی) در دیگر حالتها، اگر آن با قانونهای مخصوص پیشبینی گردیده باشند.
جریان مهلت دعوا به شرطی بازداشته میشود، که اگر حالتهای در همین مادّه ذکرشده در شش ماه آخر مهلت دعوا به میان آمدهاند یا ادامه داشتند و اگر این مهلت به شش ماه برابر یا از شش ماه کمتر باشد، در جریان مهلت دعوا بازداشته میشود.
از روز خاتمه یافتن حالتی، که برای بازداشت مهلت دعوا سبب گردیده است، جریان مهلت آن ادامه مییابد. قسم باقیماندة مهلت تا شش ماه دراز کرده میشود و اگر مهلت دعوا برابر شش ماه یا از این کمتر باشد، آن گاه تا مهلت دعوا دراز کرده میشود.
مادّة 227. کنده شدن جریان مهلت دعوا
جریان مهلت دعوا هنگام ترتیب مقرّرگردیده پیشنهاد کردن دعوا، اینچنین هنگام از جانب شخصی عهدهدار انجام دادن عملی، که عاید به اعتراف قرض یا دیگر عهدهداریها دلالت میکند، کنده میشود.
پس از کنده شدن مهلت دعوا جریان آن از نو آغاز مییابد؛ وقتی، که تا کنده شدن مهلت گذشته است، ب مهلت نو حساب کرده نمیشود.
مادّة 228. جریان مهلت دعوا در مورد بررسی قرار ندادن دعوا
گر سود دعوا را بی محاکم ماند باشد، پس جریان مهلت دعوا، کی تا عرض دعوا آغاز یافته بود، طبق ترتیب عمومی ادامه مییابد.
گر سود دعوا را، که به پروندة جنایتی عرض شده است، بدون محاکم مانده باشد، پس جریان مهلت دعوا، که تا عرض دعوا آغاز شده بود، تا اعتبار قانونی پیدا کردن حکم، که مطابق آن دعوا مورد محاکمه قرار نگرفته است، بازداشته میشود؛ وقتی، که در دوامی آن مهلت دعوا بازداشت شد بود، ب مهلت دعوا حساب کرده نمیشود. در این زمان اگر قسم باقیماندة مهلت کمتر از شش ماه باشد، آن تا شش ماه دراز کرده میشود.
مادّة 229. برقرار نمودن مهلت دعوا
در حالتهایی که سود سبب گذرانیدن مهلت دعوا را وابسته به شخصیت دعواگر (بیماری وزنین، حالت عاجزانه، بیسوادی و غیره) عذرناک اعتراف کند، حقوق ویرانگردیدة شهروند باید حفظ گردد. سببهای گذرانیدن مهلت دعوا را هنگامی عذرناک اعتراف کردن ممکن است، که اگر آنها در شش ماه آخر مهلت دعوا جایی داشتند و اگر این مهلت برابر به شش ماه یا از شش ماه کمتر باشد، در جریان مهلت دعوا.
مادّة 230. اجرای عهدهداری پس از گذشت مهلت دعوا
قرزدار یا دیگر شخص عهدهدار، که عهدهداریش را بعد ختم مهلت دعوا اجرا کرده است، حق ندارد عهدهداریی اجراکردهاشرا پس طلب نماید، هرچند در لحظة اجرا شخص مذکور از گذشت مهلت دعوا آگاه نباشد.
مادّة 231. طلباتی، که به آنها مهلت دعوا تطبیق نمیگردد
به طلبات زیرین مهلت دعوا تطبیق نمیگردد:
ه) طلبات عاید به حمایه حقوق شخصی غیریمال و ملکی و دیگر نعمتهای غیریمادّی، به غیر از حالتهای پیشبینینمودة قانون؛
ب) طلبات امانتگذران به بانک آیدی پرداخت امانت؛
و) طلبات در موردی تاوانی زیانی، که به حیات یا سلامتی شهروند رسانید شده است. امّا طلباتی، کی با گذشت سی سال از لحظة پیدا کردن حقوق به تاوان چنین زیان عرض شده است، برای مهلت گذشته، ولی نه بیشتر از سه سال از روز ارزی دعوا قانع کرده میشود؛
گ) طلبات مالک یا دیگر صاحبی مال و ملک عاید به رفع همه گونه ویرانکنیی حقوق او، هرچند این ویرانکنیها با محروم کردن از صاحبیت علاقهمند نمیباشند (مادّة 325)؛
د) طلباتی مالک یا دیگر اشخاص در بارة بیاعتبار دانستن سند مقامات ادارة دولتی و حاکمیتی محلی، که حقوق شخص ذکرشده را به صاحبیت استفاده و اختیارداری مال و ملک مربوط آنها ویران میکند؛
ی) دیگر طلبات در حالتهای پیشبینینمودة قانون.
فسلی 2. حقوق مالکیت. دیگر حقوقهای مال و ملکی
باب 11. مقرّراتی عمومی
مادّة 232. مفهوم و مضمون حقوق مالکییت
حقوق مالکیت حقوق قانوناً اعترافگردیده و حفظشوندة سوبژکت عاید به طبق صلاحدید خود صاحبی، استفاده و اختیارداری نمودن مال و ملکش میباشد.
مالک حقوق دارد مال و ملک خود را صاحبی، استفاده و اختیارداری نماید. حقوق صاحبیت از امکانیّت حقوقی تأمینشده را حقیقتاً تطبیق گردیدن مالکیّت حقوق مال و ملک عبارت میباشد.
هوقوق استفادة مال و ملک امکانیّت قانوناً از مال و ملک به دست آوردنی خاصیتهای طبیعی فایدهناک آن و همچنین از آن فایده گرفتن است. فایده میتواند ب طریق درآمد، افزایش ثمر، نسل یا شکلهای دیگر به دست آید.
هوقوق اختیارداری-این امکانیّت از جهت حقوقی تأمینشدة مویین نمودن تقدیر حقوقی مال و ملک عبارت میباشد.
مالک حق دارد مطابقی صلاحدید خود نسبت مال و ملکش همه گونه عمل را روا بیند، از جمله آن را به دیگر اشخاص فروشد، خود مالک ماند و حقوقهایش را در مورد صاحبی، استفاده و اختیارداری کردن مال و ملک به آنها واگذارد، مال و ملک را به اجاره دهد و از آن با اصول دیگر استفاده برد یا آن را به طرز دیگر اختیارداری کند.
از جانب مالک تطبیق نمودن حقوقهایش نباید حقوق و منفعتهای قانوناً حفظشدة دیگر اشخاص را ویران کند. ویرانکنی حقوق و منفعتهای قانوناً حفظشدة مالک میتواند همزمان با دیگر شکلها در سوءاستفاده از وضعیت انحصاری و برتریداشتة مالک انعکاس گردد.
مالیک وظیفهدار است برای پیشگیری زیانی واقعی، که هنگام تطبیق حقوقهایش به سلامتی شهروندان و محیط اطراف رسیده میتواند، تدبیرها اندیشهد.
حقوق مالکیت بیمهلت میباشد. حقوق مالکیّت مال و ملک تنها در اساس پیشبینینمودة همین کادکس مجبوراً قطع شدنش ممکن است.
طبق حالتها، شرط و حدّ پیشبینینمودة سند قانونی مالک وظیفهدار است به دیگر اشخاص اختیاراً استفادة محدود مال و ملک خود را واگذارد.
مادّة 233. مسئولیت نگاهداشت مال و ملک
مالک ، اگر در سند قانونی یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، مسئولیت نگاهداشت مال و ملکی خودرا به عهده دارد و نمیتواند یکجانب ان مسئولیترا به زیمة شخص سوّم واگذارد.
اگر مال و ملک حقانی در نزد شخص سوّم قرار داشته باشد، پس خراجات آنها برای نگاهداشت مال و ملک غیر باید از جانب مالک پرداخته شود، به شرطی که در شرطنامه یا قانون ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد.
به شخصی، که مال و ملک را بیوجدانانه یا غیریقانونی صاحبی کرده است، خراجات نگاهداشتی آن پرداخته نمیشود (مادّی 324 همین کادکس).
مادّة 234. توکّل تصادفاً نابود یا ویران شدن مال و ملک
توکّل تصادفاً نابود یا ویران شدن مال و ملک، اگر در سند قانونی یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، به زیمة مالک گذاشته میشود.
توکّل تصادفاً نابودشوی تصادفی یا ناگهان ویران شدن مال و ملک بیگانه کرده شده، اگر در سند قانونی یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، همزمان با حقوقداری مالکیت شدن به خریدار میگذرد.
اگر شخص از تصرّف برآورنده گنهکارانه مهلت دادن مال و ملک را گذرانیده باشد یا به دستاورنده گنهکارانه مهلت قبول آن را گذرانیده باشد، توکّل تصادفاً نابود یا ویران شدن مال و ملک به زیمة طرفی گذاشته میشود، کی مهلت را گذرانیده است.
مادّة 235. سوبژکتهای حقوق مالکییت
سوبژکت حقوق مالکیت در جمهوری تاجیکستان دولت، شهروندان جمهوری تاجیکستان، اتّحادیههای جمعیّتی، تشکیلاتهای دینی، دیگر اتّحادیههای شهروندان و کالّیکتیوها، واحدهای مرزی و مأموری، دولتهای خارجی، تشکیلاتهای بینلمیللی، دیگر شخص حقوقی و واقعی خارجی میباشند. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
جمهوری تاجیکستان دخلناپذیری مال و ملک و امکانات تطبیق حقوق مالکیّت هر یک مالک را تأمین مینماید.
قانون نوعهای مال و ملکی را، که تنها در مالکیّت دولتی بوده میتوانند، مویین مینماید.
مادّة 236. شکلهای مالکییت
مالکیت در جمهوری تاجیکستان در شکل خصوصی و عامّوی (دولتی) موجود میباشد.
در جمهوری تاجیکستان مالکیّت دولتهای خارجی، تشکیلاتهای بینلمیللی، شخصان واقعی و حقوقی خارجی میتواند وجود داشته باشد، به شرطی که در قانون ترتیب دیگر مقرّر نشده باشد.
جمهوری تاجیکستان برای رشد شکلهای مختلف مالکیت شرایط ضروری برابر
فراهم میآورد و حمایه آنها را تأمین میکند.
مادّة 237. مفهوم و شکلهای مالکیّت خصوصی
مالکیّت خصوصی مالکیّت شهروندان یا شخص حقوقی غیریدولتی یا اتّحادیههای آنها میباشد.
مالیکیّت جمعیّتی، از جمله تشکیلاتهای دینی، شکلی مخصوص مالکیّت خصوصی است. (قجت از 18. 03. 15 س. ، ش 1178)
به مالکیّت خصوصی میتواند همه گونه مال و ملک، به غیر از شکلهای علیحدة مال و ملک، که مطابق سند قانونی نمیتوانند مربوط به شهروندان یا شخص حقوقی باشند، داخل شود.
تیعداد و ارزش مال و ملکی، که مالکیّت خصوصی میباشد، محدود کرده نمیشود.
مادّة 238. حقوق مالکیّت دولتی
مالکیّت دولتی در شکل مالکیّت جمهوریوی و کامّونلی برآمد میکند.
مالکیّت جمهوریوی از خزینة جمهوریوی و مال و ملکی، که مطابق سند قانونی به شخص حقوقی دولتی جمهوریوی وابسته کرده شده است، عبارت میباشد.
مبلغهای بوجیت جمهوری، ذخیرة طلای و اسعار و خزینة الماس، ابژکتهای مالکیّت استثنای (مطلق)-ا دولتی و دیگر مال و ملک دولتی، که به شخص حقوقی دولتی وابسته کرده نشدهاند، خزینة دولتی جمهوری تاجیکستان را تشکیل میدهند.
مالکیّت کامّونلی از خزینة محلی و مال و ملکی، که مطابق سند قانونی به شخص حقوقی کامّونلی وابسته کرده شدهاند، عبارت میباشد.
مبلغهای مال و ملک بوجیت محلی و دیگر مال و ملک کامّونلی، که به شخصی حقوقی کامّونلی وابسته کرده نشدهاند، خزینة محلی را تشکیل میدهند.
مال و ملکی را، که تحت مالکیّت دولت قرار دارد، به شخص حقوقی دولتی در اساس حقوق خواجگیداری یا ادارة اُپرتیوی وابسته کردن ممکن است.
مادّة 239. مالکیّت استثنای دولتی
زمین، ثروتهای زیرزمینی، آب، فضای هوایی و عالم نباتات و هیوانات، دیگر بایگری طبیعی مالکیّت استثنای دولتی میباشند.
خصوصیت تطبیق حقوق مالکیت به زمین و دیگر ذخیرههای طبیعی را همین کادکس، قانون زمین و دیگر قانونها مقرّر مینمایند.
مادّة 240. حقوق مالکیت و دیگر حقوقهای مال و ملکی به منزل
خوسوسیّت تطبیق حقوق مالکیت و دیگر حقوقهای مال و ملکی را به منزل کادکس منزل جمهوری تاجیکستان تنظیم میکند.
مادّة 241. حقوق مال و ملکی اشخاصی، که مالک نمیباشند
به حقوق مال و ملکی در برابر حقوق مالکیت اینها داخل میشوند:
ه) حقوق استفادة زمین؛
ب) حقوق خواجگیداری؛
و) حقوق ادارة اُپرتیوی؛
گ) دیگر حقوقهای مال و ملکی.
حقوق استفادة زمین امکانیّت قانونی شخص واقعی یا حقوقی، یعنی استفادبرندة زمین جهت استفادة خاصیتهای فایدهبخش آن وابسته به مقصد تعیینات آن میباشد. استفادبرندة زمین اینچنین به مالک قطعة زمین، که تحت استفادهاش میباشد، حقوق دارد.
ساس و ترتیب حقوقدار شدن، تغییر یا قطع یافتن حقوق استفادة زمین، حقوق و عهدهداریهای استفادبرندگان زمین، از جمله به شخص دیگر واگذار کردن حقوقی استفادة زمین را کادکس زمین جمهوری تاجیکستان مقرّر مینمایند.
بابی 12. به دست آوردن حقوق مالکییت
مادّة 242. اساسهای به دست آوردن حقوق مالکییت
حقوق مالکیّت را به مال نوی، که شخص برای خود، با رعایة قانون و دیگر سند حقوقی تییار کرده است یا ساخته است، از جانب همین شخص به دست آورده میشود.
هوقوقی مالکیت ب ثمره، محصولات، درآمدی را، که از استفادة مال و ملک به دست آمده است، در اساسی مادّة 149 همین کادکس صاحب شدن ممکن است.
حقوق صاحبی به مال و ملکی را، که مالک دارد، شخص دیگر در اساس شرطنامة خرید و فروش، عوض، تحفه کردن یا دیگر اهدهای از اختیارداری برآوردن مال و ملک به دست آوردنش ممکن است.
در صورت فوت شهروند حقوق مالکیت به مال و ملک او طبق وصیّتنامه یا قانون چون میراث به دیگر اشخاص میگذرد.
در صورت ازنوتشکیلشوی شخص حقوقی حقوق مالکیت به مال و ملکش به شخص حقوقی آن-وارثان حقوقی شخص حقوقی ازنوتشکیلشونده میگذرد.
بیدون اختیاری مالک تحت اختیارداری دیگر شخص قرار دادن مال و ملک او به غیر از حالتهای پیشبینینمودی همین کادکس منع است.
شخص طبق حالتها و ترتیب پیشبینینمودة همین کادکس میتواند به مال و ملکی، که صاحب ندارد، به مال و ملکی، که صاحبش نامعلوم است یا به مال و ملکی، کی صاحبش از آن دست کشیده است یا با دیگر اساسهای پیشبینینمودة قانون حقوق مالکیّت را از دست داده است، حقوق پیدا کند.
اعضای کااپیرتیو منزل، ساختمان و منزل، بوستانسرا، گرج یا دیگر کااپیرتیو غیریتیجارتی دیگر اشخاصی، که به سهمگذاری حق داشته، سهم خود را برای منزل، بوستانسرا، گرج یا دیگر بنای از طرف همین کااپیرتیو به آنها جداکرده پرّه پرداختهاند، به مال و ملک ذکرگردیده حقوق پیدا میکنند.
مادّة 243. به میان آمدن حقوق مالکیت به مال و ملک غیریمنقول از نو تأسیسدادشوند
هوقوق مالکیت به بنا، انشائات و دیگر مال و ملک غیریمنقول از نو تأسیسیابنده، که باید از قیدی دولتی گذرد، از لحظة چنین بقیدگیری به میان میآید.
مادّة 244. کارکرد
اگر در شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، حقوق مالکیت به مال و ملک نو منقول، که شخص با راه کارکرد از مصالح بیگانبوده تییار کرده است، از طرفی صاحب مصالح به دست آورده میشود.
ولی در صورت از ارزش مصالح خیلی بلند بودن ارزش کارکرد حقوق مالکی او را به مال و ملک نو شخصی پیدا میکند، که صافدلانه عمل کرده، کارکرد را به منفعت خود انجام داده است.
اگر در سازشنامه ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، صاحب مصالح، که به محصولات از آن تییارکردشده حقوق مالکیت پیدا کرده است، وظیفهدار است ارزش کارکرد را به شخص این عمل را انجامداده پردازد، در حالت حقوقدار شدن شخص به مال نو باشد، شخص کارکرد را انجامداده وظیفهدار است به صاحب مصالح ارزش آن را پردازد.
مالک مصالح، که در نتیجة عمل بیوجدانانة شخص کارکرد را انجامداده از آن محروم شده است، حق دارد مصالح نو و جبران زیان رسیده را طلب نماید.
مادّة 245. صاحبی کردن مالی، که جمعآوری آن دسترس عموم میباشد
در حالتهایی که مطابق قانون، با اجازت عمومی، که مالک داده است یا مطابق عنعنههای محلی در جنگلزار، آبانبار یا دیگر منطقه جمعآوری حاصل میوهجات، سید ماهی، سید هیوانات، جمعآوری دیگر چیزها دسترس عموم و دیگر عمل اجازت داده شده است، حقوق مالکیّت را به مال دخلدار شخصی پیدا میکند، کی آن را جمعآوری یا شکار کرده است.
مادّة 246. ساختمان خودسران
ساختمان خودسرانه-ساختمان خانة استقامتی، بنایو انشائات یا دیگر مال و ملک غیریمنقولی میباشد، که در قطعة زمین مطابق ترتیب مقرّرنمودة قانون و دیگر سند حقوقی برای چنین مقصد جدانشده یا بدون گرفتن اجازت ضروری یا به توری نظررس ویران کردن معیارو قاعدههای شهرسازی بنیاد شده است.
شخصی، که ساختمانی خودسرانه را انجام داده است، به آن حقوق مالکی پیدا نمیکند. او حقوق ندارد چنین بنا را اختیارداری کند، تحفه نماید، به اجار سپارد و دیگر اهدها را انجام دهد.
یمارت باید از طرف شخص آن را ساخته یا از حساب او به غیر از حالتهای پیشبینینمودة قسم 3 مادّة مذکور، ویران کرده میشود.
هوقوق مالکی شخص ساختمان خودسرانه را انجامداده از جانب سود به شرطی اعتراف کرده میشود، اگر قطعة زمین مطابق ترتیب پیشبینینمودة قانونگذاری جمهوری تاجیکستان به این شخص برای ساختمان عمارت داده شده باشد.
گر نگاه داشتن ساختمان خودسرانه حقوق و منفعتهای قانوناً حفظشوندة دیگر شخصان را ویران کند یا به حیات و سلامتی آنها یا بیخطری انشائات در اطراف این ساختمان جایگیرشده تهدید نماید، حقوق مالکی این شخص اعتراف کرده نمیشود. (قجت از 22. 07. 2013س. ش976)
مادّة 247. لحظة بوجودایی حقوق صاحبمولکی به دستاورنده طبق شرطنام
حقوق صاحبمولکی اشیای طبق شرطنامه به دستاوردشده از لحظة دادن آن پیدا میشود،
گر در قانون یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد.
اگر شرطنامه عاید به بیگانه کردن مال و ملک را به قید دولتی گرفتن درکار باشد،
هوقوق صاحبمولکی به به دستاورندة آن از لحظة بقیدگیری آن به وجود میآید.
مادّة 248. سپاریدن اشیاها
سپاریدن، یعنی به به دستدراورنده دادن اشیاها، همچنین به بارکشاننده سپاریدن اشیاها برای فرستانیدن یا به تشکیلات علاقه برای به دستدراورنده ارسال دادن، فرستانیدن اشیاهای دور کرده شده بدون عهدهداری بردرسانی اعتراف کرده میشود.
شیا از لحظة حقیقتاً وارد شدن به اختیار به دستدراورنده یا شخص تعیین کردة او به به دستدراورنده سپردشده حساب میگردد.
اگر در لحظة بستن شرطنامه عاید دور کردن اشیاها آن در اختیار به دستدراورنده قرار داشته باشد، از همین لحظه اشیا به او سپاریدشده اعتراف میگردد.
دادن کاناسمینت یا دیگر حجّت اختیارداری نمودن مال با سپاریدن اشیا برابر دانسته میشود.
مادّة 249. اشیای بیصاحب
اشیایی، که صاحب ندارد یا صاحبش نامعلوم است یا اشیایی، که صاحبش از مالکی آن دست کشیده است، بیصاحب دانسته میشود.
اگر آن مطابق قاعدههای به دست آوردن حقوق مالکیت به اشیایی، کی از آن مالک دست کشیده است (مادّة 250) ، در بارة یافتن (مادّههای 251-252) ، در بارة هیوانات بینظارت (مادّهای 254-255) و گنجینه (257) مستثنا نباشد، حقوق مالکیت به مال و ملک بیصاحب منقول ممکن است مطابقی اعتبار (امر)-ا دوامناکیی مهلت به دست آوردن اشیا (مادّة 258) پیدا کرده شود.
اشیای غیریمنقول بیصاحب از جانب مقامی، که مال و ملک غیریمنقول را به قید دولتی میگیرد، طبق عریضی مقامی دخلداری دولتی به حساب گرفت میشود.
پس از گذشتن دو سال از روز به حساب گرفتن اشیای غیریمنقول بیصاحب، مقام وکالتدار ادارة مال و ملک دولتی میتواند به سود با طلبات در مورد ب مالکییتی دولتی داخلشده اعتراف کردن این اشیا مراجعت کند.
شیای غیریمنقول بیصاحب، که با قرار سود به مالکیّت دولتی قبولگردیده اعتراف نشده است، میتواند از طرف مالک آن را گذاشته از نو برای صاحبی، استفاده و اختیارداری قبول گردد و یا طبق اعتبار دوامناکی مهلت به دست آوردن اشیا (مادّة 258) صاحبی کرده شود.
مادّة 250. اشیای منقولی، که مالک از آنها دست کشیدهاست
اشیای منقولی، که مالک پرتافته است یا به طرز دیگر با مقصد دست کشیدن از حقوق مالکی به آنها واگذاشته است (اشیای پرتافتشده) ، شخص دیگر میتواند مطابق ترتیب پیشبینینمودة قسم 2 مادّة مذکور مالکیّت خود گرداند.
شخصی، که مالک و استفادبرندة قطعة زمین، آبانبار یا دیگر ابژکت میباشد و در آن اشیای پرتافتشدی دارای ارزش نه کمتر از ده نشاندهنده برای حسابها یا این که پرتاوهای پرتافتشدة متال، محصولات نقصاندار، باقیماندههای خوله، خاکتودههای کان یا پرتاوی، که هنگام استخراج کندنیهای فایدهناک به وجود آمدهاند، پرتاو استحصالات یا دیگر پرتاوها موجود است، حقوق دارد صاحبمولک اشیا باشد، به استفادة آن شروع نماید یا دیگر عمل را انجام دهد، که از تبدلیابی اشیا به مالکیّت شخصی گواهی میدهد. (قجت از 03. 07. 2012س. ، ش850)
گر مطابق عریضة شخص دیگر اشیای پرتافتشده از جانب سود بیصاحب اعتراف شده باشد، آن مالکیّت شخصی اشیا را صاحبی کرده میگردد.
مادّة 251. بازیافت
شخصی، که اشیای گمشده را یافته است، وظیفهدار است، شخص گمکردة اشیا یا دیگر شخصی ب او شناس را، که حقوق گرفتن مال را دارند، آگاه سازد و به این شخص اشیا را برگرداند.
گر اشیا در بنا یا نقلیات یافت شده باشد، آن باید به نمایندة صاحب این بنا یا واسطی نقلیات سپرد شود. شخصی، کی ب او اشیای یافته شده سپرد شده است، حقوق و عهدهداری شخص اشیایافته را پیدا میکند.
اگر شخصی، کی دارای حقوقی طلب کردنی اشیای یافته شده را دارد، نامعلوم یا محل بود و باشش عنیق نباشد، شخص اشیایافته وظیفهدار است، به میلیتسیه یا مقامی دخلدار دولت خبر دهد.
شخص اشیایافته حق دارد، آن را خودش نگاه دارد، برای نگاهداشت به میلیتسیه، مقامات محلی حاکمیت دولتی یا شخص مویینّمودة آنها سپارد.
شیای زود ویرانشونده یا اشیای را، که خراجات نگاهداشتش نسبت ب ارزش آن خیلی گرانتر است، شخص اشیایافته میتواند فروشد و آید به مبلغی فروش دلیل خطّی تصدیقکننده گیرد. مبلغی، کی از فروش اشیای یافته شده به دست آمده است، باید به شخصی، که ب گرفتنی آن حق دارد، برگردانیده شود.
شخص اشیایافته برای گم کردن یا علّتناک کردن اشیا تنها در حالتهای غرضناک یا بیاحتیاطی دغل و به اندازة ارزش اشیا مسئولیت دارد.
مادّة 252. پیدا کردن حقوق مالکی به اشیای یافته شد
اگر در طولی شش ماهی عرض کردن به میلیتسیه یا مقامی دخلداری دولتی (قسمی 2، مادّة 251) عاید یافتن اشیا شخصی به گرفتنی اشیا حقداشت مویین نگردد و از حقوق خود به اشیا ب شخصی اشیا را یافت یا میلیتسیه یا مقام دخلدار عرض نکند، شخص اشیایافته به آن حقوق مالکی پیدا میکند.
اگر شخص اشیایافته آن را صاحبی کردن نخواهد، آن به مالکیّت دولت میگذرد.
مادّة 253. جبران خراجات بازیافت و پاداش یابندة اشیا
شخصی، که اشیا را یافته به شخص به گرفتن آن وکالتدار سپاریده است، برای از او و در حالت ب مالکیّت دولت گذشتن اشیا از مقام دخلداری دولتی به جبران خراجات ضروری وابسته به نگاهداشت، برگردانیدن یا فروشی اشیا، همچنین جبران خراجات یافتن شخص ب گرفتن مال وکالتدار حق دارد.
شخص اشیا یافته حق دارد از شخصی، که به گرفتن اشیا وکالتدار شده است، برای بازیافت تا اندازة بیست فایضی ارزش اشیا پاداش طلب کند.
گر حجّت یا اشیای دیگر یافته شده تنها برای شخص به گرفتن آن وکالتدار دارای ارزش باشد، اندازة پاداش طبق سازشنامة بین آنها، در حالت به سازش نیامد ان-از جانب سود مویین کرده میشود. اگر شخص به طلب کرده گرفتن اشیا وکالتدارشده به طور عامّوی برای برگردانیدن اشیای گمشده مکافات اعلان کرده باشد، پاداش مطابق شرط به طور عامّوی اعلانشده پرداخته میشود.
شخس اشیا را یافته حق دارد، تا لحظة پرداختی پاداش به غیر از حجّتی، که تنها از جانب شخص به طلب کرده گرفتن آن وکالتدار استفاده شدنش ممکن است، اشیای یافتهاش را نگاه دارد (مادّة 388).
گر شخص اشیا را یافته از بازیافت آن اطّلاع نداده باشد یا برای پنهان داشتنش کوشش کرده باشد، مسئلة حقوق به پاداش به میان نمیآید.
مادّة 254. هیوانات بینظارت
شخصی، که هیوانات بینظارت یا بیصاحب یا دیگر هیوانات خانگی بیصاحب را بازداشته است، وظیفهدار است آنها را به صاحبش برگرداند و اگر هیوانات صاحب نداشته باشد یا جای بود و باش او معلوم نباشد، در دوام نه دیرتر از سه روز بازداشت آنها به میلیتسیه یا مقام دخلدار دولتی، که برای کافت و کاو صاحبش تدبیرها میاندیشند، اطّلاع دهد.
در طول کافت و کاو صاحب هیوانات آن را شخص بازدارنده میتواند خودش نگاهبانی کند و استفاده برد یا برای نگاهبانی به دیگر شخصی، که برای این شرایط مساعد دارد، سپارد. موافق خواهش شخصی، که هیواناتی بینظارت را بازداشته است، جستجوی شخص برای نگاهداشت آن شرایط ضروری داشته را و به او سپاریدن هیوانات را میلیتسیه یا دیگر مقام دخلدار دولتی جستجو میکند و میسپارد.
شخصی، که هیوانات بینظارت را بازداشته است و شخصی، که به او این هیوانات برای نگاهبانی و استفاده سپاریده شده است، وظیفهدارند آنها را درست نگاهبانی کنند و هنگام با گناه آنها مُردن و علّتناک شدن هیوانات ارزش آن را هیوانات را میدهند.
مادّة 255. به دست آوردن حقوق مالکی به هیوانات بینظارت
اگر در دوام شش ماه از عرض کردن از بازداشت هیوانات بینظارت خانگی صاحب آن پیدا نشود و از حقوق خود به آنها عرض نکند، حقوق مالک این هیوانات به شخصی میگذرد، که آن تحت نگاهبانی و استفادهاش قرار دارد.
در صورتی از صاحبی دست کشیدن شخصی، که هیوانات تحت نگاهبانیش قرار دارد، آن ب مالکیّت دولت میگذرد و طبق ترتیب مویینّمودی مقام دخلدار دولتی استفاده میشود.
در صورت بعد به مالکیّت شخص دیگر گذشتن هیوانات حاضر شدن صاحب اوّلین آنها مالک حق دارد، هنگام احساس مهر هیوانات نسبت به او یا آگاه شدن از مناسبت بیرحمانه و بیوجدانانة مالک نو به هیوانات در اساس شرطهای در سازشنامة با مالک نو بستهشد برگردانیدن هیوانات و اگر به موافقه نرسند، از طریق سود برگردانیدن آنها را طلب کند.
مادّة 256. جبران خراجات نگاهبانی هیوانات بینظارت و پاداش برای آنها
در صورت برگردانیدن هیوانات بینظارت خانگی به مالک، شخصی، که هیواناترا بازداشتهاست و شخصی، که هیوانات تحت نگاهبانی و استفادهاش قرار داشت، با نظرداشت فایدة از استفادی هیوانات به دستاورده وابسته به نگاهبانی هیوانات ب جبران خراجات ضروری از جانب مالک حق دارند.
شخصی، که هیوانات خانگی بینظارت را بازداشته است، حق دارد، مطابق مقرّرات قسم 2، مادّة 253 همین کادکس از مالک آنها پاداش طلب نماید.
مادّة 257. گنجین
گنج یعنی پول، یا چیز و چارة قیمتناکی، که به زمین گور یا به شکل دیگر پنهان کرده شدهاند، حساب کرده میشود. در صورت پیدا کردن آن یا یادگاریهای تاریخی و فرهنگی از طرف استفادبرندة قطعة زمین، صاحب عمارت و غیره، که به او مربوطند و اینچنین اشخاصی، که گنج و یادگاریهای تاریخی و فرهنگی را یافتهاند، عهدهدارند به دولت سپارند.
در این زمان استفادبرندة قطعة زمین یا صاحبمولک مال و ملکی دیگر، که در آن گنجینه پنهان کرده شده است و شخصی، که آن را یافته است، به گرفتن پاداش به اندازة پنجاه فایض ارزش آن حقوق دارد. پاداش بین آنها مطابق سازشنامة طرفها و در صورت به موافقه نیامد انشان از طرف سود تقسیم کرده میشود.
شخصی، که گنجینة به یادگاریهای تاریخی و فرهنگی علاقهمند را یافته است، حقوق دارد تا پرداخت پاداش این مال و ملک را نیگاج دارد (مادّة 388).
مادّة 258. دوامناکی مهلت به دست آوردن
شخص – شهروند یا شخص حقوقی، که مالک اشیا نمیباشد، ولی صافدلانه، گشاد و آزاد و به طور دوامدار به مثل مال و ملک خود مال و ملک غیریمنقول را در طول پانزده سال صاحبی کرده است یا دیگر مال و ملک را در طولی پنج سال نگاه داشته است، به این اشیا حقوق مالکی پیدا میکند. (دوامناکی مهلت به دست آوردن).
هوقوق مالکی به اشیای غیریمنقول یا دیگر اشیایی، کی باید ب قیدی دولتی گرفته شود، از لحظة چنین بقیدگذاری از جانب شخصی، که این مال و ملک را ب حکمی دوامناکی به دست آوردن صاحب شده است، به میان میآید.
تا پیدا کردن حقوق مالکی به مال و ملک با حکم دوامناکی مهلت به دستاوردشده شخصی، که مال و ملک را چون مالکیّت شخصی در اختیار داشت، حقوق دارد، مالکیّت مربوطهاش را از شخص سوّم، که صاحب مال و ملک نمیباشند، اینچنین به این مال و ملک به حکم دیگر اساسهای پیشبینینمودة قانون یا شرطنامه حقوق ندارند، حفظ نماید.
شخصی، که با مرور صاحبیاش حواله میکند، میتواند به مهلت صاحبی خود تمام مهلت صاحبی شخصی را، که او وارث حقوقی آن میباشد، نیز همراه کند.
جریان مهلت دوامناکی به دست آوردن نسبت به مال و ملک در نزد شخص قرارداشته، که مطابق مادّههای 322 و 326 همین کادکس آنها را از صاحبی او طلب کرده گرفتنشان ممکن بود، از لحظة نه بروقتّر از گذشت مهلت دعوا مطابق طلبات دخلدار آغاز مییابد.
بابی 13. قطع حقوق مالکییت
مادّة 259. اساسها برای قطع حقوق مالکییت
حقوق مالکیت هنگام از جانب صاحبمولک به شخص دیگر دادن مال و ملک، رد کردنی حقوقی مالکیت از جانب مالک، نابود یا ویران شدن مال و ملک و از دست دادن حقوق مالکیت به مال و ملک و دیگر حالتهای پیشبینینمودة سند قانونی قطع میگردد.
مجبوراً گرفتن مال و ملک مالک به غیر از حالتهای زیل منع است:
ه) از حساب مال و ملک ستانیدن پرداخت مطابق عهدهداریهای مالک؛
ب) مجبوراً گرفتن مالومولکی، که در اساس سندی قانونگذاری به شخص مذکور تعلق ندارد؛
و) ریکویزیتسیه؛
گ) مصادره؛
د) گرفتن مال و ملک غیریمنقول وابسته به کشیده گرفتن قطعة زمین؛
ی) خریداری ثروتهای فرهنگی یا تاریخی بیسر و سامان نگاهداشتشونده؛
ج) در دیگر حالتهای پیشبینینمودة همین کادکس.
طبق حالتها، شرط و ترتیب پیشبینینمودة سند قانونی عاید به خصوصیگردانی، مال و ملکی، که تحت مالکیّت دولتی میباشند، به مالکیّت خصوصی شهروندان و شخص حقوقی داده میشوند.
در حالت قبول قانون جمهوری تاجیکستان در خصوص به مالکیّت دولتی گردانیدن مال و ملک خصوصی شهروندان و شخص حقوقی (ملّیکنانی) زیان رسیده مطابق ترتیب مقرّرنمودة قانونها پرداخته میشود.
مادّة 260. دست کشیدن از حقوق مالکییت
شهروند یا شخص حقوقی از حقوق صاحبی نمودن مال و ملک خود با اعلان کردن این یا با عملی دیگر، که از آشکارا برکنار گردیدن او از صاحبی، استفاده و اختیارداری مال و ملک بدون نیت نگاه داشتن یگان حقوق به مال و ملک گواهی میدهد، میتواند دست کشد.
دست کشیدن از مالکی تا لحظة به این مال و ملک حقوقدار گشتن شخص دخلدار باعث قطع حقوق و عهدهداریهای مالک نسبت به مال و ملک دخلدار نمیگردد.
مادّة 261. از حساب مال و ملک ستانیدن قرض مالک
قرض مالک، اگر در قانون و شرطنامه ترتیب دیگر پیشبینی نشده باشد، در اساس قرار سود از مال و ملک او رویانیده میشود.
حقوق مالکی، که قرضش از مال و ملک او رویانیده میشود، از لحظة به این مال و ملک حقوقدار گشتن شخص دیگر، برهم میخورد.
مادّة 262. قطع حقوق مالکی شخص به مال و ملکی، که از آن او بوده نمیتواند
اگر در اساسهای اجازتدادة قانون شخص صاحب مال و ملکی شده باشد، که از روی قانون از آن او بوده نمیتواند، این مال و ملک در دوام یک سال حقوقدار گشتن او به مال و ملک، اگر قانون مهلت دیگری را مقرّر نکرده باشد، باید از آن دست کشد.
اگر مالک در مهلت مویینّمودة قسم 1 همین مادّه از مال و ملک دست کشد، آن با نظرداشت خصوصیت و تعییناتش با قرار سود، که مطابق عریضة دخلدار مقام دولتی برآورده شده است، باید به طور مجبوری فروخته، مبلغ آن به مالک داده شود یا مال و ملک به مالکیّت دولت گذرانیده ارزش مویینّمودة سود به مالک اوّل پرداخته شود. در این صورت خراجات وابسته به گرفتن مال و ملک رویانیده میشود.
اگر تحت مالکیّت شهروند یا شخص یوریدیکی در اساس اجازت قانون مال و ملکی قرار گیرد، که برای خریدنش اجازت مخصوص ضرور است، ولی برای دادن آن به مالک رد شده است، این مال و ملک مطابق ترتیب برای مال و ملک مقرّرشده، که نمیتواند به مالک مذکور تعلق داشته باشد، از او گرفته میشود.
مادّة 263. قطع حقوق مالکی به مال و ملک غیریمنقول بنا بر گرفتن زمین و دیگر ذخیرههای طبیعی
حقوق مالکی به مال و ملک غیریمنقول وابسته به قرار مقام دولتی، که مقصد بیواسطه گرفتن مال و ملک را از مالک ندارد، از جمله قرار گرفتن زمین، که در آن خانة مالک، دیگر عمارت و انشائات و درختزار واقع است، تنها طبق حالت ترتیب مقرّرنمودة سند قانونی قطع گردیده، به مالک مال و ملک برابررزیش داده، دیگر خراجاتی او جبران کرده یا تمام زیانی که وابسته به قطع حقوق مالکیاش به او رسیده است پرّه برگردانیده میشود.
هنگام ناراضی بودن مالک از قراری، که باعث قطع حقوق مالکیاش میگردد، آن تا زمان با ترتیب سودی یکطرفه شدن بخس تطبیق کرده نمیشود. هنگام بررسی بحث اینچنین همة مسئلههای پرداختن تاوان زیانی رسانیدشده به مالک حلّ و فصل میگردند.
قاعدههای مادّة مذکور موافقن هنگام قطع حقوقق مالکی به مال و ملک غیریمنقول وابسته به هل و فصل قرار مقام دولتی در مورد گرفتن قطعة کوهی، قطعههای اکوتاری و دیگر قطعهها، که در آن مال و ملک واقع است، تطبیق میگردد.
مادّة 264. خریداری ثروتهای فرهنگی بینظام نگاهبانیشد
گر مالک ثروتهای فرهنگی، که مطابق قانونها به جملة ثروتهای خیلی پرارزش و از طرف قانون حفظشده داخل گردیدهاند این ثروتها را بینظام نگاهبانی کند و از این به آنها هوف بیاهمیت شدن تهدید نماید، چنین ثروتها را دولت طبق قرار سود میتواند از او خریده گیرد یا در سودای عامّوی به فروش ماند.
هنگام خریده گرفتن ثروتهای فرهنگی به مالک ارزشی آن به اندازة مقرّرنمودة سازشنامة طرفها و در صورت بحث به اندازة مویینّمودة سود پرداخت میشود. هنگام فروش از طریق سودای عامّوی به فروش رفتن آنها به مالک به جز خراجات سودای عامّوی تمام مبلغ باقیمانده پرداخته میشود.
مادّة 265. نرخگذاری مال و ملک هنگام قطع حقوق مالکی
هنگام قطع حقوق مالکی مال و ملک با نظرداشت ارزش بازاری آن نرخگذاری میشود.
مادّة 266. ریکویزیتسیی
در حالتهای آفت طبیعی، صدمه، کسلیهای سرایتی (ایپیدیمیه) ، مُرامُری هیوانات (ایپیزااتیه) و دیگر حالتهای مستثنا فوقالعاده مال و ملک طبق قرار مقامات وکالتدار دولتی میتواند از مالک مطابق ترتیب و شرطهای مقرّرنمودة قانون به منفعت جامعه ریکویزیتسیه کرده به او ارزش مال و ملک پرداخته شود.
عاید نرخی، که مطابق آن به مالک ارزش مال و ملک ریکویزیتسییشده پرداخته میشود، به سود اعتراض کردن ممکن است.
شخصی، که مال و ملک او ریکویزیتسیه شده است، حق دارد، بعد قطع حالت، که وابسته به آن مال و ملکش ریکویزیتسیه انجام داده شده بود، برگردانیدن مال و ملک آسیب ندیدهاش را طلب نماید و در حالت ردّ آن به سود مراجعت کند.
مادّة 267. مصادر
در حالتهای پیشبینینمودة قانون مال و ملک مالک را مطابق قرار سود همچون چارة جزا برای صادر نمودن گناه یا دیگر حقوقویرانکنی مصادره کردن ممکن است.
در حالتهای پیشبینینمودة قانون، مصادره را طبق ترتیب مأموری انجام دادن ممکن است. عاید به قرار در مورد مصادره، که طبق ترتیب مأموری قبول شده است، به سود اعتراض کردن ممکن است.
مادّة 268. ملّیکنانی
با راه ملّیکنانی از مالکی شهروندان و شخص حقوقی به مالکیّت دولت درآوردن مال و ملک تنها در اساس قانونهای مطابق کانستیتوتسیه قبولگردیده عاید به ملّیکنانی این مال و ملک و پرداخت ارزش مال و ملک و جبرانی دیگر زیانی، که وابسته به ملّی کناندن به مالک وارد گردیده است، اجازت داده میشود.
مادّة 269. قطع حقوق مال و ملک، که به مالک تعلق ندارد
هوقوق مال و ملکی، که به مالک تعلق ندارند، مطابق ترتیب مویینّمودة قسمهای 1، 2 مادّة 259 همین کادکس، اینچنین با قرار مالک و با ترتیب مقرّرنمودة سند قانونی، آییننامة شخص حقوقی یا شرطنامة مالک با صاحب مال و ملک قطع میگردد.
باب 14. مالکیّت شهروندان (خارج کرده شد با قجت از 12. 05. 2007س، ش 247).
مادّة 270. مقرّرات عمومی عاید به مالکیّت شهروندان
مادّة 271. ابژکتهای حقوق مالکییت
مادّة 272. مالکیّت خواجگیی محنتی
مادّة 273. مالکیّت دهقانی و خواجگی یاریرسان
بابی 15. مالکییتی کالّیکتیوی (خارج کرده شد با قجت از 12. 05. 2007س، ش 247).
(مالکیّت شخص حقوقی)
مادّة 274. مقرّرات عمومی عاید به مالکیّت کالّیکتیوی (شخص حقوقی)
مادّة 275. مالکیّت کارخانهای کالّیکتیوی
مادّة 276. مالکیّت کارخانة اجاروی
مادّة 277. مالکیّت کااپیرتیو
مادّة 278. مالکیّت جمعیت و شرکت خواجگیداری
مادّة 279. مالکیّت جمعیّت سههامی
مادّة 280. مالکیّت اسّاتسیتسیه و خواجگیداری (اتّحادیهها)
مادّة 281. مالکیّت تشکیلاتهای جمعیّتی و فاندها
مادّة 282. مالکیّت محل
مادّة 283. مالکیّت تشکیلاتهای دینی
باب 16. مالکیّت دولت و واحدهای مرزی و مأموری (خارج کرده شد با قجت از 12. 05. 2007س، ش 247).
مالیکیّت جمهوری تاجیکستان
مادّة 284. مقرّرات عمومی عاید به مالکیّت دولتی
مادّة 285. ابژکتهای مالکیّت جمهوری تاجیکستان
مادّة 286. مالکیّت کارخانة دولتی
مادّة 287. مالکیّت اعضای کالّیکتیو محنتی کارخانة دولتی
مادّة 288. مال و ملک مؤسسهای دولتی
مادّة 289. مالکیت به زمین و دیگر ذخیرههای طبیعی
مالیکیّت ولایت مختار کوهستان بدخشان و واحدهای مرزی و مأموری
مادّة 290. مالکیّت ولایت مختار کوهستان بدخشان
مادّة 291. مالکیّت واحدهای مرزی و مأموری
باب 17. مالکیّت عمومی و نوعهای ان
مادّة 292. مفهوم و اساسهای پیدایش مالکیّت عمومی
مال و ملکی، که تحت مالکیّت دو یا یکچند شخص قرار دارد، حقوق مالکیّت عمومی آنها میباشد.
مال و ملک میتواند با مویین نمودن سهم هر یکی از مالک به حقوق مالکیت (مالکیّت حصگی) یا بدون مویین نمودن چنین سهم (مالکیّت یکجایه) تحت مالکیّت عمومی قرار گیرد.
مالکیّت عمومی به مال و ملک حصگی میباشد، به استثنای حالتهایی، که قانون به این مال و ملک تشکیل نمودن مالکیّت عمومی را اجازت میدهد.
مال و ملک در صورت مالکیّت دو یا چند شخص شدن آن بدون تغییر دادن تعیینات تقسیم کردن آن امکانناپذیر است (چیز تقسیمنشونده) یا از روی قانون آن را تقسیم کردن ممکن نمیباشد، عمومی میگردد.
مال و ملک تقسیمشونده در حالتهای پیشبینینمودة قانون یا شرطنامه مالکیّت عمومی میشود.
مطابق سازشنامة اشتراکچیان مالکیّت یکجایه، در صورت به موافقه نرسیدن باشد، با قرار سود دایر به مال و ملک عمومی مالکیّت حصگی داشتن این شخصاً مقرّر کردن ممکن است.
مادّة 293. مویین نمودن حصّه در حقوق مالکیّت حصگی
اگر اندازة حصّة اشتراکچیان مالکیّت سهمی در اساس قانون مقرّر و با سازشنامة همة اشتراکچیان آن مویین نشده باشد، حصّه برابر حسابیده میشود.
با سازشنامة بین همة اشتراکچیان مالکیّت حصگی ترتیب مقرّر کردن و تغییر دادن حصّة هر کدام آنها در تشکیل، خریداری و افزون گردانیدن مال و ملک عمومی مویین کردن ممکن است.
اشتراکچی مالکیّت حصگی، که از حساب خود، با رعایة ترتیب مقرّرگردیدة استفادة مالکیّت عمومی آن را به طور جدانشونده بهبود بخشیده است، به اندازة دخلدار زیاد کردن حصّة خود حق دارد.
بیهبود جداشوندة مال و ملک عمومی، اگر در سازشنامی اشتراکچیان مالکیّت حصگی ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، به مالکیّت اشتراکچی میگذرد، که ان بهبودی را انجام داده است.
مادّة 294. اختیارداری مال و ملکی، که تحت مالکیّت حصگی قرار دارد
اختیارداری مال و ملک تحت مالکیّت حصگی قرارداشته مطابق شرطنامة بین همة اشتراکچیان آن به عمل برآورده میشود.
اشتراکچی مالکیّت حصگی حق دارد، مطابق صلاحدید خود حصّة خود را فروشد، تحفه نماید، وصیّت کند، حصّة خود را به گرو ماند یا با رعایة قاعدههای بموزد، که مادّة 298 همین کادکس پیشبینی نموده است، بیگانه کند، یا با طرز دیگر مناسبت نماید.
مادّة 295. صاحبی و استفاده کردن مال و ملکی، که تحت مالکیّت حصگی قرار دارد
مال و ملکی، که تحت مالکیّت حصگی قرار دارد، طبق سازش همة اشتراکچیان و در صورت میسّر نگردیدن سازش با ترتیب مویینّمودة سود صاحبی و استفاده کرده میشود.
اشتراکچی مالکیّت حصگی حق دارد، از قسم مال و ملک عمومی به اندازة حسهاش برای صاحبی و استفاده به اختیارش واگذاشته شدن و در حالت امکانناپذیری آن از دیگر اشتراکچیان، که حصّة مربوطهاش را صاحبی و استفاده میبرند، جبرانپولی دخلدار را طلب نماید.
مادّة 296. ثمره، محصولات و درآمد استفادة مال و ملکی مالکیّت حصگی به دستامد
سمره، محصولات و درآمد از استفادة مال و ملک مالکیّت حصگی به ترکیب مال و ملک عمومی داخل میشوند. تقسیمات بعدی ثمره، محصولات و درآمد بینی اشتراکچیان مالکیّت حصگی، اگر سازشنامة بین آنها ترتیب دیگری را پیشبینی نکرده باشد، برابر به اندازی سهم صورت میگیرد.
مادّة 297. خراجات نگهداشت مال و ملک تحت مالکیّت حصگی قرارداشت
هر یک اشتراکچی مالکیّت حصگی وظیفهدار است به اندازة حصّة خود در پرداخت انداز، باج و خراج و دیگر پرداختها عاید به مال و ملک عمومی، اینچنین عاید به خراجات نگهداشت و محافظت آنها، اگر در قانون یا شرطنامهها ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، اشتراک نماید.
خراجاتی، که ضروری نمیباشند و از جانب یکی از اشتراکچیان بدون رضائیت دیگران مصرف شده است، به حساب خود او واگذاشته میشود. بحثهایی، که ضمن آن به میان میآیند، با ترتیب سودی حل کرده میشوند.
مادّة 298. حقوق افضلیّتناک خرید حصّه در دایرة حقوق مالکیّت عمومی
هنگام فروش حصگی در دایرة حقوق مالکیّت عمومی به شخص غیر اشتراکچیان باقیماندة مالکیّت حصگی برای خریدن حصّة فروش مطابق نرخی، که آن فروخته میشود و دیگر شرطهای برابر، به غیر از فروش در سودای عامّوی، حقوق افضلیّتناک دارند.
سودای عامّوی برای فروش حصّه در دایرة حقوق مالکیّت عمومی، هنگام راضی نبودن همة اشتراکچیان مالکیّت حصگی میتواند در حالتهای پیشبینینمودة قسم 2، مادّة 303 همین کادکس و دیگر حالتهای پیشبینینمودة قانون دایر کرده شود.
فروشندة حصّه وظیفهدار است، دیگر اشتراکچیان مالکیّت حصگی را از نیت خود، که حسهاش را به شخص غیر فروختنیست، خطّ آگاه ساخته، نرخ و دیگر شرطهای فروش را اشاره نماید. اگر دیگر اشتراکچیان مالکیّت حصگی از خریداری دست کشند یا حسی فروختشونده را در دایرة مالکیت به مال و ملک غیریمنقول در دوام یک ماه و در مناسبت با دیگر مال و ملک در دوامی ده روز از لحظة آگاهی به دست نارند، فروشنده حق دارد، حصّة خود را به هر کدام شخصی فروشد.
هنگام فروش حصّه با ویران کردن حقوق افضلیّتناک هر کدام اشتراکچی مالکیّت حصگی حق دارد، در دوام سه ماه به سود در مورد به او گذرانیدن حقوق و عهدهداریهای خریدار طلبات عرض نماید.
4. قاعدههای مادّة مذکور، اینچنین هنگام به کس دیگر دادن حصّه از روی شرطنامی
موبادله نیز تطبیق میگردد.
مادّة 299. لحظة گذشتن حصّة هوقوق مالکیّت عمومی به شخصی، که آن را طبق شرطنامه خریدهاست
گر در شرطنامة بین طرفها ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، حصّة هوقوق مالکیّت عمومی طبق شرطنامه از لحظة بستن شرطنامه به خریدار میگذرد.
لهزة گذرش حصّة هوقوق مالکیّت عمومی طبق شرطنامه، که باید به قید دولتی گرفته شود، مطابق قسم 2، مادّة 247 همین کادکس مویین کرده میشود.
مادّة 300. تقسیم مال و ملک مالکیّت حصگی و از آن جدا نمودن حس
مال و ملکی، که تحت مالکیّت حصگی قرار دارد، مطابق شرطنامه بین اشتراکچیان آن تقسیم شدنش ممکن است.
اشتراکچی مالکیّت حصگی حق دارد از مال و ملک عمومی جدا کردن حصّة خود را طلب نماید.
هنگام به موافقه نیامد ان اشتراکچیان مالکیّت حصگی عاید به اصول و شرطهای تقسیم مال و ملک عمومی یا جدا کردن حصّة یکی از آنها اشتراکچی مال و ملک حصگی حق دارد در شکل اصل (نتوره) جدا کردن حصّة خود را از طریق سود طلب نماید.
گر در شکل اصل (نتوره) جدا کردن حسه را قانون اجازت ندهد یا از سبب رسیدن زیان واقعی بیاندازه به مال و ملک امکانناپذیر باشد، مالک جداشوند حق دارد، که ارزش حصّة او از جانب دیگر اشتراکچیان مالکیّت حصگی پرداخته شود.
فرق ارزش مال و ملکی، که در شکل اصل (نتوره) در اساس همین مادّه به اشتراکچی مالکیّت حصگی به عوضی حصّة او در دایرة حقوق مالکیّت حصگی داده میشود، باید با مبلغ مویین پوشانیده یا با راه دیگر جبران کرده شود.
جوبرانپولی به اشتراکچی مالکیّت حصگی به عوض جدا کردن حصّه در شکل اصل (نتوره) از جانب دیگر مالکان با دادن راضیگی او داده میشود. در حالتی که حصّة مالک ناچیز بوده، آن را به طور واقعی در اصل جدا کردن امکانناپذیر است، برای استفادة مال و ملک عمومی دارای منفعت نظررس نمیباشد، سود میتواند بدون راضیگی این مالک نیز دیگر اشتراکچیان مالکیّت حصگیرا وظیفهدار نماید، که حق او را جبران کنند.
مالک بعد گرفتن جبرانپولی مطابق همین مادّه حقوق خود را به حصّة مالکیّت عمومی گم میکند.
مادّة 301. صاحبی، استفاده و اختیارداری مال و ملکی، که تحت مالکیّت یکجایه قرار دارد
اشتراکچیان مالکیّت یکجایه، اگر در شرطنامة بین آنها ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، مال و ملک عمومی را اهلانه صاحبی و استفاده میکنند.
مال و ملک تحت مالکیّت یکجایه قرارداشته با راضیگی همة اشتراکچیان، صرف نظر از آن که کدامی از اشتراکچیان عاید اختیارداری مال و ملک اهدها انجام داده است، اختیارداری کرده میشود.
هر یک اشتراکچی مال و ملک یکجایه حق دارد عاید به اختیارداری مال و ملک عمومی، اگر در شرطنامة همة اشتراکچیان ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، اهدها را انجام دهد. عهد اختیارداری کردن مال و ملک عمومی، که یکی از اشتراکچیان مالکیّت یکجایه انجام داده است، میتواند با طلب اشتراکچیان دیگر بنا بر وکالت ضروری نداشتن اشتراکچی، که اهدها را انجام داده است، تنها در صورت اثبات گردیدن آن، که طرفی دیگر عهد میدانست یا باید پیشکی از ان آگاه میبود، غیریقانونی حسابید شود (مادّة 199).
قسمهای 1-3 همین مادّه هنگامی تطبیق میگردند، که اگر کادکس مذکور و دیگر قانونها برای نوعهای علیحدة مالکیّت یکجایه ترتیب دیگری مقرّر نکرده باشند.
مادّة 302. تقسیم مال و ملکی مالکیّت یکجایه و از آن جدا نمودن حس
مال و ملک عمومی را بین اشتراکچیان مالکیّت یکجایه تقسیم کردن، اینچنین از آن جدا کردن حصّة یکی از آنها با شرطی ممکن است، که پیشکی حصّة هر یک اشتراکچی در حقوق به مال و ملک عمومی مویین کرده شود.
هنگام تقسیم مال و ملک عمومی و از آن جدا کردن حصّه ، اگر با قانون یا شرطنامة طرفها ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، حصّة انها برابر دانسته میشود.
اساس و ترتیب تقسیم مال و ملک عمومی و از آن جدا کردن حصّه مطابقی قاعدههای مویینّمودة مادّة 300 همین کادکس مقرّر میگردد، زیرا برای نمودهای علیحدی مالکیّت عمومی کادکس مذکور، دیگر قانونها ترتیب دیگری پیشبینی نکردهاند و آن از ماهیّت مناسبتی اشتراکچیان مالکیّت عمومی برنمیآید.
مادّة 303. از حصّة سهم در مال و ملک عمومی نگرانیدن رویانیش
کریدیتار اشتراکچی مالکیّت حصگی یا عمومی هنگام ناکفایه بودن دیگر مال و ملک آن حق دارد عاید جدا کردن حصّة قرضدار از مال و ملک عمومی برای نگرانیدن رویانیش از آن، طلبات پیشنهاد کند.
اگر در چنین حالتها جدا کردن حصّه در شکل اصل (نتوره) غیرییمکان باشد یا اعضایان دیگر مالکیّت حصگی یا عمومی به آن اعتراض کنند، کریدیتار حق دارد از قرضدار طلب نماید، که حصّة خود را به دیگر اشتراکچیان مالکیّت عمومی با نرخ برابر به ارزش بازاری این سهم فروشد و مبلغ از فروش به دستامده را برای ادای قرض سپارد.
در صورت از خریدن سهم قرضدار رد نمودن اعضایانی دیگر مالکیّت عمومی کریدیتار حق دارد طبق ترتیب سودی طلب نماید، که به سهم کریدیتار در مالکیّت عمومی رویانیش نگرانیده شود.
مادّة 304. مالکیّت عمومی یکجایه زن و شوهر (همسران)
مال و ملکی، که زن و شوهر در دوام همزیستی جمع آوردهاند، اگر قانون یا شرطنامة بین آنها ترتیب دیگر نظام این مال و ملک را مویین نکرده باشد، مالکیّت عمومی یکجایه آنها به حساب میرود.
مال و ملکی، که قبل از نکاح به هر کدامی از آنها تعلق داشت، اینچنین مال و ملکی، که یکی از آنها هنگام نکاح چون تحفه یا چون میراث گرفته است، مالکیّت شخصی او به شمار میرود.
مال و ملک استفادة شخصی (لباس، پایفزال و غیره) ، ب غیر از جواهرات و دیگر اسباب و انجام زیب و زینت، هرچند در دورة زناشویی از حساب مبلغ عمومی آنها خریداری شدهاند، مالکیّت آن همسری به حساب میرود، که آن را استفاده برده است.
مال و ملک هر یک همسر، اگر مویین کرده شود، که در دوامی همسری از حساب مال و ملک عمومی آنها یا مال و ملک شخصی همسر دیگر مبلغوزاری شده است، که ارزش آن را خیلی بلند کرده است (تعمیر اساسی، ازنوسازی، ازنوتجهیزانی و غیره) ، مالکییتی عمومی یکجایه آنها اعتراف کرده شود. اگر در شرطنامة بین زن و شوهر ترتیب دیگری پیشبینی گردیده باشد، این قاعده تطبیق نمیگردد.
مطابق عهدهداریهای یکی از همسران به مال و ملکی، که در مالکیّت او میباشد، اینچنین به سهم او در مال و ملک عمومی زن و شوهر، که هنگام تقسیم از آن او شدنش ممکن است، رویانیش نگرانیده میشود.
ترتیب مویین نمودن سهم همسران در مال و ملک عمومی هنگام تقسیم آن و ترتیب چنین تقسیمات را کادکس عایلة جمهوری تاجیکستان و دیگر قانونها مقرّر مینمایند.
مادّة 305. مالکیّت خواجگی دهقانی (فیرمیری)
مال و ملک خواجگی دهقانی (فیرمیری) در دایرة حقوق مالکیّت یکجایه اعضایان آن میباشد، اگر طبق قانون یا شرطنامة بین آنها ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد.
نهالزار قطعة زمین، عمارتهای خواجگی و دیگر عمارت، انشائاتهای میلیارتیوی و دیگر انشائاتها، هیوانات محصولدهنده و کاری، پرّنده، تکنیکة کشاورزی و دیگر تکنیکه و تجهیزات، واسطههای نقلیات، اسباب و انجام و دیگر مال و ملک، که از مبلغ عمومی اعضایان آن به دست آورده شده است، تحت مالکیّت یکجایه اعضایان خواجگی دهقانی (فیرمیری) به حساب میروند.
ثمره، محصولات و درآمدی، که در نتیجة فعالیّت خواجگی دهقانی (فیرمیری) به دست آمده است، مال و ملک عمومی اعضایان خواجگی دهقانی (فیرمیری) بوده، مطابق سازشنامة بین آنها استفاده میگردد.
مادّی 306. تقسیم مال و ملک خواجگی دهقانی (فیرمیری)
هنگام قطع فعالیّت خواجگی دهقانی (فیرمیری) وابسته به خارج شدن همه اعضایان آن یا با اساسهای دیگر مال و ملک عمومی باید طبق ترتیب پیشبینینمودة مادّههای 300 و 302 همین کادکس تقسیم کرده شود.
واسطههای استحصالات، که مربوط خواجگی دهقانی (فیرمیری) است، هنگام از خواجگی خارج شدن یکی از عضو آن تقسیم کرده نمیشود.
شخسی، که از خواجگی برآمده است، برای گرفتن جبرانپولی برابر به سهم او در مالکیّت عمومی به این مال و ملک حقوق دارد.
در حالتهای پیشبینینمودة قسمهای 1 و 2 همین مادّه، اگر مطابق سازشنامة بین آنها ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، سهم اعضایان خواجگی دهقانی (فیرمیری) در حقوق مالکیّت یکجایه مال و ملک چنین خواجگی برابر حسابیده میشود.
مادّة 307. نظام حقوقی مال و ملک هنگام ازنوتشکیلکنی خواجگی دهقانی (فیرمیری) و شرکت خواجگیداری یا کااپیرتیوی
اعضایان خواجگیهای دهقانی (فیرمیری) در زمینة مال و ملک خواجگی میتوانند شرکت خواجگیداری یا کااپیرتیو تأسیس دهند. چنین خواجگی دهقانی (فیرمیری) ازنوتشکیلشده چون شخص حقوقی به مال و ملکی، که آن را همچون سهم و دیگر پرداخت اعضایان خواجگیهای دهقانی داده است، اینچنین مال و ملکی، که در نتیجة فعالیّت آن و در اساسهای دیگری، که خلاف قانون نمیباشند، به دست آورده شده است، در حقوق مالکیت آن میباشد.
اندازة سهم اعضای خواجگی دهقانی (فیرمیری) ، که اشتراکچی شرکت خواجگیداری یا عضو کااپیرتیو میباشند، با نظرداشت سهم آنها در دایرة حقوق مالکیّت عمومی به مال و ملک خواجگی دهقانی (فیرمیری) طبق ترتیب پیشبینینمودة قسم 3 مادّة 306 همین کادکس مقرّر کرده میشود.
باب 18. حقوقی محدودی مالو ملک
§1. حقوق پیشبرد خواجگیداری
مادّة 308. حقوق پیشبرد خواجگیداری
کارخانة واحد دولتی جمهوریوی یا کامّونلی، که به آن مال و ملک به حقوق پیشبردی
خاجگیداری تعلق دارد، این مال و ملک را در دایرة مویینّمودة کادکس مذکور صاحبی،
یستیفاده و اختیارداری مینماید.
مادّة 309. ابژکت حقوق پیشبرد خواجگیداری
ابعیکت حقوق پیشبرد خواجگیداری، اگر قانونها ترتیب دیگری را پیشبینی نکرده باشند، همه گونه مال و ملک بوده میتواند.
مادّة 310. ب دست آوردن و قطع حقوق پیشبرد خواجگیداری
حقوق پیشبرد خواجگیداری به مال و ملکی، که مالکش در مورد به اختیار کارخانة قبلاً تأسیسیافتة دولتی دادن آن قرار قبول کرده است، اگر در قانونها یا قرار مالک ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، از جانب این کارخانه، از لحظة به بالانس مستقیمش گذرانیدن مال و ملک پیدا میشود.
ثمره، مخسولات و درآمد از استفادة مال و ملک، که کارخانه مطابق شرطنامه یا در اساسهای دیگر به دست آورده است، موافق ترتیب مقرّرنمودة قانونها برای به دست آوردن حقوق مالکیت به خواجگیداری کارخانه داخل میشود.
حقوق پیشبرد خواجگیداری به مال و ملک با اساس و ترتیب پیشبینینمودة قانونها برای قطع حقوق مالکیت، اینچنین در حالت قانوناً مصادره نمودن مال و ملکی کارخانه با قرار مالک قطع میگردد.
مادّة 311. حقوق مالک نسبت مال و ملک تحت پیشبرد خواجگیداری قرار داشت
مالک مال و ملک تحت پیشبرد خواجگیداری قرارداشته، مطابق قانون مسئلههای تأسیس کارخانه، مویین نمودن مقصد و مرام فعالیّت آن، ازنوتشکیلکنی و برهم دادن آن را حل نموده، راهبر کارخانه را تعیین مینماید، مطابق مقصد استفاده و حفظ شدن مال و ملک مربوط کارخانه را تحت نظارت میگیرد.
مالک به گرفتن یک قسم فایده از استفادة مال و ملک تحت پیشبرد خواجگیداری کارخانه قرارداشته حقوق دارد.
مادّة 312. شرطهای عمل گردانیدن حقوقهای مال و ملک کارخانی واحد دولتی
کارخانة واحد دولتی، که در اساس حقوق خواجگیداری فعالیت میکند، حق ندارد بدون راضیگی مالک یا مقام دولتیی از جانب آن وکالتدارشده شکلهای زیرین فعالیّت صاحبکاری را انجام دهد:
ه) بنایو انشائات، تجهیزات و دیگر فاندهای اساسی کارخانه را فروشد یا به اختیار دیگر اشخاص سپارد، عوض نماید، به اجارة درازمدّت (بیش از سه سال) ، موقتاً به استفادة بیپول دهد. حکومت جمهوری تاجیکستان میتواند رویخت بنایو انشائات، تجخیزات و دیگر فاندهای اساسی کارخانههای واحد دولتی را، که اجارهاشان ناوابسته از مهلت اجار در موافقه با مقاماتی وکالتدار دولتی عملی میگردد، مویین نماید؛
ب) فیلیلها و کارخانههای فرعی سازد، یکجایه با صاحبکاران خصوصی کارخانهها و استحصالات مشترک تأسیس دهد، سرمایة تیجارتی وه پولی خودرا در آنها گذارد؛
و) به صاحبکاران خصوصی قرض دهد، که فایض آن از اندازة فایض کریدیت تصدیقنمودة بانک ملّی تاجیکستان پایینتر باشد.
کارخانة واحد دولتی، اگر در قانونها ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، میتواند مستقلانه مال و ملک منقول در اساس حقوق خواجگیداری به آن وابسته شده را اختیارداری کند.
§ 2. حقوق ادارة اُپرتیوی
مادّة 313. حقوق ادارة اُپرتیوی
کارخانة مخصوص (کزانی) دولتی، اینچنین مؤسسه به مال و ملک در اختیارش گذاشته شده در دایرة مویینّمودة قانون، مطابق مقصد فعالیّت خویش سپارشهای مالک و تعیینات مال و ملک حقوق صاحبی استفاده و اختیارداری را دارند.
مالک مال و ملکی، که به اختیار کارخانة دولتی یا مؤسسه داده شده است، حق دارد مال و ملک زیادتی، تحت استفاده قرار نداشته و یا مطابق مقصد استفادنشده را پس گیرد و مطابق صلاحدید خود استفاده برد.
مادّة 314. اختیارداری مال و ملک کارخانة مخصوص دولتی
کارخانة مخصوص دولتی تنها با راضیگی مالک این مال و ملک حق دارد مال و ملک را بیگانه کند یا با مال و ملک مربوطهاش با اصول دیگر مناسبت کند.
کارخانة مخصوص دولتی مخسولات استحصالکردهاش را، اگر قانون یا دیگر سند حقوقی ترتیب دیگری پیشبینی نکرد باشند، مستقلانه میفروشد.
ترتیب تقسیم درآمد کارخانة مخصوص دولتی را مالک مال و ملک آن مویین میکند.
مادّة 315. اختیارداری مال و ملک مؤسس
مؤسسه حق ندارد مال و ملک به اختیارش گذاشته شده یا از حساب مبلغ مطابق خرجنامة (سمیتة) برای خریدنش جداکردشده را، فروشد، یا آن را با اصول دیگر صاحبی نماید.
اگر مطابق سند تأسیسات به مؤسسه اجازت داده شده باشد، که با فعالیّت درآمدناک مشغول شود، در آن صورت درآمد و مال و ملک از این درآمد به دستاوردشده پرّه به اختیار مؤسسه گذشته، در بالانس علیحده به حساب گرفته میشود.
مادّة 316. به دست آوردن و قطع نمودن حقوق ادارة آپیرتیوی مال و ملک
حقوق ادارة آپیرتیوی مال و ملکی، که صاحبمولک آنها را به کارخانة مخصوص (کزانی)
دولتی یا مؤسسه وابسته نموده است، اگر در قانون یا سند دیگر معیاری حقوقی یا قراری
ساهیبمولک ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، از لحظة به این کارخانه یا مؤسسه سپاریدنی
ان به میان میآید.
ثمره، محصولات و درآمد از استفادة مال و ملک تحت ادارة اُپرتیوی قرارداشته،
ینچونین مال و ملکی، که کارخانة مخصوص (کزانی) دولتی یا مؤسسه موافق شرطنامه یا دیگر
ساسها به دست آورده است، طبق ترتیب مویینکردة همین کادکس و دیگر سندهای معیاریی
هوقوقی عاید به دست آوردن مالکیت به حقوق آپیرتیوی ادارهکنی کارخانه داخل میشود.
3. حقوق ادارة آپیرتیوی مال و ملک مطابق اساس و ترتیب پیشبینینمودة همین کادکس
وه دیگر سندهای معیاری حقوقی عاید به قطع نمودن حقوق مالکیت، اینچنین در حالتهای
با قرار صاحبمولک به طور قانونی پس گرفتن مال و ملک از کارخانة مخصوص دولتی یا
موسّیسه قطع میگردد.
مادّة 317. حقوقی مالک به پس گرفتن و ازنوتقسیمکنی مال و ملکی، که به ادارة اُپرتیوی داده شدهاست
مالیکی، که مال و ملک به اختیار مؤسسه یا کارخانة مخصوص دولتی داده است، حق دارد آن را پس گیرد یا بین دیگر شخص حقوقی تأسیسدادهاش، اگر در سند قانونی ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، با صلاحدید خود از نو تقسیم کند.
مادّة 318. به مال و ملک به ادارة اُپرتیوی داده شده نگرانیدن رویانیش
رویانیش از مال و ملکی، که تحت ادارة آپیرتیوی مؤسسه یا کارخانة مخصوص دولتی قرار دارد، در اساس ترتیب عمومی مطابق قانونها، اگر همین کادکس و سند قانونی ترتیب دیگری را پیشبینی نکرده باشند، انجام داده میشود.
اگر مؤسسه از فعالیّت خواجگی درآمد به دست آورده باشد، رویانیش از مال و ملک وابستکردة مالک، که تحت ادارة اُپرتیوی قرار دارد، پس از ستانیدن پرداخت از درآمدی، که از فعالیّت خواجگی گرفته است و مال و ملکی، که از حساب درآمد به دست آورده است، انجام داده میشود.
مؤسسه و کارخانة مخصوص دولتی مطابق عهدهداریهایشان عاید مبلغ در اختیارشان قرارداشته جوابگر میباشند.
در صورت ناکفایه بودن مبلغ مؤسسه یا کارخانة مخصوص دولتی مسئولیت عهدهداریها به ذمّة مالکی مؤسسه یا کارخانة مخصوص دولتی گذاشته میشود.
مادّة 319. نگاه داشتن حقوق به مال و ملک هنگام به دیگر مالک گذشتن کارخانه یا مؤسس
هنگام چون کامپلیکس مالومولکی گذاشتن حقوق صاحبمولکی کارخانة واحدی
دولتی جمهوریوی یا کامّونلی به صاحبمولکی دیگر دولتی یا کامّونلی، چنین کارخان
هوقوق پیشبردی خواجگیداری را به مال و ملک خود نگاه میدارد.
هنگام به دیگر شخص گذشتن حقوق مالکیت به مؤسسه این مؤسسه حقوق ادارة آپیرتیوی را به مال و ملک خود نگاه میدارد.
هوقوقهای دیگر اشیای
مادّة 320. حقوقهای محدود اشیای به صاحبی، استفاده و اختیارداری کردن اشیا
هوقوقهای محدود اشیای به صاحبی، استفاده و اختیارداری کردن اشیا، اینچنین در نتیجة عهدهداریهای شرطناموی، به مانند شرطنامة کرای اشیا، اجاره، قرض و دیگر حالتهای پیشبینینمودة قانون به میان میآیند.
باب 19. حفظ حقوق مالکیت و دیگر حقوقهای اشیای
مادّة 321. اعتراف حقوق مالکییت
مالیک حق دارد اعتراف حقوق مالکییتش را طلب نماید.
مادّة 322. طلب کرده گرفتن مال و ملک از به دستاورندة غیریقانونی
مالیک حقوق دارد از به دستاورندی غیریقانونی مال و ملکش را طلب کرده گیرد.
مادّة 323. طلب کرده گرفتن مال و ملک از به دستاورندة باوجدان
اگر مال و ملک مزدناک از شخصی به دست آورده شده باشد، که حقوق بیگانه کردن آن را نداشت و به دستدراورنده از این آگاه نبود و آگاه بوده هم نمیتوانست (به دستاورندة باوجدان) ، این مال و ملکرا مالک یا شخصی، که مالک برای صاحبی داده گم کرده باشد یا از یک آنها دزدیده شده باشد یا با اصول دیگر، بدونی اختیار آنها از تصرّفشان برآمده باشد، مالک حق دارد آن را از به دستاورنده طلب کرده گیرد.
اگر مال و ملک از شخصی، که به بیگانه کردن آن حقوق نداشت، بی پول گرفته شده باشد، مالک در همه حالت به طلب کرده گرفتن مال و ملک حق دارد.
از به دستدراورندة باوجدان طلب کرده گرفتن پول، اینچنین کاغذهای قیمتناک منظوری ممکن نیست.
مادّة 324. حساببرابرکنی هنگام برگردانیدن مال و ملک از به دستدراورندة غیریقانونی
هنگام طلب کرده گرفتن مال و ملک از به دستدراورندی غیریقانونی غیر مالک اینچنین حق دارد از شخصی، کی میدانست یا باید میدانست، که صاحبی او غیریقانونی میباشد (به دستدراورندة بیوجدان) برگردانیدن یا جبران همة درآمدی را، کی این شخص به دست آورده است یا میبایست در تمام دورة صاحبیاش به دست آرد، طلب نماید؛ به دستدراورندة باوجدان باشد، تمامی درآمدی را، که او به دست آورده است یا میبایست از لحظهای، که او آگاه گردید یا میبایست از صاحبیّت غیریقانونیاش یا در مورد دعوای مالک در مورد برگردانیدن مال و ملک آگاهینام گرفته بود، طلب نماید.
به دستدراورندة باوجدان در نوبت خود حق دارد از مالک جبرانی خراجاتی ضروریش را نسبتی مال و ملک از وقتی، که به مالک پرداختنی درآمد از مال و ملک به حساب رفته است، طلب نماید.
به دستدراورندة باوجدان اینچنین حق دارد بهبودیهای انجامدادهاش را، اگر جدا کرده گرفتن آنها بدون وارد نمودن زیان به مال و ملک امکانپذیر باشد، در اختیار خود نگاه دارد. اگر چنین طرز جدا کرده گرفتن بهبودیها امکانناپذیر باشد، صاحب باوجدان حق دارد جبران خراجاتی برای بهبودی مصرفشده را، ولی نه بیشتر از ارزش از نرخ زیادکردشدة مال و ملک طلب نماید.
مادّة 325. حفظ حقوق مالک از ویرانکنیهایی، که به محروم کردن از صاحبی علاقهمند نمیباشند
مالیک میتواند رفع همه گونه ویرانکنیهای حقوقش را طلب نماید، هرچند این ویرانکنیها به محروم کردن از حقوق صاحبی علاقهمند نمیباشند.
مادّة 326. حفظ حقوق صاحبی، که مالک نمیباشد
هوقوقهای پیشبینینمودة مادّههای 322-325 همین کادکس اینچنین به شخصی تعلق دارند، که هرچند مالک نباشد هم، در اساس صاحبیّت عمرباد میراثی، پیشبرد خواجگیداری، ادارة اُپرتیوی یا دیگر اساسهای پیشبینینمودة قانون یا شرطنام مال و ملک را صاحبی میکند.
ین شخص حقوق دارد مال و ملک در اختیارش بوده را از مالک نیز حفظ کند.
مادّة 327. بیاعتباری سند مقامات حاکمیت دولتی، مقامات محلی حاکمیت دولتی، مقامات خودادارهکنی محلی و شخصان منصبداری، که حقوق صاحبمولک و دیگر حقوقهای اشیای را ویران میکنند
اگر در نتیجة از جانب مقامات حاکمیت دولتی، مقامات محلی حاکمیت دولتی و مقامات خودادارهکنی محلی یا شخص منصبدار برآوردن سند معیاری یا انفرادی ، که به قانونها مطابق نیستند و هوقوق مالک و دیگر شخص را عاید به صاحبی، استفاده و اختیارداری کردنی مال و ملک مربوطهاشان ویران میکنند، چنین سند طبقی ترتیب سودی مطابق اعتراض مالک یا شخصی، که حقوقش ویران شده است، بیاعتبار دانسته میشود.
تاوان زیانی، که در نتیجة قبول چنین اسناد به مالک رسیده است، از جانب مقامات حاکمیت دولتی، مقامات محلی حاکمیت دولتی و مقامات خودادارهکنی محلی باید از حساب بوجیت دخلدار پرّه پرداخته شود.
فسلی 3. حقوق عهدهداری
زیرفسل 1. مقرّرات عمومی عاید به عهدهداریها
باب 20. مفهوم، اساسهای به میان آمدن عهدهداری و طرفهای عهدهداری
مادّة 328. مفهوم عهدهداری و اساسهای به میان آمدن آن
از روی عهدهداری یک شخص (قرضدار) باید به فایدة شخص دیگر (کریدیتار) عمل مویینی را انجام دهد. مثلاً، مال و ملکش را به او دهد، کار را اجرا کند، پول سپارد و غیره یا از اجرای یگان عمل خودداری نماید. کریدیتار باشد، حق دارد از قرضدار اجرای عهدهداریهایش را طلب نماید.
عهدهداری از شرطنامهها، در نتیجة رسانیدن ضرر و در اساسهای دیگر در سندهای قانونی نشاندادشده، برمیآید.
مادّة 329. طرفهای عهدهداری
در عهدهداری به صفت هر کدام طرف آن-کریدیتار یا قرضدار-میتوانند یک یا همزمان یکچند شخص اشتراک نمایند.
طلبات کریدیتار به یکی از اشخاصی، کی در عهدهداری از جانب قرضدار اشتراک میکند، به مانند گذشت مهلت دعوا مطابق طلب وابسته به آن شخص بیاعتبار است، خود از خود طلبات او به شخص دیگر دخل ندارند.
اگر هر کدامی از طرفها مطابق شرطنامه به منفعت جانب دیگر عهدهدار باشند، آن طرف برایشان قرضدار طرف دیگر حسابیده شده وظیفهدار است به منفعت طرف دیگر عملی انجام دهد و همزمان کریدیتار آن حساب مییابد، که حقوق دارد از طرف دیگر طلب نماید.
عهدهداری برای اشخاصی، که در آن همچون طرفها اشتراک ندارند (شخص سوّم) مسئولیتی به وجود نمیآورد.
در حالتهای پیشبینینمودة قانون یا دیگر سند حقوقی یا سازشنامة طرفها عهدهداری میتواند برای شخص سوّم در مناسبت به یک یا هر دو طرف حقوق عهدهداری به وجود آرد.
باب 21. اجرای عهدهداریها
مادّة 330. مقرّرات عمومی
وهدداریها باید به طور دخلدار مطابق شرطهای عهدهداری و طلبات قانون، دیگر سند حقوقی اجرا کرده شوند و هنگام نبودن چنین شرط و طلبات مطابق عنعنههای معاملات کاری یا طلبات مقرّری پیشنهادگردیده انجام داده شوند.
مادّة 331. ناممکن بودن ردّ یکطرفة اجرای عهدهداری
ردّ یکطرفة اجرای عهدهداری و یکطرفه تغییر دادن شرطهای آن، به غیر از حالتهای پیشبینینمودة قانون یا شرطنامه اجازت داده نمیشود. ردّ یکطرفة اجرای عهدهداری، که به به عمل برآوردن فعالیّت صاحبکاری طرفها علاقهمند است، اینچنین یکطرفه تغییر دادن شرطهای چنین عهدهداری تنها در حالتهای پیشبینینمودة شرطنامه، اگر در قانون یا ماهیّت عهدهداری ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، اجازت داده میشود.
مادّة 332. اجرای قسم به قسم عهدهداری
کریدیتار حق دارد اجرای قسم به قسم عهدهداری را قبول نکند، به شرطی که در قانون، سند دیگر حقوقی، شرطهای عهدهداری ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد و از عنعنههای معاملات کاری و یا از ماهیّت عهدهداری برناید.
مادّة 333. اجرای عهدهداری به شخص مطلوب
گر در سازشنامة طرفها ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد یا از عنعنههای معاملات کاری یا ماهیّت عهدهداری برناید، قرضدار هنگام اجرای عهدهداری حق دارد در مورد آن، که عهدهداری را محض کریدیتار یا شخصی وکالتدار او قبول میکند، دلیل طلب نماید و برای پیشنهاد نکردن چنین طلبات توکّل عاقبت آن را به عهده دارد.
مادّة 334. اجرای عهدهداری از جانبی شخص سوّم
اگر از قانون، دیگر سند حقوقی، شرط عهدهداری یا ماهیّت آن از جانب قرضدار وظیفة شخصاً اجرا نمودن عهدهداری برناید قرضدار اجرای عهدهداری را به ذمّة شخص سوّم واگذاشته میتواند. در این حالت کریدیتار اجرای عهدهداری را، که به جای قرضدار شخص سوّم پیشنهاد کرده است، باید قبول کند.
شخص سوّم، تحت خطر از دست دادن حقوق خود به مال و ملک قرضدار (حقوق اجاره، گرو و غیره) با سبب طلب نمودن رویانیش از جانب کریدیتار از این مال و ملک میتواند از حساب خود بدون اجازت قرضدار طلب کریدیتار را قانع گرداند. در این حالت مطابق مادّههای 411-416 همین کادکس حقوق کریدیتار عاید به عهدهداری به شخص سوّم میگذرد.
مادّة 335. مهلت اجرای عهدهداری
اگر عهدهداری روز اجرا یا دورة مهلتی را، که در جریان آن عهدهداری باید اجرا شود، پیشبینی نموده باشد یا امکان میدهد، که مویین کرده شود، عهدهداری باید در همان روز یا در هر دورة همان مهلت اجرا کرده شود.
در حالتهایی، که عهدهداری مهلت اجرا را پیشبینی نکند و در آن شرط مویین کردن این مهلت غیرییمکان باشد باید در مهلت عاقلانة بعد به میان آمدن عهدهداری، اجرا کرده شود.
وهدداری، که در مهلت مناسب اجرا کرده نشده است، همچنین عهدهداری، که مهلت اجرای آن با لحظة پستلبی مویین شده است، اگر در مهلت دیگر اجرا کردن عهدهداری از قانون، سند حقوقی دیگر، شرط عهدهداری، عنعنههای معاملات کاری یا ماهیّت عهدهداری برناید، قرضدار وظیفهدار است در دوام هفت روز اجرای عهدهداری را طلب کردن کریدیتار اجرا نماید.
مادّة 336. طلب اجرای منتظم
وهدداری، که اجرایش در مهلت تولانی پیشبینی شده است، اگر در قانونها یا شرطهای عهدهداری ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد یا از عنعنههای معاملات کاری یا ماهیّت عهدهداری برناید، باید به طور منتظم، با نظرداشت دورة برای اجرای چنین عهدهداری موافق (روز، دهه، ماه، سیماهه و غیره) اجرا کرده شوند.
مادّة 337. اجرای عهدهداری پیش از مهلت
گر در قانون، سند دیگر حقوقی، یا شرطهای عهدهداری ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد یا از ماهیّت آن برناید، قرضدار حق دارد عهدهداری خود را تا فرا رسیدن مهلت اجرا نماید. ولی اجرای پیش از مهلت عهدهداری، که با فعالیّت صاحبکاری طرفهای آن علاقهمند میباشد، تنها در صورتی اجازت داده میشود، که امکانیّت پیش از مهلت اجرا نمودن عهدهداری را قانون، دیگر سند حقوقی یا شرط عهدهداری پیشبینی نموده باشند یا از عنعنههای معاملات کاری یا ماهیّت عهدهداری برمیآید.
مادّة 338. اطّلاعات عاید به جریان اجرای عهدهداری
در قانونها یا شرطهای عهدهداری وظیفة قرضدار در مورد اجرای عهدهداری به کریدیتار یا شخص مویینّمودة او خبر دادن ممکن است، پیشبینی کرده شود.
مادّة 339. جای اجرای عهدهداری
عهدهداری باید در جایی، که با سازشنامة طرفها مویین کرده شده است یا از عنعنة معاملات کاری یا ماهیّت عهدهداری برمیآید، اجرا کرده شود.
اگر جای اجرای عهدهداری مویین نگردیده باشد، آن باید به طریق زیل اجرا کرده شود:
ه) از روی عهدهداری دادن مال و ملک غیریمنقول-در جای موجودیّت مال و ملک؛
ب) از روی عهدهداری دادن مال یا دیگر مال و ملکی، کی انتقال آن را پیشبینی میکند-در جای سپاریدن مال و ملک ب بارکشان یکم جهت رسانیدن آن به کریدیتار؛
و) از روی دیگر عهدهداریهای قرضدار جهت دادن مال یا دیگر مال و ملک-در جای تییار نمودن آن یا نگاهداشت مال و ملک، به شرطی، که این محل در روز عهدهدارشدن ب کریدیتار معلوم باشد؛
گ) از روی عهدهداری پولی-در جای استقامتی کریدیتار یا اگر کریدیتار شخص حقوقی باشد، در جای جایگیرشوی آن در لحظة به میان آمدن عهدهداری؛ اگر کریدیتار تا لحظة اجرای عهدهداری جای استقامت یا بود و باشش را عوض کرده، قرضدار را از این آگاهانیده باشد، پس در جای نو استقامت یا بود و باش کریدیتار و از حساب کریدیتار برآوردن همة خراجات وابسته ب عوض جای اجرا؛
د) از روی عهدهداریهای دیگر-در جای زیستی قرضدار و اگر قرضدار شخص حقوقی باشد-در جای بود و باش آن.
مادّة 340. اجرای عهدهداریهای پولی
استفادة اسعار خارجی، اینچنین حجّت پرداخت با اسعار خارجی هنگام انجام دادن حساببرابرکنی در قلمرو جمهوری تاجیکستان مطابق عهدهداریها موافق حالت، ترتیب و شرطهای مویینّمودة قانون اجازت داده میشود.
عهدهداری پولی باید با پول ملّی افاده و پرداخت کرده شود.
در حالت موجود بودن شبهه عاید به محل اجرای عهدهداری پولی، عهدهداری باید در محل جایگیرشوی کریدیتار (محل زیست شخص واقعی یا محل جایگیرشوی شخص حقوقی) به اجرا رسد.
اگر در محل یا مملکتی، که مبلغ پرداخته میشود، کریدیتار صورتحساب بانکی برای گذرانیدن مبلغ داشته باشد، قرضدار حق دارد در مورد اعتراض نداشتن کریدیتار عهدهداری پولی خود را با راه به این صورتحساب گذرانیدن مبلغ اجرا نماید.
اگر تا فرا رسیدن مهلت پرداخت ارزش (قرب) واحدی پول بالا رفته یا پست شده یا این که اسعار تغییر یافته باشد، قرضدار از روی نرخی (قربی) مبلغ را پرداخت مینماید، که به مهلت به وجود آمدن عهدهداری موافق باشد، اگر در کادکس مذکور یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد. هنگام دیگر شدن اسعار مناسبتهای مبادلوی باید با نرخ (قرب) در روز تغییریابی اسعار موجودبودة واحدهای پولی انجام داده شوند.
مادّة 341. زیاد کردن مبلغی، که برای تأمینات شهروند پرداخته میشود
مبلغی، که از روی عهدهداری پولی بیواسطه برای تأمینی شهروند جهت جبران زیان به حیات و سلامتیاش رسیده پرداخته میشود، طبق شرطنامة تأمینات عمرباد و دیگر حالتها با زیاد شدن نشاندهنده برای حسابهای موقرّرنمودة قانون متناسباً میافزاید. (قجت از 03. 07. 2012س. ، ش850)
مادّة 342. نوبت پرداخت طلب از روی عهدهداری پولی
مبلغ پرداختشده، که برای اجرای پُرّة عهدهداری پولی ناکفایه میباشد، هنگام موجود نبودن سازشنامة دیگر، پیش از همه برای پوشانیدن خراجات کریدیتار عاید گرفتن اجرا، سپس برای پوشانیدن مبلغ اساسی قرض، سپس- فایض آن روانه کرده میشود.
مادّة 343. اجرای عهدهداری التیرنتیوی
قرزداری، که وظیفهدار است به کریدیتار این یا آن مال و ملک را دهد، از دو یا یکچند عمل یکی را انجام دهد، اگر از قانون، سند دیگر حقوقی یا شرط عهدهداری ترتیب دیگری برناید، حقوقی انتخاب کردن را دارد.
مادّة 344. اجرای عهدهداری، که در آن یکچند کریدیتار یا یکچند قرضدار اشتراک دارند
گر در عهدهداری یکچند کریدیتار یا یکچند قرضدار اشتراک نمایند، پس هر یکی از کریدیتار حق دارد اجرای عهدهداری را طلب نماید و هر کدامی از قرضدار وظیفهدار است عهدهداری را برابر به سهم دیگران به اندازهای اجرا کند، که از قانون، دیگر سند حقوقی یا شرط عهدهداری ترتیبی دیگری برناید.
مادّة 345. عهدهداریهای مشترک
عهدهداری (جوابگری) مشترک یا طلب مشترک هنگامی به میان میآید، که اگر عهدهداری مشترک یا طلب مشترک در سازشنامه یا در قانون، از جمله در قسمت تقسیمناپذیری پریدمیت عهدهداری مقرّر شده باشد.
عهدهداری یکچند قرضدار عاید به عهدهداری، که به فعالیّت صاحبکاری علاقهمند است، همچنین طلب یکچند کریدیتاران در چنین عهدهداری، اگر در قانون، سند دیگر معیاری یا شرطهای عهدهداری ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، عهدهداری مشترک میباشد.
مادّة 346. حقوق کریدیتار هنگام عهدهداری مشترک
هنگام عهدهداری مشترک قرضداران کریدیتار حق دارد اجرای آن را از همة قرضداران در یکجایگی یا از هر کدام آنها در علیحدگی، از جمله به طور پرّه یا عاید به یک قسم قرض، طلب نماید.
کریدیتاری، که از جانب یکی از قرضداران مشترک طلب خود را پرّه قانع نکرده است، حق دارد اجرای قسم قانعنشده را از دیگر قرضداران مشترک طلب نماید. قرضداران مشترک تا لحظة پرّه اجرا نمودن عهدهداری مسئول باقی میمانند.
مادّة 347. اعتراض مقابل طلبات کریدیتار هنگام عهدهداریی مشترک
در حالت عهدهداری مشترک قرضدار حقوق ندارد به مقابل طلب کریدیتار، کی چنین مناسبت بین دیگر قرضداران با کریدیتار اساس یافته است و قرضدار مذکور در آن اشتراک ندارد، اعتراض بیان کند.
مادّة 348. اجرای عهدهداری مشترک از جانب یکی از قرضداران
از جانب یکی از قرضداران پرّه اجرا نمودن عهدهداری مشترک قرضداران دیگر را از اجرای عهدهداری در نزد کریدیتار آزاد میکند.
اگر از مناسبت بین قرضداران مشترک ترتیب دیگری برناید:
ه) قرضداری، که عهدهداری مشترک را اجرا کرده است حق دارد نسبت به دیگر قرضداران طلب پستداشت ریگریسّی، با حصّة برابر، با از حساب برآوردن حصّة خود، پیشنهاد نماید.
ب) قسم نپرداختة یکی از قرضداران مشترک به قرضداری، که عهدهداری مشترک را اجرا کرده است، به طور برابر به ذمّة همان قرضدار و قرضداران دیگر گذاشته میشود.
قاعدههای همین مادّه متناسباً هنگام قطع عهدهداری مشترک با به حسابگیری دعوای متقابلة یکی از قرضداران تطبیق میگردند.
مادّة 349. طلبات مشترک
هنگام طلب مشترک هر کدامی از کریدیتاران مشترک حق دارد به قرضدار در حجم پرّه طلب پیشنهاد کند.
تا پیشنهاد گردیدن طلب از جانب یکی از کریدیتاران مشترک قرضدار حق دارد مطابق صلاحدید خود عهدهداری هر کدامی از آنها را اجرا کند.
قرضدار حق ندارد به مقابل طلب یکی از کریدیتاران مشترک، که به چنین مناسبت قرضدار با دیگر کریدیتاران مشترک اساس یافته است و در آن کریدیتار مذکور اشتراک ندارد، اعتراض نماید.
از جانب قرضدار پرّه اجرا نمودن عهدهداری یکی از کریدیتاران مشترک او را از اجرای عهدهداری کریدیتاران باقیمانده آزاد میکند.
کریدیتار مشترک، که اجرای عهدهداری قرضدار را قبول کرده است، وظیفهدار است قرض به دیگر کریدیتاران تعلقداشته را، اگر از مناسبت بین آنها ترتیب دیگری برناید، به اندازة برابر جبران نماید.
مادّة 350. اجرای عهدهداریهای علاوگی
موتابیق سند قانونی یا شرطهای عهدهداری بینی کریدیتار و قرضدار پیشبینی شدنش ممکن است، که هنگام از طرف قرضدار اساسی قانع ننمودن طلب کریدیتار عاید ب اجرای عهدهداری، چنین طلب در قسمت اجرانشده ب قرضدار دیگر (قرضدار علاوگی) عرض کرده میشود.
مادّة 351. تصدیق اجرای عهدهداری
کریدیتار اجرای عهدهداری را قبول نموده، وظیفهدار است با طلب قرضدار به او عاید به پرّه یا قسماً اجرا شدن عهدهدار زبانخط دهد.
گر قرضدار به کریدیتار برای تصدیق عهدهداری حجّت قرضداری را داده باشد، پس کریدیتار اجرای عهدهداری را قبول نموده، باید حجّت را به قرضدار برگرداند. هنگام امکانناپذیریی برگردانیدن آن کریدیتار وظیفهدار است در مورد در زبانخط دادهاش به آن اشاره کند.
زبانخت را با ثبت در حجّت قرضداری، که به قرضدار برگردانید میشود، عوض نمودن ممکن است.
در اختیار قرضدار قرار داشتن حجّت قرضداری قطع عهدهداری را، تا لحظة اثبات نگردیدن ترتیب دیگر، تصدیق میکند.
هنگام از طرف کریدیتار ندادن زبانخط اجرای عهدهداری انجامدادشده، برگردانیدن حجّت یا ثبت امکانناپذیری برگردانیدن آن در زبانخط قرضدار حق دارد اجرا را به تأخیر گذارد. در این حالت کریدیتار مهلت را گذرانید حسابید میشود.
مادّة 352. اجرای عهدهداری با اصول به دیپازیت گذرانیدن قرض
قرضدار حق دارد پول قرض گرفتهاش یا کاغذهای قیمتناکش را به دیپازیت ناتریوس و در حالتهای مقرّرنمودة سود به دیپازیت سود گذراند، به شرطی که قرضدار با سببهای زیل عهدهداری را اجرا کرده نتواند:
ه) اگر در محلی، که عهدهداری اجرا میگردد، کریدیتار یا شخص به قبول اجرای عهدهداری وکالتدارشدة آن حضور نداشته باشد؛
ب) غیر قابل عمل بودن کریدیتار و نبودنی نمایندة آن؛
و) برعلا عیان نبودن آن، که کدام شخص عاید به عهدهداری کریدیتار میباشد، از جمله وابسته ب بحث بین کریدیتار و دیگر اشخاص در همین مورد؛
گ) سرکشی نمودن کریدیتار از قبول اجرای عهدهداری یا به طرز دیگر گذرانیدن مهلت از جانب آن.
به دیپازیت ناتریوس یا سود گذرانیدن مبلغ یا کاغذهای قیمتناک اجرای عهدهداری حسابیده میشود.
ناتریوس یا سودی، که به دیپازیتشان مبلغ پولی یا کاغذهای قیمتناک گذرانیده شده است، در این عباره کریدیتار را آگاه مینمایند.
مادّة 353. اجرای متقابلة عهدهداری
اجرای متقابله از جانب یکی از طرفها اجرا نمودن عهدهداری به حساب میرود، که مطابق شرطنامه شرط اجرای عهدهداری از جانب طرف دیگر گذاشته شده است.
در حالت از طرف وظیفهدارشده پیشنهاد نگردیدن اجرای عهدهداری شرطشده یا موجود بودن عهدهداری، که آشکارا از اجرا نشدن آن در مهلت مویین گواهی میدهد، طرف متقابله اجرای عهدهداری را به زیمداشته حق دارد اجرای عهدهداری خود را بازدارد یا از اجرای آن دست کشد و تاوان زیان را طلب نماید.
گر شرط اجرای عهدهداری در شرطنامه ذکرشده در حجم پُرّ اجرا نشده باشد، طرف متقابلة اجرای عهدهداری به ذمّه داشته حق دارد اجرای عهدهداریش را بازدارد یا از اجرای قسم آن رد کند، که برابر به حجم اجرای پیشنهادنشدة آن است.
اگر اجرای متقابلة عهدهداری جایی داشته باشد، صرف نظر از پیشنهاد نکردن شرط اجرای عهدهداری در شرطنامه ذکرگردیده از طرف دیگر، طرف دیگر وظیفهدار است چنین اجرای عهدهداری را پیشنهاد کند.
اگر در شرطنامه یا قانون ترتیب دیگری مویین نشده باشد، قاعدههای پیشبینینمودة قسم 2 و 3 همین مادّه تطبیق کرده میشود.
باب 22. تأمین اجرای عهدهداری
§1. مقرّرات عمومی
مادّة 354. اصولهای تأمین اجرای عهدهداری
اجرای عهدهداری به واسطة نااستوارانه، گرو، نگاه داشتنی مال و ملک قرضدار، ضمانت، کفالت بانکی، بیعانه و دیگر اصولهای پیشبینینمودة قانون یا شرطنامه تأمین کرده شدنش ممکن است.
بیاعتباری سازشنامه عاید به تأمین اجرای عهدهداری باعث بیاعتبار گردیدن این عهدهداری (عهدهداری اساسی) شده نمیتواند.
اگر در قانون ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، بیاعتبار عهدهداری اساسی باعث بیاعتبار گردیدن عهدهداری تأمینکنندة آن میگردد.
§ 2. نااستواران
مادّة 355. مفهوم نااستواران
نااستوارانه (جریمه، پینیه) مبلغی میباشد، که طبق قانون یا شرطنامه مویین گردیده است و قرضدار وظیفهدار است هنگام اجرا نکردن یا اجرای نامطلوب عهدهداری، از جمله در حالت گذرانیدن مهلت اجرا، آن را به کریدیتار پردازد. طبق طلبی پرداخت نااستوارانه کریدیتار به اثبات زیان به او رسانیدشده وظیفهدار نمیباشد.
اندازة نااستوارانه در مبلغ پول عنیق یا در فایض به مبلغ اجراکردنشده یا این کی
به طور نامطلوب اجراکردشده مویین کرده میشود.
مادّة 356. شکل سازشنامه عاید به نااستواران
سازیشنامه عاید به نااستوارانه صرف نظر از شکل عهدهداری اساسی، باید به طرز خطّی بسته شود.
ریایه نکردن این طلب باعث غیریقانونی شدن سازشنامه عاید به نااستوارانه میگردد.
مادّة 357. نااستوارانة قانونی
کریدیتار حق دارد پرداخت نااستوارانة مویینّمودة قانون (نااستوارانة قانونی) – را صرف نظر از آن که در سازشنامه عهدهداری پرداخت آن پیشبینی شده است یا نه، طلب نماید.
اندازة نااستوارانة قانونی، اگر قانون آن را منع نکند، با سازشنامة طرفها زیاد کرده شدنش ممکن است.
مادّة 358. کم کردن نااستواران
گر نااستوارانة پرداختشونده آشکارا به عاقبت ویران کردن عهدهداری برابر نباشد، سود حق دارد نااستوارانه را کم کند.
قایدههای همین مادّه به حقوق قرضدار جهت کم کردن اندازة مسئولیت او در اساس مادّة 435 همین کادکس و حقوق کریدیتار برای رویانیدن تاوان زیان در حالتهای پیشبینینمودة مادّة 424 همین کادکس دخل ندارند.
§ 3. گرو
مادّة 359. مفهوم و اساسهای به میان آمدن گرو
وابسته به گرو کریدیتار مطابق عهدهداری با گرو تأمینگردیده (دارندة گرو) در حالت اجرا نشدن این عهدهداری از جانب قرضدار برای از ارزش مال و ملک به گرو گذاشته شدة شخصی، که این مال و ملک به او مربوط است (گروده) جهت قانع نمودن طلباتش نسبت به دیگر کریدیتاران حقوق افضلیّتناک دارد، به غیر از حالتهای در قانون مقرّر کرده شده.
دارندة گرو حقوق دارد در همان اساس برای قانع نمودنی طلباتش را از تاوان سغرته برای گم یا ویران کردن مال و ملک گذاشته شده قانع نماید، صرف نظر از آن، که از کدام شخص و به منفعت که آن سغرته شده است، ب شرطی، که گم یا ویران کردن با سببهایی رخ داده باشند، که دارندة گرو برایشان جوابگر نیست.
به گرو گذاشتن کارخانه، بنا، انشائات، منزل (کورتیره) و دیگر مال و ملک غیر منقول (ایپاتیکه) با قانون ایپاتیکه تنظیم کرده میشود. قاعدههای عمومی عاید به گرو، که در همین کادکس ذکر شدهاند، در حالتی تطبیق کرده میشوند، که در همین کادکس یا قانون در بارة ایپاتیکه و قاعدههای دیگری مقرّر نگردیده باشند.
گرو در اساس شرطنامه به میان میآید. گرو اینچنین در اساس قانون، هنگام فرارسیدن حالتهای مویینّمودة آن به میان میآید، به شرطی که اگر در قانون پیشبینی گردیده باشد، کی کدام مال و ملک و برای تأمین اجرای کدام عهدهداری به گرو مانده شدن آن پیشبینی شده باشد.
قایدههای همین کادکس عاید به گرو، که در اساسی شرطنامه به میان میآیند، موافقن نسبت به گروی تطبیق میگردد، کی در اساس قانون به میان آمده است، به شرطی کی در قانون ترتیب دیگری مویین نشده باشد.
مادّة 360. پریدمیت گرو
پریدمیت گرو همه گونه مال و ملک، از جمله مال و حقوق مال و ملکی (طلبات) ، به استثنای مال و ملکی، که از معاملات برورده شدهاند (قسم 2 مادّة 141 همین کادکس) طلباتی، که با شخصیت قرضدار سخت علاقهمند است، از جمله طلبات عاید به الیمینت، تاوان زیانی، که به حیات و سلامتی رسانیده شده است و دیگر حقوقهایی بوده میتواند، که گذشت کردن آنها ب دیگر اشخاص طبق سند قانونی منع شده است.
حقوق گرو را با شرطنامه به مال و ملکی، که منبعد به مالکیّت گروده یا خواجگیداری او وارد میشود، نیز تطبیق کردن ممکن است.
گرو نوعهای علیحدة مال و ملک، از جمله مال و ملک شهروندانی، که از حساب آن ستانیدن اجازت داده نمیشود، طبق سند قانونی منع یا محدود کرده شدنشان ممکن است.
گرو قاغذهای قیمتناک جمعیّتهای سههامی، از جمله بانکها، دیگر سوبژکتهای خواجگی با نظرداشت سند قانونی عاید به قاغذهای قیمتناک داده میشود.
مoدّة 361. طلباتی، که با گرو تأمین کرده میشود
اگر در شرطنامه یا سند قانونی ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، گرو طلبات را تنها در حجمی تأمین میکند، که آن در لحظة واقعاً قانع نمودن آن موجود است، از جمله فایضها، جبران زیانی، که از گذرانیدن مهلت رسیده است، نااستوارانه (جریمه، پینیه) ، خراجات ضروری برای نگهداشت مال و ملک به گرو گذاشته شده، اینچنین تاوان زیانی، که ستانیده میشود.
گرو نسبت طلباتی، که میتواند در آینده پیش آید مقرّر شدنش ممکن است، به شرطی، که طرفها عاید اندازة به گرو تأمین نمودن چنین عهدهداری به موافقه رسند.
مادّة 362. نوعهای گرو
گرو ممکن است در نوعهای ایپاتیکه، گرو داده شده (زکلد) ، گرو حقوق، گرو واسطهای
پولی و گرو مال و ملک در گروخانه (لامبرد) برآمد نماید.»؛
ایپاتیکه-نوع گرویست، که مال و ملک به گرو گذاشته شده تصرّفی و استفادة گروده یا شخص سوّم باقی میماند.
پریدمیت ایپاتیکه کارخانهها، عمارتها، بنا، انشائات، منزل (کورتیره) – های در بناهای بسیارهوجرگی، ابژکتهای کیهانی، و دیگر مال و ملکی، کی از معاملات گرجدنی گرفته نشده است، بوده میتوانند.
سمرة جداشونده تنها در حالتهایی پریدمیت ایپاتیکه بوده میتواند، که آن از لحظة جدا نمودن ابژکت حقوقی شخص سوّم نگردد. ایپاتیکة کارخانه، عمارت، بنا، انشائات، منزل (کورتیره)-های در بنای بسیارهوجره، واسطههای نقلیات و ابژکتهای کیهانی باید در مقامات دخلدار ابژکتها به قید گرفته شوند.
گرو داده شده (زکلد) -نوع گروی میباشد، که هنگام آن مال و ملک به گرو گذاشته شده از جانب گروده به صاحبی گروگیر داده میشود.
با راضیگی گروگیر پریدمیت گرو میتواند در اختیار گروده تحت قلف و مُهر گروگیر واگذاشته شود. پریدمیت گرو را در اختیار گروده با ثبت علامتی، که تحت گرو بودن آن را تصدیق میکند (گرو استوار) واگذاشتن ممکن است.
هنگام گرو حقوق پریدمیت گرو حقوق مال و ملکی میباشد، که میتواند از صاحبی برآورده شود، از جمله حقوق اجارة کارخانه، عمارت، بنا، انشائات، حقوق سهم در مال و ملک شرکت خواجگیداری، طلب قرضی، حقوقهای مال و ملکی مؤلفی، اختراعکاری و دیگر حقوقهای مال و ملکی.
هوقوق به مهلت تنها تا لحظة گذشتن مهلت عمل آن پریدمیت گرو بوده میتواند.
قرزدار گرو باید از گرو آگاه کرده شود. اگر هوقyق به گرو گذاشته شده با حجّت تصدیق کرد شود، شرطنامة گرو ممکن است با دادن حجّت مقرّرکنندة حقوق به رسمیت درآورده شود.
هنگام به گرو گذاشتن حقوق مال و ملکی، که با قاغذ قیمتناک تصدیق کرده شده است، آن به گروگیر سپرده میشود یا اگر در شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، به دیپازیت بانک یا ادارة ناتریلی گذرانده میشود.
مبلغ پولی، که پریدمیت گرو است، در حساب دیپازیت بانک یا ادارة ناتریلی نگاه داشته میشود. فایضی، که به این مبلغ ضم میگردد، به گروده تعلق دارد.
گرو مبلغهای پولی با راه به صاحبی گروگیر دادن آنها صورت میگیرد، اگر در
قانون یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد.
مادّة 363. گرو مال و ملکی، که تحت مالکیّت عمومی قرار دارد
مال و ملکی، که مالکیّت عمومی میباشد، تنها با راضیگی همة مالکان به گرو گذاشته شدنش ممکن است. حقوق به حصّه در مال و ملک عمومی میتواند پریدمیت مستقل گرو باشد.
مادّة 364. گرودیه
گروده میتواند هم خود قرضدار و هم شخص سوّم باشد.
گرودیه اشیا مالک آن یا شخصی بوده میتوانند، که حقوق خواجگیداری اشیا را دارد.
شخسی، که اشیا طبق حقوقی خواجگیداری به او تعلق دارد، در حالتهای پیشبینینمودة قسم 2 مادّة 312 همین کادکس حق دارد آن را بدون راضیگی مالک به گرو گذارد.
به گرودیه حقوق شخصی بوده میتواند، که حقوق به گرو گذارنده به او تعلق دارد.
به گرو گذاشتن حقوق اجاره یا دیگر هوقyق به مال و ملکی بیگانه بدون اجازت مالک آن یا شخصی، که حقوق خواجگیداری را دارد، راه داده نمیشود، اگر در قانون یا شرطنام بیگانه کردنی این حقوق بی راضیگی این اشخاص منع کرده شده باشد.
مادّة 365. گروگیر
موتابیق همین کادکس، که مناسبت گرو را تنظیم مینماید، هم شهروندان و هم شخص حقوقی گروگیر بوده میتوانند.
مادّة 366. سغرتة مال و ملک به گرو گذاشته شد
مطابق شرطنامه یا قانون وظیفة سغرته کردن مال و ملک به گرو گذاشته شده را به ذمّة شخصان زیرین واگذاشتن ممکن است:
-به ذمّة گروگیر، به شرطی که مال و ملک به گرو گذاشته شده به اختیارش داده شده باشد؛
-به ذمّة گروده، به شرطی که مال و ملک به گرو گذاشته شده تحت استفادة او قرار داشته باشد.
اگر شرطنامة گرو به ذمّة گروده وظیفة سغرتة مال و ملک به گرو گذاشته شده را واگذارد، گرو به همه گونه حقوق گروده از روی همین سغرتهنامه پهن میگردد و نگاهدارندة گرو برای قانع گردانیدن طلبات تأمینشدهاش از همه گونه مبلغ منبعدة رویانیدن سغرته، ناوابسته به سغرتکننده و بی راضیگی گروده حقوق امتیازناک دارد.
هنگام فرا رسیدن حادثة سغرته حقوق طلبکنی از روی شرطنامة سغرتة مال و ملک به گروگذاشتة گروده تنها در صورت از حقوق خود مطابق قسم 2 همین مادّه دست کشیدن گروگیر به میان میآید.
گر مبلغ پرداخت سغرته از مبلغ عهدهداری، که با گرو تأمین گردیده است، بیشتر باشد، نگاهدارندة گرو عهدهدار است در دوام سه روز بانکی از لحظة گرفتن آن فرقیّت مبلغ را به حساب گروده گذراند.
اگر مال و ملک با گناه نگاهدارندة گرو گم شده یا آسیب دیده باشد، او از حقوق از حساب پرداخت سغرته قانع نمودن طلبات خود محروم میگردد.
مادّة 367. گرو نسوپاریدن و سپاریدن مال و ملک به گروگیر
مال و ملک به گرو گذاشته شده، در نزد گروده باقی میماند.
مال و ملکی، که تحت ایپاتیکه قرار دارد، به گروگیر داده نمیشود.
پریدمیت به گرو گذاشته شده ممکن است در نزد گروده باید زیر قلف و مُهر گروگیر واگذاشته شود.
پریدمیت به گرو گذاشته شدرا میتوان در نزد گروگیر با ثبت نشانه گذاشت، که به گرو گذاشتن مال و ملک دلالت میکند (گرو قطعی).
پریدمیت گرو، که از طرف گروده موقتاً برای صاحبی یا استفاده به شخص سوّم داده شده است، در نزد گروده قرارداشته به حساب میرود.
هaنگام به گرو گذاشتن حقوق مال و ملکی، که با قاغذ قیمتناک ثابت شده است، اگر در شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، به گروگیر یا دیپازیت ناتریوس داده میشود.
مادّة 368. شرطنامة گرو، شکل و بقیدگیری آن
1. در شرطنامة گرو باید پریدمیت گرو، ماهیت، اندازه و مهلت اجpای عهدهداری، که با گرو تأمین شده است، بیان گردد. در آن اینچنین باید افاده گردد، که مال و ملک به گرو گذاشته شده در نزد کدامی از طرفها قرار دارد.
شرطنامة گرو باید در شکل خطّی بسته شود. شرطنامههای آمیختهای، که مطابق قسم 3 مادّة 453 کادکس مذکور بسته شدهاند و عنصرهای شرطنامة گرو را در بر گرفتهاند، باید به طلبات مادّة مذکور موافقت نمایند.
شرتنامه عاید به ایپاتیکه، اینچنین شرطنامه در بارة گرو مال و ملک منقول یا حقوق به مال و ملک جهت تأمین عهدهداری از روی شرطنامه، که در ادارة ناتریلی تصدیق شدنش ضرور است، باید از جانب ادارة ناتریلی تصدیق کرده شود.
شرطنامة ایپاتیکه باید مطابق ترتیب به قید گرفتن اهدهای برای مال و ملک دخلدار مقرّرگردیده به قید گرفته شود. ترتیب به قید گرفتن گرو مال و ملک منقول را قانون مقرّر مینماید.
رعایه نکردن قاعدههای در قسمهای 2 و 3 همین مادّه ذکرشده شرطنامة گرو را بیاعتبار میگرداند.
مادّة 369. مال و ملکی، که به آن حقوق گروگیر پهن میگردد
اگر در شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، حقوق گروگیر (حقوق گرو) به اشیایی، که پریدمیت گرو قرار دارد، به مربوطیّت آن پهن میگردد، اگر در شرطنامه طرز دیگر پیشبینی نشده باشد.
در نتیجة استفادة مال و ملک به گرو گذاشته شده به ثمرة به دستاوردشده، محصولات و درآمد آن حقوق گرو در حالتهای پیشبینینمودة شرطنامه پهن میگردد.
هنگام ایپاتیکة کارخانه یا دیگر کامپلیکس مال و ملک در مجموع حقوق گرو به تمام مال و ملک به آن داخلشونده مال و ملک منقول و غیریمنقول، مثلاً حقوق طلب و حقوق استثنا، از جمله حقوقی، که در دورة ایپاتیکه به دست آورده شده است، اگر در قانون یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، پهن میگردد.
مطابق شرطنامة گرو و نسبت به گروی، که از اساس قانون برمیآید، ممکن است گرو اشیا و حقوق مال و ملکی را، که گروده در آینده به دست میآرد، در قانون پیشبینی کرده شود.
مادّة 370. به میان آمدن حقوق گرو
حقوق گرو هنگام در یک وقت موجود بودن شرطهای زیرین به میان میآید:
-موجود بودن شرطنامه در بارة گرو مطابق طلبات مادّة 368 کادکس مذکور؛
-صاحب بودن گروده به حقوق مالکیت یا دیگر حقوق اشیای به پریدمیت گرو و یا حقوق دیگر مالومولکی.
اگر در شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، حقوق گرو نسبت گرو مال و ملکی، که باید به گروگیر سپرده شود، از لحظة سپردن این مال و ملک به میان میآید.
حقوق گرو به مال در معاملاتبوده مطابق قاعدههای قسم 2 مادّة 386 کادکس مذکور به میان میآید.
مادّة 371. گرو منبعده و مویین کردن نوبت گروگیران
مال و ملکی، که از روی شرطنامة گرو جهت تأمین اجرای باز یک عهدهداری (گرو ابتدایی) به گرو گذاشته شده است، میتواند برای تأمین اجرای عهدهداری دیگر (گرو منبعده) به گرو گذاشته شود.
گرو منبعده اجازت داده میشود، به شرطی که آن با شرطنامههای ابتدایی گرو همان مال و ملک منع نشده باشد. اگر شرطنامة ابتدایی گرو شرطهای بستن شرطنامة گرو منبعده را پیشبینی نماید، گرو منبعده باید با رعایة این شرطها بسته شود.
نوبتداری نگاهدارندة گرو به همان یک مال و ملک پریدمیت گرو از روی سنة در مقامات عدلیه به قید گرفته شدن گرو (گرو به قید گرفته شده) مقرّر کرده میشود. به نوبت گذاشتن گروگیران مال و ملک منقول با قانون مویین کرده میشود.
گروگیری، که در نوبتداری برتری دارد، گروگیر ابتدایی نامیده میشود. گروگیران دیگر گروگیران منبعده میباشند.
کریدیتاری، که به قرضدار برای تحت گرو خریدن مال و ملک قرض مقصدناک میدهد، جهت قانع گردانیدن طلبات خود از حساب همین مال و ملک حقوق استثنایی (غیرینوبتی) دارد، به شرطی که او این گرو را قید کنانیده باشد.
گروده عهدهدار است به هر یک گروگیر منبعده عاید به همة گروهای مال و ملک مذکور، که در قسم 1 مادّة 368 همین کادکس پیشبینی شده است، معلومات دهد و او برای زیانی، که به گروگیران بنا بر اجرا نکردن این عهدهداری رسانیده است، جوابگر میباشد.
طلبات گروگیر منبعده از ارزش پریدمیت به گرو گذاشته شده بعد قانع گردانیدن طلبات گروگیر ابتدایی قانع کرده میشود.
نوبت قانع گردانیدن طلبات را با راضیگی خطّی گروگیران تغییر دادن ممکن است.
مادّة 372. نگاه و بین و احتیاط مال و ملکی به گرو گذاشته شد
گروده یا گروگیر وابسته به آن که مال و ملک گرو در دست کدام از آنها قرار دارد (مادّة 367) ، اگر در قانون یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، وظیفهدار است:
ه) مال و ملک گرو را از حساب گروده با ارزش پُرّهاش از خوف گم شدن یا آسیب دیدن سغرته نماید و اگر ارزش پُرّة مال و ملک از اندازة طلبات با گرو تأمینگردیده زیاد شود، به مبلغ نه کمتر از اندازة طلب سغرته کند؛
ب) برای احتیاط کردن مال و ملک که به گرو گذاشتهاش را، از جمله برای حمایه آن از سوءقصد و طلبهای جانب شخص سوّم تدبیرهای ضروری اندیشهد؛
و) طرف دیگر را در مورد آمدن خوف گمشوی یا آسیب دیدن مال و ملک به گرو گذاشته شده فوراً آگاه سازد.
گروگیر و گروده حق دارند طبق حجّت و واقعاً موجود بودن مال و ملک، مقدار، وضع و شرایط نگهداشت مال و ملک به گرو گذاشتهاش را، که در اختیار طرف دیگر است، تفتیش کنند.
هنگام از جانب گروگیر دغلانه ویران کردن عهدهداریهایی، که در قسم 1 همین مادّه ذکر یافتهاند و این به مال و ملک به گرو گذاشته شده خوف گمشوی یا آسیب تهدید میکند، گروده حق دارد قطع پیش از مهلت گرو را طلب نماید.
مادّة 373. عاقبتهای گم کردن یا آسیب دیدن مال و ملک به گرو گذاشته شد
گروده، اگر در شرطنامة گرو ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، توکّل ناگهان نابود گردیدن یا ناگهان آسیب دیدن مال و ملک به گرو گذاشته شده را به عهده دارد.
اگر گروگیر مطابق مادّة 432 همین کادکس از جوابگری آزاد شدنش را اثبات کرده نتواند، برای پرّه یا قسماً گم شدن یا آسیب دیدن مال و ملک همچون پریدمیت گرو به او سپاریدشده، جوابگر میباشد.
گروگیر برای گم کردن مال و ملک گرو به اندازة ارزش واقعی آن و برای آسیب رسیدن به اندازة مبلغی، که ارزش آن پایین فرآمده است، صرف نظر از آن که هنگام سپاریدن آن به گروده چه قدر نرخگذاری شده بود، جوابگر میباشد.
گر در نتیجة آسیب پریدمیت گرو آن قدر تغییر یافته باشد، که مطابق تعیینات اسلیاش استفاده بردن آن امکانناپذیر است، گروده حق دارد از آن دست کشد و برای از دست دادن آن تاوان طلب کند.
در شرطنامه عهدهداری گروگیر عاید به جبران دیگر زیانی، که در نتیجة گم شدن یا آسیب دیدن مال و ملک گرو به گروده وارد میگردد، پیشبینی شدنش ممکن است.
گرودهنده، که دایر به عهدهداری، که با گرو تأمین شده است قaرزدار میباشد، حق دارد طلب گروگیر را عاید به پرداخت تاوان زیانی، که از سبب گم شدن یا آسیب دیدنی پریدمیت گرو رسانیده شده است، به حساب عهدهداری با گرو تأمینشده به حساب گیرد.
مادّة 374. عوض و برقرار نمودن پریدمیت گرو
عوض نمودن پریدمیت گرو، اگر در شرطنامه یا قانون ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، با راضیگی گروگیر اجازت داده میشود.
اگر پریدمیت گرو نابود شده یا آسیب دیده باشد یا حقوق مالکیت به آن یا حقوق پیشبرد خواجگیداری آن در اساس پیشبینینمودة قانون قطع گردیده باشد، گروده حق دارد در مهلت مساعد پریدمیت گرو را برقرار کند یا، آن را با مال و ملک برابررزیش عوض نماید، به شرطی که در شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد.
مادّة 375. استفاده و اختیارداری پریدمیت گرو
اگر در شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد یا از ماهیّت گرو برناید، گروده حق دارد پریدمیت گرو را طبق تعییناتش استفاده برد، از جمله از ثمره و درآمد آن بهرهور گردد.
اگر در قانون یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد و از ماهیّت گرو برناید، گروده تنها با راضیگی گروگیرنده حق دارد پریدمیت گرو را بیگانه کند، آن را به اجاره دهد یا به دیگر شخص به استفادة بیمزد سپارد یا آن را با اصول دیگر اختیارداری نماید.
شرتنامهای، که حقوق گرودهنده را برای وصیّت نمودنی مال و ملک گرو گذاشته شدهاش محدود میسازد، تماماً اعتبار ندارد.
گروگیر حق دارد تنها در حالتهای پیشبینینمودة شرطنامه از مال و ملک به گرو سپردشده استفاده برد و منتظم به گرودهنده عاید به استفادة آن حسابات دهد. مطابق شرطنامه گروده ممکن است وظیفهدار کرده شود، که ثمره و درآمد از مال و ملک گرو گذاشته شده را به مقصد اجرای عهدهداری اساسی یا به منفعت گروده استفاده نماید.
مادّة 376. از جانب گروگیر حفظ نمودن حقوقهای خود عاید پریدمیتی گرو
گروگیر، که مال و ملک به گرو گذاشته شده را در اختیار دارد یا میبایست در اختیارش قرار داشته باشد، به طلب کرده گرفتن آن از تصرّف غیریقانونی شخص بیگانه، از جمله از صاحبی گروده (مادّههای 322، 323، 326) ، حقوق دارد
در حالتی، که طبق شرطهای شرطنامه به گروگیر حقوق داده شده است از مال و ملک به گرو گذاشته شدة در اختیارش قرار داشته استفاده برد، او میتواند از شخص دیگر، از جمله از گروده رفع همه گونه ویران کردن حقوقهایش را طلب نماید، هرچند این ویرانکنیها با محروم ساختن از صاحبیّت مال و ملکی علاقهمند نباشند هم (مادّههای 325، 326).
مادّة 377. اساس رویانیش از مال و ملکی به گرو گذاشته شد
رویانیش از مال و ملک به گرو گذاشته شده جهت قانع نمودن طلبات گروگیر (کریدیتار) در صورت اجرا نکردن یا اجرای نامطلوب عهدهداری با گرو تأمینشده از طرف گروده وابسته به حالتهایی، که برای آنها او جوابگر نمیباشد، ستانیدن ممکن است.
اگر خطای راهدادة قرضدار عاید عهدهداری به گرو تأمینشده خیلی ناچیز باشد و اندازة طلب گروگیر در نتیجة آن به ارزش مال و ملک به گرو گذاشته شده تماماً نامتناسب گردد، طلب ستانیدن مال و ملک به گرو گذاشته شده رد کرده شدنش ممکن است.
مادّة 378. ترتیب و شرطهای رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شد
رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده میتواند هم با ترتیب سودی و هم غیریسودی صورت گیرد.
اگر در شرطنامة گرو امکانیّت رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده با ترتیب غیریسودی پیشبینی نشده باشد، رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده، در موردهای زیرین میتواند با ترتیب سودی انجام داده شود:
-اگر برای بستن شرطنامة گرو راضیگی یا اجازت شخص یا مقامات دیگر لازم باشد و لیکن از آنها چنین راضیگی و اجازت نیامد ا باشد؛
-اگر پریدمیت به گرو گذاشته شده برای جمعیت ارزش زیاد تاریخی، بدیعی و ارزشهای دیگر فرهنگی داشته باشد؛
-اگر گروده غایب و محل زیست او را مقرّر کردن امکانناپذیر باشد.
اگر در قانون ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده با ترتیب غیریسودی در اساس شرطنامة گرو یا سازشنامة دارای شرطهای رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده با ترتیب غیریسودی صورت میگیرد.
گر بین طرفها دایر به رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده برای بحث اساسی نباشد، هیچ یکی از آنها نمیتوانند از جانب خود ترتیب غیریسودی رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده را تغییر دهند و یا با اصول دیگر از ترتیب با شرطنامه (سازشنامه) مقرّرگردیدة رویانیدن از پریدمیت به گرو گذاشته شده دست کشند.
در برابر این طرفها حق دارند بعد به میان آمدن اساس رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده با سازشنامة علاوگی ترتیب دیگر غیریسودی رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده را، که از ترتیب قبلاً مویینّمودة شرطنامه یا سازشنامة گرو فرق دارد، پیشبینی نمایند.
حتّی اگر ترتیب غیریسودی رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده با شرطنامة گرو یا سازشنامة علیحده مقرّر کرده شده باشد، قرضدار حق دارد به سود در بارة مورد بحث قرار دادن اساس رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده دعوا نماید.
هنگام بررسی نمودن بحث بین گروده و گروگیر عاید به اساسهای رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده، سود در بارة اساسناکی رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده قرار قبول میکند. سود قرار قبول نموده، حق ندارد ترتیب رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده را، که با سازشنامة طرفها مقرّر شده است، تغییر دهد.
برای سر کردن مرافعة رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده با ترتیب غیریسودی یا سودی گروگیر عهدهدار است، که:
-در بارة آغاز مرافعة رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده آگاهنامه ترتیب دهد؛
-آگاهنامه را با رعایة رسمیات به قرضدار (گروده) سپارد؛
-نسخة آگاهنامه را به گروگیران ابتدایی و منبعده روان کند.
قرزدار (گروده) هنگام گرفتن آگاهنامه حق دارد، که:
-پیشنهاد گروگیر را عاید به اجرای اختیاری عهدهداری قانع گرداند؛
-در بارة مورد بحث قرار دادن اساس رویانیدن از حساب پریدمیت به گرو گذاشته شده به سود دعوا نماید.
مادّة 379. فروش مال و ملک به گرو گذاشته شد
فروش مال و ملک به گرو گذاشته شده، که مطابق مادّة 378 همین کادکس به آن رویانیش نگرانیده شده است، طبق ترتیب مقرّرنمودة قانونهای مرافعهوی، اگر در قانون یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، با اصول فروش در سودای عامّوی انجام داده میشود.
با خواهش گروده سود حق دارد در قرار عاید به رویانیش از مال و ملک به گرو گذاشته شده مهلت فروش مال و ملک غیریمنقول را در سودای عامّوی تا یک سال دراز کند. دراز کردن مهلت به حقوق و عهدهداریهای طرفها عاید به عهدهداری تأمین گرو با مال و ملک تأثیر نمیرساند و قرضدار را از پرداخت زیان در دورة گذرانیدن مهلت رسانیدشده و ناوستاوارانه به گروده آزاد نمیکند.
ارزش ابتدایی مال و ملک به گرو گذاشته شده، که با آن سودا شروع میشود، در حالت طبق ترتیب سودی مویین کردن رویانیش از مال و ملک با قرار سود یا در حالتهای دیگر مطابق سازشنامة بین گرودهنده و گروگیر مقرّر کرده میشود.
مال و ملک به گرو گذاشته شده به شخصی فروخته میشود، که در سودا نرخ بلندتر را پیشنهاد کرده است.
هنگام برگزارنشده اعلان کردن سودا گروگیر حق دارد طبق سازشنامه با گروده مال و ملک گرو را به دست آرد و آن را به حساب مبلغ ارزش طلباتش، که با گرو تأمین شده است، داخل کند. عاید به چنین سازشنامه قاعدههای خرید و فروش تطبیق میگردند.
هنگام برگزار نشدن سودای تکراری گروگیر حق دارد پریدمیت گرو را در اختیار خود گذاشته ارزش آن را از نرخی سودای تکراری مویینگردیده، تا 10 فایض کم کند.
گر گروگیر در طول یک ماه برگزار نشدن سودای تکراری از حقوق خود در مورد تحت اختیارش قرار داشتن پریدمیت گرو استفاده نبرد، شرطنامة گرو قطع میگردد.
اگر مبلغ از فروش مال و ملک گرو به دستامده برای پوشانیدن طلبات گروگیر ناکفایه باشد، هنگام در قانون یا شرطنامه موجود نبودن ترتیب دیگر، او حقوق دارد مبلغ ناکفایه را بدون استفادة افضلیّت با گرو اساسیافته از مال و ملک دیگر گروده گیرد.
اگر مبلغ از فروش مال و ملک گرو به دستامده از مبلغ برای با مال و ملک تأمین نمودن طلبات گروگیر بیشتر باشد، فرقیّت آن به گروده برگردانیده میشود.
قرضدار و گروده، که شخص سوّم میباشد، حق دارد در هر لحظة تا فروش پریدمیت گرو رویانیش و فوروش آن را قطع نموده عهدهداری با گرو تأمینشده یا آن قسمی را، که مهلت اجرایش گذشته است، اجرا کند. سازشنامهای، که این حقوق را محدود میسازد بیاعتبار است.
مادّة 380. پیش از مهلت اجرا نمودن عهدهداری، که با گرو تأمین شده است و رویانیش از مال و ملک به گرو گذاشته شد
گروگیر در حالتهای زیل برای پیش از مهلت اجرا نمودن عهدهداری با گرو تأمینشده حق دارد:
ه) اگر پریدمیت گرو از اختیار گروده برآمده باشد، که در آن جا مانده شده بود، خلاف شرطهای شرطنامه باشد؛
ب) از جانب گروده ویران کرده شدن قاعدههای عوض نمودن پریدمیت گرو (مادّة 374)؛
و) گم کردن پریدمیت گرو، مطابق حالتهایی، که برای آن گروگیر جوابگر نمیباشد، اگر گروده از حقوق پیشبینینمودة قسم 2 مادّة 374 همین کادکس استفاده نبرده باشد؛
گ) اگر گروده عهدهداریش را عاید به آگاهانیدن گروگیر از حقوق شخصان سوّم به پریدمیت گرو رعایه نکرده باشد (قسم 6 مادّة 371)؛
د) اگر ارزش پریدمیت گرو خیلی پست شود و گروده طلبات عوض نمودن پریدمیت گرو را اجرا نکند؛
ی) در حالتهای دیگر پیشبینینمودة قانون یا شرطنامه.
گروگیر حق دارد اجرای پیش از مهلت عهدهداری با گرو تأمینشده را طلب کند و اگر طلب او قانع کرده نشود، در حالتهای زیل رویانیش را از پریدمیت گرو استفاده برد:
ه) در حالت از جانب گروده ویران کردن قاعدههای گرو منبعده (مادّة 371)؛
ب) هنگام از جانب گروده اجرا نشدن وظیفههای پیشبینینمودة زیربندهای ا) و ب) قسم 1 و قسم 2 مادّة 372 همین کادکس؛
و) در صورت از جانب گروده ویران کردن قاعدههای اختیارداری مال و ملک به گرو گذاشته شده (قسم 2 مادّة 375).
مادّة 381. قطع گرو
گرو در حالتهای زیل قطع میگردد:
ه) با قطع عهدهداری با گرو تأمینشده؛
ب) طبق طلب گروده، هنگام موجود بودن حالتهای پیشبینینمودة هیسم 3 مادّة 372 همین کادکس؛
و) در صورت نابود شدن اشیای به گرو گذاشته شده یا قطع حقوق به گرو، اگر گروده از حقوقهای پیشبینینمودة قسم 2 مادّة 374 همین کادکس استفاده نبرده باشد؛
گ) هنگام در سودای عامّوی فروختن مال و ملک به گرو گذاشته شده، اینچنین در حالتهایی، که فروش آن امکانناپذیر گردیده است (قسم 4 مادّة 379)؛
د) با اساسهای دیگر پیشبینینمودة قانون یا شرطنامه.
قطع گرو باید در فهرستی ثبت گردد، که در آن شرطنامة گرو به قید گرفته شده بود.
هنگام قطع گرو در نتیجة اجرا نمودن عهدهداری با گرو تأمینشده یا موافق طلب گروده (قسم 3 مادّة 372) گروگیر، که اشیای به گرو گذاشته شده در اختیارش بود، باید فوراً آن را به گروده برگرداند.
مادّة 382. نگاه داشتن گرو هنگام به شخصی دیگر گذشتن حقوق به گرو گذاشته شد
در صورت گذشتن حقوق مالکیت به مال و ملک به گرو گذاشته شده یا حقوق خواجگیداری آن از گروده به شخص دیگر در نتیجة به مزد یا بیمزد بیگانه کردن این مال و ملک یا طبق ترتیب حقوق میراث عمومی (انیویرسلی) – حقوق گرو قابل اعتبار است.
واریس گروده جای گرودیه را اشغال نموده، اگر در شرطنامة بین او و گروگیر ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، تمام عهدهداریهای گرودیه را به زیمه میگیرد.
اگر مال و ملک گروده، که پریدمیت گرو میباشد، طبق ترتیب وارث حقوق به یکچند شخص گذشته باشد، هر یک وارث (به دستاورندگان مال و ملک) عاقبتهای را، که از نتیجة با گرو تأمین نمودن عهدهداری برمیایند، به اندازة برابر به مثل مال و ملک ذکرگردیدة به آنها گذشته، به ذمّه دارند. امّا هنگامی، که موضوع گرو تقسیمنشونده است یا با اساسهای دیگر تحت مالکیّت عمومی وارثان عمومی میباشد، آنها به گرودیهان مشترک تبدل مییابند.
مادّة 383. عاقبت مجبوراً گرفتن مال و ملک به گرو گذاشته شد
اگر حقوق مالکیّت گروده به مال و ملکی، که پریدمیت گرو قرار دارد در نتیجة گرفتن (خریده گرفتن) برای احتیاجات دولتی، ریکویزیتسیه یا ملّیکنانی طبق ترتیب پیشبینینمودة قانون قطع گردد و به گروده مال و ملک دیگر داده شود یا جبران دخلدار صورت گیرد، حقوق گرو به مال و ملکی، که به عوض آن داده میشود تطبیق گردیده، موافقن گروگیر برای قانع نمودن طلبات خود از مبلغ برای جبران گروده دادشونده حقوق افضلیّتناک پیدا میکند. گروگیر اینچنین حق دارد اجرای پیش از مهلت عهدهداری با گرو تأمینشده را طلب نماید.
در حالتهایی که مال و ملک تحت پریدمیت گرو قرارداشتة گروده مطابق ترتیب مقرّرنمودة قانون در اساس آن، که مالک این مال و ملک شخص واقعی دیگر میباشد (مادّة 322) یا همچون جزا برای صادر نمودن جنایت یا دیگر حقوقویرانکنی (مادّة 267) گرفته شود، گرو نسبت به این مال و ملک قطع میگردد. در چنین حالت گروگیر حق دارد اجرای پیش از مهلت عهدهداری با گرو یا این که عوض پریدمیت گرو را طلب نماید.
مادّة 384. گذشت کردن حقوق عاید به شرطنامة گرو
گروگیر حق دارد حقوق خود را عاید به شرطنامة گرو با رعایة قاعدههای دادن حقوق کریدیتار، با راه گذشت طلبات (مادّههای 411-419) به دیگر شخص دهد.
2. از جانب گروگیر گذشت کردن حقوق خود عاید به شرطنامة گرو به شخص دیگر هنگامی قابل اعتبار است، که اگر به همان شخص حقوق طلبات به قرضدار عاید به عهدهداری اساسی با گرو تأمینشده نیز گذشت کرده شده باشد.
3. اگر عمل دیگری اثبات نشده باشد، گذشت حقوق عاید به شرطنامه در مورد ایپاتیکه اینچنین معنای گذشت حقوق به عهدهداری با ایپاتیکه تأمینشده را دارد.
مادّة 385. گذرانیدن قرض عهدهداری، که با گرو تأمین شدهاست
با گذرانیدن قرض عهدهداری با گرو تأمینشده به شخص دیگر، اگر گروده به کریدیتار در مورد به ذمّه گرفتن مسئولیت قرضدار نو راضیگی نداده باشد، گرو قطع میگردد.
مادّة 386. به گرو گذاشتن مال در معاملات بود
مال در معاملاتبودة به گرو گذاشته شده مالی اعتراف کرده میشود، که در اختیار گروده بوده، به او حقوق داده شده است ترکیب و شکل طبیعی مال و ملک به گرو گذاشته شده را (ذخیرههای مال، اشیا، مواد، محصولات نیمتییار، محصولات تییار و غیره) تغییر دهد به شرطی، که ارزش عمومی آنها از ارزش در شرطنامه مویینشدة این مال و ملک گرو کمتر نگردد.
گر در شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، ارزش مال به معاملات گذاشته شده را، برابر اندازة قسم عهدهداری با گرو تأمینشده کم کردن ممکن است.
مال در معاملاتبوده، که از جانب گروده بیگانه کرده شده است، از لحظة به صاحبمولکی، پیشبرد خواجگیداری یا ادارة آپیرتیوی به دستاورنده گذشتنش دیگر پریدمیت گرو شده نمیتواند. تا روز پرّه کردن پریدمیت گرو، که مال در معاملاتبوده از جملة آن است، مبلغ از فروش این مال به دستامده به صفت پریدمیت گرو حساب کرده میشود.
مال در معاملاتبودهای، که گروده آن را از روی شرطهای شرطنامة گرو مال در معاملاتبوده خریده است، از لحظة با حقوق مالکیت یا حقوق دیگر اشیای به اختیار گروده گذشتنش پریدمیت گرو قرار میگیرد.
گرودیه مال در معاملاتبوده باید دفتر ثبت گروهای را داشته باشد، که در آن شرط به گرو گذاشتن مال، دیگر عملی، که باعث تغییر دادن ترکیب و یا شکل طبیعی مال به گرو گذاشته شده گردیدهاند، از جمله کارکرد آن را در روز آخرین عملیات انعکاس نماید.
هنگام از جانب گروده ویران کرده شدن شرط به گرو گذاشتن مال در معاملاتبوده گروگیر حق دارد به روی آن نشانه و مُهر خود را گذاشته، تا برطرف نمودن نارساییها، عملیات را با این مال و ملک بازدارد.
مادّة 387. به گرو گذاشتن مال در گروخانه (لامبرد)
از شهروندان به گرو قبول کردن مال و ملک منقولی، که برای استعمال شخصی، کندن قرض کوتاهمدّت تعیین شدهاند، به صفت فعالیّت صاحبکاری از جانب تشکیلاتهای مخصوصگردانیدشده – گروخانه (لامبرد)-ها، که به این فعالیت اجازتنامه (لیتسینزیه) دارند، انجام داده شدنش ممکن است.
شرطنامة به گرو گذاشتن مال در گروخانه (لامبرد) با دادن چیپته (بلیت) گرو از طرف گروخانه (لامبرد) به رسمیت درآورده میشود.
مالهای بگروگذاشته به گروخانه (لامبرد) سپاریده میشوند. گروخانه (لامبرد) وظیفهدار است مال به گرو گرفتهاش را به منفعت گروده از حساب خود، با ارزش پُرّهاش مطابق نرخ چنین مال و چنین صفت، که عادتاً در مؤسسههای سودا هنگام به گرو گرفتن مویین کرده میشود، سغرته نماید.
گروخانه (لامبرد) حق ندارد مال به گرو گذاشته شده را استفاده و اختیارداری نماید.
گروخانه (لامبرد) برای گم یا آسیب دیدن مال به گرو گذاشته شده، اگر اثبات کرده نتواند، که گم یا آسیب یافتن مال به قوّة رفعناپذیر وابسته است، مسئولیت دارد.
هنگام در مهلت مویینشده برنگردانیدن قرض مال به گروخانه (لامبرد) سپرده، گرو آن است، که گروخانه (لامبرد) حق دارد در اساس اجراورقة ناتریوس با گذشتن یک ماه امتیازناک، این مال را با ترتیب برای فروش مال و ملک به گرو گذاشته شده (قسمهای 3، 4، 6 و 7 مادّة 379) مقرّرگردیده فروشد. پس از این طلبات گروخانه (لامبرد) نسبت گروده (قرضدار) ، هرچند مبلغ فروش مال به گرو گذاشته شده برای پرّه قانع نمودن طلبات ناکفایه باشد هم قانع گشته حساب میشود.
قاعدههای به شهروندان موافق مال و ملک به گرو گذاشتهاشان قرضدادن گروخانه (لامبرد) -را مطابق همین کادکس قانون مویین میکنند.
شرطهای شرطنامة در گروخانه (لامبرد) گرو گذاشتن مال، که حقوق گرودیه را در مقایسه به حقوقهای دادة همین کادکس یا دیگر قانونها محدود میسازد، اعتبار ندارند. بر عوض چنین شرطها مقرّرات دخلدار قانون تطبیق کرده میشوند.
§ 4. نگاه داشتن
مادّة 388. اساسها برای نگاه داشتن
کریدیتار مال و ملکی را، که در اختیار دارد و آن را باید به قرضدار و یا شخص مویینّمودة قرضدار سپارد، در صورت از جانب قرضدار در مهلت مویینشده اجرا نکردن عهدهداری پرداخت حق مال یا جبران خراجات قرضها وابسته به این یا زیان دیگر حق دارد تا اجرا گردیدن عهدهداریهای دخلدار، آن را نگاه دارد.
با نگاه داشتن مال همچنین طلباتی قانع گردانیده میشود، که با پرداخت مال یا جبران خراجات آن و زیانهای دیگر از عهدهداری برآیندهای، که طرفهای این عهدهداری همچون صاحبکار برآمد میکنند، علاقهمند نیستند.
کریدیتار، صرف نظر از آن، که بعد صاحب شدنش به این مال شخص سوّم به آن حقوق پیدا کرده است، مال را نگاه داشته میتواند.
اگر در شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، قاعدههای مادّة مذکور تطبیق میگردند.
مادّة 389. قانع نمودن طلبات از حساب مال و ملک نگاهداشتشد
طلبات کریدیتار نگاهدارندة مال از حساب ارزش آن برابر حجم و مطابق ترتیبی قانع گردانیده میشود، که برای قانع نمودن عهدهداری با گرو تأمینشده، پیشبینی شده است.
§ 5. ضمانت
مادّة 390. شرطنامة ضمانت
طبق شرطنامة ضمانت ضامن عهدهدار میشود، که در نزد کریدیتار دیگر شخص برای پرّه یا قسماً اجرا نمودن عهدهداریهای آن جوابگر باشد.
شرطنامة ضمانت اینچنین جهت تأمین عهدهداری مینعبده، نیز بسته شدنش ممکن است.
تنها طلبات حقکانی میتواند با ضمانت تأمین کرده شود.
مادّة 391. شکل شرطنامة ضمانت
شرتنامة ضمانت باید خطّی ترتیب داده شود. در صورت به طرز خطّ ترتیب ندادن آن شرطنامة ضمانت بیاعتبار میگردد.
مادّة 392. مسئولیت ضامن
هنگام اجرا ننمودن یا اجرای نامطلوب با ضمانت تأمین کردن عهدهداری ضامن و قرضدار، اگر قانون و یا شرطنامة ضمانت مسئولیت سوبسیدری ضامن را پیشبینی نکرده باشند، در نزد کریدیتار مشترک جوابگر میباشند.
اگر در شرطنامة ضمانت ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، ضامن در نزد کریدیتار برابر قرضدار، از جمله در پرداخت فایض، جبران خراجات سودی عاید به رویانیدن قرض و دیگر زیان به کریدیتار در نتیجة عهدهداری را اجرا ننمودن یا نامطلوب اجرا کردن قرضدار رسیده است، جوابگر میباشد.
اشخاصی، که یکجایه ضمانت دادهاند، اگر در شرطنامة ضمانت ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، در نزد کریدیتار یکجایه جوابگرند.
اگر ضمانت از جانب قرضدار اجرا کردن عهدهداری را بانک یا دیگر مؤسسة کریدیتی، شخص سغرتکننده یا دیگر شخصی، که ضامنی را به صفت فعالیّت کسبی صاحبکاری انجام میدهد، به عهده گرفته، اگر در شرطهای شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، ضامن در نزد کریدیتار در دایرة مبلغ در ضمانتنامه ذکرشده مسئولیت دارد.
مادّة 393. حقوق ضامن جهت اعتراض طلبات کریدیتار
اگر از شرطنامة ضمانت ترتیب دیگری برناید، کفیل حق دارد به کریدیتار عاید به طلباتش، که نسبت به آن قرضدار میتوانست عرض کند، اعتراض نماید.
زامین حتّی در حالتی، که قرضدار از اعتراض دست کشیده است یا قرض خود را اعتراف کرده است، حقوق اعتراض کردن را نگاه میدارد.
ضامن تا قانع نمودن طلبات کریدیتار عهدهدار است قرضدار را از این آگاه نماید و اگر نسبت به ضامن دعوا پیشنهاد شده باشد، قرضدار را به محاکمة پرونده جلب نماید.
3. اگر ضامن عهدهداریهای در قسم 2 همین مادّه نشاندادشده را اجرا نکرده باشد، قرضدار حق دارد به مقابل طلبات عکس (ریگریسیوی)-ا ضامن، که او به مقابل کریدیتار داشت، اعتراض نماید.
مادّة 394. حقوق ضامنی، که عهدهداریش را اجرا کردهاست
به ضامن عهدهداریش را اجرانموده حقوق کریدیتار عاید به این عهدهداری و حقوق مربوط کریدیتار همچون گروگیر، در آن حجمی، که ضامن طلبات کریدیتار را قانع نموده است، میگذرد. ضامن همچنین حق دارد از قرضدار پرداخت فایض مبلغ به کریدیتار داده شده و جبران دیگر زیانی را طلب نماید، که بنا بر مسئولیت نزد قرضدار رسیده است.
هنگام از جانب ضامن اجرا گردیدن عهدهداری کریدیتار باید به قرضدار اسنادی را سپارد، که این طلبات را به قرضدار تصدیق میکند، اینچنین او را حقوقدار سازد، که این طلبات را تأمین میکند.
اگر در قانون، دیگر سند حقوقی یا شرطنامة بین ضامن و قرضدار ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد و از مناسبت بین آنها برناید، قاعدههای مویینّمودة مادّة مذکور، تطبیق کرده میشود.
مادّة 395. آگاهانیدن ضامن در مورد از جانب قرضدار اجرا شدن عهدهداری
قرزداری، که عهدهداری با ضمانت تأمینشده را اجرا کرده است، وظیفهدار است فوراً ضامن را از این آگاه سازد. در عکس حال، ضامنی که عهدهداریهایش را در نوبت خود اجرا کرده است، حق دارد از کریدیتار مبلغ بیاساس گرفتهاش را رویاند یا به قرضدار طلباتی عکس (ریگریسیوی) عرض نماید. در حالت به قرضدار عرض نمودن طلبات عکس (ریگریسیوی) قرضدار حق دارد از کریدیتار تنها مبلغ بیاساس گرفتهاش را رویاند.
مادّة 396. قطع ضامنت
ضمانت با قطع عهدهداری تأمیننمودهاش، اینچنین در حالت تغییر یافتن این عهدهداری، که باعث افزودن مسئولیت یا بدون راضیگی ضامن به او دیگر عاقبتهای نامساعد میآرند، قطع میگردد.
اگر ضامن به کریدیتار در مورد جوابگری عاید به مسئولیت قرضدار نو راضیگی نداده باشد، ضامنت هنگام به شخص دیگر گذرانیدن قرض با ضمانت تأمینشدة عهدهداری، قطع میگردد.
ضمانت هنگامی، که کریدیتار قبول اجرای درست پیشنهادنمودة قرضدار یا ضامن را رد میکند، قطع میگردد.
ضمانت با گذشت مهلت در شرطنامة ضمانت ذکرشده، که برای همین مهلت داده شده است، قطع میگردد. اگر مهلت مویین نشده باشد آن هنگامی قطع میگردد، که کریدیتار در جریان یک سال از روز فرا رسیدن اجرای عهدهداری با ضمانت تأمینشده به ضامن عرض دعوا نکرده باشد. هنگامی، که مهلت اجرای عهدهداری اساسی مویین کرده نشده است و مویین شدنش هم ناممکن است یا با لحظة پستلبکنی مویین کرده شده باشد، اگر کریدیتار به ضامن در طول دو سال از روز بستن شرطنامة ضمانت عرض دعوا نکرده باشد، ضمانت قطع میگردد.
§ 6. کفالت
مادّة 397. مفهوم کفالت
1. در اساس کفالت بانک، دیگر مؤسسة کریدیتی یا تشکیلات سغرته (کفیل) با خواهش شخص دیگر (پرنسیبل) به کریدیتار پرنسیبل (بینیفیتسیر) مطابق شرط عهدهداری با کفالت تأمینشده، با پیشنهاد طلبنامة بینیفیتسیر عاید به پرداخت مبلغ عهدهداری خطّی میدهند.
شرطنامه در بارة دادن کفالت بین سوبژکتهایی، که در قسم 1 همین مادّه ذکر شدهاند و پرنسیبل در شکل خطّی بسته میشود. رعایه نکردن شکل خطّی شرطنامة کفالت آن را بیاعتبار میگرداند.
در کفالتنامه باید شخصی، که با خواهش او کفالت داده میشود، مبلغ و مهلت کفالت، نام کریدیتار عاید به کفالت، عهدهداری، که تأمین کرده میشود، شرطهای پیشنهاد طلبات، مهلت اجرای کفالت، مسئولیت کفیل و دیگر شرطهای ضروری ذکر کرده شده باشد.
مادّة 398. با کفالت تأمین نمودن عهدهداری پرنسیبل
1. کفالت از جانب پرنسیبل اجرای مطلوب عهدهداریش را نسبت به بینیفیتسیر (عهدهداری اساسی) تأمین میکند.
پرنسیبل به کفیل برای دادن کفالت پاداش میدهد. اندازة پاداش با موافقة طرفهای شرطنامه مویین کرده میشود.
مادّة 399. مستقلیت کفالت از عهدهداری اساسی
وهدداری پیشبینینمودة کفالت کفیل نزد بینیفیتسیر در مناسبت بین آنها به عهدهداری اساسی وابسته نمیباشد، که جهتی اجرای آن داده شده است، حتّی اگر در کفالت نسبت این عهدهداری اشاره شده باشد هم، وابسته نمیباشد.
مادّة 400. بیبازخواست بودن کفالت
گر در کفالت ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، آن از جانب کفیل بازخواست کرده نمیشود.
مادّة 401. گذرنده نبودن حقوق کفالت
گر در کفالت ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، حقوق طبق کفالت به بینیفیتسیر مربوطی طلبات به کفیل، به دیگر شخص واگذاشته نمیشود.
مادّة 402. اعتبار پیدا کردن کفالت
گر در کفالت ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، کفالت از روز داده شدنش اعتبار پیدا میکند.
مادّة 403. پیشنهاد طلبنامی کفالت
طلبنامة بینیفیتسیر در مورد پرداخت مبلغ کفالت باید به کفیل، با ضمیمة سند در کفالت ذکرگردیده پیشنهاد کرده شود. در طلبنامه یا ضمیمة آن بینیفیتسیر باید ذکر کند، که از جانب پرنسیبل رعایه نکردن عهدهداری اساسی، که جهت تأمین آن کفالت داده شده است، از چه عبارت است.
طلبنامة بینیفیتسیر به کفیل باید تا قطع مهلت در کفالت مویینشده، که برای همان مهلت داده شده است، پیشنهاد گردد.
مادّة 404. عهدهداری کفیل هنگام بررسی طلبنامة بینیفیتسیر
هنگام گرفتن طلبنامة بینیفیتسیر کفیل وظیفهدار است فوراً از این پرنسیبل را آگاه نماید و به او نسخة طلبنامه را با همة سند مربوط به آن دهد.
کفیل باید طلبنامة بینیفیتسیر را با همه سند ضمیمگردیده در مهلت موافق بررسی نموده، برای مویین کردن آن، که این طلبنامه و سند ضمیمشده به شرطهای کفالت مطابقاند، غمخواری عاقلانه ظاهر نماید.
مادّة 405. اجرای طلبنامة بینیفیتسیر را رد نمودن کفیل
اگر طلبنامة بینیفیتسیر یا سند به آن ضمیمشده به شرط کفالت مطابق نباشند یا به کفیل پس از خاتمة مهلت در کفالت مویینشده پیشنهاد گردیده باشند، کفیل قانع نمودن طلبنامة بینیفیتسیر را رد میکند.
کفیل باید بینیفیتسیر را از قانع نکردن این طلبنام فوراً آگاه سازد.
اگر تا قانع نمودن طلبنامة بینیفیتسیر به کفیل معلوم گردیده باشد، که عهدهداری اساسی با کفالت تأمینشده پرّه یا یک قسم دخلدار آن اجرا شده است، از روی دیگر اساسها قطع یافته است یا خود بیاعتبار میباشد، او باید از این بینیفیتسیر و پرنسیبل را فوراً آگاه سازد.
گر بعد چنین آگاهسازی کفیل طلبنامة تکراری بینیفیتسیر را گرفته باشد، باید آن را قانع گرداند.
مادّة 406. حدّ عهدهداریهای کفیل
عهدهداری پیشبینینمودة کفیل در نزد بینیفیتسیر با پرداخت مبلغی، که به آن کفالت داده شده است، محدود کرده میشود.
2. مسئولیت کفیل در نزد بینیفیتسیر برای اجرا نکردن یا اجرای نامطلوب عهدهداری با کفالت تأمینشده از جانب کفیل، اگر در کفالت ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، با مبلغی کفالت داده شده محدود کرده نمیشود.
مادّة 407. قطع کفالت
عهدهداری کفیل در نزد بینیفیتسیر عاید به کفالت در حالتهای زیل قطع میگردد:
ه) به بینیفیتسیر پرداختن مبلغی، که به آن کفالت داده شده است؛
ب) با خاتمه مهلت در کفالت مویینشده، که برای همان مهلت داده شده است؛
و) در نتیجة دست کشیدن بینیفیتسیر از حقوق خود عاید به کفالت و به کفیل برگردانیدن این حقوق؛
گ) در نتیجة از حقوق عاید به کفالت بینیفیتسیر دست کشیدن با اصول اظهارات خطّی در مورد از عهدهداری آزاد کردن کفیل.
قتع عهدهداری کفیل باشد اساسهای در زیربندهای ا) ، ب) و گ) همین قسم ذکرگردیده به آن وابسته نمیباشد، که آیا کفالت به او برگردانیده شده است.
کفیلی، که برایش قطع کفالت معلوم شده است، باید فوراً از این پرنسیبل را آگاه سازد.
مادّة 408. طلبات عکس کفیل به پرنسیبل
حقوق کفیل در مورد از پرنسیبل مطابق ترتیب دعوای عکس (ریگریسیوی) طلب کردن جبران مبلغی، که به بینیفیتسیر در اساس کفالت داده شده است، طبق سازشنامة کفیل با پرنسیبل، که جهت اجرای آن کفالت داده شده بود، مویین میگردد.
اگر در شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، کفیل حق ندارد از پرنسیبل جبران مبلغی را، که به بینیفیتسیر بدون رعایة شرط کفالت یا با ویران کردن عهدهداری کفیل در نزد بینیفیتسیر پرداخته شده است، طلب نماید.
§ 7. بیعان
مادّة 409. مفهوم بیعانه. شکل شرطنامة بیعان
بیعانه مبلغی اعتراف کرده میشود، که یک طرف امضاکنندة شرطنامه مطابق مبلغ طبق شرطنامه پرداختشونده برای اثبات بستن شرطنامه و تأمین اجرای آن به حساب طرف دیگر میگذراند.
شرطنامه در بارة بیعانه، صرف نظر از مبلغ بیع، باید در شکل خطّی بسته شود.
هنگام شبهه کردن به آن، که آیا مبلغ از جانب دیگر به حساب شرطنامة پرداخت گذرانیدشده بیعانه است یا نه، از جمله در نتیجة رعایه نکردن قاعدههای مویینّمودة قسم 2 همین مادّه، این مبلغ، اگر ترتیب دیگری اثبات نشده باشد، به صفت پیشپرداخت اعتراف کرده میشود.
مادّة 410. عاقبت قطع یافتن و اجرا نکردن عهدهداری با بیعانه تأمینشد
اگر عهدهداری تا آغاز اجرایش با سازشنامة طرفها یا در نتیجة امکانناپذیری اجرا (مادّة 448) قطع یابد، بیعانه باید برگردانیده شود.
اگر برای اجرا نشدن شرطنامه طرفی، که بیعانه داده است مسئولیت داشته باشد، بیعانه در اختیار طرف دیگر میماند. اگر برای اجرا نشدن شرطنامه طرفی جوابگر باشد، که بیعانه گرفته است، آن باید به طرف دیگر مبلغ دوکرتة بیعانه را سپارد.
بر زمّ این طرفی، که برای اجرا نشدن شرطنامه جوابگر است، اگر در شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، باید به طرف دیگر تاوان زیان را با به حسابگیری مبلغ بیعانه پردازد.
باب 23. عوض شدن شخص در عهدهداری
§ 1. گذشتن حقوق کریدیتار به شخص دیگر
مادّة 411. اساس و ترتیب گذشتن حقوق کریدیتار به شخص دیگر
حقوقی (طلباتی) ، که در اساس عهدهداری به کریدیتار تعلق دارد طبق عهد به دیگر شخص (گذشت کردن طلبات) داده شدنش ممکن است یا در اساس قانون میتواند به دیگر شخص گذرد.
قایدههای گذشتن حقوق کریدیتار به شخص دیگر در مورد طلبات عکس (ریگریسیوی) تطبیق کرده نمیشوند.
اگر در قانون یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، برای گذشتن حقوق کریدیتار به شخص دیگر، راضیگی قرضدار طلب کرده نمیشود.
اگر قرضدار به طور خطّی در مورد عمل انجامدادشدة به شخص دیگر گذشتن حقوق کریدیتار آگاه نشده باشد، کریدیتار نو وابسته به این توکّل سر زدن عاقبت نامساعد را به عهده میگیرد. در چنین حالت اجرای عهدهداری کریدیتار ابتدایی اجرای عهدهداری کریدیتار مناسب اعتراف کرده میشود.
مادّة 412. حقوقهایی، که به دیگر شخص گذشته نمیتوانند
به دیگر شخص گذشتن حقوق کریدیتار، که به طور ناگسستنی به شخصیت او علاقهمند میباشد، از جمله طلبات عاید به الیمینت و جبران زیانی، که به حیات و سلامتی رسیده است، اجازت داده نمیشود.
مادّة 413. اندازة حقوق کریدیتار، که به شخص دیگر میگذرد
گر در قانون یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، حقوق کریدیتار ابتدایی به کریدیتار نو در هaجم و مطابق شرطی میگذرد، که تا لحظة گذشتن هوق و موجود بود. از جمله به کریدیتار نو حقوقی، که اجرای عهدهداری را تأمین میکند، همچنین دیگر حقوقهای وابسته به طلبات، از جمله حقوق به فایضهای پرداختنشده نیز میگذرد.
مادّة 414. دلیلهای حقوق کریدیتار نو
قرضدار حق دارد تا از جانب کریدیتار نو پیشنهاد کردن دلیلها عاید به گذشتن حقوق طلبات عهدهداریش را نسبت این شخص اجرا نکند.
کریدیتار طلباتش را به شخص دیگر گذشتکرده وظیفهدار است به او سند تصدیقکنندة حقوق طلبش را دهد و معلومات برای تطبیق عهدهداری مهم را به او رساند.
مادّة 415. اعتراض قرضدار نسبت طلبات کریدیتار نو
قرزدار حق دارد به مقابل طلبات کریدیتار نو اعتراضی را، که به او نسبت به کریدیتار ابتدایی تا لحظة گرفتن آگاهینامه عاید به گذشتن حقوق عهدهداری به کریدیتار نو داشت، عرض نماید.
مادّة 416. در اساس قانون به شخص دیگر گذشتن حقوق کریدیتار
هوقوق کریدیتار عاید به عهدهداری به شخص دیگر در اساس قانون و فرا رسیدن حالتهای در آن نشاندادشده میگذرد:
ه) در نتیجی گذشتن حقوقهای عمومی وارث حقوق کریدیتار؛
ب) با قرار سود در مورد به دیگر شخص گذرانیدن حقوق کریدیتار، در صورتی که امکانیّت چنین گذرانیدن در قانون پیشبینی گردیده باشد؛
و) در نتیجة اجرا نمودن عهدهداری قرضدار از جانب ضامن یا گروده، که از روی این عهدهداری قرضدار نمیباشند؛
گ) هنگام سوبراگتسیه کردن حقوق کریدیتار از طرف سغرتکننده به قرضداری، که برای فرا رسیدن خادیسة سغرته مسئولیت دارد؛
د) در دیگر حالتهای پیشبینینمودة قانون.
مادّة 417. شرط گذشت کردن طلبات
به دیگر شخص گذشت کردن طلبات از جانب کریدیتار در حالتی، که آن خلاف قانون، دیگر سند حقوقی یا شرطنامه نباشد، اجازت داده میشود.
گذشت کردن طلبات از روی عهدهداری، هنگامی که شخصیت کریدیتار برای قرضدار دارای اهمیت نظررس میباشد: بدون راضیگی قرضدار، اجازت داده نمیشود.
مادّة 418. شکل گذشت کردن طلبات
طلباتی، که به عهد عادّی خطّی یا ناتریلی اساس یافته است، باید به طرز دخلدار خطّی گذشت کرده شود.
اگر در قانون ترتیب دیگری مقرّر نشده باشد گذشت کردن طلبات از روی عهدی، که بقیدگیری دولتی را تقاضا میکند، باید مطابق ترتیب برای بقیدگیری چنین عهد پیشبینیشده، به قید گرفته شود.
طلبات از روی کاغذ قیمتناک آردیری با راه انداسّمینت (نوشتهجات تحلیلی)-ا این کاغذ قیمتناک (قسم 3 مادّة 160) گذشت کرده میشود.
مادّة 419. مسئولیت کریدیتاری، که طلبش را گذشت کردهاست
کریدیتار ابتدایی، که طلبش را گذشت کرده است، در نزد کریدیتار نو برای نادرست بودن طلبات به او دادهاش جوابگر بوده، ولی برای اجرا نگردیدن این طلب از جانب قرضدار، به غیر از حالتی، که کریدیتار ابتدایی در نزد کریدیتار نو کفیلی قرضدار را به عهده گرفته است، جوابگر نمیباشد.
§ 2. گذرانیدنی قرض
مادّة 420. شرط و شکل گذرانیدن قرض
از جانب قرضدار به دیگر شخص گذرانیدن قرض تنها با راضیگی کریدیتار اجازت داده میشود.
به شکل گذرانیدن قرض موافقن قاعدههای عاید به شکل گذشت طلبات تطبیق میگردند.
مادّة 421. اعتراض قرضدار نو به مقابل طلب کریدیتار
قرزدار نو حق دارد به طلب کریدیتار، که به مناسبت بین او و قرضدار ابتدایی اساس یافتهاند، اعتراض کند.
باب 24. مسئولیت ویران کردن عهدهداری
مادّة 422. مفهوم ویران کردن عهدهداری
تحت مفهوم ویران کردن عهدهداری اجرا نکردن یا اجرای نامطلوب (سر وقت اجرا نکردن، نارساییهای مال و کارها، ویران کردن دیگر شرطها یا که از ماهیّت عهدهداری برمیآید) در نظر داشته شده است (اجرای نامطلوب). در صورت پیش آمدن حالت غیرییمکان اجرای مطلوب قرضدار باید فوراً کریدیتار را آگاه سازد.
به جوابگری کشیدن قرضدار برای ویران کردن عهدهداری طبق طلب کریدیتار انجام داده میشود.
مادّة 423. تاوان زیانی، که در نتیجة ویران کردن عهدهداری رسانیده شدهاست
قرضداری، که عهدهداری را ویران کرده است، وظیفهدار است به کریدیتار تاوان زیان در نتیجة ویران کردن عهدهداری رسیده را پردازد (مادّة 15 همین کادکس). جبران زیان عاید به عهدهداریهایی، که با جریمة عهدشکنی تأمین شده است، مطابق قاعدههای پیشبینینمودة مادّة 424 همین کادکس مویین کرده میشود.
سازشنامة تا ویران کردن عهدهداری قبولنمودة طرفها در مورد آزاد کردن قرضدار از تاوان زیان از ویران کردن رسانیدشونده بیاعتبار بوده، ولی طرفها با راضیگی همدیگر میتوانند تنها رویانیدن زیان واقعی به مال و ملک رسانیدشده را پیشبینی نمایند.
اگر در قانونها یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، هنگام مویین کردن زیان نرخهای محلی، که عهدهداری میبایست در آن جا به اجرا رسانده شود، در روز اختیاراً قانع نمودن طلب کریدیتار از جانب قرضدار به اعتبار گرفته میشود، ولی اگر طلبات اختیاراً قانع کرده نشده باشد – نرخهای در روز عرض شدن دعوا عملکننده به انابت گرفته میشوند. با نظرداشت حالتها، سود میتواند طلب تاوان زیان را با به انابت گرفتن نرخهایی، که در روز برآوردن قرار عمل میکننده یا در روز پرداخت واقعی جاری میباشند، قانع نماید.
هنگام مویین کردن اندازة درآمد ازدسترفته، تدبیرهای اندیشیدة کریدیتار برای گرفتن این درآمد و برای این مقصد آمادگی دیدن او به انابت گرفته میشود.
اگر کریدیتار، اثبات کرده تواند، که همه گونه عمل قرضدار، با مقصد سرکشی از مسئولیت برای ویران کردن عهدهداری انجام داده شده است، عاید به بیاعتبار دانستن این عملها حق دارد، طلبات عرض نماید.
مادّة 424. زیان و نااستواران
اگر برای اجرا نکردن یا اجرای نامطلوب عهدهداری نااستوارانه مقرّر گردیده باشد، پس زیان در قسم با نااستوارانه تأمیننشده رویانیده میشود.
قانونها و یا شرطنامه حالتهای زیل را پیشبینی نمودنشان ممکن است: هنگامی، که تنها رویانیدن نااستوارانه اجازت داده میشود، ولی نه تاوان زیان؛ هنگامی، که تاوان زیان میتواند به مبلغ پرّه بر زمّ جریمة اخدشکنی رویانیده شود؛ هنگامی، که مطابق انتخاب کریدیتار یا جریمة اخدشکنی یا تاوان زیان رویانیده میشود.
در حالتهایی، که برای اجرا نکردن یا اجرای نامطلوب عهدهداری مسئولیت محدود مویین کرده شده است، تاوان زیانی، که باید در قسم با جریمة عهدشکنی تأمیننشده یا بر زمّ آن یا بر عوض آن رویانیده شوند، تا حدّی با چنین محدودسازی مقرّرگردیده، جبران شدنشان ممکن است.
مادّة 425. جبران زیان معنوی، که در نتیجة ویران کردن عهدهداری رسانیده شدهاست
زیان معنوی (عذاب جسمانی یا روحی) ، کی به شهروند در نتیجة ویران کردن عهدهداری رسانیده شده است، بر زمّ تاوان زیان پیشبینینمودة مادّة 423 همین کادکس جبران کرده میشود.
مادّة 426. مسئولیت برای غیریقانونی استفاده بردن مبلغ غیر
برای غیریقانونی استفاده بردن مبلغ غیر در نتیجة اجرا نکردن عهدهداری پولی، یا گذرانیدن مهلت پرداخت آن یا بدون اساس گرفتن آن یا به امانت گذاشتن از حساب شخص دیگر باید به اندازة این مبلغ فایض پرداخته شود. اندازة فایض با نظرداشت ستوکة میانة فایض بانک، که بانک ملّی تاجیکستان در روز اجرای عهدهداری پولی یا قسم دخلدار این عهدهداری مویین کرده است، به حساب گرفته میشود. هنگام از طریق سود رویانیدن قرض سود میتواند طلبات کریدیتار را با درنظرداشت ستوکة میانة به حسابگیری فایض بانک در روز پیشنهاد دعوا یا در روز برآوردن قرار یا در روز پرداخت واقعی قانع نماید. این قاعدهها، اگر در سند قانونی یا شرطنامه فایض دیگر مقرّر نشده باشد، تطبیق میگردند.
اگر در قانونها و یا شرطنامه برای حساب فایض مهلت نسبتاً کوتاهتر مویین نگردیده باشد، فایض استفادة مبلغ غیر تا روز پرداخت این مبلغ به کریدیتار رویانیده میشود.
اگر زیان به کریدیتار رسانیده شده در نتیجة استفادة غیریقانونی مبلغهای پولی او از مبلغ فایض در اساس قسم 1 همین مادّه دادشونده بیشتر باشد، او حق دارد از قرضدار تاوان زیان را به همان اندازة قسمی، که از آن مبلغ بیشتر است، طلب نماید.
ضم کردن فایض به فایض، به غیر از حالتهایی، که قانون داخل کردن فایض سال گذشته را به مبلغ اساسی قرض پیشبینی نموده است، منع میباشد.
برای غیریقانونی استفاده بردن مبلغ پولی غیر از روی عهدهداری پولی، که با فعالیّت صاحبکاری علاقهمند میباشد، بر زمّ مبلغ در قسم 1 همین مادّه نشاندادشده به اندازة پنج فایض مبلغ سالانهای، که مهلت پرداختش گذشته است، اگر در شرطنامه فایض نسبتاً بلندتر جریمه مقرّر نگردیده باشد، جریمه رویانیده میشود.
مادّة 427. مسئولیت و اجرای عهدهداری در شکل اصل (نتوره)
اگر در قانون یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، پرداخت نااستوارانه و تاوان زیان در صورت اجرای نامطلوب عهدهداری قرضدار را از اجرای عهدهداری در شکل اصل (نتوره) ، آزاد نمیکند.
اگر در قانون و یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، تاوان زیان در حالت اجرا نکردن عهدهداری و پرداخت نااستوارانه برای اجرا نکردن آن، قرضدار را از اجرای عهدهداری در شکل اصل (نتوره) آزاد میکند.
از جانب کریدیتار رد کرده شدن قبول اجرای عهدهداری، که در نتیجة گذرانیدن مهلت برای او اهمیتش را (قسم 2 مادّة 436) گم کرده است، اینچنین پرداخت نااستوارانه، که به صفت حقوق دست کشیدن (مادّة 441) مقرّر گردیده است، قرضدار را از اجرای عهدهداری در شکل اصل (نتوره) آزاد میکند.
مادّة 428. اجرای عهدهداری از حساب قرضدار
هنگام از جانب قرضدار اجرا نکردن عهدهداری عاید به تییار کردن و به مالکیّت خصوصی، پیشبرد خواجگیداری یا دیگر ادارة اُپرتیوی سپاریدن یا انک دادن مال به استفادة کریدیتار، یا برای او اجرا نمودن کار مویین یا رسانیدن هیزمت به او کریدیتار حق دارد اجرای عهدهداری را در مهلت موافق، با نرخ مناسب به شخص سوّم سپارد یا آن را با قوّة خود اجرا کند و اگر از قانون، دیگر سند حقوقی، شرطنامه یا ماهیّت عهدهداری ترتیب دیگری برناید، از قرضدار جبران خراجات ضروری مصرفشده و دیگر زیان را طلب نماید.
مادّة 429. عاقبت اجرا نکردن عهدهداری عاید به دادن مال مویین انفرادی
در صورت اجرا نکردن عهدهداری عاید به مالکیّت خصوصی، پیشبرد خواجگیداری، ادارة اُپرتیوی یا استفادة باپاداش به کریدیتار دادن مال مویین انفرادی، آخرین حق دارد در اساس شرطهای پیشبینینمودة عهدهداری از قرضدار کشیده گرفتن این مال و به کریدیتار دادن آن را طلب نماید. اگر مال قبلاً به شخص سوّمی داده شده باشد، که حقوق مالکیت، پیشبرد خواجگیداری یا ادارة اُپرتیوی دارد، این حقوق بیاعتبار است. اگر مال هنوز به کریدیتار داده نشده باشد، آن کریدیتاری دارای افضلیّت میباشد، که به منفعت او عهدهداری پیشتر به میان آمده است و اگر مویین نمودن این غیرییمکان باشد، آنی که بروقتّر دعوا عرض کرده است، افضلیّت دارد.
بر عوض طلب به او دادن مالی، که موضوع عهدهداری میباشد، کریدیتار حق دارد، جبران زیان را طلب نماید.
مادّة 430. مسئولیتی علاوگی
تا عرض طلبات به شخصی، که مطابق قانون یا شرط عهدهداری الاوتن به مسئولیت شخص دیگر، که قرضدار اساسی میباشد، مسئولیت دارد (مسئولیت علاوگی) ، کریدیتار باید به قرضدار اساسی طلبات عرض کند.
گر قرضدار اساسی طلبات کریدیتار را قانع ننماید یا از قانعگردانی آن سرکشی کند این طلبات را به شخصی، که مسئولیت علاوگی را (سوبسیدری را) به ذمّه دارد، عرض کردن ممکن است.
اگر طلبات کریدیتار با راه به حسابگیری دعوای عکس به قرضدار اساسی یا بدون بحث رویانیدن مبلغ از حساب قرضدار اساسی گردانیده شود، او حق ندارد قانع نمودن طلبات خود را به قرضدار اساسی از شخصی طلب کند، که مسئولیت علاوگی را به ذمّه دارد.
اگر در قانون یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، شخصی، که مسئولیت علاوگی را به ذمّه دارد، میتواند نسبت به قرضدار اساسی طلبات عرض نماید.
شخصی، که مسئولیت علاوگی را به ذمّه دارد، باید تا قانع نمودن طلبات از جانب کریدیتار گذاشته شده در مورد قرضدار اساسی را آگاه سازد و اگر به چنین شخص دعوا عرض شده باشد، قرضدار اساسی را برای اشتراک در پرونده جلب نماید.
در عکس حال قرضدار اساسی حق دارد به مقابل طلبات عکس (ریگریس) شخص به طور علاوگی مسئولیتداشته اعتراضی را، که او نسبت به کریدیتار داشت، عرض نماید.
مادّة 431. محدود ساختن اندازة مسئولیت عاید به عهدهداری
از روی نوعهای علیحدة عهدهداری و عهدهداری، که به شکلهای مویین فعالیت علاقهمند میباشند، قانون حقوق جبران پُرّة زیان را محدود ساختنش ممکن است (مسئولیت محدود).
سازشنامة محدود ساختن اندازة مسئولیت قرضدار عاید به شرطنامة همراهشوی یا دیگر شرطنامهای، که در آن شهروند کریدیتار استعمالکننده میباشد، اعتبار ندارد، به شرطی که اندازة مسئولیت را برای همین نوع عهدهداری یا همین قانونشکنی را قانون مویین کرده، سازشنامه تا فرا رسیدن حالتی، که برای اجرا نکردن یا اجرای نامطلوب عهدهداری باعث جوابگری میگردد، بسته شده باشد.
مادّة 432. اساسهای مسئولیت برای ویران کردن عهدهداری
شخصی، که عهدهداری را اجرا نکرده است یا آن را نامطلوب اجرا کرده است، هنگام موجود بودن گناه (قصداً یا از سبب بیاحتیاطی) ، به غیر از حالتهایی، که قانون یا شرطنامه دیگر اساسهای مسئولیت را پیشبینی نمودهاند، جوابگر میباشد.
شخس هنگامی بیگناه دانسته میشود، که اگر با وجود همه گونه غمخواری و ملاحظهکاری، که وابسته به خصوصیات عهدهداری و شرط عهد از او طلب کرده شده بود، جهت اجرای مطلوب عهدهداری همة تدبیرها را اندیشیده باشد.
بی گناهی خود را شخصی، که عهدهداری را ویران کرده است، اثبات میکند.
اگر در قانون یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، شخصی، که هنگام انجام دادن فعالیّت صاحبکاری عهدهداری را اجرا نکرده است یا نامطلوب اجرا کرده است، اگر اثبات نکند، که اجرای مطلوب عهدهداری در نتیجة قوّة رفعناپذیر، یعنی در همان شرایط فوقالعادّه و ناگزیر امکانناپذیر گشته است، مسئولیت به ذمّه دارد. به چنین حالتها، از جمله ویران کردن عهدهداری از طرف کانترگینتهای قرضدار، در بازار موجود نبودن مالهای برای اجرا ضروری، مبلغ ضروری نداشتن قرضدار داخل نمیشوند. مطابق شرطنامه یا قانون شرطهای دیگر از مسئولیت آزاد کردن سوبژکتهای فعالیّت صاحبکاری نیز پیشبینی شدنشان ممکن است.
سازشنامة قبلاً بستهشده در مورد برطرف نمودن یا محدود ساختن مسئولیت قصداً ویران کردن عهدهداری اعتبار ندارد.
مادّة 433. مسئولیت قرضدار برای کارمندان خود
مل کارمندان قرضدار جهت اجرای عهدهداریهایش عمل قرضداری اعتراف کرده میشود. اگر این عمل باعث اجرا نکردن یا اجرای نامطلوب عهدهداری گردیده باشد، قرضدار برای این عمل جوابگر است.
مادّة 434. مسئولیت قرضدار عاید به عمل شخص سوّم
قرضدار اینچنین در هoلتهایی، که سبب رعایه نکردن عهدهداری عمل یا بیعملی شخص سوّم عاید به عهدهداریهایشان در نزد قرضدار گشته است، در نزد کریدیتار مسئولیت دارد.
گر در قانون مویین نشده باشد، که مسئولیت به ذمّة اجراکنندة بیواسطه گذاشته میشود، قرضدار اینچنین برای عمل یا بیعملی شخص سوّم، که به آنها قرضدار اجرای عهدهداریش را در نزد کریدیتار واگذاشته بود، در نزد کریدیتار جوابگر است.
قرضدار از مسئولیت ویران کردن عهدهداری، که از عمل یا بیعملی شخص سوّم برمیآید، آزاد کرده شدنش ممکن است، به شرطی که بیگناهی آنها را اثبات کرده تواند.
هنگام انجام دادن فعالیّت صاحبکاری قرضدار از مسئولیت ویران کردن عهدهداری، که از عمل یا بیعملی شخص سوّم برمیآید، آزاد کرده شدنش ممکن است، به شرطی که آن با قوّة رفعناپذیر علاقهمند باشد (قسم 3 مادّة 432 همین کادکس).
هنگام ویران کردن عهدهداری، که با مشکل گردیدن موضوع عهدهداری با حقوقهای شخص سوّم علاقهمند است، قرضدار تنها در صورتی از مسئولیت آزاد کرده میشود، که اگر چنین مشکلات تا بستن شرطنامه با کریدیتار پیش آمده باشد و کریدیتار هنگام بستن شرطنامه از این آگاهانیده شده بود.
قانونها یا شرطنامه شرطهای دیگر جوابگری قرضدار را برای عمل شخص سوّم پیشبینی کرده میتوانند.
مادّة 435. عاقبتهای ویران کردن عهدهداری با گناه هر دو طرف
اگر اجرا نکردن یا اجرای نامطلوب عهدهداری با گناه خر دو طرف صادر شده باشد، سود موافقن اندازة مسئولیت قرضدار را کمتر میکند. اگر کسدن یا از بیاحتیاطی کریدیتار در نتیجة اجرا نکردن یا اجرای نامطلوب به زیاد شدن حجم زیان مساعدت کرده باشد یا برای کم کردن حجم آن تدبیرهای عاقلانه نیندیشیده باشد، سود اینچنین حق دارد اندازة مسئولیت قرضدار را کم کند.
قاعدههای قسم 1 همین مادّه موافقن اینچنین در حالتهایی نیز تطبیق میگردند، که قرضدار در اساس قانون یا شرطنامه، صرف نظر از گناه خود، برای اجرا نکردن یا اجرای نامطلوب عهدهداری مسئولیت داشته باشد.
مادّة 436. از جانب قرضدار گذرانیدن مهلت
در مهلت مقرّرنموده از جانب قرضدار اجرا نکردن عهدهداری مهلتگذرانی قرضدار اعتراف کرده میشود.
قرضداری، که مهلت اجرای عهددری را گذرانیده است، در نزد کریدیتار برای زیان از گذرانیدن مهلت رسیده و برای عاقبت تسادّوفی جوابگر میباشد، که از گذرانیدن مهلت فرا رسیده است.
اگر در نتیجة گذرانیدن مهلت از جانب قرضدار اجرای عهدهداری برای کریدیتار منفعتش را گم کرده باشد، او میتواند قبول اجرای عهدهداری را رد کند و جبران زیان را طلب نماید.
تا زمانی، که عهدهداری با سبب مهلت را گذرانیدن کریدیتار اجرا نگردد قرضدار مهلت را گذرانیده حساب نمییابد.
مادّة 437. از جانب کریدیتار گذرانیدن مهلت
اگر کریدیتار قبول اجرای مطلوب پیشنهادنمودة قرضدار را رد کرده باشد یا عمل در قانونها یا سازشنامه پیشبینیشده یا از عنعنههای اهدهای کاری یا از ماهیّت عهدهداری برمیامده را اجرا نکرده باشد، که تا انجام دادن آن قرضدار نمیتوانست عهدهداری خود را اجرا کند، او مهلت را گذرانیده به حساب میرود.
کریدیتار اینچنین در حالتهای پیشبینینمودة قسم 2 مادّة 440 همین کادکس مهلت را گذرانیده به حساب میرود.
از جانب کریدیتار گذرانیدن مهلت، اگر کریدیتار اثبات کرده نتواند، که گذرانیدن مهلت مطابق حالتهایی به میان آمده است، که برای آن حالت نه او شخصاً و نه دیگر شخص به ذمّهشان با امر قانون یا سپارش کریدیتار قبول اجرای عهدهداری واگذاشتشده جوابگر نمیباشند، به قرضدار حقوق میدهد، که زیان از سبب گذرانیدن مهلت رسانیدشده را طلب نماید.
به ذمّة کریدیتاری، که به گذرانیدن مهلت راه داده است، همة عاقبتهای نامساعد در دورة گذرانیدن مهلت بمیانامدة امکانناپذیری ناگهانی اجرای عهدهداری گذاشته میشود.
مطابق عهدهداری پولی برای پرداخت فایض در دورة گذرانیدن مهلت از طرف کریدیتار قرضدار مسئول نمیباشد.
مادّة 438. توکّل صاحبکاری در عهدهداری
گر در عهدهداری اجرای یگان کاری با فرمایش صاحبکار پیشبینی گردیده باشد، توکّل امکانناپذیری یا موافق مقصد نبودن استفادة نتیجة کار به ذمّة صاحبکار گذاشته میشود. شخصی، که کار را مطلوب انجام داده است، حق دارد برابر درجة اجرا حق کارش را گیرد، به غیر از حالتهایی، که در شرطنامه تقسیم دیگر توکّل صاحبکاری پیشبینی نگردیده باشد.
باب 25. قطعی عهدهداری
مادّة 439. اساسها برای قطع عهدهداری
عهدهداری از روی اساسهای پیشبینینمودة همین کادکس، دیگر قانونها و سند حقوقی یا شرطنامه قسماً یا پرّه قطع میگردد.
قطع عهدهداری با طلب یکی از طرفها تنها در حالتهای پیشبینینمودة قانون یا شرطنامه رواست.
مادّة 440. قطع عهدهداری با اجرای آن
اجرای مطلوب عهدهداری را قطع میسازد.
کریدیتار اجرای عهدهداری را قبول نموده، وظیفهدار است با طلب قرضدار به او در مورد پرّه یا قسم دخلدار را قبول کردن آن زبانخط دهد.
گر قرضدار برای تصدیق عهدهداری به کریدیتار هوجّت قرض را سپاریده باشد، پس کریدیتار اجرا را قبول کرده، باید این حجّت را پس دهد و هنگام نبودن امکانیّت برگردانیدن آن در زبانخط در این مورد ثبت کند. زبانخط را با ثبت روز در حجّت قرض برگردانیدشونده عوض کردن ممکن است. در دست قرضدار بودن حجّت قرض، اگر دلیل دیگری اثبات نشده باشد، قطع عهدهداری را تصدیق میکند.
هنگام زبانخط ندادن، حجّت قرض را برنگرداندن کریدیتار یا در زبانخط ثبت نمودن امکانناپذیری برگردانیدن آن قرضدار حق دارد اجرای عهدهداری را بازدارد. در این حالت کریدیتار مهلت را گذرانیده میحسابد.
مادّة 441. حق دستکشی
موتابیق سازشنامة بین طرفها عهدهداری با دادن حق دستکشی (پرداخت پول، دادن مال و ملک و غیره) بر عوض اجرا میتواند قطع گردد. اندازه، مهلت و ترتیب دادن حق دستکشی از جانب طرفها مویین کرده میشود.
مادّة 442. قطع عهدهداری با به حسابگیری
وهدداری با به حسابگیری طلبات یکخِلة متقابل، که مهلتش فرا رسیده است یا مهلتش مویین نشده است یا با لحظة طلبیدن مقرّر کرده شده است، پرّه یا قسماً قطع میگردد. برای به حسابگیری عریضة یک طرف کفایه است.
مادّة 443. حالتهای ناممکن بودن به حسابگیری
در حالتهای زیل به حسابگیری ناممکن است:
ه) اگر طبق عریضة طرف دیگر به طلبات مهلت دعوا استفاده شده و این مهلت گذشته باشد؛
ب) هنگام جبران زیان به حیات یا سلامتی رسانیدشده؛
و) هنگام رویانیدن الیمینت؛
گ) هنگام تأمین عمرباد؛
د) در حالتهای دیگر پیشبینینمودة قانون یا شرطنامه.
مادّة 444. به حسابگیری هنگام گذشت کردن طلبات
در حالت گذشت کردن طلبات قرضدار به مقابل طلبات کریدیتار نو حق دارد طلبات متقابل خود را به کریدیتار ابتدایی به حساب گیرد.
اگر طلبات به قرضدار طبق اساسهای تا گرفتن آگاهینامه در بارة گذشت کرده شدن طلبات ضرور شده، مهلت طلبات تا گرفتن آن فرا رسیده باشد یا این مهلت نشان داده نشده باشد یا با لحظة درخواست مویین گردیده باشد، طلب به حساب گرفته میشود.
مادّة 445. قطع عهدهداری هنگام چون یک شخص موافق آمدن قرضدار و کریدیتار
گر قرضدار و کریدیتار چون یک شخص موافق آیند، عهدهداری قطع میگردد.
مادّة 446. قطع عهدهداری با سبب نو شدن آن (ناوتسیه)
عهدهداری با سازشنامة بین طرفها در مورد عوض عهدهداری ابتدایی بین آنها موجودبوده با دیگر عهدهداری دیگر بین همان اشخاصی، که پریدمیت دیگر و اصول دیگر (ناوتسیه) اجرای عهدهداری را طلب میکند، قطع میگردد.
در مناسبت به عهدهداری عاید به جبران زیانی، که به حیات و سلامتی رسانیده است و عاید به پرداخت الیمینت نوآوری (ناوتسیه) اجازت داده نمیشود.
نوآوری (ناوتسیه) ، اگر در سازشنامة بین طرفها ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، عهدهداری علاوگی را، که به عهدهداری ابتدایی علاقهمند است، قطع مینماید.
مادّة 447. بخشیدن قرض
هنگام از جانب کریدیتار آزاد کردن قرضدار از عهدهداریهای به ذمّهش گذاشته شده، اگر این حقوق دیگر اشخاص را در مناسبت به مال و ملک کریدیتار ویران نکند، عهدهداری قطع میگردد.
مادّة 448. قطع عهدهداری هنگام امکانناپذیری اجرا
اگر اجرای عهدهدار با حالتهایی امکانناپذیر باشد، که برایش قرضدار مسئولیت ندارد، آن قطع میگردد. عمل قاعدههای مذکور به عهدهداریهای پولی تطبیق کرده نمیشود.
در صورت امکانناپذیر بودن اجرا از جانب طرف عهدهداری، که به حالتها وابسته است و برای آن هیچ کدامی از طرفها جوابگر نیستند، اگر در قانونها یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، این طرف حق ندارد از طرف دیگر اجرای عهدهداری را طلب کند. در این زمان هر کدام طرف، که عهدهداری را اجرا کرده است حق دارد برگردانیدن اجرا را طلب نماید.
اگر قرضدار عهدهداری را بنا بر عمل گنهکارانة کریدیتار اجرا کرده نتواند، آخرین حق ندارد برگرداندن اجرای عهدهداری را طلب کند.
مادّة 449. قطع عهدهداری در اساس سند مقامات دولتی
اگر در نتیجة قبول سند مقامات دولتی پرّه یا قسماً اجرا نمودن عهدهداری امکانناپذیر گردد، عهدهداری پرّه یا در قسم دخلدار آن قطع میگردد. طرفهایی، که در نتیجة این زیان دیدهاند، حق دارند مطابق مادّههای 13 و 16 همین کادکس جبران آن را طلب نمایند.
اگر سند مقامات دولتی، که در اساس آن عهدهداری قطع گردیده است، طبق ترتیب مقرّرشده بیاعتبار دانسته شود، عهدهداری برقرار میگردد، به شرطی که از سازشنامة طرفها یا ماهیّت عهدهداری ترتیب دیگری برناید و اجرای عهدهداری برای کریدیتار منفعت خود را گم نکردباشد.
مادّة 450. قطع عهدهداری از سبب فوت شهروند
اگر اجرای عهدهداری بدون اشتراک شخصی قرضدار ناممکن باشد یا عهدهداری به طریق دیگر به طور ناگسستنی با شخصیت قرضدار علاقهمند باشد، عهدهداری به فوت قرضدار، قطع میگردد.
با فوت کریدیتار، اگر اجرای عهدهداری محض برای کریدیتار تعیین شده باشد یا عهدهداری با طریق دیگر به طور ناگسستنی با شخصیت کریدیتار علاقهمند باشد عهدهداری قطع میگردد.
مادّة 451. قطع عهدهداری با برهم خردنیشخس حقوقی
عهدهداری با برهم خوردن شخص حقوقی (قرضدار یا کریدیتار) قطع میگردد، به غیر از حالتهایی، که قانون یا دیگر سند حقوقی اجرای عهدهداری شخص حقوقی برهمخورده را به ذمّة شخص دیگر گذارند (عاید به طلبات در مورد پرداخت تاوان زیان، که به حیات و سلامتی رسانیده شده است و غیره).
زیرفسل 2. مقرّرات عمومb عاید به شرطنام
ب آ ب ا 26. مفهوم و مضمون شرطنام
مادّة 452. مفهوم شرطنام
شرطنامه سازش دو یا یکچند شخص برای به وجود آوردن، تغییر دادن یا قطع حقوق و عهدهداری گرجدنی میباشد.
نسبت به شرطنامه قاعدهها عاید عهد دوجانبه و بسیارجانیبه، که در باب 7 همین کادکس پیشبینی گردیده است، تطبیق میگردند.
اگر در قاعدههای همین باب و قاعدهها عاید نوعهای علیحدة شرطنامهها، که در همین کادکس ذکر شدهاند، ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، نسبت عهدهداریهایی، که از شرطنامه برمیایند، مقرّرات عمومی عاید به عهدهداریها (مادّههای 328-451) تطبیق میگردند.
نسبت شرطنامهایی، که بیشتر از دو طرف میبندند، مقرّرات عمومی عاید به شرطنامه تطبیق میگردد، به شرطی، که این به خصوصیت بسیارجانیبة چنین شرطنامهها مخالف نباشد.
مادّة 453. مستقلیت شرطنام
شهروندان و شخص حقوقی در بستن شرطنامه مستقل میباشند. مجبور کردن به بستن شرطنامه، به استثنای حالتهایی، که وظیفة بستن شرطنامه در همین کادکس، قانون یا اوهpدداری اختیاراً قبولگردیده پیشبینی شده است، اجازت داده نمیشود.
طرفها میتوانند طبق ترتیب پیشبینینموده یا پیشبینیننمودة قانون یا دیگر سند حقوقی شرطنامه بندند.
طرفها میتوانند شرطنامهای بندند، که آن جزءهای شرطنامههای مختلف پیشبینیکردة قانون یا دیگر سند حقوقی (شرطنامة آمیخته) را در بر گرفته باشد. اگر از سازشنامة طرفها یا ماهیّت شرطنامة آمیخته ترتیب دیگری برناید، در مناسبت طرفها عاید به شرطنامة آمیخته، در قسمتهای دخلدار قاعدههای شرطنامهای، که جزءهای آن در شرطنامة آمیخته موجود است، تطبیق میگردند.
شرطهای شرطنامه، به استثنای حالتهایی، که مضمون شرط دخلدار در قانون یا دیگر سند حقوقی ذکر شده است (مادّة 454) ، با صلاحدید طرفها مویین کرده میشود.
در حالتهایی، که شرط شرطنامه مطابق معیار استفاده میشود، زیرا در سازشنامة بین طرفها ترتیب دیگری پیشبینی نشده است (معیار دیسپازیتیوی) ، طرفها میتوانند با سازشنامة خود استفادة آن را بیکار کنند یا شرطی را به میان گذارند، که از شرط پیشبینیگردیده فرق داشته باشد. هنگام موجود نبودن چنین سازشنامه شرطهای شرطنامه طبق معیار دیسپازیتیوی مویین کرده میشوند.
اگر شرط شرطنامه از جانب طرفها یا معیار دیسپازیتیوی مویین نشده باشد، شرطهای دخلدار با عنعنههای اهدهای کاری، که نسبت طرفها تطبیق میگردد، مویین کرده میشوند.
مادّة 454. شرطنامه و قانون
شرطنامه باید به قاعدههای برای طرفها حتمی، مطابقت کند، که با قانون یا دیگر سند حقوقی (معیارهای ایمپرتیفی) در لحظة بستن شرطنامه عملکننده مقرّر کرده شدهاند.
اگر پس از بستن شرطنامه قانونی قبول شده باشد، که برای طرفها نسبت به قاعدههای هنگام بستن شرطنامه عملکننده قاعدههای حتمی دیگر را مقرّر مینماید، شرطهای شرطنامة بستهشده به استثنای حالتهای مقرّرنمودة قانون در مورد آن، که عمل آن به مناسبتهای از شرطنامة قبلاً بستهشده بمیانامده تطبیق میگردد، اعتبار خود را نگاه میدارد.
مادّة 455. شرطنامههای مزدناک و بیمزد
شرطنامهای، که مطابق آن یک طرف باید مزد یا برای اجرای عهدهداریش پسبرگردانی دیگر متقابله را گیرد، به مزد به حساب میرود.
شرطنامهای، که مطابق آن یک طرف عهدهدار میشود به طرف دیگر بی مزد یا پسبرگردانی چیزی دهد، شرطنامة بیمزد اعتراف کرده میشود.
اگر از قانون، سند دیگر حقوقی مضمون یا ماهیّت شرطنامه ترتیب دیگری برناید، شرطنامه مزدناک حساب کرده میشود.
مادّة 456. نرخ
اجرای شرطنامه مطابق نرخ در سازشنامة بین طرفها مویینگردیده پرداخته میشود.
در حالتهای پیشبینینمودة قانون نرخ (طریفها، نرخگذاری، ستوکه و غیره)-های مقرّر یا تنظیم نمودة مقاماتی وکالتدار دولتی استفاده برده میشوند.
تغییر دادن نرخ پس از بستن شرطنامه تنها در حالتها و طبق شرطهای پیشبینینمودة شرطنامه، اجازت داده میشود.
اگر در شرطنامة بموزد نرخ پیشبینی نگردیده باشد و بنا بر شرط شرطنامه مویین شده نمیتواند، اجرای شرطنامه باید با نرخی پرداخته شود، که در چنین حالتها عادتاً برای این گونه مال و کار و خذمترسانی گرفته میشود.
مادّة 457. عمل شرطنام
شرطنامه از لحظة بسته شدنش اعتبار پیدا میکند و برای طرفها حتمی میگردد.
طرفها حق دارند مویین کنند، که شرط شرطنامة بستة آنها به مناسبتهای تا بستن شرطنامه بمیانامده نیز تطبیق میگردد.
قانون یا شرطنامه مویین کرده میتوانند، که خاتمة مهلت عمل شرطنامه باعث قطع عهدهداری طرفها عاید به شرطنامه میگردد.
شرتنامهای، که در آن چنین شرط گذاشته نشده است تا لaهزة اجرای عهدهداری را به آخر رساندن طرفها مویین کرده شده است، بااعتبار اعتراف کرده میشود.
قطع مهلت عمل شرطنامه طرفها را از مسئولیت رعایه نکردن آن آزاد نمیکند.
مادّة 458. شرطنامة عامّوی
شرطنامة عامّوی شرطنامهای میباشد، که از جانب تشکیلات تجارتی بسته شده، در آن عهدهداری تشکیلات در مورد فروش محصولات، اجرای کار یا خذمترسانی، که چنین تشکیلات موافق خصوصیتهای فعّالیّتش باید نسبت هر مراجعتکننده انجام دهد (سودای چکنه، مسافرکشانی در نقلیات استفادة عموم، خذمترسانی علاقه، تأمینات برق، خذمترسانی طبّی، مهمانخانهها و غیره) مویین گردیده است.
تشکیلات تجارتی در بستن شرطنامة عامّوی، به استثنای حالتهای پیشبینینمودة قانون یا دیگر سند حقوقی، حق ندارد یک شخص را نسبت به دیگری اولیتر شمارد.
نرخ مال، کار و خذمترسانی، اینچنین دیگر شرطهای شرطنامة عامّوی به استثنای حالتهایی، که قانون دادن امتیازها را برای کتگوری علیحدة استعمالکنندگان پیشبینی مینماید، برای همة استعمالکنندگان یکخِله میباشد.
در حالت موجود بودن امکانیّت بستن شرطنامة عامّوی جهت به استعمالکنندگان رسانیدن مال دخلدار، خذمترسانی و برای آنها انجام دادن کار دخلدار از جانب تشکیلات تجارتی رد کردن بستن شرطنامه اجازت داده نمیشود.
در صورت بیاساس از بستن شرطنامة عامّوی سرکشی کردن تشکیلات تجارتی مقرّرات پیشبینینمودة قسم 4 مادّة 477 همین کادکس تطبیق میگردد.
در حالتهای پیشبینینمودة قانون حکومت جمهوری تاجیکستان میتواند قاعدهایی برارد، که برای طرفها هنگام بستن و اجرای شرطنامههای عامّوی حتمی میباشند.
شرطهای شرطنامة عامّوی، که به طلبات مقرّرات قسمهای 2 و 4 همین مادّه مطابق نیستند، اعتبار ندارند.
مادّة 459. شرطهای نمونوی شرطنام
در شرطنامه پیشبینی گردیدنش ممکن است، که شرطهای علیحدة آن با شرطهای نمونوی برای شرطنامههای دخلدار تهیه و در مطبوعات نشرگردیده مویین کرده میشوند.
اگر در شرطنامه به شرطهای نمونوی اشاره نباشد، چنین شرطهای نمونوی در مناسبت بین طرفها به صفت عنعنههای معاملات کاری استفاده میگردند، به شرطی که آنها به طلبات مقرّرنمودة مادّة 5 و قسم 5 مادّة 453 همین کادکس موافق باشند.
شرطهای نمونوی در شکل شرطنامة نمونوی یا دیگر سندی، که این شرطها را در بر گرفته است، انعکاس یافتنش ممکن است.
مادّة 460. شرطنامة همراهشوی
شرطنامة همراهشوی شرطنامهای است، که شرط آن را یک طرف در شکل توصیه (فرمولیر) یا دیگر شکل استانداردی پیشنهاد نموده است و آن را طرف دیگر تنها با راه پرّه همراه شدن به شرطنامة پیشنهادگردیده قبول میکند.
طرف به شرطنامه همراهگردیده، هرچند شرطنامة همراهشوی خلاف قانونها نباشد هم، ولی این طرف را از حقوقهایی محروم میسازد، که عادتاً مطابق چنین شکل شرطنامهها داده میشوند، مسئولیت طرف دیگر را در حالت رعایه نکردن عهدهداری استثنا یا محدود میکند یا شرطهای برای طرف همراهشده برعلا وزنین را در بر میگیرد، که آنها را با نظرداشت عاقلانة منفعت درکنمودة خود، هنگام موجود بودن امکانیّت اشتراک در مویین کردن شرط شرطنامه قبول نمیکند، حق دارد بیکار یا تغییر دادن آن را طلب نماید.
اگر طرف همراهشده میدانست یا میبایست داند، که با کدام شرطها شرطنامه میبندد، در حالتهای پیشبینینمودة قسم 2 همین مادّه، طلب بیکار یا عوض نمودن شرطنامه، که یک طرف به شرطنامه همراهشده بنا بر انجام دادن فعالیّت صاحبکاریاش پیشنهاد کرده است، قانع گردانیده نمیشود.
مادّة 461. شرطنامة پیشکی
مطابق شرطنامة پیشکی طرفها عهدهدار میشوند در آینده در مورد دادن مال و ملک، اجرای کار یا خذمترسانی (شرطنامة اساسی) طبق شرطهای پیشبینینمودة شرطنامة پیشکی شرطنامه بندند.
شرطنامة پیشکی مطابق شکل برای شرطنامة اساسی مقرّرشده بسته میشود و اگر شکل شرطنامة اساسی مویین نشده باشد، آن خطّی ترتیب داده میشود. رعایه نکردن قاعدهها در مورد شرطنامة پیشکی آن را بیاعتبار میگرداند.
شرطنامة پیشکی باید شرطهای را در بر گیرد، که به مویین نمودن موضوع، اینچنین دیگر شرطهای شرطنامة اساسی امکانیت دهد.
در شرطنامة پیشکی مهلتی، که طرفها عهدهدار شدهاند شرطنامة اساسی بندند، نشان داده میشود.
گر چنین مهلت در شرطنامة پیشکی مویین نگردیده باشد، شرطنامة اساسی باید در دوام یک سال از لحظة به امضا رسیدن شرطنامة پیشکی بسته شود.
اگر تا قطع مهلتی، که طرفها باید شرطنامه بندند، به امضا نرسد یا یکی از طرفها به طرف دیگر در مورد بستن شرطنامه پیشنهاد ارسال نکند، عهدهداریهای پیشبینینمودة شرطنامة پیشکی، قطع میگردد.
اگر در سازشنامة عاید به نیت (پراتاکال عاید به نیت و غیره) بیواسطه خواهش طرفها در مورد به آن دادن حقوق شرطنامة پیشکی انعکاس نگردیده باشد، باعث عاقبتهای حقوقی گرجدنی نمیگردد.
مادّة 462. شرطنامه به منفعت شخص سوّم
شرطنامه به منفعت شخص سوّم شرطنامهای میباشد،
ک در آن طرفها مقرّر نمودهاند کریدیتار باید عهدهدار است به شخص سوّم در شرطنامه ذکرشده یا ذکرنشده را، که حقوق دارد از قرضدار اجرای عهدهداری را به فایدة خود طلب نماید، اجرا کند.
اگر قانون، دیگر سند حقوقی یا شرطنامه ترتیب دیگری را پیشبینی نکرده باشند، طرفها از لحظة به قرضدار از جانب شخص سوّم بیان کرده شدن نیت استفادة حقوق خود عاید به شرطنامه، شرطنامة بستهشده را بدون راضیگی شخص سوّم بیکار یا تغییر داده نمیتوانند.
قرضدار حق دارد در شرطنامه به طلبات شخص سوّم اعتراض بیان کند، چنان که میتوانست به مقابل کریدیتار شکایت نماید.
در صورت دست کشیدن شخص سوّم از حقوق مطابق شرطنامه به او داده شده، کریدیتار میتواند از این حقوق استفاده برد، به شرطی که آن خلاف قانون، سند دیگر حقوقی یا شرطنامه نباشد.
مادّة 463. تفسیر شرطنام
هنگام تفسیر شرطنامه سود معنای اصلی کلمه و عبارههای در آن ثبت شده را به انابت میگیرد. هنگام نافهما بودن آن معنای اصلی شرطهای شرطنامه با راه مقایسه با دیگر شرطها و عموماً مضمون شرطنامه مقرّر کرده میشود.
اگر قاعدههای در قسم یکم همین مادّه مقرّرگردیده برای مویین کردن مضمون شرطنامه امکانیت ندهند، باید نیت حقیقی عمومی طرفها، با نظرداشت مقصد شرطنامه دقیق کرده شود. در این زمان همة حالتهای دخلدار، از جمله گفت و گزار و مکاتبات و عملهای تا بستن شرطنامه صورت گرفته، که در مناسبتهای طرفها مقرّر شده است، عنعنههای معاملات کاری، رفتار منبعدة طرفها به انابت گرفته میشوند.
باب 27. بستنی شرطنام
مادّة 464. مقرّرات عمومی عاید بستن شرطنام
اگر بین طرفها، مطابق شکل در حالتهای مویین ضروری از روی همه شرطهای اساسی شرطنامه سازش به دست آمده باشد، شرطنامه بستهشده دانسته میشود.
شرتهای عاید به موضوع شرطنامه، شرطهایی، که در قانون یا دیگر سند حقوقی برای شرطنامة شکل مذکور مهم و ضروری نامبر شدهاند، اینچنین همة آن شرطهایی، که در علاقهمندی به آنها طبق عریضة یکی از طرفها باید سازش به دست آید، شرطهای اساسی به حساب میروند.
شرطنامه با فرستادن آفیرته (پیشنهاد برای بستن شرطنامه) از جانب یک طرف و عکسیپت آن (قبول پیشنهاد) از جانب طرف دیگر بسته میشود.
مادّة 465. لحظة بستن شرطنام
شرطنامه از لحظة از جانب شخص فرستادة آفیرته گرفتن عکسیپت آن بسته شده به حساب میرود.
اگر برای بستن شرطنامه طبق قانون، اینچنین دادن مال و ملک ضرور باشد، شرطنامه از لحظة دادن مال و ملک دخلدار (مادّة 248) بسته شده به حساب میرود.
شرطنامهای، که باید به قید دولتی گرفته شود، از لحظة به قید گرفته شدنش بسته شده به حساب میرود به شرطی که قانون ترتیب دیگری پیشبینی نکرده باشد.
مادّة 466. شکل شرطنام
شرطنامه را در همه گونه شکلی، که برای انجام دادن عهد پیشبینی شده است، بستن ممکن است، به شرطی که قانون برای شرطنامة شکل ذکرشده شکل مویین مقرّر نکرده باشد.
گر طرفها شکل مویین بستن شرطنامه را مصلحت کرده باشند، هرچند طبق قانون برای چنین نوع شرطنامه این شکل نامطلوب باشد هم، بعد در شکل مویین پیشنهاد کرد شدنش بسته شده به حساب میرود.
شرطنامه در شکل خطّی با راه ترتیب دادن یک سند امضاکردة طرفها، اینچنین با راه مبادلة اسناد از طریق پاچته، تلگراف، تیلیتیپ، تلفن، علاقة الکترونی یا دیگر نوع علاقهای، که امکانیّت از جانب طرف شرطنامه فرستاده شدنش را معتمد تصدیق مینماید، بسته شدنش ممکن است.
اگر پیشنهاد خطّی ترتیب دادن شرطنامه طبق ترتیب پیشبینینمودة قسم 3 مادّة 470 همین کادکس قبول گردیده باشد، رسمیّت شکل خطّی شرطنامه رعایه گردیده حساب میشود.
مادّة 467. آ ف ا ر ت ا (پیشنهاد)
آفیرته پیشنهاد به یک شخص یا یکچند شخص مویین فرستادهای میباشد، که مقصد شخص پیشنهاد کرده را عنیق افاده نموده شرطنامه را با عنوانی، که پیشنهاد را قبول کند، امضا کرده شده حساب میکند. آفیرته باید شرطهای مهم شرطنامه را در بر گیرد.
آفیرته شخص فرستادة آن را از لحظة از جانب عنوانی گرفتن آن علاقهمند میسازد.
گر آگاهینامه در مورد طلب کرده گرفتن آفیرته بروقتّر از آفیرته یا همزمان با آن رسیده باشد، آفیرته دسترسنشده حساب مییابد.
مادّة 468. بیبازخواستی آفیرت
گر در خود آفیرته ترتیب دیگر مویین نگردیده باشد یا آن از ماهیّت پیشنهاد یا شرایط اجرا گردیدن عمل برناید، آفیرتی گرفتة عنوانی در طول مهلتی، که برای عکسیپت آن مویین کرده شده است، بازخواسته نمیشود.
مادّة 469. دعوت برای پیشنهاد آفیرته. آفیرتة عامّوی
ریکلمه یا دیگر پیشنهادی، که به گروه شخص نامویین منظور شدهاند، همچون دعوت بستن آفیرته اعتراف میشود، به شرطی که در تکلیف ترتیب دیگری دقیق انعکاس نیافته باشد.
پیشنهادی، که تمام شرطهای مهم شرطنامه را فرا گرفته است و از آن نیت شخص منظورنمودة پیشنهاد عاید بستن شرطنامه طبق شرطهای در پیشنهاد منظورگردیده با هر شخصی، که میل دارد مویین میگردد، چون آفیرته اعتراف کرده میشود (آفیرتة عامّوی).
مادّة 470. عکسیپت
عکسیپت جواب شخصی میباشد، که آفیرتة به او فرستادشده را گرفته است.
کسیپت باید پرّه و بیچون و چرا باشد.
اگر از قانون، اهدهای عنعنوی کاری یا از مناسبت قبلی کاری بین طرفها ترتیب دیگری برناید، سکوت کردن عکسیپت به حساب نمیرود.
اگر قانون یا سند دیگر حقوقی ترتیب دیگر را پیشبینی ننموده باشند و یا در آفیرته نشان داده نشده باشد، در مهلت برای عکسیپت مویینّموده از جانب شخصی، که آفیرته را گرفته است، اجرا نمودن عمل شرطهای در آن ذکرشده (بارفرستانی، خذمترسانی، اجرای کار، پرداخت مبلغ دخلدار و غیره) ، عکسیپت به حساب میرود.
مادّة 471. بازخواست عکسیپت
گر آگاهینامة بازخواست عکسیپت به شخصی، که آفیرته را فرستاده است، پیشتر از عکسیپت یا همزمان با آن رسیده باشد، عکسیپت گرفته شده به حساب نمیرود.
مادّة 472. بستن شرطنامه در اساس آفیرتهای، که برای عکسیپت مهلت مویین کردهاست
گر در آفیرته مهلت عکسیپت مویین شده باشد، شرطنامه بسته شده به حساب میرود، به شرطی که عکسیپت از جانب شخص فرستادة مهلت در آن ذکرشده دسترس گردد.
مادّة 473. بستن شرطنامه در اساس آفیرتهای، که در آن مهلت عکسیپت مویین نشدهاست
اگر در آفیرتة خطّی مهلت عکسیپت مویین نشده باشد و اگر عکسیپت از جانب شخص آفیرته را فرستاده تا قطع مهلت مویینّمودة قانون یا دیگر سند حقوقی گرفته شده باشد و در صورت مویین نشدن چنین مهلت شرطنامه در مهلت ضروری برای این موافق بسته شده شمرده میشود.
اگر آفیرته شفاهی، بدون نشان دادن مهلت عکسیپت بیان شده طرف دیگر فوراً در مورد عکسیپت آن اظهار کرده باشد، شرطنامه بسته شده حسابیده میشود.
مادّة 474. عکسیپتی، که دیر گرفته شدهاست
در حالتی، که آگاهینامة سروقت فرستادشده، در مورد عکسیپت دیر دسترس شده طرف آفیرته را فرستاده فوراً طرف دیگر را از دیر گرفتن عکسیپت آگاه نسازد مهلت عکسیپت دیر نمیشود.
اگر طرف آفیرته را فرستاده فوراً طرف دیگر را در مورد عکسیپت گرفتهاش، که دیر دسترس شده است، آگاه سازد، شرطنامه بستهشده به حساب میرود.
مادّة 475. عکسیپت مطابق شرطهای دیگر
جواب در مورد راضیگی عاید به بستن شرطنامه با شرطهای دیگر، عکسیپت حسابیده نمیشود.
چونین جواب ردّ عکسیپت اعتراف گردیده، در این زمان آفیرتة نو شمرده میشود.
مادّة 476. محل امضای شرطنام
گر در شرطنامه محل امضای شرطنامه مویین نگردیده باشد، شرطنامه در محل زیست شهروند یا محل بود و باش شخص حقوقی، که آفیرته فرستاده است، بسته شده اعتراف میگردد.
مادّة 477. با ترتیب حتمی بستن شرطنام
در حالت مطابق همین کادکس، دیگر قانونها برای طرفی، که آفیرته فرستاده شده است (لایحة شرطنامه) بستن شرطنامه حتمی باشد، این طرف باید به طرف دیگر عاید به عکسیپت یا ردّ عکسیپت یا عاید به عکسیپت آفیرته طبق شرطهای دیگر (پراتاکال اختلاف نظر عاید به لایحة شرطنامه) در دوام سی روز گرفتن آفیرته آگاهینامه فرستد.
ترفی، که آفیرته فرستاده است و از طرفی، که برایش بستن شرطنامه حتمی بوده در بارة عکسیپتهای آن با شرطهای دیگر آگاهینامه گرفته است (پراتاکال اختلاف نظر عاید به لایحة شرطنامه) حق دارد اختلافات هنگام بستن شرطنامه بمیانامده را در دوام سی روز گرفتن چنین آگاهینامه یا گذشتن مهلت عکسیپت به بررسی سود پیشنهاد نماید.
در حالت مطابق همین کادکس یا قانونهای دیگر برای طرف آفیرته را فرستاده (لایحة شرطنامه) بستن شرطنامه حتمی باشد و به آن در دوام س روز پراتاکال اختلاف نظر عاید به لایحة شرطنامه فرستاده میشده باشد، این طرف باید در دوام سی روز گرفتن پراتاکال اختلاف نظر طرف دیگر را از قبول شرطنامة تحریرخورده یا عاید به ردّ پراتاکال اختلاف نظر آگاه سازد.
هنگام رد کردن پراتاکال اختلاف نظر یا در مهلت مویینشده نگرفتن آگاهینامه آیدی نتیجة بررسی آن طرفی، که پراتاکال اختلاف نظر را فرستاده است، حق دارد اختلاف نظر هنگام بستن شرطنامه بمیانامده را به بررسی سود پیشنهاد نماید.
اگر طبق قانون، دیگر سند قانونی مهلت دیگری مویین نگردیده باشد یا از جانب طرفها موافقه نشده باشد، قاعدpهای عاید به مهلت پیشبینینمودة قسمهای 1 و 2 همین مادّه استفاده برده میشوند.
4. اگر طرفی، که مطابق همین کادکس یا دیگر سند قانونی برایش بستن شرطنامه حتمی میباشد، از بستن شرطنامه سرکشی نماید، طرف دیگر حق دارد به سود در مورد مجبوراً بستن شرطنامه طلبات عرض نماید.
یک طرف میتواند از طرف دیگری، که از بستن شرطنامه بیاساس سرکشی کرده است، تاوان زیان با این عمل رسانده را طلب نماید.
مادّة 478. بحثهای پیش از شرطنام
گر اختلافاتی، که هنگام بستن شرطنامه به میان آمدست، در اساس مادّة 477 همین کادکس یا طبق سازشنامة بین طرفها منظور بررسی سود کرده شود، شرطهای شرطنامه، که نسبت به آنها طرفها اختلاف نظر داشتند مطابق قرار سود مویین کرده میشوند.
مادّة 479. بستن شرطنامه هنگام گذرانیدن سودا
اگر از ماهیّت شرطنامه ترتیب دیگری برناید، آن را هنگام گذرانیدن سودا بستن ممکن است. شرطنامه با شخصی بسته میشود، که در سودا برد کرده است.
تشکیلکنندة سودا مالک مال و ملک یا دارندة حقوق مال و ملک یا تشکیلات مخصوص بوده میتوانند. تشکیلات مخصوص در اساس شرطنامه با مالک مال و ملک یا صاحب حقوق مال و ملک عمل کرده، از نام آنها و از نام خود برآمد میکند.
در حالتهای مویینّمودة همین کادکس یا قانونهای دیگر شرطنامهها در مورد فروش مال یا حقوق مال و ملکی تنها با اصول گذرانیدن سودا بسته شدنشان ممکن است.
سودا در شکل مزایده یا آزمون (تندر) گذرانیده میشود. در سودای مزایده شخصی بردکرده به حساب میرود، که نرخ بلندتر را پیشنهاد کرده است، در آزمون (تندر) باشد، شخصی که مطابق خلاصة کمیسیون آزمونی (تندری) قبلاً از جانب تشکیلکنندة سودا تعیینگردیده بهترین شرط را پیشنهاد نموده است، بردکرده شمرده میشود (قجت از 23. 07. 16 س. ، ش1334) .
گر در قoنون ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، شکل سودا را مالک مال و ملک به فروشرسنده یا صاحب حقوق مال و ملک به فروش برآوردشده مویین میکنند.
اگر در قانونهای مرافعهوی ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، هایدههای مقرّرنمودة مادّههای 480 و 481 همین کادکس نسبت به سودای عامّوی، که با طریق اجرای قرار سود دایر میگردند، تطبیق کرده میشوند.
مادّة 480. تشکیل و ترتیب گذرانیدن سودا
مزایده یا آزمون (تندر) گشاده یا پوشیده بوده میتوانند. در مزایده یا آزمون (تندر) گشاده هر شخص میتواند اشتراک نماید. در مزایده یا آزمون (تندر) پوشیده تنها اشخاصی، که مخصوص برای این مقصد دعوت شدهاند، اشتراک میکنند (قجت از 23. 07. 16 س. ، ش1334) .
اگر در قانون ترتیب دیگر پیشبینی نگردیده باشد، آگاهینامه در مورد گذرانیدن سودا باید از جانب تشکیلاتچی آن از سی روز پیش از دایر شدن آن فرستاده شود. در آگاهینامه در همه حالت عاید به وقت، محل و شکل سودا، موضوع آن و ترتیب گذرانیدن آن، از جمله در مورد به رسمیت درآوردن اشتراک در سودا، مویین نمودن شخص بردکرده در سودا، اینچنین عاید به نرخ ابتدایی معلومات داده شود.
در صورتی، که موضوع سودا تنها حقوق بستن شرطنامه باشد، در آگاهینامة سودای دایرشونده باید مهلت برای آن مویینگردیده ذکر کرده شود.
اگر در قانون یا آگاهینامه در مورد گذرانیدن سودا ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، تشکیلکنندة سودای آزاد، که آگاهینامه فرستاده است، حق دارد هر وقت، ولی نه دیرتر از سه روز تا فرا رسیدن مهلت دایر شدن آن، تشکیلکنندة آزمون (تندر) باشد، نه دیرتر از س روز تا دایر گردیدن آزمون (تندر) از گذرانیدن آن دست کشد (قجت از 23. 07. 16 س. ، ش1334) .
در حالت این مهلت را رعایه نکردن، از سودای آزاد دست کشیدن تشکیلکننده، او وظیفهدار است به اشتراکچیان تاوان زیان واقعشان را پردازد.
تشکیلاتچی مزایده یا آزمون پوشیده وظیفهدار است به اشتراکچیان دعوتشده، صرف نظر از آن، که بعد از فرستادن آگاهینامه از گذرانیدن سودا محض کهای دست کشیده است، تاوان زیان واقعشان را پردازد.
اشتراکچیان سودا باید طبق اندازه، مهلت و ترتیبی، که در آگاهینامة گذرانیدن سودا نشان داده شده است، بیعانه دهند. اگر سودا دایر نگردیده باشد، بیعانه باید برگردانیده شود. بیعانه هم چنین به اشخاصی، که در سودا اشتراک داشتند و ولی در آن برد نکردهاند، برگردانیده میشود.
هنگام بستن شرطنامه با شخصی، که در سودا برد کرده است، بیعانهاش در اجرای عهدهداری عاید به شرطنامة بستهشده حساب کرده میشود.
شخصی، که در سودا برد کرده است و دایرکنندة سودا در روز گذرانیدن مزایده یا آزمون (تندر) عاید به نتیجههای سودا پراتاکال امضا میکنند، که اعتبار شرطنامه را دارد. شخصی، که سودا را برد کرده است، در حالت از امضای پراتاکال سرکشی کردن از بیانة دادهاش محروم میگردد. دایرکنندة سودا، که از امضای پراتاکال سرکشی میکند، وظیفهدار است بیعانه را در حجم دوکرته برگرداند و به شخص در سودا بردکرده تاوان زیان با اشتراک در سودا رسانیدشده را وابسته به حجمی، که از اندازة مبلغ بیعانه بیشتر است، پردازد (قجت از 23. 07. 16 س. ، ش1334) .
گر موضوع سودا تنها حقوق بستن شرطنامه باشد، چنین شرطنامه از جانب طرفها باید بعد خاتمة سودا و ترتیب دادن پراتاکال در دوامی بیست روز یا دیگر مهلت در آگاهینامه مویینشده بسته شود. در حالت از بستن شرطنامه سرکشی کردن یکی از طرفها طرف دیگر حق دارد از سود طلب نماید، که طرف گنهگار را به بستن شرطنامه مجبور سازد و اینچنین زیان از نبستن شرطنامه رسانیدشده را پردازد.
مادّة 481. عاقبت رعایه نکردن قاعدههای گذرانیدن سودا
سودایی، که با رعایه نکردن قاعدههای مقرّرنمودة قانون گذرانیده شده است، طبق دعوای شخص منفعتدار از جانب سود بیاعتبار دانسته شدنش ممکن است.
بیاعتبار دانستن سودا شرطنامة با شخص در سودا بردکرده بستهشده را بیاعتبار میگرداند.
باب 28. تغییر دادن و بیکار کردنی شرطنام
مادّة 482. اساسها برای تغییر دادن یا بیکار کردن شرطنام
اگر در همین کادکس، قانونهای دیگر یا شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد، شرطنامه را با سازش طرفها تغییر دادن یا بیکار کردن ممکن میباشد.
شرطنامه را با طلب یکی از طرفها تنها در حالتهای زیل از طریق سود تغییر دادن یا بیکار کردن ممکن است:
ه) هنگام شرطنامه را به طور نظررس ویران کردن طرف دیگر؛
ب) در دیگر حالتهای پیشبینینمودة همین کادکس، قانونهای دیگر یا شرطنامه.
جیدّن رعایه نکردن شرطنامه آن است، کی به جانب دیگر از این زیان رسیده، او را از امید به دست آوردن نفع زیادی محروم سازد، که هنگام بستن شرطنامه در نظر داشت.
هنگام یکطرفه رد نمودن اجرای پرّه یا قسمن شرطنامه، اگر چنین رد را قانون یا سازشنامة طرفها اجازت دهد، شرطنامه موافقن بیکار یا تغییردادشده به حساب میرود.
مادّة 483. تغییر دادن و بیکار کردن شرطنامه هنگام به طور نظررس تغییر یافتن حالت
اگر در شرطنامه ترتیب دیگری پیشبینی نگردیده باشد و یا از ماهیّت آن برناید تغییر یافتن حالت، که طرفها هنگام بستن شرطنامه آن را به انابت گرفته بودند، برای تغییر دادن یا بیکار کردن آن اساس بوده میتواند.
تغییر یافتن حالت هنگامی به طور نظررس اعتراف کرده میشود، که اگر طرفها چنین تغییر یافتن حالت را عاقلانه پیشبینی کرده باشند، عموماً شرطنامه نمیبستند یا آن با شرطهای تا اندازهای دیگر به امضا میرسید.
اگر طرفها در مورد به حالت به طور نظررس تغییریافته مطابق گردانیدن شرطنامه یا بیکار کردن آن به موافقه نرسیده باشند، وی را سود با اساسهای پیشبینینمودة قسم 4 همین مادّه بیکار کرده، طبق طلب طرف منفعتدار همزمان با شرطهای زیل تغییر داده میتواند:
ه) اگر در لحظة بستن شرطنامه طرفها آن را به اساس گرفته باشند، که چنین تغییر یافتن حالت به میان نمیآید؛
ب) اگر حالت با سببهایی تغییر یافته باشد، که طرف منفعتدار پس از رخ دادنش آن را به حدّ غمخواری و احتیاطکاری، که از طلب شرطنامه و شرط اهدها برمیایند برطرف کرده نمیتوانست؛
و) اگر اجرای شرطنامه بدون تغییر دادن شرط تناسب به شرطنامه موافق منفعت مال و ملکی بین طرفها را تا اندازهای ویران کند و به طرف منفعتدار آن قدر زیانی رساند، که از منفعت کلانی، که حق داشت هنگام بستن شرطنامه به آن امید بندد، محروم شده میتوانست؛
گ) اگر از عنعنههای اهدهای کاری یا ماهیّت شرطنامه برناید، که توکّل تغییر یافتن حالت به ذمّة طرف منفعتدار است.
هنگام بیکار کردن بنا بر جداً تغییر یافتن آن سود با طلب هر کدامی از طرفها عاقبت بیکار کردن شرطنامه را با نظرداشت تقسیم عادلانة خراجات اجرای این شرطنامه مصرف شده است، مویین میکند.
بیکار کردن شرطنامه از سبب به طور نظررس تغییر یافتن حالت تنها با قرار سود، در حالتهای مستثنا، هنگامی، که بیکار کردن شرطنامه به منفعتهای جمعیّتی مخالف است یا به طرفها زیانی وارد میکند، که از خراجات بعد تغییر دادن شرطها از جانب سود برای اجرای شرطنامه ضروری خیلی زیاد است، اجازت داده میشود.
مادّة 484. ترتیب تغییر دادن و بیکار کردن شرطنام
اگر از قانون، دیگر سند حقوقی، شرطنامه یا عنعنههای اهدهای کاری ترتیب دیگری برناید، سازشنامة تغییر دادن یا بیکار کردن شرطنامه، به همان شکلی که شرطنامه دارد، صورت میگیرد.
طرف طلب تغییر دادن یا بیکار کردن شرطنامه را تنها بعد گرفتن ردّیة طرف دیگر عاید تغییر دادن یا بیکار کردن شرطنامه یا در مهلت در پیشنهاد یا در قانون و یا در شرطنامه مویینشده نگرفتن جواب و در صورت نبودن آن در مدّت سی روز به سود عرض کرده میتواند.
مادّة 485. عاقبت تغییر دادن یا بیکار کردن شرطنام
هنگام تغییر دادن شرطنامه عهدهداری طرفها در شکل تغییریافته نگاه داشته میشود.
هنگام بیکار کردن شرطنامه عهدهداری طرفها قطع میگردد.
اگر از سازشنامه یا ماهیّت تغییر دادن شرطنامه ترتیب دیگری برناید، در حالت تغییر دادن یا بیکار کردن شرطنامه عهدهداری از روز بستن سازشنامة طرفها در مورد تغییر دادن یا بیکار کردن شرطنامه، و هنگام تغییر دادن یا بیکار کردن شرطنامه طبق ترتیب سودی باشد، از روز اعتبار قانونی پیدا کردن قرار سود در بارة تغییر دادن یا بیکار کردن شرطنامه تغییریافت یا بیکارکردشده به حساب میرود.
اگر در قانون یا سازشنامة طرفها ترتیب دیگری پیشبینی نشده باشد، طرفها حق ندارند برگردانیدن چیزی را، که آنها مطابق عهدهداری تا روز تغییر دادن یا بیکار کردن شرطنامه انجام دادهاند، طلب نمایند.
اگر از جانب یکی از طرفها به طور نظررس ویران کردن شرطنامه برای تغییر دادن یا بیکار کردن شرطنامه اساس شده باشد، طرف دیگر حق دارد تاوان زیان از تغییر دادن یا بیکار کردن شرطنامه رسیده را طلب نماید.
مادّة 486. حالتهای تغییر دادن و بیکار کردن شرطنامه مطابق عریضة یکی از طرفها
شرطنامه را مطابق عریضة یکی از طرفها تنها در حالتهای زیل تغییر دادن یا بیکار کردن ممکن است:
ه) اگر اجرای شرطنامه امکانناپذیر باشد (مادّة 448 همین کادکس)؛
ب) از جانب طرف دیگر ویران کردن شرطهای پیشبینینمودة قانونها یا شرطنامه در مورد صفت، مهلت اجرا و دیگر شرطها؛
و) اگر طرف دیگر طبق ترتیب مقرّرگردیده مفلس اعتراف شده باشد؛
گ) اگر سند مقامات دولتی، که در اساس آن شرطنامه بسته شده بود، تغییر داده یا بیکار کرده شده باشد؛
د) در حالتهای دیگر پیشبینینمودة قانونها یا شرطنامه.
در صورت یکطرفه تغییر دادن یا بیکار کردن شرطنامه یک طرف باید طرف دیگر را نه دیرتر از یک ماه پیشکی آگاه سازد.
مادّة 487. دراز کردن مهلت عمل شرطنام
ترفها حق دارند عمل شرطنامه را به مهلت نو دراز کنند. مهلت عمل شرطنامه طبق قاعدههای مادّهای 472-473 همین کادکس دراز کرد میشود.
قانون
جومهوری تاجیکستان
در بارة قبول کردن قسم یکم
کادیکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان
مادّة 1.
قیسم یکم کادکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان قبول کرده شود.
مادّة 2.
ز 1 ژانویه سال 2000 از اعتبار ساقط دانسته شوند:
-فصل یکم «قاعدههای عمومی»، فصل دوّم «حقوق مالکیت»، زیرفسل 1 «قاعدههای عمومی در بارة عهدهداریها» فصل سوّم «حقوق عهدهداری» کادکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان، که با قانون جمهوری تاجیکستان از 28 دسامبر سال 1963 «در بارة تصدیق کردن کادکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان» و قانونهای جمهوری تاجیکستان، که موافق آنها به فصلهای اشارهشدة کادکسی گرجدنی جمهوری تاجیکستان تغییرات و علاوهها وارد کرده شدهاند؛
-قانون جمهوری تاجیکستان از 14 دسامبر سال 1996 «در بارة مالکیت در جمهوری تاجیکستان» (اخبار مجلس عالی جمهوری تاجیکستان 1996، ش24، مادّة 412)؛
-قرار مجلس عالی جمهوری تاجیکستان از 14 دسامبر سال 1996 «عاید موردی عمل قرار دادن قانون جمهوری تاجیکستان «در باری مالکیت در جمهوری تاجیکستان» (اخبار مجلس عالی جمهوری تاجیکستان 1996، ش 24، مادّة 413)؛
-قانون جمهوری تاجیکستان از 23 دسامبر سال 1991 «در بارة فعالیّت صاحبکاری در جمهوری تاجیکستان» (اخبار شورای عالی جمهوری تاجیکستان، 1992، ش 4، مادّة 37) و قانونهای جمهوری تاجیکستان، که موافق آنها به این قانون تغییرات و علاوهها وارد کرده شدند؛
-قرار شورای عالی جمهوری تاجیکستان از 23 دسامبر سال 1991 «در خصوص عملی گردانیدن قانون جمهوری تاجیکستان «در بارة فعالیّت صاحبکاری در جمهوری تاجیکستان» (اخبار شورای عالی جمهوری تاجیکستان، 1992، ش 4، مادّة 38)؛
-قانون جمهوری تاجیکستان از 25 ژوئن سال 1993 «در بارة کارخانهها» (اخبار شورای عالی جمهوری تاجیکستان، 1993، ش 14، مادّة 279) و قانونهای جمهوری تاجیکستان، که موافق آنها به این این قانون تغییرات و علاوهها وارد کرده شدند؛
-قرار شورای عالی جمهوری تاجیکستان از 25 ژوئن سال 1993 «در خصوص به موقع اجرا گذاشتن قانون جمهوری تاجیکستان «در بارة کارخانهها» (اخبار شورای عالی جمهوری تاجیکستان، 1993، ش 14، مادّة 280).
مادّة 3.
تا مطابق گردانیدن قانونها و دیگر سند حقوقی در قلمرو جمهوری تاجیکستان عملکننده با قسم یکم کادکس گرجدنی، قانونها و دیگر سند حقوقی جمهوری تاجیکستان تا دمی استفاده برده میشوند، که آنها خلاف قسم یکم کادکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان نباشند.
مادّة 4.
قیسم یکم کادکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان نسبت به مناسبتهای حقوق گرجدنی، که بعد مورد عمل قرار دادن آن به وجود آمده است، استفاده برده میشود.
ز روی مناسبتهای حقوق گرجدنی، که تا مورد عمل قرار دادن آن به وجود آمده است، قسم یکم کادکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان نسبت به آن حقوق و وظیفهها استفاده برده میشود، که آنها بعد مورد عمل قرار دادن آن به وجود میآیند.
مادّة 5.
ز روز مورد عمل قرار دادن قسم یکم کادکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان تشکیلاتهای تجارتی تنها در آن شکلهای تشکیلی-حقوقی تأسیس یافته میتوانند، که برای آنها کادکس مذکور پیشبینی نموده است.
تعسیس شخص حقوقی بعد انتشار رسمی قسم یکم کادکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان با ترتیبی، که همین کادکس پیشبینی نموده است، عملی میگردد.
مادّة 6.
سند تأسیسی کارخانهها صرف نظر از شکل مالکیت باید تا 1 ژوئیة سال 2000 با معیارهای قسم یکم کادکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان مطابق گردانیده شوند.
کارخانهها صرف نظر از شکل مالکیت از پرداخت باج بقیدگیری در مورد قید تغییرات مقام حقوقی آنها وابسته به مطابق گردانیدن آن با معیارهای قسم یکم کادکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان آزاد کرده میشوند.
مادّة 7.
تا مورد عمل قرار دادن قانون در بارة بقیدگیری شخص حقوقی و قانون در بارة بقیدگیری حقوقها به مال و ملک غیریمنقول و اهدها با آنها ترتیب عملکنندة بقیدگیری شخص حقوقی و بقیدگیری مال و ملک غیریمنقول و اهدها با آنها استفاده برده میشود.
مادّة 8.
میعیارهای کادکس در بارة اساسها و عاقبتهای غیریواقیی بودن اهدها نسبت به اهدهایی تطبیق میگردند، که طلبات در بارة بیاعتبار دانستن و بیاعتبار بودن عاقبتهای آنها را سود صرف نظر از وقت صادر شدن اهدهای دخلدار، بعد 1 ژانویه سال 2000 بررسی مینماید.
مادّة 9.
موهلت با قسم یکم کادکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان مقرّرشدة مهلت دعوا نسبت به آن دعواهایی تطبیق میگردند، که مهلت اظهار آنها، که با قانونگذاری قبلاً عملکننده پیشبینی شده است، تا 1 ژانویه سال 2000 به آخر نرسیدهاند.
مادّة 10.
خوسوسیّت تأسیس و فعالیّت کااپیرتیوهای کشاورزی (تیجارتی، کارکرد، خذمتگزار استحصالکنندگان خواجگی قشلاق) با قانون در بارة کااپیرتسیة کشاورزی مویین کرده میشوند.
پریزیدینتی
جومهوری تاجیکستان ه. رحماناو
ش. دوشنبه، 30 ژوئن سال 1999،
ش 802
قرار
مجلیس عالی
جومهوری تاجیکستان
ایدی مورد عمل قرار دادن قسم یکم
کادیکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان
(اخبار مجلس عالی جمهوری تاجیکستان، س. 1999، ش6، ماد. 155)
مجلیس عالی جمهوری تاجیکستان قرار میکند:
قسم یکم کادکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان بعد انتشار رسمی از 1 ژانویه سال 2000-م مورد عمل قرار داده شود.
حکومت جمهوری تاجیکستان در مهلت شش ماه از روز مورد عمل قرار دادن قسم یکم کادکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان:
-قرارهای خود را به قسم یکم کادکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان مطابق نماید؛
-در بارة با قسم یکم کادکس گرجدنی جمهوری تاجیکستان مطابق گردانیدن قانونگذاری جمهوری تاجیکستان پیشنهاد منظور کند.
ریس
مجلیس عالی
جومهوری تاجیکستان س. رجباو
ش. دوشنبه، 30 ژوئن سال 1999،
ش 803