معلومات آخرین
Home / علم / کشف قلعة کوه موغ

کشف قلعة کوه موغ

در تدقیق دوره‌های اوّل تاریخ عصر میانگی سغد کشفیات و تدقیقاتهای آرشیالوگی چنان مقام و اهمیتی را صاحب است، که ظاهراً این گونه مقام و اهمیت آنها دیگر در هیچ کجا به نظر نمی‌رسد. ما بارها به این گونه مدرکات آرشیالوگی استناد کردیم. در بالای متریالهایی، که از قلعة کوه موغ و از پنجکینت قدیم به دست آمده‌اند، اندک مفصل توقف می‌کنیم.

هل دیهه خیر‌‌آباد (در حدود ریان عینی) از دوره‌های قدیم جای را می‌دانستند، که آن را «قلعة موغ» می‌گفتند و این نام در ادبیات علمی به شکل «قلعة کوه موغ» معمول شد. در ابتدای سالهای 30-یوم اهل دیهه به این جا بسیار آمد و رفت داشتند و، اینک، بهار سال 1932 جوره‌الی نام پاده‌بان یک سبد و در آن یک ورق کاغذ ابریشمی یافت، که به کدام یک خط عجایب‌‌ غلطی کیم-چه‌ها نوشته شده بود. خط را نه محمداناهای دیهه و نه اهل سواد اوراتپّه خوانده نتوانستند. تیره‌ماه این خبر به گوش کاتب ریکامپرتیه عبدالحمید پولادی رسید، که به تاریخ و مدنیّت قدیم میل و رغبت زور داشت. وه‌ای با یک دیدن په‌ای برد، که ورق ورق عادّی نه و آن را فوراً به دوشنبه فرستاد. عیناً در همان وقت، یعنی سال 1932 با تکلیف کم پرتیة کمونیستی تاجیکستان و حکومت ریسپوبلیکه، با قرار پریزیدیوم اف ا.ج.ش.س. بزة تاجیکستانی اف ا.ج.ش.س. تأسیس یافته بود. اوّلین راهبر آن شرق‌شناس عالم‌شمول س. ف. آلدینبورگ تعیین شد. متخصصانّ بزه مقرّر کردند، که خط به زبان اویغوری یا سغدی نوشته شده است و بهار سال 1933 رسم دستنویس را به ایران‌شناس نامی ساویتی ا. ا. فرییمن دادند. وه‌ای مقرّر کرد، که خط به زبان سغدی و با حروفات سغدی نوشته شده است. بازیافت پاده‌بان کشفیات بزرگ علمی گردید. آثار کتیبة سغدیان خیلی پیش هم معلوم بود (آنها از ترکستان شرقی یافت شده بودند). سال 1932 کتیبة سغدی محض در خاک خود سغد یافت شد – آری، خط سغدی از خود سغد برآمد – از این خبر دل کدام عالم به تپش نمی‌آمد![1]

ه. ا. فرییمن به دوشنبه آمد، با نسخة اصلی خط شناس شد، تاریخ یافته شدن آن را به تفصیل پرسیده گرفت و اینک، عقیده‌ای پیدا شد، که در نظر اوّل گویا خیال خام می‌نماید-در جای یافته شدة خط باید باز دیگر خطها هم باشد. با مصلحت ا. ا. فرییمن به قلعة موغ یک گروه خادمان بزة تاجیکستانی اف ا.ج.ش.س. رفتند. اهل ریسپوبلیکه با اشتیاق تمام منتظری کشفیات نو گردید. ا. پولادی در چنین شرایط تابستان سال 1933 به کافت و کاو سر کرد. البتّه، گفتن درکار، که وه‌ای آرشیالوگ نبود و احتمال، در این کار سهو و غلط هم کرده باشد، ولی هر چه هم نباشد، به غیرت و جدّ و جهد وه‌ای قائل شدن درکار. ماه ژوئیه زیاده از بیست حجّت و چند اشیای مادّی به دست آمد. ساویت کمیسران خلق رسّ تاجیکستان برای دوام دادن حفریات قرار مخصوص قبول کرده، مبلغ و واسطه‌های لازمی را داد.

تیرماه همان سال به سر حفریات کاتب علمی بزة تاجیکستانی اف ا.ج.ش.س. ا. ا. وسیلییف با یک گروه عالمان و متخصصان آمد. اَنه همان وقت به کافت و کاو قلعه شروع کردند؛ ا. ا. وسیلییف باز 21 دستخط یافت. با قرار اداره‌های راهبریکنندة تاجیکستان ماه اکتبر یک ایکسپیدیتسیة کلان و مکمّل تأسیس داده شد، که راهبر آن ا. ا. فرییمن بود. نوامبر سال 1933 ا. ا. وسیلییف در هیعت همین ایکسپیدیتسیه قلعة کوه موغ را کافت و کاو کرد. سانیتر (در سال 1947) ل. وارانینه کار ا. ا. وسیلییف سر کرده را انجام داد.

کوهی، که در بالای آن خرابة قلعه جایی دارد، یک هرسنگ باصلابت یک‌لخت هشتادمیتره‌ای است، که در ساحل چپ دریای زرافشان، در قریبی با آن همراه شدن دریاچة قُم واقع گردیده است. سه طرف این خرسنگ آب و طرف چارمش راه راست و فراز مشکل‌گذر می‌باشد. میدانچة بالای کوه زمانی دیوار سنگین داشته است و قلعه به این سبب قریب تماماً فتح‌ناپذیر می‌شد. در این میدانچه خرابة بنای می‌نماید، که زمانی دوآشیانه بوده است. هنگام آغاز حفریات فقط خرابه‌های آشیانة یکم می‌نمود و بس. عمارت شکلاً راست‌کنجة نابرابری بود و پهلوهای آن 18، 5-19، 5 م بود. آشیانة یکم چنین بناها داشت: چار خانة دراز و باریک، که به قدّ عمارت برابر بودند (بر هر یک از این خانه‌ها 1، 9-2، 25 م) و در ش-مال این خانه‌ها دالان از این هم باریکتر کنده‌لنگی بود، که تمام آن چار خانه را به هم می‌پیوست. از این دالان دری به بیرون گشاده می‌شد. ته-کرسی دیوارها از خشت پخته و سردیواریها از خشت خام بود. خود بنا کلان نیست. یگان زیب و آرایش ندارد و یک قلعة مقرّری دیدبانی است.

در رفت حفریات معلوم شد، که حجّتها (شمارة آنها از 80 گذشت و از جملة آنها 74-تاش سغدی بود) در بلندی 50-70 م از فرش، در تگ شکسته‌پاره‌های فرورفتة شفت خوابیده‌اند. ا. ا. وسیلییف درست تخمین کرد، که بنا اصلاً دوآشیانه بود و حجّتها در آشیانة دوّم می‌ایستادند. در رفت حفریات نه فقط حجّت، بلکه بسیار اشیای مدنیّت مادّی نیز به دست آمد و نامگوی آنها به 400 رسید. علی‌الخصوص، سفالات بسیار است. اشیای بافته-سبدهای گوناگون جالب دقّتند. این سبدها نهایت با حوصله بافته شده‌اند و طرز بافت آنها با بافت تاجیکان پامیر شباهت دارد.

شیای چوبین را مخصوص قید کردن درکار – کرسان و طبق، توگمه و سگک، بیل و قاشق برین چیزها خیلی بامهارت ساخته شده‌اند. صندوقچة چوبینی کرای ذکر است، که با چرم سیاه تُنُک روکش گردیده است و در سرپوش آن به شکل ستاره‌های هشتگوشة سرخ نقش عجایب‌‌ی هست. دیگر اشیای نادر سپر چوبین است، که نیز روکش چرمین دارد و در روی آن صورت رنگارنگ اسپ و سوار مسلّح کشیده شده است. متاعهایی، که از آن جا یافت شده‌اند، اساساً پختگی، ابریشمی و پشمی می‌باشند. علی‌الخصوص، سرگیرکهای توری جالب دقّت است، که از ریسمان پختگی بافته شده است و آثار بغایت عجایب‌‌ و عالی‌صفتوه بی‌همتایو بی‌سابقة صنعت توربافی آسیای میانه می‌باشد.[2] از جملة اسباب جنگی غیر از سپری، که در بالا ذکر کردیم احتمال، این سپر جنگی نه، بلکه سپر مراسمی هم باشد) ، باز غلاف چوبین خنجر، پیکانهای آهنی، تیرهای نیی، چوبی و چوبونیی را نامبر کردن درکار. اینچنین اشیای شیشه‌گین، شش دانه تنگه و باقیمانده‌های زراعت یافت شد.

تمام این بازیافت فراوان در بارة خصوصیت مدنیّت مادّی سغدیان بار اوّل معلومات مفصل داد و کشفیات حجّتهای خطّی، که بازیافت بی‌امثال دوران حساب می‌شد، درک می‌داد، که بعد گشادن رمز آن راجع به تاریخ و مدنیّت معنوی مدرکات گرانبها به دست خواهد آمد. به شرافت محنت پرمشقت و شدید ا. ا. فرییمن گشادن رمز دستخطهای سغدی آغاز یافت و این کار را شاگردان وه‌ای م. ن. باگالیوباو، و. ا. لوشیتس، آ. ا. سمیرناوه انجام دادند، متنهای عربی را ا. یو. کرچکاوسکیی و و. ا. کرچکاوسکیه خوانده، شرح دادند.

تدقیق این متریالها امکان داد، که سنة بنیاد قلعة موغ و دورة استحصال اشیای آن عنیق مویین کرده شود. راهنما یک حجّت عربی شد، که در متن آن و. ا. کرچکاوسکیه و ا. یو. کرچکاوسکیی زود نام «دیوست» را خواندند (سغدیان را «دیوشتیچ»، «دیوشتک» می‌گفتند) و این نام در مأخذهای راجع به آسیای میانه را استیلا کردن عربها ذکر شده است. ا. یو. کرچکاوسکیی بعد 10 سال این کشفیات در کتابش «ند عربسکیم روکاپیسیم» («در سر دستنویسهای عربی») تفصیلات واقعه را خیلی عنیق و دقیق و با آب و رنگ تصویر کرده است. در خاتمه وه‌ای گفته است: «در حقیقت، نام دیوشتیچ مفتاح تمام کار گردید – یعنی نه فقط خط عربی را فهمانده داد، بلکه برای تدقیق حجّتهای سغدی زمینة مستحکم فراهم آورد. دیوشتک حاکم سغدیان بوده‌است و محض باقیمانده‌های آرشیو وه‌ای در قلعة موغ به دست ایکسپیدیتسیه افتاده است. نام دیگر والی عرب، که دیوشتیچ مکتوب را به وه‌ای ارسال کرده بود، به آسانی مویین شد و محض همین نام امکان داد سنة مکتوب عنیق کرده شود و آن سال صدمی  هجری، یعنی تقریباً سالهای 718-719 بوده است».

لّکه‌ای فوریه سال 1934 در لنینگراد، در مجلس آکادمی فنها، که به ایکسپیدیتسیة قلعة موغ بخشیده شده بود، نتیجة آن، از جمله، اوّلین کوشش گشادن رمز دستنویسهای سغدی و خواندن حجّتهای عربی عرض کرده شد. ا. یو. کرچکاوسکیی خیلی درست گفته است، که: «…این طنطنه بود، طنطنة ایکسپیدیتسیه بود، که علم را با معلومات بی‌سابقه غنی کرد، این طنطنة علم بود، که قدرت خود را روشن نشان داد و در پیش نظر همه دانش ما را به زینة بلندتری برآورد.[3]

فقت همین را علاوه کردن درکار، که به این طنطنه هم یک پاده‌بان عادّی و هم کاتب ریکامپرتیه و هم راهبران اداره‌های ریسپوبلیکوی و هم شرق‌شناسان عالم‌شمول ساویتی سهم خود را گذاشتند.

همة این دقّت عالمان را به حوزة بالاآب زرافشان کشید. در آن وقتها در تاجیکستان مؤسسه‌های آرشیالوگی وجود نداشتند، ولی عالمانی بودند، که می‌خواستند گذشتة ریسپوبلیکه را تدقیق نمایند. یکی از همین گونه آدمان تشبثکار آرشیالوگ کشورشناس و. ر. چییلیتکا نام شخص کاردان باغیرتی بود. وه‌ای سالهای 1934-1937 حوزة بالاآب زرافشان را تدقیق کرده، از جمله، در پنجکینت قدیم اندک حفریات گذراند. از اخبار مختصر و بی‌رابطة گزیته‌ها در بارة این حفریات معلومات مفصل گرفتن ممکن نه، ولی شبهه‌ای نیست، که نتیجة این حفریات خیلی خوب بود. ولی توصیف بازیافتها بسیار کمبودیها دارد. امّا در این حال باید اقرار کرد، که و. ر. چییلیتکا اهمیت دمنة پنجکینت قدیم را درست مویین نمود و آیندة آن را نیز درست پیشگویی کرد، که به توفیل تدقیقات این دمنه یک شهر کلان بطون پدید می‌آید، که پیش از استیلای عربها وجود داشت و به این شهر «تأثیر عصرهای منبعده نیست، زیرا بعد در ابتدای عصر 8 خراب شدن مردم دیگر به این جا منزل نکردند. به توفیل حفریات بسیار اثرهای صنعت، تمغه‌ها و سفالات یافت شد.

ولی تدقیق علمی پنجکینت فقط پس از 10 سال آغاز یافت. سال 1946 «ایکسپیدیتسیة آرشیالوگی سغد‌شناسی تاجیک» نام ایکسپیدیتسیة کلان علمی تشکیل کرده شد. در کار ایکسپیدیتسیه سه مؤسسه-انستیتوت تاریخ مدنیّت مادّی اف ا.ج.ش.س.، فیلیل تاجیکستانی اف ا.ج.ش.س. و ایرمیتج دولتی شرکت داشتند. اعضا-کارّیسپاندینت اف ا.ج.ش.س.، زبردست‌ترین شرق‌شناس و آرشیالوگ ساویتی، شاگرد و. و. برتالد-ا. یو. یکوباوسکیی راهبر ایکسپیدیتسیه تعیین کرده شد. وه‌ای سال 1946 با یک گروه عالمان به پنجکینت آمد. ا. یو. یکوباوسکیی دمنه را بادقّت تفتیش کرد و با معلومات و. ر. چییلیتکا شناس شده، به خلاصه‌ای آمد، که در این محل حفریات کلان تشکیل نمودن ضرور است. وه‌ای همین نکته را در نظر داشت، که «پنجکینت قدیم در زمان اسلام وجود نداشت». ا. یو. یکوباوسکیی می‌خواست معلوماتی جمع کند، که آن امکان دهد در بارة شهرهای تا استیلای عرب وجودداشته عقیده‌ای بیان کرده شود. وه‌ای مسئلة تدقیق پنجکینت قدیم را از گوشه و کنار و تنگکوچه‌های سربستة کشورشناسی بیرون برآورده، به شاهراه علم ساویتی هدایت نمود. تا واپسین دم خود (سال 1953) ا. یو. یکوباوسکیی راهبر حفریات پنجکینت بود. بعد سر وه‌ای به حفریات م. م. دیکاناو راهبر شد (وفاتش سال 1954) ، از سال 1954 راهبر حفریات ا. م. بیلینیتسکیی می‌باشد.

خرابه‌های پنجکینت قدیم 60 کم شرقتر سمرقند، در کنار پنجکینت امروزه جایی گرفته است. «در همین جا، در ساحل بلند زرافشان دمنه واقع است. پیش از حفریات این جا زمینهای للمی بود و در وسعت میدان لب دریا طرح بزور عیان دیوار قلعه و برجهای آن به نظر می‌رسید. اگر کس به بالای یکی از این خرابه‌های برجها برآید، سطح خود دمنه را می‌دید، که آن میدانی بود پُر از تپّه و دونگی و دونگیچه‌های گوناگون‌ساخت و گوناگون‌شکل. این میدان خود شهر بود، که سانیتر به آن اصطلاح شهرستان را نسبت دادند. وسعت شهرستان 19 گه و مسافة گرداگردش 1750 م است. دیوار شهرستان فقط در شمال و شرق راست است، در جنوب و غرب باشد، به پستی و بلندی محل موافق شده، کج و کلیب و پستوبلند می‌باشد. در طرف غربی شهرستان باششگاه حاکم – ارک جایی دارد، که زمانی با دیوارهای قلعه یک استحکام تام را تشکیل می‌داد. ارک در بالای تیپّة 30-متره واقع بوده، از شهرستان با سایی جدا است. در طرف شرقی و جنوب و شرقی شهرستان حولیهای نزدیشهری جایی داشت، که آن گویا ابتدای رباطهای شهرهای دورة مترقّی عصرهای میانه بود. در جنوب شهرستان چند تیپّچه‌ها هست، بعد حفریات معلوم شد، که آنها ناووسهای زردشتی بوده‌اند. پس، قبرستان هم در همین جا بوده است.

شهرستان کوچه‌های بسیار دارد. بر کوچه‌های شهر 3-5 م بوده، آنها گاه متوازی می‌روند و گاه به هم پیوسته می‌شوند. در دو طرف کوچه محله‌های سیر‌شمار، دکان و اوستاخانه‌های بسیار جایی داشت. مثلاً، در یکی از کوچهایی، که شرطاً ش 3 نامیده شد و به طول 100م مفصل تدقیق گردید، در یک طرفش محله‌های 13 و vi و در طرف دیگرش محله‌های 3، 20، 7 و خvi یافت شد، که هر یکی از دهها حولیها و زیاده از 100 بنا عبارت است.

مسلن، محلة استقامتی، که شرطاً «ابژکت 3» نام گرفت، در گوشة شمال و شرقی شهر جایی دارد و راست‌کنجة تقریباً درستی می‌باشد، که از شمال به جنوب طول کشیده، اندازه‌اش 190خ35 م است. طرف غربی محله در طول 100 م به شکل دیوار یک‌لخت است، که پنج دروازه و یک ایوان دارد، ولی همین که به جنوب تاب خورد، شکلش دیگر می‌شود. طرف شرقی محله خیلی بسیار دروازه و ایوان دارد. به عقیدة آ. گ. بالشکاو، تمام محله از هشت حولی عبارت بوده، در هر یک حولی 10-15 عمارت هست.[4]

هولی از بنای بالاخانه‌دار عبارت می‌باشد، که از خانة پایان به خانة بالا با راه مایل به بلندی برآمدن (پندوس) ممکن است. مرکز حولی تالار کلان چارکنجه می‌باشد. دیوار غفس و بلند بی‌دروازه یک حولی را از دیگر حولی جدا کرده است.

ساخت ابژکت vi-13 نظر به ابژکت 3 آن قدر باتربیت نیست. بناهای این حولی به دیوار قلعه پیوست بوده، در گردشهای آن جایهای خالی مانده است، که مثل رویدریچه‌ها می‌باشد. ب. یه. ستویسکیی در این جا بسیار حولیها را مویین نموده است، که آشیانة یکم آنها از چار تا ده خانه دارند. در یکچند از این حولیها تالار کلان تشریفات هست، که به آن دالان شیروانیسقف می‌برد، غیر از این چند خانه‌های علاوگی دارد و برای به آشیانة دوّم برآمدن برآمدگاه مایل زینمانند ساخته شده است. همة این حولیها به حولی ابژکت 3 مانندی دارد.

و. ل. وارانینه مویین کرده است، که عمارت هر یک حولی به دو تقسیم می‌-شود: به خانة تشریفات و خانة استقامتی. حولیهای بایتر دروازه-خانه‌ای داشتند، که به نمود ایوان ساخته شده بود. خانه‌های پایان عادتاً شیروانیسقف و شفت آنها خیلی بلند بود (تا 5 م) و تگ-تگ دیوار برای خفت و خواب سوفه‌ها ساخته شده بود. خانه‌های پایان اندک تاریکتر و صلقینتر و خانه‌های بالا روشنتر و سبکتر ساخته می‌شد و، احتمال، خانه‌های تابیس-تانی بودند و به آن به واسطة برآمدگاه مایل یا با زینه به بلندی برآمدن ممکن بود. چه طوری در بالا هم قید کردیم، مرکز این حولیها تالار کلان چارکنجه‌ای می‌باشد (اندازة آنها به حساب میانه 50-80 م2). گرداگرد درون تالار صفه داشت و صفّة روبروی در درآمد بلند و برجسته بود. شفت تالار از چوب مقرّری بوده، به چار ستون تکیه می‌کرد و در میانجا روزن داشت. سراسر دیوارهای تالار را پُر از نقش و نگار و تنة ستونها را کنده‌کاری می‌کردند. هیکلهای چوبین هم در این تالارها می‌ایستادند.

هر یک این گونه حولی باششگاه اشرافی می‌باشد، که برای استقامت خود صاحب حولی و اهل خانوادة وه‌ای خانه‌های زیادی داشت، برای خذمتگاران و انبار و آشخانه و و غ. نیز خانه‌ها بودند (بعضاً آنها را از خانه‌های اساسی جدا می‌ساختند) و اینچنین تالار تشریفات بود، که آن وظیفة می‌ه-مانخانة حولی بای عصرهای 19 و اوّل 20-ام تاجیک را اجرا می‌کرد.

در قطار این گونه حولیهای کلان در محله‌ها حولیهایی بودند، که تالار تشریفات نداشتند؛ خیلی خاکسارانه و حتّی فقیرانه بودند و، ظاهراً، در این حولیها شهریان قطاری زندگی می‌کردند.

یکی از حولیهای ابژکت vi ساخت مخصوص دارد. در این حولی چار تالار تشریفات هست، از جمله، تالار راست‌کنجة تشریفات، که اندازه‌اش 12، 7خ7، 9م می‌باشد. در این تالار 100 قال یافت شد، در بین رسمهای روی دیوار لوح نرد‌بازی هم کشیده شده است. و. ل. وارانینه می‌گوید، که این تالار «تالار مخصوص ‌بازی بود»، ولی این گپ او را اثبات کردن ممکن نباشد هم، به هر حال جای شبهه نیست، که این حولی حولی جماعتی بود.

ساخت حولیها بیتغییر نمی‌ماند. آنها را وسیع می‌کردند، بارها از نو می‌ساختند.

در سالهای آخر مویین شد، که خانه‌های علی‌حده-علی‌حدة (بعضاً عبارت از دو قسم) سر کوچه‌ها، که بی‌واسطه به کوچه در داشتند، چگونه خانه‌ها بوده‌اند. در جای تدقیقشدة چارکوچه زیاده از چل عدد این گونه خانه‌ها برآمد. در بعضی این گونه خانه‌ها کوره، پاره‌های پخششدة آهن گداخته، داشهای پُر دجغال و دیگر آثار کسب هنرمندی پدید آمد. در همین خانه‌ها نسبت به دیگر نوع خانه‌ها تنگه بسیار یافت شد. ام. بیلینیتسکیی می‌گوید، که این خانه‌ها اوستاخانه یا دکان می‌باشند و یا هم اوستاخانه و هم دکان می‌باشند و این ادّعای او را بی‌اساس گفتن ممکن نیست.

یک سلسله این گونه خانه‌ها پیوسته به یک حولی خیلی بایی ساخته شده، در پیش میدانچه‌ای دارد، که به کوچه می‌برآید و شمارة آن خانه‌ها به 11 می‌رسد. پیش تمام این 11 خانه یک ایوان داشت. بازارجایها در قد کوچه‌های شهر واقع بودند. چنانچه، در دورة مترقّی عصرهای میانه چنین بود، در آن دوره‌ها نیز بازار هم جای استحصال بود و هم جای خرید و فروش.

به قول ا. م. بیلینیتسکیی، «حفریات سالهای آخر تصوّرات پیشینه را راجع به ترتیب کوچه‌های شهر به کلّی دیگر کرد. معلوم شد، که کوچه‌های شهر کوچه‌های راست و بترتیبی می‌باشند و خانه‌ها را به محله‌های مویین تقسیم می‌کنند. بی‌شک، میدانها نیز بودند و ‌اندازه‌های گوناگون داشتند.[5]

در قسم شمالی دمنه پستخمی کلانی هست، که زمانی میدان بود. در غرب این میدان دو تیپّة کلانی هست، که زمانی دو عمارت جماعتی به هم پیوسته بود و، عادتاً، الحال آنها را معبد می‌گویند – معبد جنوبی (ش 1) و معبد شمالی (ش 2). معبدها هم از دو قسم عبارت – خود بنای معبد و حولی معبد، که چند عمارتهای استقامتی و خواجگی را در بر می‌گرفت. گفتن درکار، که معبد ش 2 در مابین حولی جایگیر شده‌است و چار طرف آن را خانه‌های گوناگون پیچانیده گرفته‌اند (طول حولی از شرق به غرب 75-80 م و از شمال به جنوب 60م). معبد ش 1 باشد، در یک کنج حولی ایستاده‌است و فقط یک طرفش رو به حولی می‌باشد. معبد در بالای ته‌کرسی بلند ساخته شده، نسبت به حولی بالاتر است. کس، همین که به حولی درآمد، راست روبروی دروازه در پیش معبد راهرو بالاپوشیدة دو طرفش گشاده‌ای را می‌دید، که بامش بر شش ستون استوار بود (طول این راهرو قریب 21م است).

در آخر این راهرو ایوان چارسوتونة چارکنجه‌ای رو به حولی، یعنی رو به شرق ساخته شده بود (اندازة این ایوان در یک معبد 7، 58خ8، 1 م و در معبد دیگر 8، 1خ10، 3 م). از این ایوان به عبادتگاهی درآمدن ممکن، که اندک درونتر واقع است و طرحش چارکنجه می‌باشد. از دو طرف و در قفای معبد راهرو بالاپوشیدة ستوندار دو طرفش گشاده‌ای واقع بود، که با همین گونه راهرو پیش معبد پیوست می‌شد. دیوار تالارهای مرکزی چارسوتوندار و دیوار ایوانها پُر از رسم و صورت می‌باشند و، از افت کار، زمانی در این جا هیکلهای گلی هم بوده‌اند. دروازه‌خانة معبد ش 2 با نقش گلی زینت داده شده بود. ا. م. بیلینیتسکیی اثبات کرد، که یک قسم این نقش و نگار اهمیت مراسمی داشت و اینچنین تاریخ این عمارتها را مویین نمود.

ین عمارتها الحال خراب شده باشند هم، حالا هم صلابت آنها کس را زیر می‌کند. معمار نیت مویینی داشته است و با مهارت تمام این نیت خود را به عمل برآورده است. از راهرو قطارسوتون بالاپوشیدة دو طرفش گشادة میدان بنای مرکزی معبد خیلی باشکوه می‌نماید. «معبد در بالای ته‌کرسی بلند، بالاتر از همه و در میانجای حولی جا داشت و برآمدگاه مایل زینمانند وسییو باشوکت خود قطار ستونهای موزون و نازک خود و تالارهای موزیین و موقرنسی خود را با غرور تمام جلوه می‌داد. عجب نمودی داشت قطار نظرربای ستونهای آن، نقش نزاکت‌آمیز و پرلطافت ستون و مجسمه‌های آن و سحرگاهان، وقتی انوار زرّین آفتاب به درون ایوانها فرو می‌ریخت، نقش و نگار آن به تابش رنگین‌کمان پرتو می‌‌افکند».[6]

همة این حفریات قَبَت بالایی شهرستان را آشکار نمود، که به عصرهای 7-8 نسبت دارد.

ین دوره دورة اوج ترقّیات شهر بود و آن را استیلای عربها قطع نمود. در بعضی جایهای شهر آثار سوختار عظیمی می‌نماید، که، احتمال، سال 722 پیش از میلاد و یا خود اندک سانیتر (تا سالهای 738/39) به وقوع آمده است.

تقریبن سالهای 738-740 شهر باز برقرار می‌گردد. ولی بعدتر در سالهای 70-ام عصر 8، احتمال، به مناسبت شورش مقنّع عربها پنجکینت را باز خراب کردند و این دفعه زندگی در شهرستان و رباط دیگر احیا نیافت.[7]

در بعضی قطعه‌های شهر شبکه‌های پایانتر هم تدقیق کرده شد و معلوم گردید، که هم ارک و هم شهرستان دیوارپیچ، هنوز در عصر v و ابتدای عصر vi پیدا شده بوده است. محض در همین دوره شهر ترقّی می‌کرد و تشکّل می‌یافت.[8]

«…پنجکینت شهر حقیقی بود. تمام وسعت آن پُر از عمارتهای دو و سه‌آشیانه بود، که آنها محله‌های کلان را تشکیل می‌دادند و به همدیگر زیچ جایی گرفته بودند. وقت حفریات در دو طرف کوچه‌های تنگ دکانهای سیر‌شمار سوداگران و کاسبان یافت شد، که به مسافة کلان طول کشیده‌اند. الحال زیاده از صد عمارتهای سیرخانة پنجکینتیهای قدیم کشف گردیده‌اند. قریب سه‌یک این عمارتها، یعنی نه فقط خانة اعیان و اشراف، بلکه قریب همة خانه‌های شهریان دارا تالارهای باشکوهی دارند، که با نقش و نگار مجسمه‌ها زینّت یافتند. به توفیل حفریات معلوم شد، که در پنجکینت قدیم صنعت مانومینتلی نهایت معمول بوده است، حال آن که این عقیده به گوشة خیال کسی نمی‌آمد. نه فقط معبدها، نه فقط قصر شاه، بلکه دهها خانه‌های اهالی عادّی شهر آن قدر آثار رسّامی و هیکلتراشی داشته‌اند، که هر یک آنها را موزی صنعت گوییم هم، خطا نمی‌شود».[9]

در این وقت با حفریات دیگر قسمهای شهر ا. ا. تیریناجکین به کافت و کاو ارک سر کرد. سالهای آخر در این قطعة حفریات آرشیالوگ جوان ا. اسحاقاو باموفقیت کار می‌کند.

انها مقرّر کردند، که ارک عبارت از برج مرکزی، که به میدانچة پیش ارک پیوسته می‌باشد و، اینچنین چند عمارت پایانی دارد، که رو به شهرستان ساخته شده‌اند. محض در همین جا یکچند عمارتهای کلان تشریفاتی، از جمله، تالارهای بزرگ یافت شدند، که سوفه‌های بسیار دارند. میانجای عمارت تالار عظیمیست، که (10خ12، 5) نشیمنگاه چقوری دارد. اینچنین شکسته‌پاره‌های چوبی ته‌کرسی تخت هم یافت شد. دیوار تمام خانه‌ها پُر از رسم و صورتهای عالی‌جناب می‌باشد، ولی آنها از سوختار سخت ضرر دیده‌اند. از احتمال دور نیست، که این خرابه‌های قصر دیوشتیچ باشد.[10]

قیتعة نزدیشهری 20-25 گه وسعت دارد. این جا سراسر عمارت نیست، بلکه جا-جا حولیها علی‌حده به نظر می‌رسد. سالهای 1951-1953 نه حولی یافت شد، که پیش از حفریات فقط تپّه‌های خالی بودند. یکی از این تپّه‌ها، کی  علی‌حده می‌ایستاد، 2، 5 م بلندی و 22خ16 م وسعت داشت.

در نتیجة حفریات طرز ساخت حولیها هم آشکار شد. عمارت حولی غیر از دهلیز باز سه خانة دیگر، دالان و برآمدگاه زینمانند دارد. تمام بناها نسبتاً درست باقی مانده‌اند. در خانة از همه درونتر چرخوشتی یافت شد، که آن دلیل همین است، که اهل این حولی مشغول شرابپزی بود. در دیگر خانه‌ها اهل خانوادة صاحب حولی زندگی می‌کردند. یکی از بناها، احتمال، آغل‌خانه بود.

بعزن چند متر دورتر از خانه‌ها ناووسها، یعنی سغانه‌ها نیز یافت شده‌اند، که باشندگان قطعة اطراف شهر مُرده‌های خود را در آن جا می‌گورانیدند.[11]

گورستان شهر از دیوار جنوبی شهرستان تقریباً نیم کیلومتر دورتر واقع بود. حاضر در این جا 70 خاک‌تپّه را دیدن ممکن (پیشتر در این جا کمش 2-3 برابر بیشتر خاک‌تپّه بوده است). سه‌یک آنها کافته شدند و معلوم گردید، که این خاک‌تپّه‌ها همان ناووسهایی بودند، که به آن جا استخواندانها را می‌گذاشته‌اند. این ناووسها حجرة رواقداریند، که بعد استخوان مُرده را به آن گذاشتن در آن را لایبند می‌کردند. وسعت این حجره‌ها عادتاً 4-5م2 بوده، بعضاً تا به 10م2 می‌رسید. در تگ دیوار حجره سوفچه‌ها برداشته، به بالای آن استخواندانها را می‌ماندند.[12]

در رفت حفریات در بارة بناکاری، صنعت معماری و دیگر نمودهای کاسبی هنرمندی متریال زیادی به دست آمد.[13]

[1] ا. یو. کرچکاوسکیی این واrیه را چنین به rلم داده است: «سال 1932 ایران‌شناسان لنینگرادهمه سخت به هیجان آمدند-آوازه پهن شد، که در تاجیکستان کیم-چه خیل دستنویسهای سوuدی یافت شده است. تا به حال در خود سوuد این خیل چیزها یافت نشده بود، فrت در ملکهای ترکستانی آن یافت شده بود. در این مابین آوازه زورتر شد، که در rلعة موu در ساحل زرافشان کیم-چگونه آثار آرشیو یافت شده است» (کرچکاوسکیی ا. یو. ، 1945، س. 94).

[2] در مأخذهای ختایی یک نوع اشیای بافته ذکر شده است، که از ثمرrند می‌آورده‌اند و ه. شافیر نام آنها را «hair یrocadو» ترجمه کرده است (schafوr او. n. ، 1963، ر. 202) ، ولی انیr مویین کرده نتوانسته است، که آن چه باشد. شاید این چیز خود همان سرگیرکهای توری باشد، که از rلعة موu یافت شد.

[3] کرچکاوسکیی ا. یو. ، 1945، س. 97-98

[4] و. ل. وارانینه در این جا 14 بنا را موrرّر کرده است.

[5] بیلینیتسکیی ا. م. ، 1956، س. 179-186، 194-195. برای این توصیف و تأویل حفریات شه-رستان اثرهای دیگر راهبران و اشتراکچیان حفریات، که نشر شده‌اند، نیز اس-تیفاده برده شد (بیلینیتسکیی ا. م. ، 1958؛ بالشکاو آ. گ 1964؛ وارانینه و. ل. ، 1958، 1964؛ ستویسکیی ب. یه. ، 1964، ب؛ رسپاپاوه و. ا. ، 1971، اساrاو ا. ا. ، 1977 و دیگران).

[6] وارانینه و. ل. ، 1957، س. 131. در بارة توصیف مفصل حفریات معبدها و دیگر بازیافتهای آن جا نیگ .: بیلینیتسکیی ل. م. ، 1950 ب؛ 1958، س. 105-113 و دیگران.

[7] بالشکاو آ. گ. ، 1964، س. 118-120

[8] بیلینیتسکیی ا. م. ، 1967، س. 8-9؛ مرشک ب. ا. ، 1964.

[9] بیلینیتسکیی ا. م. ، مرشک ب. ا. ، 1976، س. 75.

[10] تیریناجکین ا. ا. ، 1950 ا؛ ستویسکیی ب. ، 1950؛ اسهاrاو ا. ، 1971.

[11] بالشکاو آ. گ. و نعمت‌اف ن. ن. ، 1958؛ وارانینه و. ل. ، 1958، س. 203- 209.

[12] وارانینه و. ل. ، 1957، س. 133-135؛ ستویسکیی ب. یه. و دیگران، 1953.

[13] توصیف مفصل رفت حفریات و تأویل متریالهای به دستامده در اثرهای ا. یو. یکوباوسکیی، م. م. دیکاناو، ا. م. بیلینیتسکیی و دیگران آورده شده است.

Инчунин кобед

سوسن

سوسن-ان رستنی نمودهای گوناگون دارد: گلش سفید، بنفش و زرد، که به همه معلوم است-دشتی (کوهی) …