معلومات آخرین
Home / علم / یلم و ادب تاجیک در عصر خi- اوّل عصر 13

یلم و ادب تاجیک در عصر خi- اوّل عصر 13

تغییرات سیاسی آخرهای عصر خ، یعنی از بین رفتن دولت سامانی، به ماوراءالنهر صاحب شدن قراخانیها و به دست غزنویان گذشتن خراسان به حیات فنّی و ادبی خلق تاجیک تأثیر نکرده نتوانست. ترقّیات علم و مدنیّت خلقهای آسیای میانه، پیشرفت زبان دری و ادبیات تاجیک در نتیجة جنگهای په‌ای در په‌ای و زد و خوردهای داخلی تا یک درجه بازداشته شد.

به وجود آمدن دولت بزرگ محمود غزنوی و به یک مرکز متّحد گردیدن تمام خاک خراسان، چغانیان، ختلان، تخارستان، قسم اساسی ایران و شمال هندوستان برای رونق علم و فن و ادبیات از نو بعضی شرایط و امکانیّتها فراهم آورد.

در این دوره مناسبت آسیای میانه، مخصوصاً خراسان و تخارستان با بغداد تقویت یافته، نفوذ بغداد در دولت غزنوی، در ماوراءالنهر و خراسان خیلی افزود. این مناسبت، در نوبت خود، باعث آن شد، که در اییام غزنویان زبان عربی نهایتدرجه پهن گردید. اگر در اوّلها کارهای دیوان (ادارة راجع به مکاتبه‌های دولتی) با زبان دری انجام می‌یافته باشد، اکنون کاملاً به زبان عربی گذشت. در دیوان بیشتر آدمان عربیدان به کار کشیده شدند. از این جاست، که از دورة غزنویان سر کرده کلمه و عباره‌های عربی بیش از پیش به زبان تاجیکی داخل شدن گرفتند.

در آن زمان ادبیات تاجیک اساساً در پایتخت دولت غزنوی مرکزیت پیدا نمود. چه نوعی که سرچشمه‌های ادبی قید کرده‌اند، به دربار سلطان محمود چندین دهها شاعران گرد آمده بودند. سلطان محمود محض برای شهرت یافتن و مورد مدح و ستایش قرار دادن کارنمایهای خود حامی ادبیات گردید. از همین سبب هم، جنر قصیدة مدحیه‌ در این دوره خیلی رواج گرفت.

یکی از شاعران بزرگ قصیده‌سرا، که در دربار سلطان محمود به عنوان «ملک‌الشّعرا» مشرّف گردیده بود، ابوالقاسم حسن ابن احمد عنصری بلخی می‌باشد، که در سالهای 60-ام عصر خ تولد یافته، سال 1039 وفات نموده است. او پس از تحصیل علم و هنر، به واسطة برادر سلطان محمود امیر نصربه دربار دولت غزنوی راه یافت. عنصری در اکثریّت لشکرکشیهای سلطان محمود اشتراک نموده، قسم اساسی قصیده‌های خود را به وصف غلبه‌های سلطان بخشیده است. معاصرانش او را چون استاد زبردست سخن بسیار تعریف و تحسین کرده‌اند. به قلم او چند مثنوی عاشقانه، که پارچه‌های پراکندة آنها تا زمان ما رسیده‌اند، از جمله، مثنوی «وامق و عذرا» تعلق دارند. عنصری سبک بیان مرکّب و پُریستیارة قصیدة مدحیه‌ را به ادبیات فارس و تاجیک تطبیق نمود.

بولهسن علی فرّخی (وفاتش سال 1038) و ابونجم احمد منوچهری (وفاتش سال 1041) نیز از نمایانترین شاعران دربار غزنوی بودند.

ومومن موضوعهای مدیحوی و ایشی به نظم دایرة غزنه خاص است. شاعران این دوره جنرهای ادبی عهد سامانیان را انکشاف می‌دادند. آنها مخزن واسطه‌های تصویر بدیعی ادبیات فارس و تاجیک را غنی‌تر گردانیده، سبک و صنعتهای نو شعری را نیز به میان گذاشتند.

نشعونمای علم و فن عصر خ، که در شرایط استقلالیّت دولتی به عمل می‌آمد، در عصر خi نیز دوام نمود. نمایندة برجستة علم و دانشمند بزرگ این دوره ابوعلیابن سینا بود، که توصیف او در فصل گذشته آورده شد.

دیگر از عالمان معروف این دوره ابوریهان محمّد ابن احمد بیرونی (973-1051) می‌باشد. بیرونی در یکی از دهات اطراف شهر خوارزم تولد یافته است. از روی نقل و روایتها، او تمام عمر خود را برای ازخود کردن دانش صرف نموده، غیر از جشنهای نوروز (عید سال نو، 21 مارت) و مهرگان (عید حاصلغونداری، 21 سپتامبر) دیگر همه وقت مشغول کارهای علمی بوده است.

بیرونی به سیاحت شوق زیادی داشت و اساساً با مقصدهای علمی مسافرت می‌نمود. یکی از محلهایی، که او تا یک ‌اندازه بیشتر استقامت کرده است، جرجان (گرگان) نام ولایت کنار بهر خزر می‌باشد. در وقت به جرجان آمدن او قابوس ابن وشمگیر (976-1012) حکمران آن جا بود. قابوس یکی از آدمان فاضل، دانشمند ادبیات و حامی علم حساب می‌شد. خود او نیز یکچند اثر تألیف نموده است. بیرونی در سالهای 999- 1000 «ال-آثار-ال-باقیه ان ال-قرون-ال-حالیه» نام اثر خود را به پایان رساند. او در این اثر تقویم و سنه‌ها، اینچنین جشنهای سغدیان، خوارزمیان قدیم، فارسها، یونانیان، یهودیان، عیسویان و مسلمانان را تصویر نموده است. این اثر مهمترین سرچشمة تاریخ خلقهای آسیای میانه و تمام شرق می‌باشد.

بیرونی در سال 1010 از سیاحت برگشته به خوارزم آمد. در این جا او با بسیار عالمانی، که در نتیجة تبدّلات سیاسی آخرهای عصر خ از بخارا و سایر شهرهای ماوراءالنهر و خراسان گریخته، به خوارزم جمع شده بودند، ملاقات کرد. سرچشمه‌ها خاطرنشان می‌کنند، که خوارزمشاه-مأمون ثانی اهل علم و فن، از جمله، بیرونی را به تحت حمایه خود گرفت. ولی در سال 1017 سلطان محمود غزنوی پس از ضبط کردن خوارزم بیرونی را همراه خود به غزنین برد. به این طریقه، فعالیّت منبعدة علمی بیرونی در غزنین دوام کرد.

بیرونی در لشکرکشیهای سلطان محمود اشتراک نمود و هنگام در هندوستان بودنش زبان سنسکریتی، عرف و عادت و خلق و اطوار خلقهای این مملکت را آموخته، پس از بازگشتن از مسافرت «تحریر مال-ل-هند من مقله مقبوله فی-ل-عقله و مرزوله» نام اثری نوشت، که یکی از مهمترین سرچشمه‌های دایر به تاریخ هندوستان به شمار می‌رود.

بیرونی دایر به مسئله‌های علم هیت، هندسه و نجوم دو اثر مشهور دارد. یکی از این اثرها در سال 1024 در غزنین به زبان عربی تألیف یافته، به ریهانه نام دختر ال-حسن (از خاندان خوارزمشاهی) بخشیده شده است. دیگری «ال-قانون-ال-مسعودی فی-ل-هیعه و-ن-نجوم» می‌باشد، که مؤلف آن را در بین سالهای 1030-1036 به نام سلطان مسعود نوشته است. این اثر در عالم شرق عاید به این ساحه اوّلین اثر علمی بود، که برای ترتیب دادن خریطه‌های جغرافی همچون دستوری خدمت نمود.

غیر از تألیفات نامبرشده بیرونی باز چندین اثر علمی به وجود آورده است، لیکن، متأسفانه، اکثریّت آنها تا دورة ما آمده نرسیده‌اند. عالم سییاه عصر میانگی عرب یاقوت می‌نویسد، که او در یکی از مسجدهای مرو در بین وقفنامه‌ها رویخت از 60 صحیفه فراهم‌آمدة اثرهای بیرونی را پیدا نموده است. «نامة دانشوران»، که در میانه‌های عصر 19 در ایران ترتیب داده شده است، شمارة اثرهای باقیماندة او را 27 عدد نشان می‌دهد. در سالهای آخر از بعضی کتابخانه‌های جهان اثرهای هنوز نامعلوم بیرونی یافت شده‌اند.

همیّت اثرهای بیرونی بغایت بزرگ می‌باشد. او به واسطة یک قطار تدقیقات و کشفیات خود نه فقط به پیشرفت علم و فنّ زمانه‌اش مساعدت کرد، در این زمان از سویه دانش آندوره چنان پیش گذشت، که اکثر وقت در اثرهای خود به بعضی دلیل و مدرکهای فنّ امروزه نزدیک می‌شود. چنانچه، نظریة او دایر به تاریخ نمود سطح زمین (لندشفت) پستی شمال هندوستان و عاید به سیر تغییرات جریان دریای ام و به این ادّعا شهادت می‌دهد. 84

بیرونی از تعصّب دینی و مناسبت دشمنانه نسبت به مدنیّت مردم غیریمسلمان تماماً دور بود. مثلاً، همة اثرهای به هندوستان بخشیدة او از روح و احساسات عالی احترام به مدنیّت بزرگ هند سرشارند. از همین سبب هم بیرونی در هندوستان و پاکستان شهرت و محبوبیّت زیادی پیدا کرده است.

در نیمة اوّل عصر خi تاریخ‌نویسی هم ترقّی کرد. ابونسر اتبی (یکی از درباریان محمود غزنوی) به نام سلطان «تاریخ یمینی»[1] نام اثری به زبان عربی تألیف نمود، که آن در بارة دورة حکمرانی سبکتیگین و محمود بسیار معلومات مهمی را در بر گرفته است.

یکی از مورخان مشهور دورة غزنویان ابوسعید گردیزی[2] بود. او در بین سالهای 1048-1052 به زبان تاجیکی کتابی با عنوان «زین-ال-اخبار» نوشته است.

نیهایت، بزرگترین مورخ دورة غزنویان-ابولفزل بیهقی (995-1077) می‌باشد. ابولفزل مدّت نوزده سال در دیوان رسایل غزنویان وظیفة منشی را ادا نموده، تقریباً تمام واقعه‌های مهم آن دوره را با چشم خود دید، پس عبارت از 30 جلد کتابی به زبان تاجیکی تألیف نمود.[3] ولی از این کتاب مهم تاریخی فقط یکچند جلد ناقص و پراکنده‌ای باقی مانده است، که در شرح احوالات، سلطنت و واقعه‌های دورة سلطان مسعود بوده، با نام «تاریخ مسعودی» یا خود «تاریخ بیهقی»[4] مشهور است. این جلدها تنها کمترین قسمتی از آن اثر بزرگ تاریخی این مؤلف حساب می‌شوند.

در دولت قراخانیها علم و فن و ادبیات در این دوره خیلی عقب می‌رود. چه نوعی که محمّد عوفی در تذکرة عصر 13 می‌نویسد، از خانهای قراخانی فقط یک قیلیچ تمغاچخان به ترقّیات علم و ادبیات اندکی اهمیت داده است. با وجود این، یکچند اثرهای را، که در عصر خi در ماوراءالنهر به میدان آمده‌اند، نام بردن ممکن است. چنانچه، «تاریخ ملک ترکستان» مجد‌الدّین محمّد ابن ادنان و غیره، که از آنها به جز بعضی پارچه‌های جداگانه تا دورة ما چیزی آمده نرسیده است.

به هر حال، در این دوره ادبیات تاجیک در ماوراءالنهر هم بعضی شاعران بااستعداد، مانند عمعقبخارایی (وفاتش سال 1149) ، سوزنی سمرقندی (وفاتش سال 1173) ، رشیدی سمرقندی و غیره را به کمال رسانید. ولی این شاعران از جهت اهمیت ایجادیات خود با گذشتگانشان برابر شده نمی‌توانستند.

معق و سوزنی در سبک و تفکر بدیعی از یکدیگر خیلی تفاوت دارند. ایجادیات عمعق، که شاعر دربار است، پُر از ظرافت بوده، شکل شعری را به اوج تکامل رسانیده است. بی‌سبب نیست، که دانشمندان ادب اشعار او را در دستورنامه‌های علم بیان، همچون نمونة تقلید و پیروی ذکر کرده‌اند. سوزنی، برعکس، شاعر بیرون از دربار، نمایندة نظم دایرة هنرمندان شهر است. البتّه، گاها به او هم لازم می‌آمد، که برای دریافت معاش قصیده‌های مدحیه‌ گوید، ولی او بیش از همه با هجویه‌های خود، که با زبان ساده به سبک گفتگو نزدیک نوشته شده‌اند، مشهور است. مرام و آهنگهای دموکراتی ایجادیات او را شاعران دوره‌های بعدینه دوام داده‌اند.

نیمة دوّم عصر خi و ابتدای عصر 13 در تاریخ تمدّن خلقهای آسیای میانه موقع بزرگی اشغال می‌نماید. به اطراف یک مرکز متّحد گردیدن ماوراءالنهر، خراسان و تخارستان، که در زمان سلجوقیان به عمل آمد، در شهرهای نیشاپور، مرو، بلخ و قسماً هرات فعالیّت فکری را احیا نموده، برای در این مرکزهای نو مدنی جمع شدن اهل علم و ادب امکانیّتهای فراوان موهییا ساخت.

هیات و فعالیّت ادبی چنین نمایندگان معروف ادبیات تاجیک، مانند اسدی طوسی، ناصر خسرو، عمر خییام، فخر‌الدّین گرگانی، اوهد‌الدّین انوری، مسعود سعد سلمان، معزّی، صابر ترمذی و غیره در همین دوره جریان یافته است. البتّه، ایجادیات این ادیبان از جهت مضمون غایوی به یک درجه نبوده، بلکه دارای تفرقه‌های کلّی می‌باشند. در بین شاعران نامبرده خصوصاً ناصر خسرو، عمر خییام و فخر‌الدّین گرگانی، که در آثار آنها تمایل خلقی و ترقی‌خواهی برتری پیدا کرده است، مقام برجسته‌ای دارند.

ناسیر خسرو (1004-1080) برگزیده‌ترین شاعران این دوره می‌باشد. او در ناحیة قبادیان، واقع در تاجیکستان کنونی، تولد یافته، بعد از گذرانیدن دورة کودکی به تحصیل علم، خصوصاً به آموختن ادبیات و مسئله‌های دینی و فلسفی شغل ورزید.

ناسیر خسرو در اییام جوانی دربار سلطان محمود و مسعود غزنوی را دید و چند وقت در دربار سلجوقیان به صفت دبیر خدمت نموده، سپس، به مسافرت برآمد. او هنوز هنگام جوانی هندوستان، نواحی ترکستان و افغانستان کنونی را سیاحت نمود. ناصر خسرو با همین نیت مسافرت می‌کرد، که احوال و عقیده‌های مذهبی خلقهای گوناگون را تحقیق نماید. وه‌ای در ظرف هفت سال مسافرت خود حجاز، آسیای صغیر، سوریه و مصر را دیده، با زندگانی مردمان آن جا و عرف و عادت آنها شناسایی پیدا کرد. نهایت، در مصر با طرفداران خلیفه‌های فاطمی، سروران طریقت اسماعیلی واخورده، خودش نیز پیرو باغیرت عقیدة اسماعیلی گردید.[5]

ناسیر خسرو پس از بازگشتن به خراسان و توقف کردن در بلخ آشکارا تعلیمات اسماعیلی را تبلیغ و مردم را به این مذهب دعوت نمود. در نتیجة چنین فعالیّت خود او به تعقیب علمای اسلامی و امرای سلجوقی دچار گردید. وه‌ای غیر از به طرز پنهانی زندگانی کردن و به حالت گریزگی گشتن چارة دیگر نیافت، از شهری به شهری رفته، در غربت عمر به سر برد.[6]

چ نوعی که خود ناصر خسرو خاطرنشان می‌کند، این دورة زندگی برای او خیلی به سختی می‌گذشت.

ازورده کرد کجدُم غربت جگر مرا،

گویی زبون نیافت ز گیتی مگر مرا.

در حال خویشتن چو همی‌ جرف بنگرم،

سف را همی‌براید ز-اندوه به سر مرا.

گویم: چرا نشانة تیر زمانه کرد،

چرخ بلند جاهل بیدادگر مرا؟

گر به قیاس فضل بگشتی مدار دهر،

جوز بر مقرّ ماه نبودی مقر مرا.

دانیش به از زیا و به از جان و مال و ملک،

ین خاطر خطیر چنین گفت مر-مرا.

با لشکر زمانه و با تیغ تیز دهر

دین و خرد بس است سپاه و سپر مرا.

ناسیر خسرو پس از مسافرت اثر مشهور تاریخی و جغرافی خود «سفرنامه» را نوشت[7] و هم راجع به مسئله‌های عقیدة اسماعیلی رساله‌های فلسفی «زاد-ال-مسافرین»، «وجه دین»، «جامع-ال-حکمتین» و سایر اثرها را تألیف نمود. علی‌الخصوص دیوان شعر و مثنویهای «روشناینامه»، «سعادتنامه» و غیره قیمت بزرگی دارند.[8] او در اشعار خود غیر از مسئله‌های دینی و فلسفی بسیار فکرهای پیشقدم تربیوی و اخلاقی را جایی داده است. در شعرهای او، اینچنین افکار انسان‌پروری و دهریانه نیز دیده می‌شوند. ناصر خسرو در یکی از شعرهای خود به خدا رو آورده، می‌گوید:

کسی گر تخم جو در کار دارد،

ز جو گندم نیابد بدرویدن.

ت و در روز ازل آغاز کردی،

وقوبت در ابد بایست دیدن.

ت و گر خلقت نمودی  بهر طاعت،

چه را بایست شیتان آفریدن؟

‌سخن بسیار باشد، جرأتم نیست،

نفس از ترس نتوانم کشیدن…

گر می‌خواستی، ک-اینها نپرسم،

مه را بایست هیوان آفریدن.

گر در حشر سازم با تو دعوا،

زبان را باید از کامم کشیدن…

بیفرما، تا سوی دوزخ برندم

چی مصرف دارد این گفت و شنیدن؟. .

ت و دادی رخنه در قلب بشرها

فن ابلیس را بهر مکیدن…

گر ریگی به کفش خود نداری

چه را بایست شیتان آفریدن؟…

به ما فرمان دیهی اندر عبادت،

به شیتان در رگ و جانها دویدن…

گر نیکم و گر بد خلقت از توست،

خلیقی خوب باید آفریدن.[9]

شایر در خصوص مردم زحمتکش با حرارت و صمیمیت تمام سخن رانده، پادشاهان، عملداران، شیخان ریاکار، خصوصاً شاعران مدّاح حریص را سخت ملامت کرده است.

ناسیر خسرو تا آخر عمر خود از تعقیب خلاص نشد. پس از آن که او به طرز پنهانی چند گاه در خراسان، تبرستان و مازندران اقامت کرد، به بدخشان عزیمت نموده، در یومگان نام دیهه کوهستانی آن جا پناه برد و بقیة حیات خود را در گوشه‌نشینی گذرانید.

ومر خییام (1048-1131) در نیشاپور تولد یافته، در همان جا تحصیل خود را به اتمام رسانید و یکی از بزرگترین عالمان عصر خi گردید. او در اکثر علمهای زمان خود، مخصوصاً در هیعت، ریاضیات و فلسفه مهارت زیاد پیدا کرد و دایر به این ساحه‌ها یک قطار اثرهای علمی از خود باقی گذاشت. وه‌ای در عهد ملکشاه سلجوقی همراه منجّمان وقت به کار اصلاحات تقویم سرداری نمود.

شایر برجستة شرق عمر خییام، علی‌الخصوص با رباعیات خود شهرت پیدا کرده است. مقدار رباعیهای او زیاد نیست، امّا اهمیت آنها، چه از نقطة نظر ادبی و چه از جهت مضمون فلسفی، خیلی بزرگ است. مهارت ادبی، محاکمة فیلسوفانه و میل به حقیقت حیات متریالیستانه نزدیک شدن خییام نتیجه‌ای داد، که رباعیات او تا کنون از گرانبهاترین دردانه‌های ادبیات جهانی به شمار می‌روند.

ین است یکی از رباعیاتی، که زادة طبع این شاعر ذکاوتمند می‌باشد:

گر بر فلکم دست بودی چون یزدان،

برداشتمی من این فلک را ز میان.

و-از نو فلکی دیگر چنان ساختمی،

ک-آزاده به کام دل رسیدی آسان.[10]

در رباعیات عمر خییام آدم سربلند آزادمنشی تصویر یافته است، که نه از اعتبار حکمداران زمان و نه از هرزه‌های دینی در بارة آخرت اندیشه ندارد.

در بین شاعران عصر خi از جهت قوّة افادة کیفیّت دایره‌های شهر و تنقید فئودالان موقع مخصوص را فخر‌الدّین گرگانی اشغال می‌نماید. در داستان رمانتیکی «ویس و رامین»، که در قریبیهای سال 1055 تألیف یافته، روایت قدیمة عاشقانة پهلوی پارتها را نقل می‌نماید، هجو و تمسخر تندوتیز خلق و اطوار پادشاهان و درباریان آنها نهفته است.[11] در انتهای داستان منظرة اتاپیة سوسیالی از لحاظ تصوّرات شهریان آنوقته تصویر کرده می‌شود.[12]

بونسر اسدی طوسی (وف. 1070) به نظیرة «شاهنامه» فردوسی «گرشاسپنامه» را تألیف کرد. «گرشاسپنامه» یکی از داستانهای قدیمة خلقهای ایرانینجاد است.

سدی در ادبیات تاجیک و فارس اوّلین کسیست، که شکل مناظره را ایجاد کرده است. او در این بابت پنج اثر نوشته، در آنها زمین و آسمان، شب و روز، نیزه و کمان، موغ و مسلمان، عرب و فارس را با همدیگر مناظره کنانیده است. علاوه بر این، اسدی لغتی هم ترتیب داده است، که از آثار تقریباً هشتاد نفر شاعران آن زمان نمونه‌ها آورده شده‌اند. حالا اهمیت تاریخی این لغت خیلی بزرگ است: وه‌ای نمونة بسیار اثرهای ازبینرفتة شاعران آن زمان و گذشته، از جمله، پارچه‌های «کلیله و دمنه» منظوم رودکی را در بر دارد.

مسعود سعد سلمان (1046-1121) شاعر دربار غزنویان آخر بود. او قسم زیاد عمر خود را در لاهور، شمال هندوستان، گذرانید. به این طریقه، وه‌ای یکی از اوّلین نمایندگان ادبیات فارس و تاجیک در هندوس-تان به شمار می‌رود، که بعدتر در این جا نظم به زبان فارسی خیلی رواج و انتشار یافت. او در نتیجة بهتان دشمنان خود چندین مرتبه به زندان سلطانها افتاده، عموماً، بیشتر از 18 سال عمرش در محبوسی گذشته است.

مسعود سعد سلمان در ایجادیات خود به احیا کردن عنعنة مدح و ستایش اقتدار غزنویان سعی نموده، حتّی در شعرهایش از عنصری – ملک‌الشّعرای سلطان محمود اقتباسها می‌آورد. ولی او مدحیه‌های خود را به زبان ساده و فصیح آفریده، آنها را با پند و حکمت، اندیشه‌های فلسفی و تصویر لوحه‌های زیبای زندگی‌ آرا می‌دهد.

شایر در سالهای محبوسی مرثیه‌های پرسوز و گداز «حبسیه» ایجاد نموده، احوال طاقت‌شکن خود را بیان می‌نماید و از بی‌عدالتیهای زمانه زبان شکایت می‌کُشاید. تقدیر این شاعر بااستعداد خیلی فاجعه‌انگیز است. هم حیات و هم ایجادیاتش تحت فشار شکنجه‌های استبداد فئودالی قرار گرفته‌اند.

میر محمّد معزّی (وف. قریبیهای سال 1140) اصلاً از نیشاپور می‌باشد. اکثر اثرهای او را قصیده‌های مدحیه‌ تشکیل می‌کنند، که به ملکشاه و سلطان سنجر سلجوقی بخشیده شده‌اند. او در وقت حکمرانی سلطان سنجر به مرتبة بلند شاعر دربار رسیده، به عنوان «ملک‌الشّعرا» سرفراز گردید.

دیب صابر ترمذی شاعر غزلسرای خوش‌طبعی بود. وه‌ای اجباراً به خذمت سلطان سنجر سلجوقی کشیده شده، هرگونه سپارشات او را ادا می‌کرد. روزی سلطان سنجر با کاری او را به خوارزم فرستاد. در آن جا با فرمان آتسیز خوارزمشاه وی را دستگیر کرده، به جاسوسی سلجوقیان ایبدار نمودند و در سال 1151 به دریای ام و غرق کنانیدند.

دیب صابر ترمذی دیوان قصاید و غزلیات دارد.

وهد‌الدّین انوری (1126-1190) در دیهه بدنه، نزدیکی میخانه، واقع در شمال خراسان، تولد یافته است. او هم مانند بسیار شاعران پیشینه در آوان جوانی تمام علمهای زمانش را ازخود می‌نماید و در  شاعری نام برآورده، به دربار سلطان سنجر سلجوقی دعوت می‌شود. انوری قصیده‌های زیادی آفریده است، که قریب همة آنها به سلطان سلجوقی بخشیده شده‌اند. بر طبق عقیدة اکثر ادبیات‌شناسان جنر قصیده توسط ایجادیات انوری به درجة بلند کمالات خود می‌رسد. قصیده‌های با مهارت فوق‌العادّه ایجادکردة او از تغزّلات عشقی، تفکرات فلسفی، توصیفات عالی و در برابر این از مدح و ثنای سلطان سنجر فراهم آمده‌اند. یکی از قصیده‌های مشهور او، که از طرف غوزها خراب گردیدن خوارزم را تصویر می‌کند، با احساسات صمیمانة وطن‌پروری فرا گرفته شده است. غزلهای انوری به لیریکة خلقی هماهنگ است.

نوری در سالهای آخر حیات خود بی‌مضمونی و فسادی نظم درباری را فهمیده، از این محیط خود را کنار می‌کشد و شعرهایی می‌آفرد، که به مقابل مدحیه‌سرایی نگرانیده شده‌اند.

در برابر پیشرفت نظم در ادبیات کلاسیکی فارس و تاجیک بهترین نمونه‌های اثرهای نثری نیز به وجود می‌آیند. چنانچه، «سیاستنامه» نظام‌الملک، «چهار مقاله» نظامی عروضی سمرقندی، «حدایق-اس-سحر» رشیددّین وطواط، «سندبادنامه» ظهیری سمرقندی و «مقامات حمیدی» حمیددّین بلخی از همین قبیل اثرها به شمار می‌روند.

«سیاستنامه» سرچشمة خیلی مهم تاریخیست، که مؤلف آن ترتیب ادارة دورة سلجوقیان را از موقع طرفدار دولت مرکزییتناک فئودالی تنقید کرده است. پس از فوت نظام‌الملک «سیاستنامه» از نو تحریر یافته، به متن آن علاوه‌ها داخل شده بود. با وجود این، اثر مذکور در همان شکلی، که تا زمان ما رسیده است، آثار خیلی پرارزش نثر آخر عصر خi به شمار می‌رود. زبان آن ساده و روان است.

«چهار مقاله» نظامی عروضی در تحقیق حیات مدنی و ادبی عصر مؤلف و دوره‌های پیش از آن سرچشمة گرانبهایست. فصلهای اساسی «مصاحبات» آن به توصیف پیشه‌های طبیب، منجّم، شاعر و منشی دربار بخشیده شده‌اند. در هر فصل یکی از این پیشه‌ها را توصیف نموده، دایر به نمایندگان برگزیدة این پیشه ده حکایه به طریق مثال نقل کرده می‌شود. این کتاب بیشتر از هر گونه سرچشمه‌های دیگر در بارة شرایط زندگی خادمان مدنیّت آن زمان معلومات می‌دهد. خصوصاً همان فصلی، که به شاعران و احوال بد آنها در دولت فئودالی بخشیده شده است، قیمت زیادی دارد.

«حدایق-اس-سحر» رشیددّین وطواط اثریست، که شکلهای شعر آنوقته، علی‌الخصوص آبرزها و صنعتهای شعری را دقیقانه تدقیق و توضیح نموده، فکر و ملاحظه‌های خیلی مهم استتیکی را در بر گرفته است.

«سینبادنامه»[13]-ا ظهیری سمرقندی در یکی موضوعهای معمول قصّه‌های اخلاقی ادبیات شرق، که از مکر زن بحث می‌کند، نوشته شده است. طریق نقل قصّه در قصّه به مؤلف امکانیت داده است، که بسیار حکایتهای تمثیلی را به سیوجیت اثر داخل نماید. در این حکایتها به شکل جالبی ماهیّت «علم ادارة مملکت» بیان کرده می‌شود. در اکثر آنها سرزنش حاکمان و استهزای نیشدار خلق و اطوار آنان به طریق پردپوش بیان یافته است.

کیتاب «مقامات حمیدی» به شکل نثر مسجّع نوشته شده، از 24 مقام شوق‌انگیز عبارت می‌باشد، که این مقامها از مجموع مثل، معمّا، حکم و حکایتهای عبرت‌آموز فراهم آمده‌اند.

در این دوره در قطار ادیبان بزرگ خیلی نمایندگان برجستة علم و فن هم به کمال رسیده، هر یکی در ترقّیات فکری خدمتهای مویینی به جا آوردند.

یمام فخر‌الدّین محمّد ابن عمر راضی (1148-1210) در هرات اقامت نموده، به فعالیّت مدرّسی و واعظی مشغول بوده است. او دایر به طبّ، هیعت و ریاضیات اثرهای زیادی تألیف نموده است.

بولقاسیم محمود زمخشری خوارزمی (1074-1143) یکی از محقّقان معروف ساحة لغت و صرف و نحو عربی بوده، فرهنگ عربی-فارسی به قلم او تعلق دارد.

بوبکر ابدولقاهیر ابن عبدالرحمان جرجانی (وف. سال 1108) از دانشمندان صرف و نحو بوده، در این ساحه «کتاب عوامل» را تألیف کرده است.

زین‌الدّین اسماعیل جرجانی (وفاتش در بین سالهای 1135 و 1137) با دعوت قطب‌الدّین محمّد ابن انوشتیگین به خوارزم آمد و سال 1110 در آن جا به زبان تاجیکی «ذخیرة خوارزمشاهی» نام اثری نوشت. این اثر به «قانون» ابن سینا اساس یافته، از ده کتاب عبارت است، که در بابت تطبیق طبّ، آناتومیه، سبب و علامتهای کسلی، حفظوسّیهه، تشخیص بیماری و پیش‌بینی جریان آن، اصولهای طبابت، زهر و پادزهر و دارو‌شناسی بحث می‌کند. «ذخیرة خوارزمشاهی» به زبانهای یهودی قدیم، ترکی  و اردو ترجمه شده است.

84ه نیگ .: بیرونی، 1950؛ بیرونی، 1957؛ 1963

[1] معنای لوuوی کلمة «یمین» دست راست است. یکی از لrبهای سلطان محمود «یمین-عود-دوله» بود. معنای «یمین-عود-دوله» rودرت و rووت دولت یا «دست راست دولت» می‌شود

[2] گردیز – نام جایست، که در مسافت یکروزه راه دورتر از uزنه، در rدّ راه{اندوستان واrیع شده است.

[3] در سرچشمه‌ها با نامهای گوناگون ذکر می‌شود.

[4] ترجمة روسی آن: ابولفزل بیّهrی، 1962، 1969

[5] فرزی هست، که گویا ناصر تا به مصر رفتن خود به طور مخفی پیروی اسماعیلیها را rبول کرده بوده است.

[6] در بارة حیات ناصر خسرو نیگ .: برتلس ا. ا. ، 1959. اینچنین نیگ. ناصر خیسرا و، 1954؛ ناصر خسرو، 1957؛ نصیر-ا خوسره و، 1935؛ نصیر-ا خوسره و، سفر-نمی‌؛ اشوراف u. ، 1965

[7] نیگ .: نصیر-ا خوسره و. سفر-نمی‌؛

[8] تخمین می‌کنند، که «سعادتنامه» به rلم او ته‌الّوr ندارد، بلکه مال مؤلف دیگر است، که وه‌ای هم ناصر خسرو نام داشته، در عصر خiv در اصفهان عمر به سر برده است.

[9] خسرو ن. ، 1957، س. 40-45.

[10] عمر خییام، 1963.

[11] برتلس ا. ه. ، 1960، س. 284-285.

[12] فخر‌الدّین گرگانی، 1963. موrدّیمه.

[13] ظهیری ثمرrندی، 1960

Инчунин кобед

سوسن

سوسن-ان رستنی نمودهای گوناگون دارد: گلش سفید، بنفش و زرد، که به همه معلوم است-دشتی (کوهی) …